در ميان عناصر چهارگانه يعنى آتش و آب و خاك و باد؛ آتش از دير باز در ميان آريائيان از اعتبار ديگرى برخوردار بوده است. در اوستا آتش فرزند اهورامزدا و سپندارمذ ناميده شده است. از اين رو ايرانيان باستان آن را هميشه فروزان مى داشتند و نشانه اهورايى اش مى دانستند و شعله اش را نماد فروغ ازلى مى شمردند و آتشكده هاى هميشه روشن براى آنان به منزله محراب پيروان مزديسنا بود. آنان بر اين باور بودند كه هستى با وجود آتش ادامه يافته است. با مطالعه و ژرف نگرى در فرهنگ كهن ده هزار ساله ايرانى در مى يابيم با وجود عيدها و جشنهاى فراوان ميان ايرانيان باستان، در گذشته ايام سوگ و ماتم و شيون و مويه در اين سرزمين وجود نداشته است. براساس مبانى آموزه هاى زرتشت، نيك انديشى پايه زندگى انسانى درست بوده و لازمه آن انديشه نيك، تن و روان سالم و كارآمد است.
جشن و تعطیلات
از دیدگاه من درینجا باید کمی نیز بمفهوم «جشن» و تفاوت آن با «تعطیلات» پرداخته شود تا هدف از برگزاری آنها نیز مشخص شود. ايرانيان براساس آموزه هاى اشو زرتشت و با پيروی از نهاده ی «امر نيک» بر اين نكته پايبند بودند كه شادى از بخشش هاى الهى است و موجب آرامش تن و آسايش روان می باشد. بر همين اساس همواره شادى و جشن به عنوان جزعى از آداب و «مراسم دينى» نزد ايرانيان بسيار گرامى داشته مى شد. چنین بود که ايرانيان در طول سال ، ۲۴ جشن برگزار مى كردند.
برای درک بهتر از مفهوم گاهشمار ایران باستان، بهترست بدانید که در آن «هفته» وجود نداشت و «ماه» سى روزه بود و هر يك از روزها نامى ويژه داشت. پس در هر ماه، روزى كه همنام همان ماه بود، به جشن و شادمانى برگزار مى شد و ايرانيان آن روز را به نيايش پروردگار يكتا مى پرداختند. براى نمونه، آذر-روز در آذر-ماه جشن آذرگان ، آبان-روز از آبان-ماه، جشن آبانگان و...الخ اما درميان جشن هاى پرتعداد ايرانيان، سه جشن از همه مهمتر بود، يكى نوروز ، مهرگان و دیگری سده. در عوض، تنها روز عزا، روز شهادت اشو زرتشت میباشد. همانگونه که گفتم جشن و تعطیلات دو مورد جداگانه هستند و هریک مفهوم و منش خود را دارد. جشن، همواره برای ایجاد شادی و شاد-باش برگزار می شود و برای برگزاری آن نیاز به «تعطیل»ی نیز نیست. جشن، همچون هر برنامه ی دیگری در زندگی ، وقت خود را در روز هر شخصی دارد و البته آداب و مراسم خود را نیز داراست. اما روز تعطیل در برگزاری روشمند یکسری اداب یا آیین، متعهد نیست و کلا، هدفی جز «استراحت از کار» را دنبال نمی کند. باید گفته شود که تعطیلات با این سبک (=پایان هفته ها و نیز تعطیلات مذهبی و غیر مذهبی) برای ما که رو بسوی صنعتی شدن پیش می رویم، روشی نوین و تجربه ای تازه است که آنهم باید بنوع خود از سوی توده ی ما آزموده شود و روش درست از آن بنیاد شود. اما در مورد «تعطیلات آخر هفته» نیز بهترست به این نکته اشاره کنم که اینگونه تعطیلات (=شش روز کار و استراحت در روز هفتم) ریشه در اندیشه ای سامی دارد. از دیدگاه اسطوره ای این قوم؛ کار و تکاپو، نشان مطرودیت از بهشت و جشن و رنج در تبعید است. استراحت و اسودن نیز نشانه و وعده ایست از بهشت و تمام خوشی های آن. در تورات (=سفر پیدایش) چنین میآید که: «آسمان ها و زمین و همه لشکر آن ها تمام شد و در روز هفتم، خدا از همه کار خود که ساخته بود، فارغ شد و آرام گرفت زیرا که در آن آرام گرفت از همه کارخود که خدا آفرید و ساخت..». درینجا باید به این نکته ی باریک دقت شود که این تعطیلی روز هفتم ، ماهیت و مفهوم جشنی ندارد و بهیچ گونه «نشان-دار کردن زمان» نیست بلکه تنها دمی آسودن از ادامه ی کار و تکاپوست و بس. درین دیدگاه؛ آدم اب البشر، هنگامی گه از باغ بهشت رانده شد، و از بهشت بخاک پست نزول کرد، آنگاه باید کار و تکاپو کند چراکه کار، مربوط به «زمین» و «دنیای خاکی و پست» است. درصورتیکه دیدگاه ایرانیانی که پیرو عقاید نیک پیشینیان خود هستند چنین نیست و کار و تکاپو و شادی را خوار نمیشمارند. آنها پیوسته کارهای خود را با جشن و شادی می آغازند چنانچه اهورامزدا در بندهشن ، با «يزشن» و همراهي «رپيتهورين» نوازنده ، يا به عبارت ديگر با جشن ، «آفرينش گيتي» را آغاز ميکند . از اين رو ، هر کار و اقدام بزرگي باید با جشن آغاز گردد و آن کار باید بفال نیک گرفته شود.
در باور ایرانیان باستان، «ایرانویج» و کل جهان دارای چهارگوشه بوده است. گوشه شرق را «خراسان» نام گذاشته بودند که واژه ای پهلوىست و البته هم اکنون نیز در پارسى معاصر بكار مى رود. در زبان پارسى، خراسان همان «خرايان» است و به معنى «جای برآمدن خورشید» میباشد. به محل فرو نشستن و غروب خورشید نیز «خروان» گفته مى شده. شمال دنيا سيبرى بود كه به نام «اپاختر» شناخته مى شد. آنها سيبرى را جايگاه ديوان مى دانستند كه دارای زمستان طولانى ست. شايد دليل منفور بودن سيبرى نزد ايرانيان، وحشى بودن اهالى آنجا و همچنين ربط دادن ديو سرما به آن منطقه باشد. بهر روی ايرانيان آنجا را جزيى از خود به حساب نمى آوردند.»
گوشه جنوبى را نیز به نام «رپيدوين» (=رپيتهورين) مى شناختند كه به معنى «گرماى كل جهان» بوده است. حتا در کیش زرتشتى نماز رپيدوين (نيم روز) يكى از معروف ترين نمازهاى پنج گانه در روز بوده است: «نياكان ما اعتقاد داشتند كه رپيدوين هفت ماه روى زمين است و از ابتداى آبان كه هوا سرد مى شود، به زيرزمين مى رود. آنها مى گفتند كه گرماى زمين در آبان ماه به زير زمين مى رود تا باعث رشد گياهان و گرم شدن آب چشمه ساران شود. اين يك اصل پذيرفته شده علمى است كه ريشه گياه در گرماى درون زمين و در هنگامه سرماى بيرون در فصل سرما رشد مى كند و شاخه در گرماى تابستان. بر همین اساس، رپيدوين باز هم طبق يك اصل علمى از روز دهم بهمن از زمين بيرون مى آيد.»
ايرانيان در اين روز جشن و پايكوبى مى كردند تا رپيدوين، سرماى زندگى را از آنها دور كند و سبزى به آنها ببخشد: «استقبال ايرانيان از رپيدوين بوسيله آتش بود. آنها با گرما به استقبال گرما مى رفتند.»
پيدايش سده
ابوريحان بيرونى واژه سده را برگرفته از عدد سد (=۱۰۰) یا زادگان کیومرث مى داند و مى گويد: «... سده گويند يعنى صد و آن يادگار اردشير، پسر پاپكان است. و درعلت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند تا نوروز؛ سد شبانه روز به دست آيد و برخى گفته اند در اين روز زادگان كيومرث؛ پدر نخستين؛ درست سد (=صد) تن شدند و يكى از خود را به همه پادشاه گردانيدند» . (التفهيم؛ نشر انجمن آثار ملى؛ صفحه ۲۵۷)
«دكتر مهرداد بهار» در مورد «سده» بر اين باور است كه واژه سده (= SADA) به معناى پيدايى و آشكار شدن است كه در پارسى باستان به تلفظ سدک (=SADAK) و در فارسى ميانه با تلفظ سدگ (SADAG) بوده است و واژه عربى «سذق» و «نوسذق» از آن آمده. وى مى افزاید «بنا بر باور ايرانيان باستان خورشيد در شب يلدا تولد دوباره اى را مى آغازد و به همين مناسبت ايرانيان روز دهم بهمن ماه (= سده) را كه اين نوزاد چهل روزه مى شود، جشن مى گيرند، چنانكه آنان در دهم دى ماه هم- يعنى دهمين روز تولد خورشيد- جشنى كم و بيش مشابه با سده داشته اند كه اكنون منسوخ شده است. و اصلاً در ميان ايرانيان رسم بوده كه براى نوزاد ده روزه و نوزاد چهل روزه جشن بگيرند و هنوز هم در بسيارى از شهر هاى ايران اين رسم را ادامه مى دهند. البته تا آنجا كه از اساطير و متون ايران باستان بر مى آيد، «سده» از جمله آيينى هائى نبوده كه در ايران باستان رسميتى داشته باشد، در اوستا و نوشته هاى پهلوى نيز ذكرى از آن نرفته، ولى مى توان باور كرد كه خود آيينى بس كهن است». (جستارى چند در فرهنگ ايران؛ انتشارات فكر روز).
جاوید-نام «فردوسی» نیز دیدگاهی کهن را از چگونگی پیدایش این جشن ارائه میکند. در باور وی ايرانيان، نخستين بار آتش را در «تکاپو برای زندگى» يافته اند: فردوسي در شاهنامه «جشن سده» را روزي معرفي ميكند كه هوشنگ-شاه ؛ از قانونگذاران نخستین؛ به همراهي ياران خود به كوه ميرود و در راه به مار تنومدي برخورد ميكند. وي با سنگ بزرگي به دفع او ميشتابد و سنگ را به سوي مار پرتاب ميكند. در اين هنگام، سنگ به سنگ ديگري برخورد كرده و جرقه اي ميجهد و خار و خاشاك اطراف آن آتش ميگيرد و آتش فروزان پديدار ميشود و از آن زمان به بعد «جشن سده» بشاد-باش این کشف بزرگ برگزار ميشود.
در اين اسطوره، باز هم دو عامل متضاد روبروى هم قرار مى گيرند؛ «اهريمن»، مار را كه مظهر و هم-ريشه مرگ است، پديد مى آورد و «اهورا مزدا» در برابر آن آتش مقدس را مى آفريند. «هوشنگ» در اینجا نه يك فرد كه سمبل يك دوره ی تاریخی میتواند باشد؛ دوران خانه سازى. واژه ی «هوشنگ» به معنى «خانه نيكو» است كه از دو بخش «هوو و شینگه» تشكيل شده است. «هوو» به معنى نيك است و که در زبان پهلوى به «هو» تبديل شده، همچون «هومن» به معنى مرد نيک. بخش دوم، «شينگه» به معنى خانه است كه در پهلوى به «شن» تبديل شده است. همچون واژه «گلشن» . هووشنگ میتواند نمادی از اندیشه بشری باشد که از نیاکان ما بشمار است. همچنین میتواند زمان و یک دوره ی گذر از سختی باشد. بهر روی ، این اسطوره باید در میان ما همواره به احترام یاد شود و در یادها بپاس این کشف بزرگ در دانش بشری گرامی داشته شود.
