جمعه، تیر ۲۵، ۱۴۰۰

نظریۀ فلسفی

همزمان با انقلاب و کمی پیش و بعد از آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تبریز کتابچه های در مورد نسبیت به زبان ساده مطالعه می کردم چنانکه یادم مانده یکی از آنها از برتراند راسل و یکی دیگر از دانشمندان روس بود و سومی که مشخصاتش خوب یادم نمانده است احتمالاً از آیزاک آسیموف بود. در آنها جنبۀ ریاضی و فیزیکی فرمول‌های نظریه نسبیت راجع به جرم، طول، زمان در سرعتهای بالا، از جمله در سرعت نور شرح و بسط داده شده بود. گفته شده بود اگر جسمی با نیروی بی نهایت به حرکت در آید طول آن در مسیر حرکت به سمت صفر و زمان بسط و ثابت و جرم آن به سمت بی نهایت می گراید. اما نتیجه گرفته بودند چنین کار شدنی نیست. ولی ذرۀ فوتون با چنین مشخصاتی در حال حرکت است، تصور کردم اگر این فرمولها را توأم در ارتباط با جهان خرد ذرات بنیادی (میکروکوسما) و جهان به مقیاس بزرگ (ماکرو کوسما) در نظر بگیریم و برای آن ساختار تکوینی قائل بشویم. در آغاز مادۀ تاریک بی نهایت کیهانی بر اثر نیروی کششی بی نهایت خود از نقطۀ مرکزی آن منفجر شده و ذرات فوتون متولد شده اند.
در آن سالها صورت ابتدایی این نظر را در اطراف دانشگاه تهران و دانشگاه تهران به احسان طبری و محمد باقری استاد فیزیک ارائه دادم.

هیچ نظری موجود نیست: