یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۷

حماسهً ایلیاد در اساس بیانگر سقوط امپراطوری هیتیان به دست یونانیان است

حماسه ایلیاد در اصل روایت اساطیری سقوط امپراطوری بزرگ هیتیان به دست اقوام دریایی است

کتیبه های مصری قرن 12پیش از میلاد خبر از سقوط امپراطوری هیتیان به دست اقوام دریایی(اقوام جزایر دوردست) میدهند. در میان اقوام دریایی نامهای آخائیان و دانائیان به وضوح متعلق به یوانیان است. یونانیان خود را در آن زمان عموماً دوریان می خوانده اند که معنی مردم بالا دست(ملت هیپریون= خورشید) را میدهد. دوریان شامل دو گروه بزرگ دیگر به نامهای آئولیان(پرستندگان ایزد باران و رعد= زئوس) و ایونیان (صاحبان ابزار چوبی، اتاق و جامه دان بزرگ چوبی) هم میشدند. مسلم به نظر میرسد اسب چوبی بزرگ اساطیری تروا اشاره به همین معنی نام یونانیان است. به نظر میرسد نام هلن(الاّس) که یونانیان خود را بدان خوانده اند بر گرفته از نام هیتی آلاّنی باشد که به معنی که مترادف با هرا به معنی بانو و ملکهً آسمانی است چه این نام متعلق به حبات (الهه بزرگ/مادر) همسر تارو/تشوپ(ایزد توفان و رعدهیتیان = زئوس یونانیان) بوده است. جالب است که نامهای یونانی و هیتی ایلیاس و تروا را به سادگی می توان شهر و معبد ایزد توفان و رعد معنی نمود. جالب است که ایلیای نبی تورات هم که بر گرفته از همین نام یونای ایلیاس(ایلیا) است، با توفان و گردباد خدایگانی پیوند دارد. این مطلب نشانگر آن است که نام شهر تروا/ایلیاد با نام و نشانهای خدای قومی هیتیان یعنی حاتی(هیتئوس/زئوس یونانیها=ایزد باران و رعد) و تارو (یعنی ایزد توفان و رعد هیتیان) یکی بوده است و این سبب آن شده است که بعدها در روایات اساطیری یونانیان سقوط امپراطوری بزرگ هیتی با سقوط دژ/معبد نسبتاً کوچک تروا (ویلوسای منابع هیتی یعنی شهر ایزد باد و رعد) یکی گرفته شود. نام قهرمان یونانی روئین تن و میرای ایلیاد یعنی آخیلوس(آشیلوس نیمه خدا، نیمه انسان) از سویی یادآور مردم تحت فرمانش آخائیان (مردم آهیوهً منابع هیتی در غرب دریای مرمره) و از سوی دیگر بیانگر صورت یونانی حماسهً گیلگامش (پیر مرد جوان، پهلوان دو سوم خدا یک سوم انسانی) قهرمان میرای اساطیر بابلی است که منشأ اسطورهً شمشون تورات نیز می باشد. نام دوست و مصاحب آشیلوس یعنی پاتروکلس (دارای پدر معروف) هم با نام نشان انکیدو(مخلوق انکی/ابرام= پدر عالی) دوست و مصاحب گیلگامش مطابقت دارد. نظر به نام شمشون (مخلوق ایزد خورشید) می توان نام آخیلوس را در اصل مأخوذ از آخی- هلیوس(مخلوق میرا و مغموم مورد حمایت ایزد خورشید=هلیوس/آپولون) گرفت که در ایلیاد از این رابطهً خدایگانی ایشان به صراحت صحبت شده است.