یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

پازیریک جایگاه ییلاقی دسیم ساها(آلانهای شرقی) بوده است

در عهد باستان در حوالی پازیریک چهار قبیله هون (اسلاف گراز پرست قرقیزها) و کیوشه ها (یوئه چی ها، کوشانها؛ تخاران سیمرغ پرست) و ووسونها (اسلاف سگپرست بلغاران) و سرانجام دسي مساها (ماساگتهای کناری) میزیسته اند و همه چیز دال بر این است که خود پازیریک محل سکونت همین دسی ماساها (یعنی ماساگتهای گوزن پرست کناری) بوده است. مطابق منابع باستانشناسی؛ فرمانروای هونهای حکومتی؛ دسیم ساها را شکست داده و شهر مرکزي حکومتی ایشان را به آب بسته بود (لابد این آب تبدیل به یخ نگهدارنده فرش و اجساد شد). در تصاویر اشیاء باستانی پازیریک مردم هندواروپایي را مشاهده میکنیم و همچنین گوزن-انسانی که سیمرغی را خفه میکند. گوزن- انسان توتم ماساگتها (گوزن بزرگان) و سیمرغ توتم یوئه چی ها (وایوچی ها=پرستندگان پرنده دانا/سیمرغ) بوده اند. کلمه کوشان (کیوشه) هم باید از ریشه قوش (کوش) به ترکی یعنی پرنده اخذ شده باشد. ووسونها یعنی سگپرستان نیاکان سرخ ریش بلغاران در سمت غرب آنجا در اطراف ایسیک گول مي زیسته اند. در مجموع یعنی ساکنین پازيریک همان ماساگتها (اسلاف آلانها؛ اوستي های کنونی) بوده اند که زبانی از ریشه ایرانی داشته و دارند و بعدا در مقابل هجومهای هونها به قفقاز آمده اند و اکنون اوستی (آسی=مردم گوزن پرست) نامیده میشوند. شاخه ای از همین ماساگتها که در سمت دریاچه آرال می زیسته اند کورش را زخم زده و به قتل رسانده اند.به نظر میرسد عنوان ماساگت ایشان هم معنی ماهیخوار و هم "مه سکا (گوزن بزرگ) پرست" را می داده است. چه سوای اینکه در بدن جسد فرمانروایان تصویر ماهی هم نقاشی شده است؛ هرودوت هم ميگوید که "ماساگتها ماهیخوار هستند و پرستنده ایزد آفتاب (با توتم گوزن خدا)". نام دسیم سا (مردم گوزن پرست کناری) در هیئت دسي ماسا حاوی کلمه "ماسا" به معنی ماهی یا "مه سکایی" یعنی گوزن بزرگ است.در مورد دسیم سا (یعنی سکائیان گوزن پرست کناری) یا تسیم سا در شرحهای وقایع سالنامه هان شو اطلاعات جسته و گریخته ای را می توان پیدا کرد. جایی می گوید در سمت کوهستان آلتایی شهر "کین مان" در نزدیکی شهر ما بعد قبیله کیوشه (کوشان) یعنی شهر "دسیم سا" قرار دارد. جای دیگر میگوید "قبیله پسین" دسیم سای در کنار جاده شمالی است و از جانب غرب با رودبار ایله دریا (مکان ووسونها؛ اسلاف بلغاران) ارتباط دارد. از این گفته ها می توان چنین نتیجه گرفت که شهرهای دسیم سا و کین مان به ترتیب مطابق با شهرهای تاتسینگ و کارامای حالیه در شمال ترکستان چین هستند و صحراگردان "دسیم سا" بین این شهر واقع در شمال ترکستان چین و حوضه سرچشمه رود ارتیش ( ینی سئی علیا) یعنی محل پازیریک در حال ییلاق و قشلاق می زیسته اند. خود نام محلی کهن آنجا پازیریک نیز در تأیید همین مطلب است چه آن را به سادگی می توان مرکب از کلمات ترکی پِشی (پسین؛ عقبی و پشتی) و اوروک (ئیرک، یعنی