ابن قطيبه ها:
«ابن قطيبه» حكمران عرب پس از اشغال ورارود (ماورالنهر)، دستور کشتار انديشمندان و تاريخ دانان و نابودى كتابهاى علمى و دينى ايران را داد و در سراسر ايران بزرگ تا دو سده هيچ كس اجازه برپايى مراسم ملى و «سخن گفتن فارسى» را نداشت. ايرانيان براى رهايى از نوع فرهنگ ضعیف و ناآشنای عربى و احياى فرهنگ ايرانى، نهضت «شعوبيه» را تشكيل دادند. بعدها با قدرت گيرى سلسله ايرانى «زياريان»، مرداويز زيارى (كه اعراب او را مرادويج مى ناميدند) براى احياى فرهنگ ملى نياكانمان دستور داد تا هيچ فردى در قلمرو ايران جز فارسى سخن نگويد و پس از اعلام اصفهان به عنوان پايتخت رسمى ايران، دستور داد جشنهاى ملى ايران از جمله نوروز، مهرگان و سده با نهايت شكوه احيا شود كه در راستاى همين هدف به دستور مرداويز پس از سالها مراسم جشن سده زمستان ۳۲۳ ه.ق در اصفهان با شكوه تمام به انجام رسيد. اين مراسم تاريخى با برافروختن آتش انبوه در دوسوى زاينده رود صورت گرفته و به قدرى گسترده بود كه آتش آن از هفت فرسنگى دیده شده است.
گاهی نیز در مراسم شاهان از سوزاندن پرندگان و حیوانات برای تفریح و جزعی از مراسم جشن سخن رفته و به هيچ روى مطابق با دستورات دین زرتشتى و آموزه های زرتشت نبوده و نيست، چرا كه آتش نزد زرتشت بسيار گرامى است و در همه كتاب هاى زردشتي در مورد پاكيزه نگاهداشتن و نيالودن آتش به زرتشتیان سفارش شده است. در گاتها آمده است:« ... اى مزدا! نفرين تو به كسانى باد كه با آموزش خود مردم را از كردار نيك رويگردان مى سازند و به كسانى كه جانوران را با فرياد شادمانه «قربانى» مى نمايند ».
فراموش نکنیم که در زمان سلطه خلفای جبار بر سرزمین های ایرانی ، روشن کردن آتش جشن سده و چهارشنبه سوری بر بام خانه ها ، نوعی «مبارزه مدنی» و تظاهر به آیین های ایرانی و به ریشخند گرفتن فرمان های حکومتی بود که فلسفه برگزاری این آیین های پر معنی را نمی فهمیدند و همواره بنام مبارزه با سنت مجوسان و آتش پرستی ، با آنها مبارزه می کردند. چنین برخوردهای اهریمنی با دیدگاههای یک ملت نیز میتواند باعث ایجاد تحولات فکری در جامعه ی تحت فشار گردد و آیینی همچون سده را از نو زنده کند.
اجراى مراسم سده
برگزارى جشن سده را مى توان به سه دوره تاريخى تقسيم كرد:
۱- دوره پيش از اسلام ۲- دوره بعد از اسلام ۳- دوره كنونى
اجراى مراسم سده بدين صورت است كه پس از غروب آفتاب دهم بهمن ماه، سه تن از موبدان كه لباسى سفيد برتن دارند، به سوى توده اى از هيزم خشك كه از روز قبل تهيه شده حركت و گروهى از جوانان سفيدپوش هم با مشعل هاى روشن، موبدان را همراهى مى كنند. موبدان بخشى از اوستا را كه مربوط به اهميت آتش است مى سرايند، موبد بزرگ با آتش موجود در آتشدان و جوانان سپيدپوش با يارى شعله هاى مشعل، هيزم را آتش مى زنند و بدينسان ايرانيان، با شادى پيروزى شعله ور شدن آتش ، سده را جشن مى گيرند به اميد اينكه تا جشن سال ديگر روشنايى و گرمى در دلهايشان باشد به خانه بازمى گردند. جشن سده با توجه به اهميت و قداستى كه داشته امروزه نيز در ميان زرتشتيان ايرانى باشكوه و جلال گذشته، برپا مى شود و در برخى شهرها، نظير يزد و كرمان حتى بسيارى از ايرانيان غيرزرتشتى نيز در مراسم آن شركت مى کنند. آتش نزد ايرانيان سمبلى از وجود خداوند است كه همواره پاك مى كند و آلوده نمى شود و جنبش هميشگى و حركت رو به بالاى آن الهام دهنده انسان براى لزوم حركت وتكاپوى به سوى خداى يگانه است. جشن سده يا سده سوزى به صورت پراكنده در برخی شهرها و روستاهاى ايران در دهم بهمن ماه برگزار مى شود. اما در كرمان و بيشتر شهرهاى آن استان جشن سده يا سده سوزى بگونه ی «اگاهانه» و «روش-مند» و با شكوه تمام برگزار مى شود.
سده سوزى در كرمان
جشن و آيين سده سوزى فقط در كرمان است كه رسمى عمومى است. همگانى بودن اين آيين در ميان همه قشر هاى اجتماعى كرمان و دلبستگى و توجه صميمانه همه آنان در شركت در اين آئين نشانگر پيشينه كهنسال و ديرپاى آن است در اين روز همه مردم شهر، اعم از زردشتى، يهودى، مسيحى و مسلمان، ثروتمند و فقير، كارمند و كاسب در آن شركت مى كنند و در واقع مى توان آن را جشن كرمان ناميد.
در قديم محل جشن در يك فرسنگى شمال شهر كرمان، بعد از ويرانه هاى محله قديم زردشتيان، معروف به «محله گبرى» در زمين هاى كشاورزى بود. در اين محل تنها يك باغ معروف به باغچه «بداق آباد» با ديوار هاى بلند و دو دستگاه ساختمان وجود داشت كه مراسم سده سوزى روبروى در ِ اين باغ، در زمين هاى كشاورزى برگزار مى گرديد، مالكان از اينكه سده سوزى روى زمين هاى كشاورزى آنان انجام مى گرفت، استقبال مى كردند، زيرا نه تنها آن را زيان آور نمى دانستند، بلكه خاكسترى را كه از آن بجا مى ماند، براى كشاورزى مفيد مى شمردند. امروزه «باغچه بداق آباد» و زمين هاى كشاورزى اطراف آن به خانه و دكان تبديل شده و تنها قطعه زمين بزرگى باقى مانده كه براى سده سوزى از آن استفاده مى شود. خيابان كنار اين زمين نيز به همين عنوان موسوم است.
سده سوزى در كرمان غروب روز دهم بهمن ماه برگزار مى شود اما كرمانى ها از چند روز قبل در تدارك آن هستند. از اول بهمن عموم باغداران و مالكان- هر يك به قدر همت و به نسبت ثروت خود- چند بار هيزم را كه از بيابان ها و كوهپايه هاى اطراف فراهم شده، به محل جشن مى آورند. دست فروشان نيز تا روز نهم بهمن محل گستردن بساط خود را معين مى كنند.
پيش تر ها كه سده سوزى در فضاى باز انجام مى شد، مردم از بعد از ظهر در اطراف محل افروختن آتش به صورت گروهى فرش مى انداختند و تا فرارسيدن ساعت موعود خود را با گفتگو و ديدار يكديگر و نوشيدن چاى و خوردن آجيل سرگرم مى كردند، اما اين روز ها فقط چند ساعت پيش از سده سوزى، در خيابان سده اجتماع مى كنند.
