پنجشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۵

مطابقت نام و نشان سهراب و برزو با سوخرا و برزویه

تصور من این است که برزو (برزویه) پسر سوخرا (سهراب) سردار معروف ساسانی فرمانروای سیستان، سرزمین خانواده گرشاسب/رستم سیستانی (سورنا) است. سوخرایی که قهرمانیش را در سمت بلخ و سیستان در پیش خشنواز فرمانروای هپتالان انجام داده بود. به نظر می رسد حکایات منسوب به اینها از طریق روایات شفاهی افسانه وار وارد شاهنامه و ملحقات شاهنامه شده است. همانطور که روایت کشتی گرفتن پدر وی سوخرا (سهراب) با شاپور پهلوان قباد و مغلوب شدن سوخرا و کشته شدن وی دست مایه داستان رستم و سهراب شده است. در اوستا و کتابهای پهلوی صحبتی از سوخرا و برزو نشده است: به عقیدۀ برخى از محققان ظاهرا اندرز بزرگمهر (وزرگمهر) در قرن دوّم هجرى (هشتم میلادى) نقل كرده، خود قسمتى از مقدمۀ كلیله و دمنه است كه برزویه آن‌را از كتاب پنچا تنتره سانسكریت ترجمه نموده و قسمتى اقتباس از اندرزهاى قدیم‌تر است.(پندنامك ى و زرگمهر، اندرزى آذربدمهر سپندان خسروى گواذان را پشوئن سنجانا در گنج شایگان طبع كرده است (بمبئى سال ١٨٨۵ میلادى))
بى‌تردید بزرگمهر حكیم یكى از فاضل‌ترین مردمان و یكى از بزرگ‌ترین متفكران آن قرنى است كه پس از آن دولت ساسانى منهدم و با حمله تازیان به ایران منقرض گردید. از طرفى بنا به تحقیق خاورشناسان بزرگمهر نام شخص بخصوصى نبوده بلكه عنوان و نام مقامى از مقام‌هاى كشور بوده است كه آن عنوان را در دورۀ ساسانى وزرگ فرمذار (بزرگ فرمذار) یعنى وزیر اعظم مى‌گفتند كه ظاهرا بزرگمهر یا بزرجمهر هم تصحیف عنوان بزرگ فرمذار بایستى باشد. این بزرگ فرمذار زمان انوشیروان را پسر سوخرا (زرمهر) دانسته‌اند و چون سوخرا ملقب به بختگان بود از این‌جهت بزرگمهر را نیز پسر بختگان نوشته‌اند.
در مورد مطابقت خود سوخرا (سرخ) با سهراب گفتنی است: طبری گوید: "شاپور رازی از در در آمد و با مواضعه ای که قبلاً با قباد داشت به سوخرا گفت. چرا در پیش شاهنشاه نشسته ای؟ سوخرا وی را پاسخی داد و شاپور سوخرا را دشنام داد و آزرد و آن دو در پیشگاه قباد با هم جنگیدند. شاپور جوان بود و سوخرا پیر، شاپور او را بیانداخت و با کمربندش بست و به زندان افکند و بعد از چندی او را بکشتند.. این واقعه از آن به بعد بر سر زبانها افتاد و این مثل از آنجا پیدا شد که باد سوخرا بنشست و باد شاپور برخاست."

۱ نظر:

Unknown گفت...

بسیار لذت بردم استاد.