اسامی پاریس (در اصل پو-اورائوس= زیبای شرط بندی، یا پرائوس= زیبا، مطبوع)و پدرش پریام(فدیه آور) نیز اسمهای اساطیری معروف کهن خاورمیانه بوده و از نام و نشانهای خدایان آدونیس/آتیس(جوان خوشگل) و تئییاس (خدای زمین= انکی/ابرام/ابراهیم فدیه آورندهً فرزند) بر گرفته شده اند. معنی لفظی ابراهیم(پدر امتهای فراوان) یعنی اسم توراتی دیگر ابرام/انکی نیز در نام پدر پریاموس یعنی لائومدون (فرمانروای مردمان) به وضوح دیده میشود. نام آخائیان را با توجه به اینکه همچنین دانائی اوی(مردم سرزمین برشته شده و سوخته) و آرگی اوی(سرزمین مشعشع) آورده اند، می توان به معنی مردم سرزمین بدون برف و سرما گرفت که در مقام مقابله با نام بعدی مناطق سرد سیر شرقی دریای مرمره یعنی فریقیا (یعنی سرزمین سرما) مستدل میگردد. نام کشتی اساطیری معروف آرگوس آرگناوتها به رهبری یاسون (منجی) نیز ریشه در همین حملهً مردم دریایی آخائیان به آسیای صغیر تحت تسلط هیتیان داشته است. کسب پشم زرین سرزمین سمت کلخید (گرجستان) که هدف آرگناوتها به شمار آمده بی شک اشاره به فتح مملکت بزرگ هیتیان و پایتخت آن کشور خاطی(هات توشا، هیتی) توسط آخائیان بوده است. چون نام خاطی به صورت ختین-ئوس در یونانی به معنی پوست و پشم بوده است. این کلمه در نام خدا/پادشاه اساطیری مار نشان یونانی-هیتی یعنیارختونیوس (خدای سرزمین پشم خوب) نیز به یادگار مانده است. در اینجا روایات و تفاسیر و توضیحات محققان پیشین را در اینجا ضمیمه می نمایم که حاوی اطلاعات باستانشناسی و اساطیری است. ایلیاد
(بر گرفته ازسایت p30world forums)
دومين حماسه كهن جهان- پس از حماسه سومري گيل گمش_ ايلياد و اديسه هومراست كه قدمت آنها حدود هشتصد سال پيش از ميلاد مي رسد. ايلياد بر24 بخش(سرود)است و موضوع جنگ مردم يونان با تروا (شهري بوده در آسياي صغير يا تركيه امروز) است كه ده سال طول كشيد.
پادشاه تروا موسوم به پريام پنجاه پسر داشت كه در بين آنها هكتور به دليري و پاريس به زيبايي معروف بودند. چون پيشگويان گفته بودند كه وجود پاريس براي پدر بد شگون خواهد بود،به دستور پدر، او را در كوهستاني رها كردند. پاريس بزرگ شد و به كار چوپاني پرداخت. روزي سه الهه بر او نمايان شدند و از او خوا ستند كه بگويد كه كدام يك از آنان زيباترند.پاريس يكي از آنها، يعني آفروديت را زيبا تر دانست؛ از اين رو دو الهه ديگر از او و مردم تروا دست برداشتند. سرانجام گذار پاريس به اسپارت افتاد و در آنجا هلن، زن زيباي منلاس پادشاه اسپارت را در غياب او دزديد و به تروا گريخت. آگاممنون برادر منلاس تصميم گرفت با كمك بزرگان ديگر، هلن را باز گردانند. كشتي ها و مردان بسياري تحت فرماندهي بزرگاني چون اوليس و آشيل به جانب تروا روانه شدند.در اين ميان حوادثي اتفاق مي افتد.مثلا پيشگويان گفته بودند
كه گشايش شهر تروا به دست آشيل خواهد بود اما او پس از پيروزي در كنار ديوار خواهد مرد. از اين رو تتيس مادر آشيل كه از ايزد بانوان است او را در جامه ي زنان از ميدان خارج مي كند اما اوليس او را دوباره به صحنه مي كشاند. همچنين طوفان سختي رخ داد كه پيشگويان عقيده داشتند كه خدايان خشمگين اند. اگاممنون بر آن شدتا دخترش ايفي ژني را جهت رضاي خدايان قرباني كند اما الهه يي موسوم به آرتيمس دختر را ربود و به جاي آن گوزني ماده نهاد.
