اساس تاریخی اسطورهً شاهنامه ای گیو و بانو گشسب
این جانب نگارنده قبلاٌ نام گیو (بردیه زرتشت) پسر گودرز کشوادگان (سپیتمه جمشید) را به پیروی از ایرانشناسان از مصدر ویو (آسمانی) یا ویون (درخشان) یا گو (دلیر و پهلوان) می گرفتم ؛ تنها در ایام اخیر بود که در مقابله ریشهً تاریخی اسطوره گیو و بانو گشسب به معنی اصلی و اولیهً آن پی بردم چه اصل اسطورهً گیو و بانو گشسب که به گئوماته زرتشت (بردیه) پسر خوانده و داماد کورش و همسرش آتوسا دختر معروف کورش بر میگردد، معلوم می نماید که نام گیو در اصل مأخوذ از همان جزء اول نام گئوماته (دانای سرودهای دینی) یعنی گئو (سرود) است و نام بانو گشسب (گشنسب) به معنی دارندهً اسبان فراوان (= عروس خاندان پوروشسب یعنی خانواده پر اسپ زرتشت) و همچنین به معنی موجود مؤنث پر و تنومند است که این خود با نام آتوسا یعنی دختر کورش -که همان هووی اوستا به معنی نیک نژاد از خاندان هوگَو (دارندهً گاوان خوب، منظور هخامنشیان) است- مترادف می باشد. به عبارت روشن تر بانو گشسب همان آتوسا دختر معروف کورش سوم است که بعد از به قتل رسیدن گئوماته زرتشت (بردیه) به دست داریوش و شش تن سران پارسی همراهش، به همسری داریوش در آمد و از وی خشایارشا را به دنیا آورد. در شاهنامه به مکملهً آن مندرجات آثارالباقیه ابوریحان بیرونی در مجموع از گئوماته زرتشت (بردیه) در رابطه با خانوادهً کشوادگان ( دارندگان سرودهای شیوا) که همچنین ملقب به پوروشسپان (دارندگان اسبان فراوان) بوده اند، تحت نام پنج پسر گودرز کشوادگان (سپیتمه جمشید) اسم برده شده است که در واقع هر کدام یک از آنها لقبی بر خود گئوماته زرتشت (بردیه، سپیتاک) و یک مورد لقبی بر پدر وی بوده است: گیو به معنی دانای سرودهای دینی، بیژن به معنی دانا و هوشیار، یا دور درخشنده، بهرام ( زنندهً دشمن یا رامش خوب دهنده)، رهّام (نیرومند کوبنده) و هجیر (زیبا) است که این لقب آخری در اوستا به صورت سریره (زیبا) عنوانی بر پدر گئوماته زرتشت یعنی سپیتمه جمشید بوده است، لذا این نام در اصل به خود زرتشت تعلق نداشته است، گرچه ممکن است زرتشت با پدرش در این لقب اشتراک داشته باشند. کلاٌ در شاهنامه اسطورهً عاشقانه معروف گئوماته زرتشت و آتوسا (هووی) به صورت سه اسطورهً مستقل و جدا ازهم در آمده و قهرمانان آنها هر کدام به صورت شخصیتهای متفاوتی در نظر گرفته شده اند:1- گیو و بانو گشسب 2- منیژه (زادهً خیالها و آرزوها) و بیژن 3- گشتاسب (دارندهً بهترین اسبان) و کتایون (شاهدخت) که این اسطوره ها در عهد اسکندر مقدونی منسوب به زریادر زرتشت (برادر گشتاسب کیانی) و همسرش آتوسا می بوده اند. جالب است که کتاب پهلوی بندهش نام کمبوجیه و بردیه یعنی پسر و پسر خواندهً کورش را به صورت کتایه (شاهزاده) و برمایه (پر دانش) آورده است؛ از اینجا معلوم میشود که نام کمبوجیه (کتایه) با نام خواهرش آتوسا (کتایون) قرین می بوده است و این تشابه عناوین کتایه و کتایون آنها باعث به وجود آمدن شایعهً دروغین ازدواج آنان درآن عهد باستان می شده است. در صورتی که در مجموع منابع کهن ایرانی و یونانی به وضوح نشان می دهند که آتوسا (هدسا و استر تورات) در اصل ابتدا زن قانونی برادر خوانده اش گئوماته بردیه (زرتشت، زریر، زریادر، هامان و مردخای تورات) بوده و بعد از ترور شدن شوهرش زن داریوش، یعنی قاتل شوهر قبلی اش گردیده است. ظاهراٌ ازدواج گئوماته بردیه با آتوسا از روی مصالح سیاسی کورش صورت گرفته بوده است، بدان جهت که تا خاندان وجیه الملّه سپیتمه جمشید پیشدادی یعنی داماد و ولیعهد محبوب آستیاگ (اژی دهاک) را با خاندان هخامنشی وصلت داده باشد، گرچه وی پیشتر آستیاگ و سپیتمه جمشید یعنی جد مادری و پدر گئوماته زرتشت را نیزبه سبب مصالح سیاسی خود به قتل رسانده بود. چنانکه از شواهد و سناد تاریخی بر می آید سن و سال گئوماته زرتشت (بردیه، پسر خوانده و داماد کورش) از