جمعه، آبان ۰۸، ۱۳۹۴

معنی نام غورباغه (گور-بق) ، خرچنگ و قاشق

کتاب روایات در شمار اولاد خرفستر جمی از سنگ پشت، گور-بق (که به نادرستی با گربه/گَرُبغ/گَرُوَغ = با فرو بردن و لیسیدن شست و شو کننده)، وزغ، بزمچه را بر شمرده است. منظور از این گور-بق (گوآُرُ-بَغ اوستایی موجود زشت و بیزاری انگیز) نمی تواند گربه و حتی در اینجا غورباغه (وزغ، موجودِ مرطوب) باشد که در این فهرست آمده است. به نظر می رسد در اصل منظور از گور- بق (موجود زشت و بیزاری انگیز) همان چیچان باغه آذری (دارای برندگی) باشد که نامی بر خرچنگ است. به احتمال زیاد نام غورباغه بعدا به وزغ اطلاق شده است و در اصل متعلق به خرچنگ بوده است. در واقع نام خرچنگ هم در اوستایی به صورت خروچنگ به معنی پنجه ترسناک است. جزء غور در غورباغه در سانسکریت هم به معنی ترسناک و باغه (بَغَ) در اوستایی به معنی دارنده و وَغه (وَگهه) در سانسکریت به معنی شست و شو و نوعی جانور مضر می باشد.
کَر kar (ریشه کلمه کارد) در اوستایی به معنی بریدن و karikA در سنسکریت به معنی خراش و بریدگی است. بنابراین خرچنگ یعنی دارای چنگال بُرنده.
نام غورباغه به صورت گواُرُ-بَغَ در اوستایی و سنسکریت به معنی دارای زشتی یا دارای زگیلهای زشت است. به صورت گور-واکه در سنسکریت به معنی دارای صدای ترسناک.اگر بغه را به معنی موجود و آفریده بگیریم غورباغه به معنی موجود زشت. در آذری تیسباغه (لاک‌پشت) به معنی موجود ساکت و چیچان باغه به معنی موجود کَننده است.
به نظر می رسد ملاقه در اساس از کلمۀ ملعقه عربی از ریشۀ لعق یعنی لیسیدن گرفته شده باشد.
به ظاهر به نظر می آید که واژۀ قاشق از ترکیب هندوایرانی کَتَچو[ک] ساخته شده است به معنی پیمانهٔ تکهٔ غذا. کچک مازندرانی (قاشق) هم گواه آن است. ولی ریشۀ ترکی آن را از قاشیماق (خراشیدن) گرفته اند.
कटच्छु f. kaTacchu spoon
همین کتچوک (پیمانهٔ تکهٔ غذا) بوده است که به کچک و کفچه و کمچه و چمچه تبدیل شده است. هیئت قاشق آن از طریق آسیای میانه آمده است.
بشقاب و قابلمه ترکی به نظر می رسند.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام چند دقیقه پیش مقاله شما رو در خصوص نام کوروش در شاهنامه در سایت دیگری مطالعه کردم. با تشکر
فقط کمی مغشوش به نظر میرسه
اگه بتونید شسته رفته تر کنید و همینجا بذارید ممنون میشم

Mofrad گفت...

معانی نام کوروش
روایات اساطیری مربوط به کوروش نشان میدهند که نام او به سه معنی متفاوت گرفته میشده است:
١- دینون به نقل از کتزیاس می‌نویسد که "کوروش در زمانی که محافظ شاه ماد بوده‌است در خواب دید که سه بار در حال دست بردن در خورشید است". کتزیاس و پلوتارک، نام کوروش را به ‌معنی «خورشید» دانسته ‌اند. به ‌روایت کتزیاس (پرسیکا، بند ۴۹)، پس از پادشاهی داریوش دوم، همسرش «پسر دیگری برایش آورد و او را کوروش به‌ معنی خورشید نامید». پلوتارک (ذیل «اردشیر»، فصل ۱، بند ۲) نیز دربارهٔ کوروش، پسر دوم داریوش دوم، چنین می‌نویسد: «کوروش نامش را از کوروش قدیم گرفت که، چنانکه می‌گویند، از خورشید نام گرفت؛ زیرا Κύρος واژه‌ای پارسی برای «خورشید» است».
از آنجایی که نامهای فریدون (فرَ-اید-ون) و آگرادات (آگرا-دات) وی را نیز می توان "بسیار سوزان و درخشان" و "مخلوق آتش" گرفت، لذا نام کوروش بدین معنی گرفته میشده است: جزء اول آن کو به در سانسکریت (کا در اوستایی) به معنی خواهان و پرستنده بوده و روچ (روش) در زبانهای هندوایرانی به معنی روشن و درخشان است. یعنی آن در مجموع به معنی پرستنده خورشید بوده است. دست به سوی خورشید بردن وی در رؤیا نشانگر این معنی است. لذا تفسیر کُردی نام کوروش به پسر خورشید هم تا حدودی درست می نماید. بنابراین جمشید در نام تخت جمشید (جمَ-شید) در معنی پسر یا همزاد درخشان (خورشید) اشاره به خود نام کوروش/فریدون بوده است. کوروش در ترکیب سانسکریتی کهو-روچ khu-ruch به معنی خورشید درخشان هم مترادف یمه خشئته اوستایی (= خورشید درخشان، جمشید) است.
در اسطورۀ آذری کوراوغلو، روشن (کوراوغلو) پسر مهتر اسبان علی کیشی (آلو کیشی، مرد آتش) و حسن خان (هَزن خان= خان ستمگر) مخاصم ایشان مطابق کوروش و مهتر اسبان و پدرش اویبار (مهتر، رکابدار) و آترادات (مخلوق آتش) پیشوای مردان در خبر کتسیاس است که چون این مهتر اسبان توسط ارباب مادی خود به شدت تنبیه شده بود، کوروش را به قیام علیه مادها تشویق می نماید.
٢- نام کوروش نظر به کلمه بلوچی کور (رود کوهستانی و سیلابی) و کولَ سانسکریت (=ساحل رودخانه بزرگ، کورَ) و نام رودهای کورای اران و کُر فارس، معنی مرد سیلاب مانند می داده است: هرودوت نیز در باب ماندانای باردار به کوروش در خواب آستیاگ میگوید که از وی چندان آب برفت که آسیا را در خود غرق نمود و خوابگزاران تفسیر کردند که فرزند نازاده ماندانا یعنی کوروش فاتح آسیا خواهد شد. ولی نام فریدون را میشود علاوه بر جاری شونده توانا (ثراتئونه) به معنی مرد دوست منش (هخامنشی) و به معنی بسیار پر جشن و فروزان (آگرادات) نیز گرفت.
٣- نام کوروش نظر به کورنگَ (بزکوهی و قوچ وحشی) در سانسکریت به معنی بزکوهی و قوچ وحشی است، چون در زبانهای ایرانی جزء اَنگَ آن قابل تبدیل به پسوند به "اَنگهه" و "ه" بوده است چنانکه هئوسرونگهه اوستایی به هئوسروه تبدیل شده است. از روی این معنی نام کوروش است که عنوان ذوالقرنین توراتی و قرآنی یعنی قوچ صاحب دو شاخ برای کوروش پدید آمده است. از سوی دیگر جالب است کر و کَور و کور در زبان کردی به ترتیب به معنی "تکه شاخ و تکه سنگ و کوه سخت و مرتفع"، "بُز و سنگی" و "کوهستانی" بوده و khurati {khur} در سانسکریت و کَر اوستایی به معنی بریدن هستند، لذا کورنگَ به معنی "بزکوهی و قوچ وحشی دارای شاخ و اندام برنده سنگی" بوده است.