سرانجام يونانيان براي جنگ از كشتي پياده شدند .مردم تروا به كمك همسايگان تروابه رهبري هكتوربا يونانيان به جنگ پرداختند.محاصره شهر تروا ده سال طول كشيد. برخي از خدايان از جمله زئوس خداي خدايان و آفُرديت طرفدار مردم تروا وهرا وآتنه (آن دو الهه يي كه همراه آفرديت براي داوري به نزد پاريس رفته بودند) طرفدارمردم يونان بودند.
در دهمين سال جنگ آگا ممنون سردار يونان در يكي از حمله ها دختر كاهن معبد آيولون را به غنيمت مي گيرد.آيولون نيز بلايي بر سپاه يونانيان نازل مي كند. آگاممنون به اصرار سران سپاه خاصه آشيل دخترك را پس مي دهد اما در عوض دستور مي دهد كه آشيل هم بريزييس را كه در يكي از حملات به غنيمت گرفته و سخت عاشق او شده بود پس دهد. آشيل عصباني مي شود واز جنگ كناره گيري مي كند و قلبا دوست دارد كه يونانيان كست بخورند. با كنار رفتن آشيل هكتور يونانيان را شكست مي دهد پاتروكل يكي از خدازادگان كه دوست صميمي آشيل است طاقت نمي آورد و سلاح آشيل را گرفته به جنگ مي رود اما هكتوراو را مي كشد. آشيل خشمگين مي شود (زئوس هم ازاين قضيه خشمگين است)و زرهي را كه خدايان براي او ساخته بودند بر تن مي كند و به لشكر تروا حمله مي برد و بسياري ازجمله هكتور را مي كشد. جنازه ي هكتور را به ارابه بسته و به دنبال خود به گرداگرد باروهاي تروا مي گرداند. پاريس تيري به پاشنه ي پاي آشيل رو يين تن مي زند و او را مي كشد (فقط پاشنه ي آشيل رويينه نيست). پس از جنگي سخت يونانيان جنازه ي آشيل را پس مي گيرند .
مادرش تتيس او را دفن مي كند و جوشنش را به اوليس مي بخشد. آژاكس يكي از پهلوانان يوناني چنان از اين عمل خشمناك مي شود كه بر گله اي از گوسفندان – به خيال اين كه سران يونانيان هستند –حمله مي برد و چون حقيقت را در مي يابد. چنان خشمگين مي شود كه خود را با شمشير مي كشد.
در تروا بتي بود موسوم به پالاديوم كه زئوس به مردم شهر تروا اهدا كرده بود. معروف بود كه تا آن بت در شهر است تروا تسخير نشدني است . اوليس به لباس گدايان وارد شهر مي شود و بت را مي دزدد. در اين ضمن آتنه از الهگان مخالف با مردم تروا به يونانيان مي آموزد كه اسب چوبين بزرگي بسازند و پهلواناني چون اوليس و منلاس در داخل آن پنهان شوند .يونانيان چنين ميكنند و سپس خيمه هاي خود را آتش زده سوار كشتي مي شوند.اهالي تراوا فريب مي خورند و گمان مي كنند كه يونانيان به كلي رفته اند.بر آنند تا اسب چوبين به جا مانده را به شهر بردند.لاكوئون از دلاوران تروا كه متوجه خدعه ي يونانيان شده است مي خواهد اطرافيان را آگاه كند،اما دو اژدها كه آفريده ي خدايان دشمن تراوا هستند از دريا بر آمده و اوو دو پسرش را خفه مي كنند.مردم اسب چوبين را به داخل شهر مي برند. شب بعد كه جشن پيروزي گرفته و مست كرده اند،پهلوانان يوناني از شكم اسب بيرون مي آيند و دروازه شهر را مي گشايند.يونانيان كه در پشت جزيره پنهان اند وارد شهر مي شوند. مردان تراوا را مي كشند و زنان را بين خود تقسيم ميكنند.سرانجام منلاس به هلن دست مي يابد. او را به اسپارت مي برند و از آن پس او را الهه يي مي پندارند.

