یکشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۹۵

معنی چینامروش

این نام کتابهای پهلوی به ظاهر به معنی مرغ دانش و شکلی از سئنی مرو (مرغ ستیغ کوهها، سیمرغ) به نظر می رسد و قابل مقایسه با مرغ حکمت آنزو (مرغ آسمان) در اساطیر بین النهرین است که تصور میشد در بالای قله کارنو آشیان دارد و الواح تقدیر خدایان را به سرقت برده است.

شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۵

مطابقت داموئیش اوپمن و دهم آفریتی زرتشتی با ناخونته

داموئیش اوپمن در معنی دانای نفرین یا مخلوق برتر که در اوستا ایزد دلیر همراه ایزد مهر به شمار رفته و نام همراه و مشابه وی یعنی دهم آفریتی (دهمان آفرین) به معنی ایزد دانای دعا و کشنده دیو سرمای برف و طوفان (مهرکوش، ملکوش) نشانگر ناخونته ایزد داور شیروش کشنده دیو زمستان عیلامیان است. معلوم میشود کاهنان بابلی و عیلامی تأثیر عمیقی از باورهای کهن خویش در اعتقادات زرتشتی گذاشته اند.

چهارشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۵

نیاکان قومی سه گانه ایرانیان و سکاها مطابق پهلوی دینکرد

آرتور کریستن سن در صفحه ۱۳۵ جلد اول کتاب نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایرانیان می آورد: "مطابق چهرداد نسک (دینکرد هشتم، فصل ۱۳، بندهای ۲-۸) از گیومرث (گیاه مرد)، مشیه (مرد) و مشیانه (زن) به وجود آمدند و از ایشان ویگرد (گردندۀ وحشی، بزکوهی، تور)، هوشنگ (دارندۀ سرزمین خوب، ایرج) و تاز (تازی، پدر مار، سئورومات، سلم) زاده شدند." در مورد این سومی گفتنی است که شاخه ای از قوم سلم (مارپرست) به نام کیمری (دوستدار مار) در مناطق کردنشین سکنی گرفته بودند در وندیداد از ایشان به نام تئوژیه (منسوبین به مار نیرومند) یاد شده است. بعدها نام تازی (پدر مار) به ترجمه از نام بنی طی/بنوحیّه (اولاد مار) به اعراب اطلاق گردیده است.

سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۵

معنی محتمل پارس

در سانسکریت رَس-آلا (رز-عالی) به معنی انگور آمده است. از آنجاییکه در داستان تولد کوروش، وی به تاک جهانگیر تشبیه شده است، لذا نام پارس و شیراز (محل رز) را می توان با رَز (رَس) سنجید. بر این اساس نام پارس را می توان حاصل تلخیص پا-رَس به معنی محل پاییدن انگور و آن را همان شهر پارسه (شیراز) گرفت.

دوشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۵

Same betyder de med magisk artefakt

Herodotos säger att griper skyddar heliga gulden ovanför nordliga delar av skythernas land. I skythiska/sanskrit betyder harina både guld och ren. Då låter det att från gulden menas samiska renar och från själva griparna (griffon, egentligen här kryp-finni) menas samer (ätare, renätare, från estniska sööma= att äta), men sämpsä syftar egentligen på sampo /sammas (magisk och helig artefakt i smedja) i finska mytologi till samernas namn dvs. sapmi/same. Från tjur ätande örnen Tjatse/Egil (havsörn guden) ovanför Asken Yggdrasil menas samiska stamfader gud Tjas-olmai (havsguden). I Chertomliks kärl visas samerna som gripar i ovanför häst tämjande folket (ryssar). Det mytiska namnet Röskva (den raska) innehåller namnen lapp (löparen) och finne (fotgängare).

یکشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۵

مشابهت اسطورۀ بی بی شهربانو با نین لیل

به درون کوه و جهان زیرین رفتن بی بی شهربانو او را قابل تطبیق با نین لیل می نماید، خصوصاً که خود نام شهربانو با جزء نینِ (ملکه) نام نین لیل (الهه هوا) مطابقت دارد: طبق اساطیر بین النهرین باستان، انلیل دارای معبد اِ-کور (خانۀ کوه) و ملقب به کورگال (کوه بزرگ) واله و شيدای زن ـ خدای نين ليل شد و زمانی که نين ليل با قايق بر نهر نون بيردو/اینون بردو (حمام خلوت؟) می گذشت به زور با او همبستر گشت. انليل به خاطر اين عمل خودسرانه به جهان زيرين آمد. اين ماجرا منجر به تولد ماه- خدای، ناننا فرزند نين ليل در جهان زیرین گشت و به جای اينکه نور آسمان شود، در جهان تاريک زيرين ماه-خدا می شد.

جمعه، مهر ۳۰، ۱۳۹۵

نتایج سالها تحقیق در نامهای باستانی نیاکان قومی کُرد

از آن جایی که بُزکوهی و مار توتم قبایل سکایی و کیمری/سئوروماتی (مار پرستان) بوده است، لذا نام مادهای بوسین و کردوخی و سکا معنی مربوط به توتم بزکوهی (توتم قبایل سکایی) را می دهند. پس اینان گروههایی از همان قوم سلم (مار دوست) و تور (بزکوهی دوست) بوده اند. خود کلمه کُرد در سانسکریت به معنی جهنده نشانگر همین توتم بزکوهی است. نامهای کیمری، شکاک، سوران و یزیدی (در هیئت ازی-یزتی) را می توان به معنی منسوبین به توتم مار (شاه مار، شاماران) گرفت. نام مادهای بودین (کُردان بادینی)، در مفهوم به سگ دوست یادآور نام کوتیها (دارندگان توتم سگ) است. در سمت شاهین دژ در نواحی کوهستانی دور افتاده، تیره ای از مردم کُرد زاخورانلو/زعفرانلو زندگی می کنند که صورتی از نامهایشان در زبان سانسکریت معنی سگ را میدهد. مطابق منابع کهن بابلی شهر خارخار (دیواندره) در جلو کشور کوتیان قرار داشته است:
सखुर sakhura adj. with the claws or having claws. शिवारि zivAri m. dog
خود نام مادها، ساگارتیها، گورانها مترادف با هم به معنی انجمنی یادآور نام لولوبی (به اکدی یعنی مردم انجمنی) است. سر انجام نام مادهای ستروخاتی (بلند سخن گویندگان) یاد آور نام زازاک ها (محکم سخن گویندگان) اعقاب کیمریان کپادوکیه است.

پنجشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۵

معنی محتمل بالتیکوم، استونی

در اساطیر اسکاندیناوی نام منطقه بالتیکوم به نشانی اژدهای نیدهوگ (خورنده ترسناک) معرفی شده است که حمل کننده جسد انسانها است که این خود از سویی نشانگر ایزد کالوائیتی (به ژرمنی گوساله خوار) این نواحی در مفهوم ایزد کوره آهنگری پتک دار و اژدهاکش است و از سوی دیگر یادآور مردم اندروفاق/ساموئید این سمت که تصور شده است، سنت انسان خواری داشته اند. نام بومی کهن ماراهواس آنجا را میشود سرزمین ترسناک معنی نمود. اسم سرزمین توله (سرزمین آتش یا سنگ سوختنی=کهربا) و بالتیکوم (به معنی سفید و زیبا و نامی بر سنگ سوختنی کهربای آنجا ) هم مربوط بدین ناحیه می نمایند. می دانیم خود نام استونی را با نام هستیا (الهه آتش لاتینی) ربط داده اند. هرودوت میگوید "در نواحی شمالی تر از اسکیتان گریفونهایی به نگهداری طلای مقدس بر گماشته شده اند" که احتمالاً منظور نگهداری از سنگ کهربا در نواحی بالتیکوم و یا پرورش گوزن شمالی نواحی شمالی تر روسیه و شمال اسکاندیناوی است چه هَرینه در سانسکریت/اسکیتی هم به معنی زرین و هم به معنی گوزن است. روی کوزه چرتوملیک در نواحی شمالی، بالاتر از مردم اسب پرور (روسها) گریفونهایی مشغول دریدن چارپایی هستند که مردم سامه/لاپ گوزن شمالی خوار منظور بوده اند که نام شان را در زبانهای سانسکریت/اسکیتی و استونیایی و لاتین از ریشه سیمهه (شیر) و سومیتاو (خورنده) می توان به معنی منسوب حیوان درنده (=گریفون) گرفت. در اساطیر اسکاندیناوی نامهای روسکوا (تیزپا) و تیالوه (ایزد آتش) مربوط به سامه/لاپ و استونیایی ها به نظر می رسند که در خدمت تور (کالوائیتی) بوده اند. چنین می نماید که نشانی خدای آسمان ایشان در اساطیر اسکاندیناوی عقاب-گریفون رأس درخت اساطیری ئیگدراسیل بوده باشد که در اساطیر به صورت غولی به نام اِگیل (عقاب) و غول گاوخواری به نام تیاتسه/تیاسه (ایزد دریا) نامیده شده است.

سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۵

نام اوستایی تخموروپه (تخمو-اوروپه) ایرانی در داستان خط به نام اروپای اساطیر یونانی می پیوندد

آرتور کریستن سن پیشدادیان اوستا را همان پارالاتهای اسکیتی و تخموروپه را همان آرپوکسائیس اساطیر اسکیتی می داند. داستان سه برادر پیشدادی/پارلاتی یعنی هوشنگ/لیپوکسائیس، تخموروپه/آرپوکسائیس و ویگرد (رمنده گرد، بزکوهی)/کولاکسائیس (بزکوهی-شاه) به عنوان نیای اساطیری ملل ایرانی و تورانی در داستان سه برادر اروپا یعنی کادموس (قدیمی= پیشدادی یونانی)، فوئِنیکس (پادشاه فنیقی ها) و سیلیکس (پادشاه اساطیری سیلیسی ها) به نحوی تکرار میگردد. اسطوره الهه اروپای ربوده شده توسط زئوس با نام الهه رود بوریستن (به ظاهر به سکایی/سانسکریتی به معنی رباینده بزرگ) مادر اساطیری اسکیتان مرتبط می نماید. او در اساطیر یونانی تحت نام ایفی ژن (الهه ناحیه بالایی= اروپا) دختر آگاممنون (بسیار جنگ دوست) یا تزه (به زمین زننده حریف) بوده و می توانست به شکل گاو (توروس/تائور) در آید. تخموروپه ایرانی همانند کادموس یونانی در رابطه با یاد دادن خط توسط دیوان (بزرگان امپراطوری سامیان) است. نام پدر اروپا، آگنور (قهرمان) هم مطابق تور (پهلوان) نیای اساطیری اسکیتان (تورانیان) است که یونانیان وی را معادل هراکلس یونانی می دانسته اند. کادموس پیشدادی یونانی نظیر کولاکسائیس پیشدادی اسکیتی ابزار زرین آسمانی را تصاحب می کند.

جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۹۵

Alla tre namnen serb,kroat och bosni betyder ormdyrkare

1- srp (serb) och sauromat betyder orm och ormdyrkare i sanskrit: सर्प sarpa m. snake
2- Kroat (i sanskritiska formen griva-atta) betyder slips. Roxlanernas namn betyder de med röd-vit slips (tecken på röd-vit orm). 3- Bosniernas namn (boa-asni) betyder de som respekterar stora ormen.
Deras gamla namn är sauromat (orm dyrkare), amazon (ama-zayaon= den mäktiga ormens folk), masaget (den stora ormens folk), yenti-sai (orm dyrkare), alan/asi (orm folket).
Alan-roxlanernas orm-gud stamfader från Pazirik:

پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۹۵

ریشۀ سانسکریتی واژۀ سامان

منطقه بی طرف (مرز) و نظم و ترتیب می توانند معانی اصلی سامان باشند. صورت پهلوی سهمن/ساهمان به شکل سهمان در معنی منظم در آذری زنده است:
सम sama adj. impartial towads
सम sama adj. regular

معنی محتمل نامهای بم و کرمان

از آنجاییکه شهر بَم به معنی سترگ و با شکوه در مکان شهر الکساندریای کرمان گرفته است، می تواند در اساس صفت این شهر بوده باشد که تبدیل به نام اصلی آن شده است. نامهای کرمان و بردسیر را هم می توان خانۀ سنگی و پرسنگ گرفت سرزمین کرمان باستان تحت نام آرتته محل صدور سنگهای قیمتی به سومر بوده است. در عهد یونانیان مردم سمت کرمان را با دو نام کرمانی (سنگ کن، خانه سنگی و غارنشین) و ساگارتی (سنگ کن و غارنشین) می شناخته اند.

چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۵

مطابقت نام کرواتها و صربها و بلغارها با روکسولانها و یازیگها و ووسونها

معنی نام قوم سلم: بر اساس تطبیق صربوکرواتها با قوم سئورومات/سرمت در کتاب سرمتها تألیف تادئوتس سولمیرسکی و لغات سنسکریت نام صربها و کرواتها (هرواتها) که از قبایل سرمت/سئورومات (قوم سلم) بوده اند مرکب از کلمه سئورو (سورو، هئورو، مار) و وات (متعلق) می باشد یعنی متعلقین به توتم مار. نخستین مرد و زن نزد سکاها و سرمتها به شکل نیمه مار و نیمه انسان تجسم میشده اند. نام صرب هم به شکل سرپ در سنسکریت به معنی مار است. خود نام شاهنامه ای ایشان یعنی سلم را هم که بر گرفته از همان نامهای سئورومات و سرمت میگیرند می توان به صورت سَلومه در سنسکریت به معنی مار افعی دانست:
.स m.sa snake, लूम n. lUma sting of a scorpion
از این جا است که در شاهنامه فریدون (کوروش) در سر راه سلم و دو برادرش تور و ایرج به شکل اژدها ظاهر میشود و کوروشا/خیمئیریا در نزد سکاها توتمی مرکب از شیر-بزکوهی-مار تصور میشده است.
سکاییان شرقی نامشان سئورومات (گرامی دارندۀ مار یا مادر-مار) بوده است. نام تازیک/ تازی (تا-ازی= کسانی که پدرشان به شکل مار است) هم در کتابهای پهلوی در اساس به همین مردم ماوراء النهر اطلاق شده است: مطابق چهرداد نسک (دینکرد هشتم، فصل ۱۳ بندهای ۲ تا ۸) پسران مشیَ (ماری) و مشیانه (ماریانه) عبارت بوده اند از ویگرد (بزکوهی، تور، پدر تورانیان غربی، اسکیتان)، هوشنگ (پدر ایرانیان) و تاز (سئورومات/سلم، پدر سکائیان شرقی) بعداً این نام سوم به سهو با بنی حیّه (اولاد مار، بنی طی) از قبایل بزرگ عرب یکی گرفته شد. چون سئوروماتها در حدود قرن های سوم و دوم پیش میلاد از آسیای میانه به سمت صربستان رفتند. جالب است که نامهای صرب و بوسنی هم معنی منسوبین به مار معنی می دهند. معلوم میشود نام تاجیک از قوم سئورومات (سلم) یا آریبی شرق خبر آپیان و منابع آشوری که بین بلخ و طبرستان می زیسته اند، در تاجیکستان به یادگار مانده است. نامهای باستانی قبیله ماساژت و ملکه اساطیری ایشان تومیریس در این نواحی را می توان به صور ماذَ-اژی-ت و تو-مئیری-ایس به معنی مادر ماران و پرستنده مار نیرومند گرفت. در شاهنامه فریدون برای امتحان در راه سلم (سئورومات) به صورت اژدها ظاهر میشود. کلاً سکاها جد و جده قومی خود را تحت نام ماری و ماریانه نیمه مار، نیمه انسان می پنداشته اند که مجسمه نیا-ایزد ماری آنها از پازیریک پیدا شده است.
نامهای آسی و یازیگ متعلق به قبایل آلان-سرمت را هم میشود به صورت اژی (مار، اژدها) و یا-اژیگ (مارپرست) باز سازی کرد.
آئلیوس راسپا راگانوس فرمانروای روکسولانها که در حدود سال ۱۱۸ میلادی در کرواسی و صربستان بر روکسولانها و سرمتهای یازیگ (تیراندازان، صربها) فرمان می رانده است از خود دو کتیبه در کرواسی باقی گذاشته است. نام قوم وی روکسولان به صورت رخشو-آلان در زبانهای ایرانی و سانسکریت به معنی دارنده کراوات سرخ و سفید (به نشانۀ مار سرخ و سفید) است که حاوی نام کرواتهای دارنده کراوات سرخ و سفید می باشد:
आलान AlAna n. tie
نامهای صرب (سرپ) و سئورومات (سورومات)/ سئیریمه و کرووات (هئوروات) هم در سانسکریت به معنی گرامی دارنده خزنده و اژدها به هم میرسند:
सर्प m. sarpa snake, सुरा f. surA snake. ह्वार्य adj. hvArya serpentine, ह्वार्यm. hvArya serpent on.
نام های اساطیری ماری و ماریانه و فریدون اژدها شکل سر راه پسرانش سلم و تور و ایرج گواه این نظر هستند. برادران ویگرد (رمنده وحشی، بزکوهی، تور) و هوشنگ (پدر ایرانیان، ایرج) و تاز (پدرماروش= سئورومات، سلم) در دینکرد شکل قدیمی تر روایت سلم و تور و ایرج به نظر می رسند. مطابق اساطیر بوسنی، مار نخستین مخلوق است و چهل سال پیش از آفرینش انسان و حیوانات آفریده شده است. حتی نام سئورومات و صرب را در سانسکریت می توان به معنی پرستندگان مار بزرگ گرفت و منظور از آن ها را بوسنی ها (بوآ-اسنی ها= گرامی دارندگان مار بزرگ) دانست:
सर्प m. sarpa serpent. सुरा surA f. snake. मत mata adj. honoured. honoured
بر این اساس نامهای قوم خویشاوند آنها یعنی ماساگتها/آلانها/آسی ها از مسَ-اگته (مار سمی بزرگ) و اَله (مار سمی) و اژی (مار) ترکیب یافته است. نام ینتی سایی چینی ایشان هم در شکل یوناتی سایی در سانسکریت به معنی پرستندۀ مار است. در میان نامهای قومی قبایل سکاییِ مهاجر به سمت افغانستان و هند، نامهای آسیانی و پاسیانی و سکاروکه را میشود به ترتیب منسوب به عقاب (بلوچان) و منسوب پهلوانان (پَهلَوهای سیستان) و منسوب به بزکوهی (سکائیان برگ هئومه) گرفت.
نام یازیک متعلق به نیاکان صربها را میشود به صورت یا-زیک یاری شده توسط توتم مار معنی نمود.
مطابقت مردم ریش سرخ ووسون (اولاد کلاغ، کلاغپرست) با بلغارهای سرخ موی:
نام رهبر ووسونها کوئن مو و کلمۀ بَلَ-گوره در زبانهای هندوایرانی کهن به ترتیب معنی شاه سرخ و کلاغ سروران (زاغساران اساطیری) را می دهد و اینها نشانگر مطابقت بلغارها با ووسونهایی (اولاد کلاغ، کلاغپرست) است که همراه هونها از آسیای میانه به اروپا آمدند. نام اساطیری زاغساران (آنان که سرورشان زاغ است) در منابع عهد اسلامی دقیقاً مطابق نام بَلَ-گورَ (زاغ-سرور) در سنس‍کریت است:
.बल m. bala crow, गुर adj. gura chief

دوشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۵

معنی نام شهر دارابگرد

به احتمال زیاد قسمت بالای حصار گرد شهر دارابگرد چوبی بوده است که نام دارابگرد (داراو-گرد) بدان داده شده بوده است:
दारव dArava adj. wooden. दारव dArava adj. made of wood or coming from wood.
خود نام داراب را هم با چوب و نیز آب ربط داده اند: ... بدین لحاظ دستور داد، پسرش را در جعبه‌ای چوبین گذارند و بر آب رودخانه فرات رها سازند. صندوق چوبی توسط زن گازری (رختشویی) از آب گرفته شد و چون فرزندش را تازه از دست داده بود، کودک را به فرزندی پذیرفت و به دلیل آن که وی را از آب گرفته بود «داراب» نام نهاد.

Betydelsen av Ukrainas -och Rysslands -och Europas namn

Mitt nya åsikt om Europas namn
Betydelsen av Ukrainas -och Rysslands -och Europas namn:
Ukrainas namn betyder gränslandet på slaviska språk. I Herodotos historia innehåller den mytiska Lipoxais´ namn (gränslands konung) denna betydelse i skythiska mytologier. Han är kung till aukaterna (den finna och låga platåns folk= Polen). Hans två mytologiska redskap är plog (tecken på polacker) och band (tecken på trakier). Hans två yngre bröder heter Arpoxais (häst-kung) och kolaxais (antilop-kung) som har varit mytologiska kungar till traspier (häst skötarna=ryssar) -katyarer (svärd folket= magyarer) och deras mytiska redskap är yxa (tavar, tecken på taurer som Arpoxais folk) och skål (tecken på skyther och sclaver, slaver, som Kolaxais folk). Egentligen har mytiska halv häst och halv människa kentaurer (=härskarna över taurer) varit ryssar (Arpoxais´ folk). Även är Arpoxais bibelns Arpaxad och israeliska mytiska Urobai (halv häst och halv människa) och iraniers Tahmoratha (hjälte-häst). Från andra sidan har själva namnet ryss (rus) på germanska betytt häst: (Old Saxon hors, Middle Dutch ors, Dutch ros, Old High German hros, German Roß "horse"). Den avestaiska Takhmoropa (=Takhmoratha) låter vara kombinerad av takhmo (hjälte) och uro-pi (långsvans, häst) som denna andra del kan vara upphov till namnen urobai. Uropi kan även vara upphov till namnet Europa (Eury-epi= i betydelsen långsvans/häst). Kan skythiska-sanskritiska hayao-rupa (häst flock eller häst formad) vara den ursprungliga källan till namnet Urobai. Herodotos har berättat om vita vilda hästars flock vid Hypanis (hästarnas flod, nuvarande Ros flod). Europas myt ridande på tjur (tavros) påminner väl taurernas gudinna Iphigenia (epi-genia, över taurernas välde sittande gudinna).
Bilden på Urobai, Tahmoratha, Arpoxais.

معنی نام اوکراین

نام اوکراین را در زبانهای اسلاو به معنی سرزمین مرزی گرفته اند و در خبر هرودوت این نام در نام لیپوکسائیس اساطیری اس‍کیتان یعنی پادشاه سرزم‍ین کناری مستتر است که پادشاه سرزمین ائوکاتها (مردم سرزمین فلات نی‍ک، به یونانی مردم ایو-اوروپا= لهستان) به شمار رفته است. نام سرزمینهای تابع وی یعنی لهستان در رابطه با وی به نشانی گاو آهن (کشاورز) و تراکیه به نشانی تسمه/طناب/زنجیر یاد شده است. برادران کوچکتر وی آرپوکسائیس (اسب پادشاه) و کولاکسائیس (بزکوهی پادشاه) آمده است که به ترتیب فرمانروای تراسپیان (اسب پروران= روسها)- کاتیاریان (قداره بندان= مجارها) و اسکیتان (دارندگان توتم بزکوهی) یاد شده اند. ابزار اساطیری آرپوکسائیس تبر (تائور) بوده است که به نشانه تسلط وی بر تاورها بوده است. در اساطیر یونانی آرپوکسائیس (آرپاکشاد تورات) به نشانی نیمه اسب -نیمه انسان به نام کنتائور (حاکم تائورها) و در اساطیر عبری به نام اوروبای نیمه اسب و نیمه انسان و در اساطیر ایرانی به نام تهمورث (پهلوان-اسب) آمده است. ابزار اساطیری کولاکسائیس، جام آمده است که معنی نام اس‍کولاو (اسلاو) در زبانهای هندواروپایی است. توتم های مهم اسکیتان بزکوهی و مار بوده است که در نامهای کیمری (شاه مار/بزکوهی) در زبان س‍کایی و خیمیریا (مار-بزکوهی- شیر) در زبان یونانی و ماریا و ماریانه اساطیری ایرانیان در خبر احمد مسعودی در التنبیه و الاشراف محفوظ مانده است. این شئی زرین از پازیریک نشانگر نیا-توتم نیمه انسان-نیمه مار اسکیتان است:

شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۵

ارتباط نام انار (میوۀ با شکوه و مقدس) با نام پارس و پرسفونه

نام پرسفونه را در هیئت قدیمی آن پرسوفاتا می توان به معنی الهۀ بسته و مجتمع فشردۀ دانه که این بسته و مجتمع فشردۀ دانۀ آن به وضوح یادآور میوۀ مخصوص پرسفونه یعنی انار است که گفته شده است با پرسه سانسکریت به معنی بسته و بقچۀ دانه (انار) همخوانی دارد.
در مورد تقدیس و کاربرد انار نزد پارسیان هخامنشی فرید شولیزاده آورده است: "ریشه دواندن انار در فرهنگ ایرانیان‌ باستان را حتی در نگاره‌های «پارسه» (تخت‌جمشید) نیز می‌توان دید. در دست هریک از سربازان جاویدان نیزه‌ای دیده می‌شود که بخش تحتانی آن به یک بخش کروی انار مانند ختم می‌شود. از همین روست که یونانیان این نیزه‌ها را «سیب‌بر» می‌نامیدند. گارد جاویدان از ۱۰هزار جنگ‌آور ورزیده تشکیل شده بود که خود به۱۰گروه هزارنفری بخش می‌شدند. انار فلزی تحتانی نیزه‌ی فرمانده هر گروه که (هزارپت) نامیده می‌شد، زرین و انار دیگران سیمین بود. پروفسور «هاید ماری‌کخ» این نیزه‌های سربازان جاویدان را الهامی از شکل انار آویخته از شاخه می‌دانند".
لذا نظر به اندازه و شکل درخت انار، درختان تصاویر کاخ آپادانا می توانند نشانگر درخت انار در مقام درخت مقدس پارسیان هخامنشی بوده باشند.

جمعه، مهر ۱۶، ۱۳۹۵

ریشۀ واژه های نخست و نوک

بنا به گفته دوستمان جناب مهدی فاطمی: "نخست از naxwist پارسیگ آمده که در حقیقت به معنی آغازین و صفت عالی بوده است از naxw به معنی اول، سپس به nux تبدیل شده است. nuxwīr به معنی نخستین مرد یا آدم است".
لذا احتمال دارد واژۀ نُخبه عربی که در قرآن ذکر نشده معرّب از واژۀ فارسی نَخوَ/نُخوَ (مُقدّم) بوده باشد.
در این صورت هم نخو و هم نوک با نیهوَ سانسکریت به معنی فرا و نزدیک خوانده شدن مرتبط می نماید:
निह्वयते { निह्वे } nihvayate { nihve } verb call down or near
निह्वयते { निह्वे } nihvayate { nihve } verb invoke

معنی توتمی نام برادران سلم و تور و ایرج

بنا به آبایف، یلن (گوزن بزرگ) حیوان توتمی آلانها بوده است که نام آلانها از آن گرفته شده است. آلانها را شاخه ای از قوم سئورومات/سرمت به شمار می آورند که نام قوم سلم را بدانها نسبت داده اند. لذا نام قوم سلم را به صورت سَروَمه/سَلوَمه (سرمَ/سلمَ) می توان به معنی بزرگ شاخدار (گوزن) گرفت ولی خود نامهای سئورومات و سئیرمه و صرب در اصل به معنی دارندگان الهه مادر مار شکل هستند. نام تور در قفقاز به نوعی بزکوهی گفته میشود و نام ایرج به صور آره و هَری به ترتیب در بین النهرین و هند به معنی شیر درنده بوده است.
برادران ویگرد (رمنده وحشی، بزکوهی، تور) و هوشنگ (پدر ایرانیان، ایرج) و تاز (پدرماروش= سئورومات، سلم) در دینکرد شکل قدیمی تر روایت سلم و تور و ایرج به نظر می رسند.