خود کورش کمتر نبوده است. در باب معروفیت و قدمت اسطورهً زریادر زرتشت (سپیتاک) و همسرش آتوسا در کتاب با ارزش تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تألیف دکتر احمد تفضلی مطالبی ذکر گردیده که آنها را به عینه در اینجا می آوریم، چه وی بدون این که از کنه تاریخی درست این اسطوره با خبر بوده باشد، مطلب را به درستی بیان کرده است: "نمونه ای از داستانهای حماسی مادی روایت کتسیاس یکی حادثه ای است که منجر به پایه گذاری دولت ماد گردید. داستان ستریانگایوس، که دل به ملکهً سکاها به نام زرینیا بست و چون ناکام ماند دست به خودکشی زد، همچنین از داستانهای عاشقانهً مادی بوده است. از داستانهای عاشقانهً دیگر داستان زریادرس و اوداتیس(آتوسا) است که آن را خارس میتیلنی بدین گونه نقل کرده است: آورده اند که هیستاسپس (ویشتاسپ، گشتاسپ) و برادر کوچکش زریادرس (زریر) از ازدواج آفرودیت (ناهید) و آدونیس (جمشید) به دنیا آمده اند. هیستاسپس فرمانروای ماد و سرزمینهای سفلای آن بود و زریادرس بر نواحی علیای دروازه های دریای کاسپین (خزر) تا تنائیس حکمرانی داشت. در آن سوی تنائیس، مراثی ها (آدمکشها) می زیستند که فرمانروای آنان آمارتس بود. وی دختری داشت به نام اُداتیس که زیباترین زن آسیا به شمار می رفت. اُداتیس زریادرس را به خواب دید و دل بدو بست و زریادرس نیز در خواب مفتون آن دختر شد. زریادرس کوشید تا اُداتیس را به دست آورد، اما توفیق نیافت، زیرا پدر دختر نمی خواست او را به مردی بیگانه شوهر دهد. دیری نگذشت که اُمارتس جشن ازدواجی برگزارکرد که در آن خویشان و نزدیکان و اشراف دربار او حضور داشتند و از اُداتیس خواست که جامی شراب به کسی بدهد که مایل به ازدواج با اوست. زریادرس، که اُداتیس اورا پیش از آن از ماجرا آگاه کرده بود، به شتاب به همراه گردون ران خود از تنائیس گذشت و با لباس سکایی، نا شناس وارد تالار جشن شد و اُداتیس جام او را پر کرد. به گفتهً خارس میتیلنی، این داستان در میان مردم آسیا شهرت تمام داشته و آن را بر دیوارهای معابد، کاخها و حتی خانه های خصوصی نقاشی می کردند و اشراف غالباٌ نام دختران خویش را اُداتیس می گذاشتند. به نظر بویس این داستان اصل مادی دارد و با آئین پرستش الههً عشق ( احتمالاٌ اناهیتا) ارتباط داشته است، بعدها به صورت داستان گشتاسب و کتایون وارد حلقهً داستانهای کیانی شده و در شاهنامه منعکس گشته است." در باب خود اسطورهً گیو و بانو گشسب در فرهنگنامهای شاهنامه، تألیف منصور رستگار فسایی چنین اطلاعاتی بدست داده شده است: " بانو گشسپ که در شاهنامه دختر رستم به شمار آمده است ، در دلاوری و چالاکی کم مانند بود و با آنکه خواستگارانی چون فغفور و قیصر و خاقان چین داشت و خویشان کاووس شاه و طوس داشت، رستم، گیو را به همسری او بر گزید. در شاهنامه ازقول گیو آمده است: و دیگر بزرگان روی زمین چه فغفور و قیصر چه خاقان چین بزرگان و خویشان کاووس شاه دلیران و گردان زرین کلاه همه دخت رستم همی خواستند همی بر دلش خواهش آراستند به دامادیش کس فرستاد طوس تهمتن بر او کرد چندی فسوس به من داد رستم گزین دخترش که بودی گرامیتر از افسرش مهین دخت، بانو گشسپ سوار به من داد گردنکش نامدار" اسطورهً کامل گیو و بانوگشسب در منظومه ای به نام بانو گشسب نامه بر جای مانده است که با مندرجات شاهنامه همخوانی دارد. این اسطوره تحت نام ایوان فروتن به دیار اسلاوها رسیده و در اساطیر روسی محفوظ مانده است. در مورد جایگزینی نام گیو به جای گئوماته یعنی جانشینی جزء یک نام به جای کّل آن گفتنی است برای نمونه می توان نام پادشاهان آشوری توکلتی نینورت، سناخریب و سلماناسار را در تاریخ ارمنستان موسی خورنی مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی مثال آورد که به صورت نینوس ، سنه کریم و ساناسار ثبت شده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر