صفحات

یکشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۲

ریشه ایرانی واژۀ دوقلو

ناشناس گفت...
با درود
گمان می کردم واژه دوقلو ترکی است؛ وسه، چهار وپنج قلو که به کار می رود واژگانی فارسی ترکی هستند. ولی در این نوشته شما از واژه سه گلو بهره برده اید در این باره توضیح می دهید؟
با سپاس
۰۹:۱۹
Mofradگفت...
دو قلو بر خلاف تصور رایج کلمه ای ترکی نیست در ترکی به دوقلو، اِکیز یا ایکیز (دوتایی) گویند. لذا قلو یک کلمه ایرانی است. نیاز به تحقیق دارد.
۱۲:۰۱
Mofradگفت...
گلو در کُردی دانه انگور و حبه معنی می دهد. بنابراین دوقلو یعنی دو حبه و دو دانه.
خانم مرضیه عباسی در این باب توضیح دادند که گلو به صورت گِلِه در لُری هم به معنی دانه است.

۱۵ نظر:

  1. ناشناس۰۱:۰۸

    با درود
    تا سی چهل سال پیش در مشهد به بام (سقف) چُخت می گفتند؛ شما چه ریشه ای برای این واژه می بینید؟

    پاسخحذف
  2. ناشناس۰۱:۳۴

    با درود
    واژه دلنگون در شهرهای بسیاری به چم آویزان به کار می رود، هر چند در حال مردن است.شما ریشه این واژه را چه می بینید؟

    پاسخحذف
  3. دِل نگون یعنی حالتی که دل چیزی واژگون و آویزان قرار گرفته است.

    پاسخحذف
  4. ناشناس۰۸:۴۹

    با درود
    آیا با دیدگاه کوچان(نام پیشین آستانه اشرفیه) به چم بلوچان موافقید؟

    پاسخحذف
  5. ناشناس۰۹:۰۶

    درباره واژه املش، گزینه پذیرفتنی را ویکی پدیا مینویسد؛ نکته ای که در این جا می ماند اینکه اَم را به چم رود میگیرد که این را در جای دیگر ندیدم.آیا شما اَملَش را به چم رودخانه تنبل و کند تایید می کنید؟

    پاسخحذف
  6. اَمَ به معنی نیرومند است و اَمو یعنی آب نیرومند. اینجا در ترکیب با جزء لاش معنایی منطقی بدست نمی دهد. ولی اگر ام را هیئت مبدل آو/اَو (آب)بگیریم. در این صورت آن به معنی محل آبلاق و باتلاقی خواهد بود. در مورد نام کوچان باید کمی مطالعه کنم.

    پاسخحذف
  7. کوچان را می توان به معنی محل کوچندگان یا کوچ نشینان گرفت.

    پاسخحذف
  8. ناشناس۲۲:۰۸

    با درود
    ریشه واژه شلمان را برای رودخانه شلمان املش چه می بینید؟

    پاسخحذف
  9. شَلَ در کُردی به معنی شِل و لنگ است. بنابراین شَلمان (شل-اَمو-ان)یعنی دارنده آب تنبل و راکد. با نام املش (آب راکد) همخوانی دارد. بنابراین نظر ویکیپدیادرست است و نام املش از آب رودخانه نسبتاَ کند و راکد آن گرفته شده است.

    پاسخحذف
  10. ناشناس۰۶:۵۰

    با درود
    پرسش یکمم در این پست درباره یک واژه مشهدی جا ماند ، برای خالی نبودن عریضه با اجازه سه واژه دیگر در جایی نیافتم می آورم.
    چخت = بام (سقف)
    پاخُل = پنچول یا چنگ انداختن
    ناخن جله = نیشگون (گمان میکنم ناخن جررک بوده)
    و واژه لاخ که در مشهد به تار مو لاخ مو می گوییم ولی این برداشت رادر هیچ کتاب فرهنگی ندیدم.
    با سپاس

    پاسخحذف
  11. چُخت می تواند چو(ب)-خت باشد یعنی محل چیده شدن چوبها. پاخل می تواند مرکب از پیختن (پیچاندن) و علامت نسبت ئول باشد. ناخن جله هم همانطور که دریافته اید در اصل ناخن-جر-اَک است. لاخ مشهدیها می تواند بر گرفته از لخت فارسی باشد به معنی تکه و قطعه.

    پاسخحذف
  12. ناشناس۰۵:۱۲

    با درود
    درباره واژه لنگرود در استان گیلان، در همه ی نوشته ها آمده که لنگرود تشکیل شده از لنگر و رود است به چم اینکه دراین رود خانهکشتیها لنگر می انداخته ایند؛ ولی دیدگاه من این است که نام درست اینجا لنگارود بوده چه اینکه در این حدود شاهد فرو رفتگی خشگی در دریا هستیم و همچنین خود آبریز رودخانه به در دریا در مکانی است که خشکی در دریا پیشروی دارد. دیدگاه شما چیست؟

    پاسخحذف
  13. ویکیپدیا در باره لنگرود می آورد: "واگر به رود جاری در این شهر بنگریم آن را دارای جریان آن چنان آرامی می‌بینیم که گویا حرکتی ندارد." این را می توان دلیل آن گرفت که لنگ در اینجا نظیر شل در رود شلمان املش اشاره به جریان آرام رودخانه آن دارد. تصادفاَ در ترادف کُردی املش و رود شلمان شَل را معادل لنگ آورده بودم.

    پاسخحذف
  14. ناشناس۰۵:۵۷

    شل را در خراسان ماهم به چم لنگ می گوییم ، ولی در همان ویکی پدیا همچنین نوشته که بومیان این شهر را لَنگَرود می خوانند که به لنگا شبیه تر می نماید واز دید من، اگر منظور لنگ +رود اشاره به کندی می داشت بهتر می بود که لَنگِرود خوانده می شد؛دیدگاه شما چیست؟

    پاسخحذف
  15. اگر هم تلفظ اصلیش لَنگِرود می بود در اثر تکرار تلفظ و ساده شدن باز تبدیل به لنگ رود می شد. فکر می کنم انحنای زمین در آنجا کمتر از آرامی رودخانه آنجاجلب نظر کرده باشد.

    پاسخحذف