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۵

آیا مشیه و مشیانه و کیومرث در اساس جد توتمی سکائیان بوده اند؟

از آنجایی که پیشدادیان اوستا با پارالاتهای اسکیتی مطابقت می نمایند ولی در شجره نامه پیشدادیان به ظاهر نامی به مفهوم نام شاه اسکول (کولاکسائیس) در معنی شاه-بزکوهی محذوف است، لذا این مفهوم می تواند در جایی در شجره نامه پیشدادیان مستتر بوده باشد: در سانسکریت سکا (بزکوهی) به معنی گیاه بوده است و نامهای مشیه و مشیانه را به معنی مرد و زن میرای ریواس شکل گرفته اند، لذا این نامها می توانند از معنی ظاهری کلمه سانسکریتی مرِگا mRga (بزکوهی) اخذ شده باشند. چون مشیه می تواند معادل شاه اسکول/کولاکسائیس (بزکوهی-شاه) در شجره نامه پیشدادیان اسکیتی (پارالاتها) بوده باشد که پسر تارگیتای (نخستین بشر اسکیتی) به شمار رفته است. در این رابطه جالب است که نام قوم سکایی کیمری به صورت کای-مروی معنی شاه-بزکوهی می دهد که از سویی یاد آور نامهای شاه اسکول و کولاکسائیس (در معنی شاه-بزکوهی) اسکیتان است و از سوی دیگر یادآور نام کیومرث اساطیر ایرانی است. در رابطه با نام کولاکسائیس (بزکوهی-شاه یا یا پادشاه عشیره) گفتنی است کورنگَ (کورَ)/کولنگه (کولا) در سانسکریت به معنی بزکوهی هستند. بی جهت نیست در اساطیر ایرانی آفریده شدن کیومرث توأم با آفریده شدن گاو مقدس نخستین است. یعنی اینان در اساس می توانند همان همزادان، مشیه و مشیانه باشند. در نخستین انسانهای اساطیر هندوژرمنی یمه گاو سوار اساطیر هندی معادل ایمِر (برخوردار از همزاد) است که از شیر گاو نخستین تغذیه می کند.

دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۵

معنی محتمل نام روستای موردی مراغه (مردق)

جزء اول نام این روستا را که در ۱۷ کیلومتری جنوب خاوری مراغه واقع است می توان به صورت موی/آموی در زبانهای ایرانی صورتی از امبو سانسکریت به معنی پُر آب و مویۀ فارسی (اَمَیوا اوستایی، مویک پهلوی) یعنی گریه و زاری و جزء دوم آن یعنی ردی (اردی) را به صورت اردهه در سانسکریت به معنی کنار و ساحل گرفت. کتاب پهلوی شهرستانهای ایران روستایی به نام آموی را در سمت کوه اسنوند (سهند) زادگاه زرتشت می شمارد که با این روستا و رودخانه های موردی چای و مغانجیق آن همخوانی دارد. این کتاب پهلوی با وجود زادگاه زرتشت شمردن آنجا، با توجه به واژۀ مویه فارسی (گریه و زاری) و کلمه سانسکریتی مَیه (ناخوشی) و زیادی مار و خرچنگ رودخانه موردی چای آن، آنجا را ساخته زندک پرمرگ شمرده است. مطابق کتابهای پهلوی نواحی دیگری که در این منطقه زادگاه زرتشت به شمار رفته اند روستای واقع در پیچ رود دارجه (مغانجیق= محل واقع در پیچ رودخانه) و هروم/هراک (محل دژ، روستای هرق) بوده اند. در روایات جغرافی نویسان عهد اسلامی همچنین شهر گزنا (جزنق) در جوار مراغه در سمت ارومیه (که ظاهراَ با هروم/هراک) مشتبه شده است زادگاه زرتشت به شمار رفته است. در سمت مراغه سه شهر به نام گزنا (محل جنگجویان) وجود داشته است که عبارت بوده اند (شیز، تخت سلیمان)، روستای خراجی (کارا-جی= محل جنگاوران) و روستای علمدار که بین شهر مراغه و روستای موردی قرار گرفته است.
هشت سؤال و جواب مودی در بارۀ زادگاه زرتشت در جواب سؤال هفتم و سؤال و جواب هشتم به بیراهه رفته است:
"١- اشو زرتشت در کجا متولد شد؟ در خانه پوروشسپ.
٢- خانه پوروشسپ در کجا است؟ در کنار رود دارجه.
٣- رود دارجه در کجا جاریست؟ شاخه رود دائیتی است.
٤- رود دائیتی در کجا جاریست؟ در ایرانویج.
٥- ایرانویج در کجاست؟ در آتروپاتکان.
٦- آتروپاتکان کجاست؟ آذربایجان امروزی.
٧- اشو زرتشت در کدام بخش آتروپاتکان (آذربایجان) متولد شد؟ در بخش کوه اسنونت و دریاچه چئچسته، رضائیه امروزی.
٨- در کدام روستای ارومیه (رضائیه) متولد شده؟ در روستای آموی یا آموئی."

شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۹۵

معنی نامهای شیچیکان و شپیکان

شیچیکان (شی چی کان) و شیپیکان (شی پی کان) که محل نگهداری اوستا در سمت آتشکده آذرگشنسب در آذربایجان در سمت کوه سهند بوده است هر دو به معنی محل جمع آوری و برگزیدن متون مقدس می باشند. در جنوب کوه سهند روستای زادگاهی این جانب به نام چیکان (محل جمع آوری و برگزیدن) به نزدیکی ویرانه آتشکده آذرگشنسب (کایین گبه) وجود دارد که در سال ۱۳۴۸ از زیربنای قسمت الحاقی آن دو مُهر بزرگ از سنگ رستی سفید پیدا شد که بر قاعده آنها حروف اوستایی حک بود:
शि zi (shi) m. auspiciousness, पेय peya adj. to be taken
चिनोति { चि } cinoti { ci } verb collect, चिनोति { चि } cinoti { ci } verb build चिनोति { चि } cinoti { ci } verb pick, चिनोति { चि } cinoti { ci } verb .gather, .चिनोति { चि } cinoti { ci } verb 5 set with

معنی نام تازی به عنوان نام ایرانی اعراب

به نظر می رسد که در کلمه تازی "تا" (در یسنا، هات47 بند 3) به معنی پدر و ازی پهلوی (اژی اوستایی و زیه/شیه سانسکریت) به معنی پدر است؛ چون از آنجاییکه نام و نشان قبیله بنی طیّ (تازی) با توتم مار ربط داشته است لذا نام ایرانی تازی را میشود در اصل به صورت تا-ازی گرفت یعنی کسانی که پدر توتمی شان مار است و این نام ایرانی قبیلۀ بنو حیّه (اولاد مار) بوده است: "در میان اعـرا ب باسـتانی از چنـد قبیلـه تـوتمی، ماننـد بنو حَیّـه کـه در سالهای نخستین آغاز اسلام طبقه حاکم بر طی بودند، و بنو افعی و بنو خش کـه از شاخه های قبیله اوس (دارنده توتم گرگ) هستند، نام برده شده است، چنین بر میآید که مار نیز یک تـوتم قدیم سامی بوده است" (جفری، /۲۸۲). خود نام عرب (اَرَ-بو، اَرَ-اَبو) را میشود به معنی آنانی گرفت که پدر توتمی شان شیر درنده است. مطابق احمد قلقشندی (قرن پانزدهم میلادی) "قبیلۀ طیّ (طایی) موجب بیرون راندن بنی اسد (اَرَ- ابو) از مساکن قبلی شان در شبه جزیره عربستان شده بود". گرچه مطابق روایات دیگر در قرون بعد بنی اسد از خود در مقابل بنی طّیَ دفاع کرده بود. لذا در مجموع خود کلمۀ عربی طَیّ (پیچیدن با چین و شکن در نوردیدن) اشاره به مار (حَیّه) داشته است که در فرهنگ عربی به صورت طَوَط/طَوَت (مار/چنبره زننده) باقی مانده است. پس نام ایرانی تازی ترجمه بنی طیّ است نه تلفظ ایرانی طیّ که به سهو به قیاس رازی (در واقع رِی زی= زندگی کننده در ری) گمان شده است. بر این اساس معلوم میشود مرتبط شدن نام اژی دهاک (دارندۀ سمبل مار سمّی= مردوک) با تازیان (دارندگان توتم مار) به سبب وجود عنصر مشترک مار در نام آنها بوده است. گزنفون در کوروشنامه از فردی تاریخی-اساطیری به نام ماراگ دوس عرب به عنوان متحد کوروش (فریدون) نام می برد که می توان نامش را منسوب به مار سمّی (اژی دهاک/مردوک) معنی نمود.