تروا افسانه است یا واقعیت؟
۲۴ آبان ۱۳۸۴ از سایت بانک اطلاعات گردشگری
تروا نام محوطهاي باستاني با قدمت بيش از 4 هزار سال در ناحيه آسياي صغير واقع در تركيه امروزي است كه در حماسه جاودان هومر، ايلياد، از آن ياد شده است. اين محوطه باستاني به خاطر ارزش تاريخي و فرهنگي خود، از سال 1998 در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است. تروا نام محوطهاي باستاني با قدمت بيش از 4 هزار سال در ناحيه آسياي صغير واقع در تركيه امروزي است كه در حماسه جاودان هومر، ايلياد، از آن ياد شده است. اين محوطه باستاني به خاطر ارزش تاريخي و فرهنگي خود، از سال 1998 در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است. محوطه باستاني تروا، در دهه 1870 و در پي حفاريهاي هاينريش شليمان، باستانشناس آلماني در اين ناحيه كشف شد. حفاريهاي بعدي نشان داد كه در اين محوطه، در طول تاريخ شهرهاي مختلفي ساخته شده است كه يكي از نخستين آنها كه با نام تروا 7A شناخته ميشود، به عنوان همان ترواي مورد اشاره هومر شناخته ميشود. تروا در شمال غربي تركيه و در نزديكي شهر امروزي كاناخال واقع است، و سهلالوصولترين نقطه در ميان آسيا و اروپا را اشغال كرده است. در عهد باستان، اين محوطه ناظر بر وروديِ داردانل يا هِلسپونت بود، تنگه باريكي كه درياي اژه را به درياي مرمره، استانبول، و درياي سياه متصل ميكرد. هر چند شواهد جغرافيايي و تاريخي زيادي در دست است كه نشان ميدهد محوطه باستاني تروا در تركيه همان ترواي مورد اشاره هومر است، اما اين بدان معنا نيست كه تمام آن چه در حماسه ايلياد درباره تروا آمده است، واقعيت تاريخي دارد. در واقع اثر هومر، تركيبي از افسانه و واقعيت است. موقعيت جغرافيايي و استراتژيك تروا باعث شد كه در طول تاريخش همواره هدف حملات رقباي خود باشد. در واقع از هزاره سوم پيش از ميلاد تا سال 1915 كه نبرد گاليپولي در آن سوي تنگه اتفاق افتاد، جنگهاي بسياري در اين منطقه درگرفت. در آن زمان هر قدرتي حكومت تروا و گاليپولي را در دست داشت ميتوانست ترافيك دريايي ميان دو درياي اژه و سياه را كنترل كند. به بيان ديگر، هدف از اين جنگها پول و قدرت بود، نه مطابق آن چه در افسانه هومر آمده است، زني به نام هلن. در حال حاضر محوطه باستاني تروا تشكيل شده است از تپهاي به ابعاد تقريبي 200 در 150 متر با ده آبادي يا شهرك كه يكي بر روي ديگري ساخته شده و بيانگر يك دوره تقريباً 4500 ساله زندگي در اين منطقهاند. اولين آبادي در حدود سال 3 هزار پيش از ميلاد ساخته شده و آخرين آبادي به حدود 1400 پس از ميلاد يعني اواخر دوره بيزانس بازميگردد. در طول اين سالها تپهاي كه تروا بر آن واقع است حدود 10 متر از دشتهاي اطراف بالاتر قرار گرفت. در زماني كه اولين آبادي در اين ناحيه ساخته شد، آب داردانل تا بخش شمالي تپه جريان داشت، اما خط ساحل به تدريج عقب رانده شد تا آنجا كه در اواخر عصر مفرغ اين تنگه دستكم يك مايل از تروا فاصله داشت. ناحيه شمالي تپه به باتلاق تبديل شد و كشتيها مجبور بودند در نزديكي شهر امروزي بِسيك تپ در درياي اژه لنگر بيندازند. مطابق آن چه در ايلياد هومر و ديگر منابع باستاني آمده است، جنگ تروا دو طرف عمده داشت: شهرهاي متحد يونان عليه تروا و متحدانش (يعني آمازونيها و ليسهايها). بنابراين جنگ ميان شرق و غرب بود و در اين ميان هر دو طرف مخاصمه زنهاي يكديگر را ميربودند: ترواييها هلن، زن منلاس از اسپارت را دزديدند، و يونانيها بريسئيس و كريئيس از تروا را به عنوان معشوقه به اسارت گرفتند. پس از چندين نبرد كه مجموعاً ده سال طول كشيدند شهر ويران شد، و در اين ميان يونانيها از اسبي چوبي براي ورود به شهر استفاده كردند. در منابع باستاني اين طور آمده كه اين جنگها در اواخر عصر مفرغ و در ربع اول قرن دوازده پيش از ميلاد رخ داده است. با بررسي بقاياي تروا در اين دوره درمييابيم كه دو تخريب و ويراني صورت گرفته است، يكي در اواخر قرن سيزدهم (آبادي ششم) و ديگري در آغاز قرن دوازدهم پيش از ميلاد (آبادي هفتم). آبادي ششم مستحكمترين و بزرگترين آبادي عصر مفرغ در اين محوطه را شامل ميشده است (به طور كلي از 3 هزار تا هزار سال پيش از ميلاد عصر مفرغ قلمداد ميشود). تاريخ تقريبي اين آبادي را ميتوان 1700 تا 1275 پيش از ميلاد در نظر گرفت، و مشخص است كه سيستم دفاعي آن دو جزءِ عمده داشته است: ديواري مستحكم كه قلعه را احاطه كرده بوده و يك خندق كه كل شهر را در احاطه خود داشته است. اما سازندگان اين سيستم دفاعي چه كساني بودند؟ به رغم حفاريهاي گستردهاي كه در 130 سال گذشته در محوطه تروا انجام شده است، فقط يك اثر مكتوب متعلق به اواخر عصر مفرغ داريم كه ميتواند به ما در اين زمينه كمك كند. اين اثر مكتوب مهري برنزي است كه در سال 1995 كشف شد و فقط چند ميليمتر قطر دارد. بر اين مهر نوشتههايي به زبان هیتیان لوويایی نقش شده است، زباني كه در هزاره دوم پيش از ميلاد در پادشاهي هتيت در مركز تركيه مرسوم بوده است. اما چرا تروا اين قدر براي مردم آن زمان اهميت داشته است؟ برخي از كارشناسان بر اين عقيدهاند كه اهميت تروا در مكان استراتژيك آن بوده است. بنا بر اين نظريه، تروا از اين جهت هدف دلخواه ديگر حكمرانان بوده است كه فاتح جنگ فرصت پيدا ميكرده بر عبور و مرور كشتيهاي تجاري در درياي سياه نظارت و كنترل داشته باشد و از كشتيهايي كه از اين قسمت از دريا ميگذشتهاند عوارض بگيرد. اين عوارض دريافتي احتمالاً شكل كالا و مواد خام را داشته است، چرا كه تا آنجا كه ميدانيم سكه تا قرن هفتم پيش از ميلاد اختراع نشد. در مورد هلن هم هيچ شواهدي در دست نيست كه نشان دهد او بهانه جنگ تروا بوده است، گرچه اين را به يقين ميدانيم كه در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد زنها كالا به شمار ميآمدهاند. بهترين شواهد ما در اين زمينه از كاخ پيلوس در جنوب غربي يونان به دست آمده است. كارل بلگنِ باستانشناس در اين كاخ تعداد زيادي لوح گلي كشف كرده است كه به خط يوناني ابتدايي نوشته شده و بر يكي از اين الواح كه به قرن سيزدهم بازميگردد از زناني سخن به ميان آمده است كه از خليج غربي تركيه به عنوان برده گرفته شده و به پيلوس آورده ميشدند تا در صنعت نساجي آنجا مشغول به كار شوند. از اين كه اسبي بزرگ و توخالي در جنگ تروا نقشي مهم بازي كرده است هيچ نشاني در دست نيست، اما ظاهراً ديوارهاي مستحكم پيرامون تروا با اهرم بزرگي تخريب شدهاند. زره جنگجوياني هم كه به تروا حمله كردند از برنز ساخته شده بود. اما در يافتههاي ما از حفاريها هويت مهاجمان مشخص نشده است، و چيزي كه اين قضيه را پيچيدهتر ميكند اين است كه در حوالي سال 1200 قلاع بسياري در تركيه و يونان بر اثر جنگ تخريب شدند، از جمله تيرينز و پيلوس و هاتوسا. در مورد دلايل اين تخريب گسترده هنور اتفاق نظر وجود ندارد، اما فقط يك عامل در اين امر دخيل نبوده است: زلزله و جنگ و احتمالاً تغيير شديد آب و هوا از جمله دلايل اين رخداد بودهاند. البته با اين جنگ زندگي در تروا خاتمه نيافت: بخشهايي از ديوارها و باروهاي آن تعمير شدند و خانههاي جديدي هم ساخته شد و به اين ترتيب آبادي هفتم در اين محل شكل گرفت. كارشناسان بر اين عقيدهاند كه در همين زمان عده زيادي از جنوب شرقي اروپا به اين منطقه كوچ كردند. زلزله ديگري احتمالاً در قرن دهم پيش از ميلاد رخ داد كه پس از آن ما هيچ مدركي حاكي از زندگي در اين محل در دست نداريم تا قرن هشتم پيش از ميلاد كه ايلياد هومر نوشته شده است. در قرن هفتم معروف شد كه جنگ تروا در اين منطقه رخ داده است. در اين زمان هنوز بخشهايي از ديوارهاي قلعه متعلق به اواخر عصر مفرغ پا بر جا بود، و ظاهراً رسم «دوشيزگان لوكريايي» هم در همين زمان پا گرفت. آژاكس، قهرمان يوناني، در معبد آتن در تروا به كاساندرا، دختر پريام، تجاوز كرد، و بنا بر سنت به عنوان مجازات مقرر شد كه شهر لوكريس، زادگاه آژاكس، سالانه دو دوشيزه به تروا بفرستد تا در معبد آتن خدمت كنند و به اين ترتيب حريم اين الهه از لوث اين گناه پاك شود. اين سنت تا اوايل قرن اول پيش از ميلاد ادامه يافت، و شايد حضور همين دوشيزگان يوناني در تروا باعث اين تصور شد كه جنگ هومري در اين منطقه رخ داده است. در اين مدت افراد بزرگي هم از اين ناحيه عبور و ديدار كردند: كوروش، پادشاه ايران، هنگام جنگ با يونان، اسكندر كبير هنگام جنگ با ايرانيها، و بسياري از امپراتوران رومي كه اخلاف ترواييهاي عصر مفرغ به شمار ميرفتند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با درود بر شما دوست بسیار گرامیم جواد مفرد
این مقاله شما را خواندم به شما بسیار تبریک می گویم اتفاقا من هم در نوشته اخیرم درباره نگاره دابره بالدار که در این چند روزه آنرا در وبلاگ قرار خواهم داد به سقوط امپراتوری هتیت ها بدست مردمان دربا که از یونان و اروپا به آسیای صغیر یورش بردند و نیز جنگ تروا اشاره نموده ام. پیروز و سرافراز باشید.
ا. پریان