جمعه، فروردین ۱۱، ۱۴۰۲

مطابقت قوم ثمود قرآن با داکیائیها و اوکرائینی ها

(The conformity of the Thamud people of the Quran with the Dacians and Ukrainians)
نام قوم ثمود در قرآن و روایات اسلامی همراه با قوم عاد (مردم انجمنی، ژرمنها یعنی قوم منسوب به هود/اود، اودن) و در رقابت با هم ذکر گردیده است. ولی چون نام اصلی آنها در محیط شبه جزیرهٔ عربستان به زبانهای سامی ترجمه شده بوده است، گمان شده است که ایشان از اقوام اعراب بائده (معدوم) باشند. عربستان پیش ار اسلام جای تجمعات قومی بزرگ و شامخی نبوده است. لذا منظور از قوم ثمود مردمی بزرگ اروپایی در جوار قوم عاد (ژرمنها) بوده است. در مقاله ای که پیشتر در باب عاد و ثمود نوشته بودم. نام عاد را به درستی با ژرمنها مطابقت داده بودم. امّا در مورد پیدایی ثمود میان مغان ایرانی و گتهای تراکیه و قوم کوچک سَمودیهای باستانی معدوم هگر، سرگردان مانده بودم.
در مورد گتهای تراکیه (مردم داکیا) راه را درست ولی نا کافی رفته بودم و آن نتیجه گیری این بود:
مطابقت نام صالح با سالموکسیس، خدای جهان زیرین مردم گِت/ داکیا (سرزمین گرگ)
نام و نشان صالح یاد آور نام سالموکسیس (خدای جهان زیرین داکیا، ولس اسلاوها) است و شتر او بیانگر ظاهر نام دیگر این ایزد یعنی گِبلیزیس (خدای جهان زیرین) است که می توانست در زبانهای سامی به معنی خداوند جمل (شتر) گرفته شود.
براین پایه محتمل است نام ثمودیها با سمادعه/سمودعه (گرگها) در عربی یعنی توتم گرگ داکیائیها ربط داده می شده است. ولی بیشتر محتمل است نام ثمودی ها به صورت زَم-اودی ها در زبان های بالکان به معنی مردم کناری و مترادف نام اوکراین بوده است.
حال با اطمینان در این باب بدین نظر رسیده ام که با توجه به ترادف نام و اشتراک صالح (نیکوکار) دارندهٔ شتر زرین و نازل کننده خشم و بلای خدایگانی بر قوم خود با ولس (نیک، سالموکسیس) خدای حامی حیوانات و خدای جهان زیرین اسلاوها (اسکلاوها) است، و نام قوم ثمود (مردم گرگ یا مردم کناری) وی متصّف به دارندگان مساکن نیک را در اصل می توان با اسلاوهای غربی (اوکرائینی ها= مردم کناری و ائوکاتیان سکاها، یعنی دارندگان منازل نیک، بوهمنی ها) مطابق دانست:
با توجه به اینکه در اساطیر سکایی ائوکاتیان (مردم بوهمن) ملت لیپوکسائیس (پادشاه مردم کناری= پادشاه اوکراین) و ابزار زرین و مقدّس ایشان گاو آهن (پولاک= لهستانیها) به شمار رفته اند، لذا نام ثمود را در مقایسه با آن در زبان عربی هم می توان به معنی مردم کناری (ثمُ-اَد) یعنی اوکرائینی ها -لهستانیها -بوهمنی ها (اسلاوهای غربی) گرفت:
چه جزء ثمُ در ثمود (مردم کناری) در عربی به معنی محل آن سویی و کناری و جزء اَد آن در رابطه با بلا و شتر و سِیر کردن در زمین است:
اد. [ اَدد ] (ع مص) آواز گردانیدن شتر در جوف. به اندرون باز گردانیدن شتر ماده آواز خود را. نالهٔ گردانیدن شتر. (تاج المصادر بیهقی). || نالیدن. (زوزنی). نالیدن شتر از جدائی بچه. || دراز کشیدن امری. || سیر کردن در زمین. || رسیدن بلاکسی را. کسی را بلائی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی).
چون مطابق روایت قرآنی مغضوب شدن قوم ثمود به خاطر پِی کردن شتر صالح (ولس= نیک، خدای حامی حیوانات اسلاوها) که در زمین خدادادی مشغول سِیر و چریدن بوده، روی داده است.
در این رابطه شرح چگونگی پیدایش سه ملت بزرگ اسلاو در افسانه های اسلاوی که ملهم و متأثر از اسطورهٔ معروف سه برادر لیپوکسائیس (پادشاه کناری، پادشاه اوکراین و لهستان و بوهمن، هوشنگ ایرانیان)، آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین ارابه، پادشاه روسها و مجارها، تخموروپه/تهمورث ایرانیان) و کولاکسائیس (پادشاه قبایل، فرمانروای سکاها/ اسکلاوها= ملت جام، جمشید ایرانیان) است، از این قرار است:
لِخ، چِخ و روس (Lech, Čech, and Rus)، سه برادر افسانه‌ای هستند که سه ملت اسلاو با نام‌های لخیا (لهستان)، چخیا (بوهم، موراوی و سیلیزیا و جمهوری چک) و روسنیا (کشورهای امروزین روسیه، بلاروس و اوکراین) را بنیان نهادند. نسخه‌های گوناگونی از این افسانه وجود دارد و در برخی مناطق تعداد برادران را دو و یا تنها یکی بیان کرده‌اند.
در نسخه لهستانی این افسانه آمده که این سه برادر با هم به شکار رفتند که با تعقیب طعمه‌های متفاوت از یکدیگر جدا شدند. روس به شرق رفت، چِخ به غرب رفت و بر کوه ریپ در بوهم ساکن شد و لِخ به سمت شمال رفت. لِخ به دنبال تیر خود می‌گشت که به عقاب سفید خشمگینی رسید که از لانه‌اش مراقبت می‌کرد. او دیدن این منظره در سرخی غروب خورشید را خوش‌یمن دانست و تصمیم گرفت در همان منطقه ساکن شود. او این منطقه را نیزنو (Gniezno به لهستانی یعنی لانه) نامید و عقاب سفید را به عنوان نشان خود برگزید که هنوز به عنوان نشان کشور لهستان بکار می‌رود و پرچم این کشور نیز به معنی خورشید در حال غروب است.
چِخ یا پرائوتیک چِخ (Praotec Čech پدر اولیه چِخ) از نام سکایی بوهمن (دارندهٔ منازل نیک) گرفته شده است. بعداً چاوکهای (چکهای) ژرمن تبار با مردم اسلاوی بوهمن در آمیختند و به سلک اسلاو در آمدند. نام بوهمنی های اسلاو با نام سلتهای همنام آنها (بویی ها) مشتبه شده است.
در نسخه‌ای دیگر از افسانه که در جمهوری چک بیان می‌شود تنها دو برادر بوده‌اند. الویس جیراساک در کتاب خود بیان کرده که دو برادر، چِخ و لِخ از اروپای مرکزی به شرق آمدند که یکی ملت چک و دیگری ملت لهستان را بنیان نهادند.
افسانه‌ای مشابه (که نام‌های آن کمی تغییر کرده‌اند) در داستان‌های محلی دو نقطه از کرواسی وجود دارد:
در گویش کایکاویان در منطقه هرواتسکو زاگوریه (شمال کرواسی) و در گویش چاکاویان در پولیسا (دالماسی مرکزی). نسخه کروات افسانه در سال ۱۹۴۰ بدست اس. ساکاچ بررسی و تحلیل شده‌است.
اولین نسخه داستان لِخ، چِخ و روس در لهستان در کتاب تاریخچهٔ لهستان بزرگ (Wielkopolska Chronicle) آمده است که در سال ۱۲۹۵ در پوزنان نوشته شده‌است. در تاریخ‌نگاری‌های بوهمی، چِخ به تنها یا با لِخ آورده شده‌است و اولین بار نام او در کسماس پراگ در سال ۱۱۲۵ میلادی آمده‌است.
این افسانه نشان می‌دهد که در سده سیزدهم میلادی، سه قوم بزرگ اسلاو از ریشه مشترک زبان، فرهنگ و نژاد خود آگاه بوده‌اند. همچنین این افسانه با این واقعیت که سرزمین مادری اسلاوها در شرق اروپا است همخوانی دارد. این منطقه با پروتو-ایندو-یوروپینز دارای نقطه اشتراک است. در چارچوب فرضیهٔ کورگان آمده که هندو-اروپایی‌هایی که پس از مهاجرت باقی ماندند به زبان بالتو-اسلاوی سخن گفتند.
متقابلاْ در خاورمیانه رد پای صورتی از اسطورهٔ اسکیتی (سکایی) پسران تارگیتای (پدر عالی، تارح تورات) یعنی کولاکسائیس، آرپوکسائیس و لیپوکسائیس به واسطهٔ پسران فریدون پیشدادی (پدر برتر ایرانیان) به تورات رسیده است: مطابقت تثلیث توراتی ابرام، ناحور و هاران با تثلیث شاهنامه ای ایرج و تور و سلم:
معانی نامهای ابرام (پدر عالی)، ناحور (خشن، وحشی) و هاران (سوزاننده) پسران تارح (پدر) به وضوح با نامهای شاهنامه ای ایرج (شیر، پدر نجیب، سمبل سغدیان-ایرانیان)، تور (بزکوهی وحشی، سمبل سکاها) و سلم (مار، سمبل سئوروماتها) پسران اساطیری فریدون (کوروش، ملقب به پدر) همخوانی دارند. به نظر می رسد این تثلیث اسطورۀ توراتی بر گرفته از اساطیر ایرانی و این هم به نوبه خود از اساطیر سکایی مربوط پسران تارگیتای و توتم سکایی مرکبِ کوروشا/خیمَیریا (شیر، بزکوهی، مار) اخذ شده است.
در روایات اسلامی مربوط به قوم صالح (ثمود) از "شعیب بن صالح" ("کولاکسائیس پسر تارگیتای"، فرمانروای قبایل) و اصحاب مدین (قوم مادیای اسکیتی/افراسیاب) نیز یاد شده است. در این روایات نامهای قومی بومی مشابه آنها (سمودی و مدین) در بین سوریه و مصر نیز دخالت داده شده اند. بعلاوه واقعهٔ صیحهٔ آسمانی بزرگ (مگا فونی) نازل شده بر قوم ثمود یاد آور مغ کشی داریوش (ماگو فونی) است که ضمن آن گائوماتای مغ (سپیتاک سپیتمان، زرتشت سپیتمان، گوتمه بودا) و همراهانش ترور میشوند. ولس (صالح) ایزد موسیقی هم بوده است و از این روی با ده ده قورد (پدر حامی حیوانات) شاعر و تنبورنواز قفقازیها و فراواک اساطیر ایرانی همخوانی دارد: نام فرَواک (در معنی پُر آواز) با نام گیه مرتن (کیومرث) و نیز با نام نخستین انسان اسکیتان یعنی تارگیتای در معنی اوستایی-سنسکریتی پدر آواز مرتبط می نماید:
गायक adj. gAya[ka] one who sings
martha[na]: man
तार n. tAra father
गीत n. gita song

هیچ نظری موجود نیست: