جمعه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۹

فرهنگ و زبان و لهجهً آذری جمهوری آذربایجان در خطر اضمحلال و جایگزینی با ترکی عثمانی

معلوم است که مردم ساده لوح و عوام منشی که بین خانه خود و خانه برادری فرق نمی گذارند، خیلی ساده استقلال خود را از دست میدهند. دولتهای آذربایجان از عهد شوروی همین سیاست را کج دار و مریض دنبال کرده اند. حال که اصطلاحات روسی کمتر شده عوضش لهجه و کلمات ترکی عثمانی بدون هیچگونه مقاومتی ملی و با استقبال فراوان جایگزین میگردند. هر کس هم که میخواهد پُز سخنران خوب و شاعر خوب را به خود بگیرد هر چه قدر میخواهد کلماتی را از زبان ترکی عثمانی در گفتار خویش وارد میسازد. همان دولت عثمانی که در آخر عمر خود با قتل عام ارامنه و فراری دادن ارامنه به سوی ارمنستان کنونی و قره باغ؛ جمعیت ارمنی نشین ارمنستان به شدت افزود و برای مردم آذری منطقه؛ فاجعه اخیر را به وجود آورد. در انجمن های آذری مرکب جنوبی و شمالی خارج از کشور نیز همین سیاست فرهنگی ملیت گرایی افراطی پان ترکیستی عثمانی (نه پان آذریسم که حتی اصطلاحش را هم نداریم) با قوت و قدرت دنبال میشود. دستها با انگشتهای علامت سر گرگ خیلی ساده بالا میرود، آن هم غالباً بدون اینکه حتی یک ترک ترکیه آن هم با گرایشهای پان ترکیستی در جمع حضور داشته باشد. مردم ترکیه از شریفترین ها خصوصاً در بین جوامع اسلامی هستند نه اقلیت افراطی پان ترکیست و نژادپرست آن که این جماعت ما از بین تمامی پیامبران بدین جرجیس چسبیده اند. یعنی از افراط در ملی گرایی بی حد و مرز و نژادپرستانه بر ضد ملیت و فرهنگ خود بدل شده اند. اکثر افراطهای این چنینی در فرهنگ و دین و آیین و سیاست همین نتیجه عکس را داده و خواهد داد.
اگر نام اوستای ترکی به یادگار مانده از ترکان کهن اران نام ده ده قورقود (پدر وشاعر خدایگانی توتم حیوانات وحشی) در اران کهن در این باب جلب توجه می نماید. ولی آن دال بر شدت وجود پرستش این توتم در اران نبوده است. در صورت اصالت این مفهوم این نام بدین شکل از آنجا باید عاید شده باشد که در میان سکائیان غیر ترک اران که از ماساگتها (اسلاف آلانها، اوستیهای کنونی) اوَستی (خدای شعر توتم حیوانات وحشی) معادل خوبی برای نام اوستای مادهای منطقه بوده است. در زبانهای سکایی/سانسکریتی کلمات توریه و تور (تُرک) به معنی موسیقی و گرگ به کار رفته است. در صورتی که توتم مردم اران و آذربایجان نه گرگ یا خدای توتم حیوانات وحشی بلکه آتش بوده است و در کتاب ده ده قورقود و خصال و صفات خود ده ده قورقود اشاره ای به توتم گرگ نیست . بر عکس ارتباطی منطقی نیرومندی بین نام قورقود با گورک اود (آتش زیبا و نجیب) یا گورگو- اوت (آتش دانا و مجرب) وجود دارد که بسیار قابل توجه است چه خود نام اران در زبانهای مادی و میتانی (کُردی) به ترتیب منسوب به فرد نجیب و فرد منسوب به آتش را میدهد. در کتاب پهلوی شهرستانهای ایران نیز بانی شهرستان آذربایجان (منظور اران) اران گشنسپ (اران دارنده سگان پُریال) یا اران خردمند ذکر گردیده است که حاوی سنت سگپرستی کادوسیان (کاتوزیان= سگپرستان) آنجا و همچنین سنت آتش پرستی آنجا به روش سکایی یعنی پرستش اجاق خانوادگی بوده است. از این رو هم هست که ما هنوز در آذربایجان به اُجاق و چراغ قسم میخوریم و به زیارتگاهها اُجاق گوئیم که نه رسم مادی-پارسی بلکه سنتی سکایی است. موسی خورنی مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی هم بانی اساطیری دولت سرزمین اران را اران خردمند می نامد. نامهای کهن اران جملگی اشاره به پرستش اجاق خانوادگی (تابیتی سکاها، به معنی لفظی آتش دانا و مجّرب راه و روش زندگی) دارند چه اسامی اوتیا (به ترکی)، اران، آگوان و آلوان (هر سه به زبان کُردی میتانی-سکایی) به معنی سرزمین آتش می باشند. حتی بر خلاف تصور رایج زبان آذری آذربایجان که یاقوت حموی در باره اش گفته است: " گویشی است که آن را آذریه خوانند و به جز خودشان کسی آن را در نمی یابد." اشاره به زبان پهلوی معرب پیش از آن نیست بلکه زبانی کاملاً متفاوت با گروه زبانهای ایرانی یعنی همان زبان ترکی سکاها مختلط ترک و هندوایرانی بوده است. چه در غیر این صورت ایرانی زبانهای منطقه که به کثرت در همان جا ها و مناطق همجوار حضور داشتند این زبان را خوب درمی یافتند. زبان پهلوی پیش از آن را نه زبان آتروپاتی و نه آذری نامیده اند؛ صرفاً اشتراک لفظ آذری (ترجمه فارسی ارانی کُردی و اوتی ترکی) باعث سوء تفاهم خیلی ها در این باب گردیده است. لابد پای دارندگان زبان آذری (ارانی) از عهد امپراطوریهای ایرانی پیش از اسلام به تدریج به آذربایجان (آتروپاتکان) رسیده است. ولی اوج این مهاجرتها در عهد روادیان روی داده است که گرگریان اران در دولت ابومنصور روادی بازوی نظامی دولت وی در آذربایجان را تشکیل میداده اند. بنابراین اوغوزان و غزان و ترکان سلجوقی را بیشتر باید مهاجرینی دانست که از این سرزمین عبور کرده اند نه به وجود آورندگان زبان آذری در آذربایجان که از جانب علاقمندان تاریخ در ایران و پان ایرانیستها از بدیهیات و مّسلمات شمرده میشود.اگر صورت اصلی نام گَرگَر (به فتح هر دو "گ") را گُرگر (یعنی آتش افروز، به ترتیب به ضم و فتح "گ" ها) به شمار بیاوریم، این نام بیش از آنکه نشانگر شغل آهنگری ایشان باشد، نشان دهنده سنت دینی و آیینی رسمی ایشان یعنی پرستش اجاق خانوادگی یعنی همان مفهوم نامهای ارانی، آلوانی، آگوانی، اوتی و آذری است. بر این اساس گرگرها همان قبیله فرمانروایی ترک آذری حاکم بر اران بوده اند.
به نظر من تا آتشکده‌ً باکو -که در 30 کيلومتری شهر باکو، در بخش جنوب شرقي شبه جزيره‌ي آبشرون و حومه‌ي شهر سوراخاني قرار دارد و در کشور آذربايجان به اين بنا آتشگاه مي‌گويند- به طور سمبلیک تبدیل کعبه موعود مردم آذربایجان نشود ره به صحراهای گمراه کننده ترکستان و عربستان خواهیم برد و سرانجام از زبان آذری جمهوری آذربایجان مصحفی خواهد ماند و کهنه گوری چند. راه این صحرای فرهنگی گمراه کننده و فریب دهنده و نابودگر به شدت و قدرت تبلیغ شده و در درون خانه هواخواهان کثیری پیدا نموده است.
چنانکه کسروی میگوید نام باکو (باگوان یعنی جایگاه بغ آتش که ارانی ها و ارامنه به آتشکده ها اطلاق میکردند) به معنی شهر محل آتشکده است. شکل چارتاقی این معبد اساس بنای آن را به عهد اشکانی و مهرابه های مهری عهد ایشان فراتر میبرد. به نظر میرسد بین کلمهً بغ (خدا) که بیشتر اختصاص به ایزد مهر داشته است و مهرابه های شمع آذین وی و کلمه باگ (آتشگاه) در این باب تفاوتی اساسی وجود داشته است. نظر به نامهای قورقود (در هیئت کورگ اود؛ آتش شریف زندگی) و اران (به معانی آتش، خوب، نجیب) شکل اصلی باکو یعنی باگوان باید مرکب از کلمات "بَه" (خوب)، "آگ" (آتش) و "وان" (جایگاه) یعنی جایگاه آتش مقدس باشد نه چیز دیگر.


آتشکده باکو (آتشگاه)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامي از نظرتان در وبلاگ
استفاده بردم و آنرا منعكس خواهم كردdoozeh.blogfa.com
منتظر حضور گرمتان در وبلاگ و در سيمكان هستم.
از وبلاگ سودمندتان بازديد كردم
ضرغام رستمي