قبیله) به شمار آورد. این نشانگر آن است که چینی ها نامهای مترادف هندوایرانی-سکایی دسیم سا و نام ترکی پازیریک ایشان را در زبان خویش به قبیلهً پسین ترجمه نموده و آن را به عنوان صفت و یا اسم مستقل و خاص در کنار دسیم سا و یا به جای آن به کار برده اند. سنت خالکوبی در مومیایی های گور دخمه های پازیریک که در آن با قرقیزان (اعقاب هونهای حکومتی با توتم گراز) مشترک هستند؛ نشان میدهد که سکائیان آلانی تبار پازیریک به یعنی دسیم ساها در واقع شاخه ای از هونهای حکومتی به شمار می رفته اند و به این موضوع در گزارشهای سالنامه هان شو اشاره شده است: " در سال ششم؛ 119 میلادی پادشاه هونهای شمال با فرمانروای ما بعد کیوشه (کوشان) یعنی دسیم سا را از نو فریب داده و علیه چینیان با او متحد شد و با همراهی وی، به سپهسالار چینی سائوپان و کسانش تاخته و آنان را نابود ساختند. سپس به پادشاه قبیله مقدم یعنی طرفان تاختند و او را راندند." در مورد توتم سیمرغ کیوشه ها (کوشانها) باید افزود که آن نه صرفاً به شکل عقاب بلکه گریفونی با با ترکیب نیمه عقاب و نیمه پلنگ یا یوز پلنگ به شمار میرفته است. چه هندوان نام و نشان سکائیان- کوشانیان هندنشین را همراه با توتم سگبالدار ایشان یاد نموده اند. این توتم همان سیمرغ سیستانی روایات شاهنامه است که با رستم اساطیری سیستان پیوستگی یافته است. بر این اساس نام دیگر کوشانها یعنی یوئه چی را می توان از ریشه اوستایی یئوژی (یعنی یوز؛ جنگی و جهنده) گرفت که در ترکیب نام یوزپلنگ حفظ شده است.دورتر در آن سوی شرق پازیریک هم باز منطقه ای با آثار باستانی فراوان از مردمان غالباً هندواروپایی به نام تاگارسکایا پیدا شده است که برخی از باستانشناسان نام ایشان را با نام تُخاران آن عهد ترکستان چین ربط داده اند. در صورتی که عنوان تخُار (اکثریت) برای مردم یوئه چی در زمان مهاجرت اجباری ایشان از آنجا در نیمه اول قرن دوم پیش از میلاد پدید آمد. می دانیم که این مهاجرت بر اثر فشار هونها صورت گرفت و ایشان در سر راه خود به سمت ماوراء النهر به دو گروه کوچک (اقلیت) و بزرگ (اکثریت= تخار) تقسیم شدند. ولی خود نام تاگار ساکایا به معنی ایرانی و سکایی محل شکارچیان گوزن و بزکوهی و آهو است و ربطی به کلمه تُخار ندارد. گفته میشود این مردم شکارچی غالباً هندواروپایی به صورت ایلی از سمت ترکستان یوئه چی نشین آن عهد یا از سمت فرغانه در ماوراء النهر به سبب کثرت وجود شکار بدان سوی مهاجرت نموده بوده اند.

۲ نظر:

Mofrad گفت...

به نظر میرسد نام دسیم سا که به عنوان مکان قبیله پسین معرفی میشده است به معانی کناری (دس-ایم-سا)و سمت راستی (دشین سا) در مقابل سرزمین هُو ها (سرزمین مردم سمت چپ) یا همان زونگاریای مغولان (یعنی سرزمین واقع در سمت چپ/جنوب کوههای آلتای) بوده است. هوی (چپ در پهلوی و اوستایی) می تواند مأخذ نام چینی هووها بوده باشد که به هونهای غربی اطلاق میشده است.

Mofrad گفت...

دسیم سا در زبان چینی معنی محل خلوت و پنهانی میدهد.