روز دهم بهمن ماه چهره شهر عوض مى شود. مغازه ها زودتر بسته مى شود. چند ساعت قبل از افروختن آتش زنان زردشتى در آشپز خانه بزرگ باغ «بداق آباد» آش و سيرو (۳) مى پزند. گرد همايى خانواده ها در ايوان باغ و خوردن اش و سيرو و آجيل بخشى از مراسم جشن است. فروشندگان دوره گرد در كنار ميوه و آشاميدنى در بساط خود، حتماً بايد آجيل (تخمه، پسته، مغز بادام و فندق) را هم داشته باشند.
افزون بر مردم شهر، مردم ديگر هم از حومه و شهر هاى نزديك براى شركت در سده سوزى مى آيند. برزگران هنگام شركت در مراسم حتا اگر يك شاخه هيزم هم شده براى خرمن سده مى آورند تا با رضاى خاطر مشتى از خاكستر سده را به همراه ببرند و براى شگون و بركت در كشتزار خود بپاشند. (نیک است درینجا به دیدگاه «دکتر عباس احمدی» نیز اشاره شود. ایشان این حرکت کشاورزان و دهقانان را نوعی تمایل به جذب برکت می دانند. ایشان معتقدند این حرکت( خاکستر پاشی)، نوعی آیین جادویی برای باروری هرچه بیشتر کشتزارهاست.)
سده خرمن بزرگى است به قطر ۱۴ متر و به بلندى ۵ تا ۶ متر كه در جلوى در ِ باغ بداق آباد از قبل آماده شده.
نزديك غروب دو موبد لاله به دست با لباس سفيد، كه پوشاك رسمى روحانيان زردشتى به هنگام اجراى آيين هاى دينى است- ظاهر مى شوند. زمزمه كنان به خرمن سده نزديك مى گردند و از سمت راست سه بار گرد آن مى گردند سپس اين خرمن هيزم را با شعله لاله ها- كه روشنى آنها از آتشى است كه از آتشكده آورده شده- از چهار سو آتش مى زنند. شعله هاى آتش، فروزان و سر كش به آسمان كشيده مى شود و همراه آن هلهله و شادمانى مردم در فضا مى پيچد و همه جا سر شار از شور و هيجان مى گردد..
پس از ساعت ها كه شعله ها فرو كش مى كند، مردم بويژه جوان تر ها از روى بوته هاى آتش مى پرند. در قديم اسب سواران زودتر از مردم خود را به آب و آتش مى زدند و هنر نمايى مى كردند.
در آخرين ساعت پايانى جشن كه آتش به خاكستر مى نشيند، مردم پس از گذراندن يك بعد از ظهر شور انگيز و درخشان به خانه هاى خود باز مى گردند. رسم است كه كشاورزان مقدارى از خاكستر سده را به نشانه پايان گرفتن سرماى زمستان به كشتزارهاى خود مى برند و مى گويند كه در اين شب ستاره گرما به زمين درود مى فرستد.
صادق هدايت که در بازشناسی فرهنگ باستانی ما زحمت بسیار نیز کشیده در كتاب نيرنگستان مى گويد:
«..سده جشنى است كه هنوز زردشتيان كرمان به يادگار جمشيد و عادات ايرانيان باستان مى گيرند و براى اين كار موقوفاتى در كرمان اختصاص داده اند. پنجاه روز پيش از جشن نوروز خروار ها بته و هيزم (درمنه) در گبر محله (باغچه بوداغ آباد) گرد مى آورند. جنب اين باغچه خانه اى است مسجد مانند و موبدان موبد از اعيان شهر و حتا از خارجه ها دعوت شايانى مى كند. در اين مجلس شراب و شيرينى و ميوه زيادى چيده مى شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن مى كنند و بته ها را با آن آتش مى زنند و سرود مخصوصى مى خوانند.
هنگامى كه آتش شعله مى زند، همه مهمانان كه بيش از چندين هزار نفر مى شوند با فرياد هاى شادى دور آتش مى گردند و اين را مى خوانند:
صد به سده، سى به گله
پنجاه به نوروز، ها بله
شراب مى نوشند و ميان هلهله شادى جشن تمام مى شود. در كرمان همه مردم منتظر سده سوزى هستند و اهميت فلاحتى برايشان دارد چون بعد از آن اول بذر افشانى و كشت و كار برزگران است. اين عادت در بعضى از شهر هاى خراسان هم هنوز وجود دارد.» (نيرنگستان، صفحه ۱۲۰ و ۱۲۱)
سخن پایانی، ملی شدن سده
جشن سده، جشن بزرگداشت كشف و استفاده از آتش است. زرتشتيان در هر گوشه جهان، خود را ميراث دار اين مراسم فرهنگى و شادى آفرين مى دانند. اين افتخارى است كه زرتشتيان و دیگر ایرانیان توانسته اند در درازنای تاريخ، پاسدار و نگهدارنده آئين ها و مراسم زيبای سرزمين اهورايى ايران باشند. بی شک جشن سده، جشن شناخت فروغ ايزدى و آغاز تمدن ايران می تواند باشد و توانایی و ظرفیت قرار داشتن در لیست «جشنهای ملی» ایرانیان را دارد. زنده-یاد دكتر وفادارى با اشاره به برخى محدوديت هاى موجود براى ملى خواندن جشن سده گفته بودند: «براى ملى كردن جشن سده دو راه داريم. يا دولت، برگزارى جشن سده را به شكل كنونى تعطيل كند و خودش با فراهم آوردن آتش و توزيع غذا و... به فراگير كردن آن اقدام نمايد. مانند آويزان كردن چراغ يا پخش غذا در جشن هاى دينى مسلمانان. راه دوم اين است كه جشن هايى مثل سده، گاهشمارى ايران باستان و همزيستى انسان با طبيعت از طريق تلويزيون آموزش داده شود. آن موقع است كه مردم، جشن را خودشان برگزار خواهند كرد». در پایان گفتار، سخنی از سعيد تقوى رئيس پیشین اداره امور اقليت هاى دينى وزارت فرهنگ و ارشاد را درباره ی برگزاری آزاد و روشمند جشن سده ضمیمه میکنم.
سعيد تقوى رئيس اداره امور اقليت هاى دينى وزارتخانه در پاسخ گفت:
«تلاش ما اين است كه جشن هايى مثل سده در كمال امنيت و آرامش برگزار شود. ما دوست داريم كه زرتشتيان مطابق با آداب و رسوم و عقايد خود، سده را جشن بگيرند. اما اگر بخواهيم غيرزرتشتيان در اين جشن ها شركت كنند، آيا فضاى كافى و جاى مناسب وجود خواهد داشت؟ علاوه بر مشكل قبل، ممكن است با دشوارى هاى ديگرى روبه رو شويم. به عنوان نمونه در جشن كريسمس، تدارك ديده شده است كه هموطنان مسيحى به رقص، آواز و پايكوبى بپردازند و پوشش رسمى نظام را نداشته باشند. حالا فرض كنيد كه شركت غيرمسيحيان در جشن هاى كريسمس آزاد باشد. به همين دليل و با توجه به توافقات انجام گرفته با مسئولان ذيربط و بزرگان زرتشتى، شرط برگزارى جشن ها بر طبق آداب و رسوم و عقايد زرتشتيان، جلوگيرى از حضور غيرزرتشتيان در جشن هاى آنان است. البته حضور خبرنگاران، محققين و اساتيد دانشگاهى كه در رابطه با زرتشتيان به تحقيق مى پردازند آزاد است. نماينده وزارت ارشاد در مراسم بزرگداشت جشن سده افزود: «اعلام جشن سده به عنوان جشن ملى ايرانيان، زود به نظر مى رسد. هر چند كه ما هم قبول داريم كه سده، يكى از جشن هاى بزرگ ايرانيان بوده است. اما براى ملى كردن جشن سده، وزارت ارشاد تصميم گيرنده نيست.»
دوشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۴
کاوشی در سده
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر