تحقیقی در باب نامهای رودهای خوزستان
سّید احمد کسروی تحقیقاتی در باب نام رودهای خوزستان انجام داده که بسیار جالب است. اما چنانکه علوم زمانه طلب می کنند باید همواره در پی اصلاح نظریات گذشتگان وتکمیل آنها می بود. کاری که وی در این باب انجام داده هنوز طراوت خود را از دست نداده است و این را متأسفانه بیش از آنکه نتیجهً نبوغ خارق العادهً وی بدانیم باید به از خود بیگانگی فرهنگی و سیاسی دولتهای حاکم مان بشماریم که از بلند همتی افکارشان اغلب در آسمانها سیر کرده است و نیازهای اساسی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را مردم زمانه بر روی زمین اصل نگرفته اند. به هر حال کسروی یک کار بایسته در این باب را انجام نداده و شاید نه به امان خدا بلکه به امید آیندگان رها کرده است و آن همانا تحقیق زبانشناسانه از اسامی این رود هاست. به نظر می رسد عدم وجود لغتنامه های مدون زبانهای کهن ایرانی مانع اصلی وجود این عمل تحقیقی از جانب وی شده است و الّا کسروی از آن مورخین محقق نبوده که تنها ضیق وقت را در این راه فرا راه خود دیده باشد. این نقیصه باعث جر و بحثهایی در باب ریشهً عربی یا ایرانی داشتن نام رود کارون در یکی از سایتهای ایرانیان شده است. که دارندهً سایت نام کارون را با قارون (در اصل کارون یونانیان به معنی درخشان شرور، قایقران اساطیری جهان زیرین) ربط داده و آن را عربی دانسته است که ما ضمن بررسی نام رودهای خوزستان به اثبات اصل مختلط ایرانی و سامی نام این رود و رودهای دیگر خوزستان خواهیم پرداخت. در اینجا خلاصهً مطالب کسروی را در باب نام رودهای خوزستان از کتاب کاروند او نقل قول کرده و توضیحات زبانشناسی و تکمیلی خود را در پایان هر عبارت بر آن می افزاییم: " رودهای خوزستان و نویسندگان باستان روم ویونان: نویسندگان باستان روم و یونان در کتابهای خود از رودهای خوزستان نام برده سخن رانده اند، زیرا اسکندر، جهانگشای مقدونی، چون در سال 331 پیش از میلاد مسیح دارا پادشاه ایران را در خاک بابل (عراق عرب) شکست و شهر باستانی بابل را گرفت. پس از آن برای اینکه نزدیکترین راه به سوی پایتخت هخامنشیان (استخر یا پرسپولیس) پیش گیرد با لشکرهای خود دجله را گذشته به سوزیان (خوزستان) در آمد و شهر سوسا (شوش) پایتخت باستان عیلام، با گنجهای انبوه آن به دست آورد و سپس به سوی پارس شتافت. و پیش از آن که از خوزستان بیرون رود با مردم اوکسی جنگیده شهر ایشان را با جنگ و محاصره گرفته و دیههایی را که در آن مرز و بوم خرم و آبادان بود چاپیده و ویرانه گردانید." نامهای خوزستان و مردم اوکسی هردو ایرانی بوده وبه ترتیب به معانی سرزمین بخارآلود و مردم خوشبخت (بختیار) می باشند. پیداست که نام ایل بختیاری و قبیلهً مادی بودیها (خوشبختان) متعلق به همین مردم اوکسی (به اوستایی وخشی) بوده اند. در کتب پهلوی نیز از این نام به صورت فردذاخشتی (خوشبخت و کامیاب) به عنوان نام نیای اساطیری و جاودانه مردم کنار رود کاریز ها (کارون) نام برده شده است. کسروی در ادامه می آورد: "اسکندر در این یورش خود که کشور خوزستان را از این سر تا بدان سر پیمود، ناگزیر بود که رودهای بزرگ آن سرزمین را یکی پس از دیگری بگذرد و این بود که تاریخ نویسان یونان و روم که داستان کشورگشائیهای او یا سرگذشت برخی از جانشینان وی را نوشته اند، آن رودها را شناخته از آنها سخن رانده اند. لیک نامهایی که آن نویسندگان با این رودها داده اند نه تنها اکنون شناختهً کسی نیست بلکه در نوشته های نویسندگان تازی و پارسی از آغاز اسلام چنین نامهایی در هیچ جا نیامده. از آن سوی چون نویسندگان یونان تنها در میان سخن راندن از داستان اسکندر و دیگران از آبهای خوزستان نام برده و جداگانه آنها را نستوده اند و چنانکه در خور است نشناسانیده اند، آن است که به آسانی نتوان پی برد که از کدام نام کدام رود را خواسته اند و آن رود اکنون به چه نام خوانده میشود..... استرابون، یکی از نویسندگان به نام عهد باستان. نام چهار رود را از خوزستان برده، می نویسد: " اسکندر به رودهای بسیاری نیز گذشت که بر آن کشور روانند و به خلیج پارس می ریزند، چه پس از رود خوآسپ ، کوپرات می آید که سرچشمهً آن خاک مردم اوکسی است. باز در آنجا آگرادات می باشد که از روزگار سیروس و از آن شهریار بدین نام خوانده شده، این رود به قسمتی از خاک پارس می گذرد که کوئیل پرسیس (آبگیر پارس) خوانده میشود و در نزدیکی پازارگاد نهاده است." کرتیوس و آریان دوتن از تاریخ نویسان یونان، چون از رود شوش سخن می رانند آن را اولو می نامند و بطلمیوس می نویسد که سر چشمهً اولو در ماد بود و به دریا جدا از شط العرب، می ریخت. کرتیوس چون شهر اوکسی ها را می ستاید، نام تازهً دیگری از رودهای خوزستان می برد. چنانکه می گوید: آن شهر در میانهً سوزیان و پارس و در خاور پازی تیگر و در باختر اوروات بود." نظر به موقعیت جغرافیایی و معنی نام های شهر اوکسی (شهر مردم خوشبخت) و رام هرمز (شادی وآسایش خدا) شهر اوکسی ها باید همان رامهرمز کنونی بوده باشد. کسروی در پیگیری گفتارش می آورد: "در این چند جمله که ازنویسندگان یونان آوردیم، شش نام رود از خوزستان را می بینیم که باید از هر یک جداگانه سخن رانده، که به کدام یک از رودهای این کشور گفته می شد، و اینک ما به آن می پردازیم: 1- خواسپ: از روش گفتار استرابون می توان به آسانی فهمید که وی در شمردن رودهای خوزستان پی اسکندر و لشکرکشیهایش را گرفته بدین سان که رود بزرگی را که اسکندر نخست گذشته، تاریخ نویس نیز نخست نام می برد و پس از آن دومی و سپس سومی و سر انجام چهارمی را می نویسد. به عبارتی دیگر ترتیبی را که رودهای خوزستان در روی زمین از باختر به سوی خاور دارند، در نوشتهً استرابون نیز از روی همان ترتیب شمرده شده اند. پس باید گفت که خواسپ همان رود کرخه است که ازسوی باختر نخستین رود خوزستان می باشد. دلیل دیگر این مسئله نوشتهً هرودوت می باشد که چون از رود شوش گفتگو می کند آنرا خوآسپ می نامد و همچنان نوشتهً کرتیوس که میگوید: "چون اسکندر به شوش می آمد فرمانروای که آبولیت نام داشت پسر خود رابرای پیشواز بدان سوی رود خوآسپ فرستاد و وی جهانگشای یونانی را تا کنار رود آورد که خود آبولیت نیز تا آنجا به پیشواز شتافته بود." دلیل دیگر است. از این نوشته بسیار آشکار است که خواسپ جز کرخه نیست که از نزدیکی شوش می گذرد." به نظر می رسد نام آبولیت سامی بوده وبه معنی پدر شیر مانند میباشد. اما نام قدیمی و کنونی رود مذکور یعنی خوآسپ و کرخه هردو به وضوح ریشهً ایرانی داشته وبه معنی دارندهً اسبان و کره اسبان خوب می باشند. مسلّم به نظر می رسد این نام در اصل متعلق به شهر نیسایه ماد (نهاوند یعنی جایگاه استراحت چارپایان و کاروانها)بوده که در عهد باستان اسبان آنجا شهرهً آفاق بوده است چه یک شاخهً اصلی کرخه به نام گاماسب (جایگاه آمد وشد اسبان) در مسیر طولانی خود از کنار این شهر می گذرد. از قرار معلوم اسبان معروف عربی از نژاد همین اسبان نیسایی می باشند چه خود کلمهً عربی فرس (اسب) به وضوح گواه این ادعا است. به اعتقاد نگارنده نام کوهستان زاگروس (به لغت پهلوی یعنی سیاه رود) نیزاز نام یک شاخهً این رودخانه برگرفته شده است چه هم اکنون این رودخانه با نام ترکی قره سو (آب سیاه) نامیده میشود که از کوهستان زاگروس در کرمانشاهان سرچشمه می گیرد. گفتنی است نام شاهنامه ای زاگروس یعنی اسپروز (یعنی کوهستان رودخانهً اسبان) باید ازهمان نامهای باستانی شهر نهاوند یعنی کرخه و خواسپ برگرفته شده باشد. ناگفته نماند بخش میانی رود کرخه یعنی سیمره باید از نام باستانی همین منطقه یعنی سیموروم به یادگار مانده باشد که شاید ربطی با نام سمور (سیمور پهلوی) داشته است. خود نام دجله (رنگهای اوستا به معنی رود سیلابی) که کرخه بدان می پیوندد در اصل از کلمه اکدی ادیکلات یعنی فراخ ساحل (= عراق) برگرفته شده است. ایرانیان آنرا به شکل تیگریس( رود تیز) تلفظ کرده و از آن نام مترادف اروند رود را ساخته بوده اند. کسروی در مورد رود دوم می آورد: "2- ایولئوس (اولو). دوبود وکینیر این رود را جز خواسپ (کرخه) دانسته اند، و دوبود گفته که اولو نام باستانی چشمهً بزرگی است که اکنون به نام چاهو یا شاهور(چاهور) خوانده میشود.... بطلمیوس آشکار گفته که اولو را سرچشمه در ماد بود و خود به دریا جدا از شطالعرب می ریخت... وانگهی نویسندگان یونان اولو را در خور کشتیرانی ستوده می گویند اسکندر کشتیهای از کار افتادهً خود را از آن رود- از جویی که بریده بودند- به شط العرب فرستاد...." کسروی در باب اینکه تصور می کند از ایولئوس (اولو) نیز مراد کرخه است به خطا می رود چه همان طوریکه می دانیم تنها رود قابل کشتی رانی خوزستان همان کارون است که سرچشمه در اراضی بختیاریها (اعقاب بودیهای ماد) دارد ولی مسلّم به نظر می رسد نظر به نام ایولئوس که می توان آن را شرور وچاه شیطانی زیر زمینی معنی کرد، نام کارون اصل سامی داشته وبه معنی رود چاه بوده است و این نام گذاری از افسانه های اساطیریی حادث شده که در مورد چشمهً بزرگ چاهو از شعب کارون وجود داشته است و خود نام رود کارون و گنج اساطیری زیرزمینی قارون از آن گرفته شده است دلیل این گفته همانا نام پهلوی رود کارون یعنی آب کاریزها می باشد که کنارش مکان جاودانیی به نام فردذاخشتی به معنی بختیار به شمار آمده است. کسروی به درستی رود سوم یعنی کوپرات را همان رود دزفول (آبدیز) آورده است: "3- کوپرات. استرابون آشکار می نویسد که پس از خواسپ، کوپرات می آید. پس ناچار باید گفت که کوپرات نام باستانی رود دزفول می باشد که از خاور کرخه می گذرد ، و دلیل دیگر این گفته آن است که دیودروس، از تاریخ نویسان یونان، می نویسد که آنتیخوس (یکی از جانشینان اسکندر) با اردوی خود در یک شب از کنار اولو تا کنار کوپرات را در نوردید. زیرا در خوزستان دوتا رودی که که دوری آنها از همدیگر به اندازهً راهپیمایی یکشبهً اردویی باشد، جز کرخه و آب دزفول نیست و این دو رود در نزدیکیهای شهر شوش چهار یا پنج فرسنگ از هم دور هستند، و این اندازهً راهپیمایی اردویی در یک شب بیش نیست." در تأیید گفتار کسروی باید گفت نام کوپرات به لغت کهن ایرانی به معنی دارندهً پل خوب بوده و نام دزفول و آبدیز نیز مرکب از دژ و پل و آب می باشند. نام رود چهارم پازی تیگر آورده که به یونانی به معنی دجلهً کوچک است: "4- پازی تیگر از روی ترتیبی که استرابون در شمردن رودهای خوزستان نگهداشته باید گفت که نویسندگان یونان از پازی تیگر جز رود کارون را نخواسته اند و سرچشمهً آن، که استرابون گفته از کوره اوکسی ها می باشد، شناخته نیست." باید گفت که نظر به ترادف نام اوکسی و بختیاری باید همان چهارمحال بختیاری و نواحی کوهستانی مجاور آن شمرد. سرانجام کسروی از نامهای آگرادات و اورواتیس نام می برد و آنهارا نامهای رود جراحی (طاب) می داند: " 5- آگرادات. این رود را استرابون پس از پازی تیگر نام می برد و در خاور کارون که ما آن راپازی تیگر دانستیم رود بزرگی که مانندهً کرخه و رود دزفول و کارون باشد، جز رود جراحی یا طاب که از سر حد پارس و خوزستان می گذرد، نیست." در تأیید گفتهً کسروی باید گفت نامهای آگرادات (دادهً آتش) و طاب(آفتاب تابان) و جراحی (در اصل آگراهی، یعنی منسوب به آتش) مفهوم واحدی را اراده می نمایند. نام رود ششم یعنی اورواتیس نیز در این رابطه بوده و متعلق به شاخهً شرقی همان رود جراحی (طاب) یعنی مارون مباشد: "6- اورواتیس. این نام در نوشتهً استرابون، که ما آن را آوردیم، برده نشده و تنها از کرتیوس است که ما آن را میشنویم و او می گوید که در خاور کورهً اوکسی ها بوده است و بارون دوبود، پس از جستجو و کنجکاوی فراوان که کورهً اوکسی ها همان جلگهً مالمیر می باشد، و اورواتیس را هم جز نام دیگر آگرادات یا طاب ندانسته است." در تأیید و اصلاح این گفته باید گفت که نام رود اورواتیس را می توان بسیار تلخ معنی نمود که با نام رود مارون مطابقت دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر