جغرافیای اساطیری شهر ری و چشمهً معروف آن
تا آن جایی که این جانب مطلع می باشد تا کنون تحقیق اساسی و کلی در باب تاریخ و جغرافیای اساطیری چشمه های معروف ایران صورت نگرفته است. نگارنده در این رابطه گامهایی برداشته و بر می دارد تا پایه ای برای تحقیقات آتی گردد. این عزم از چندی پیش، علی الخصوص از آن زمان حادث شد که در سفر اخیر خود به تهران و شهر ری با دوستان و خویشاوندان سببی خود حسین نصیری خواه و رضا حسنی فیروزآباد صحبتهایی در باب نام چشمهً علی شهر ری به میان آمد. رضا معتقد بود که این چشمه به ناهید الههً آبهای ایرانیان تخصیص داشته است و دلیلش وجود نام کوه بی بی شهربانو در جوار شهر ری بود و حسین نصیری خواه در این رابطه و در قیاس با این چشمه غار چشمه ای باستانی در روستای زادگاهیش در بخش فراهان اراک که با نام پهلوی خنه جین (جایگاه چشمهً پوشیده)نامیده میشود سخن به میان آورد که هردو گفته را قابل بررسی دیدم. به خواهش این جانب حسین توضیحاتی در باب این روستا که دارای غاری باستانی با حوض آبی و اتاقهایی سنگی در درون آن می باشد، به عمل آورد که برایم محقق شد نام این روستا از همین نام پهلوی غار/ حوض باستانی آن گرفته شده است. خواهیم دید این نوع وجه تسمیه در باب شهر ری نیز صدق می کند یعنی این چشمهً معروف این شهر بوده که نام خود را به شهر ری داده است. چنانکه اشاره شد رضا حسنی و دوستانش چشمه علی را با نام کوه بی بی شهربانوی شهر ری که معدن سیمان و بی آب و علف است ربط داده و خود این را با نام ناهید ، الههً آبهای ایرانیان باستان و ایشتار الههً مادر بومیان لّولّوبی ایران باستان مربوط می پنداشتند. در این رابطه باید گفت در ایران پیش از مادها در نزد بومیان لولوبی این نواحی که دارای فرهنگ و زبان سومری و اکدی بودند ایشتار (الههً بسیار خوشگذران آسمان) بزرگترین خدایان محسوب می شد و این نشانگر سنت جوامع باستانی مادرسالار درون فلات ایران می باشد؛ لذا استبعادی ندارد که از عهد آمدن مادها این چشمه به ناهید نیز منتسب شده باشد. به هر حال نام کهن جوی و چشمهً آب علی که به قول ابن حوقل سوری نی (چشمه و جوی آب جشن و شادی) نام داشته، نشانگر انتساب آن به ایشتار الهه جشن و شادی لولوبیها (یعنی مردم کوهستانی) می باشد. اما بی شک با روی کار آمدن دولت مقتدر ماد این چشمه به خود قهرمانان مرد ایران باستان نظیر کیاخسارو (کیخسرو، هووخشتره) و زریادر زرتشت (بردیه، بیژن) اختصاص یافت. چنانکه ذکرش بیاید حمدالله مستوفی در نزهة القلوب آبادگر این شهر را هوشنگ پیشدادی (زرتشت قانونگذار) معرفی نموده است. چنانکه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده ایرانیان باستان معتقد بوده اند که بیژن (زرتشت) کیخسرو (کیاخسارو، هووخشتره) را در چشمهً معروفی که صد البته می توانست همان چشمه علی گازرانها و دامداران شهر ری باشد غسل تعمید داده و وی را جاودانی ساخته است. این بدان معنی است که این چشمه همان چشمهً معروف حیوان یا خضر مسلمین است که گفته میشده است خضر(خشیه خشتروس خبر موسی خورنی، همان هوو خشتره) از آب آن نوشیده و جاودانی گشته است. گفتنی است در تورات نام کیخسرو و جّدش کیکاوس خنوخ آمده که به لغت عبری به معنی کشور گشا و به لغت اوستایی به معنی بادشاه چشمه می باشد. می دانیم أر ان سوی در اساطیر اسلامی از چشمهً اسماعیل (فرائورت، سیاوش، اربیان) که همان چشمه فین (زلال) کاشان مراد می باشد، یاد شده است. در این جا باید اشاره نمود که بیژن (زرتشت) فرزند نبیرهً دختری کیخسرو یعنی آمی تیدا(دانای آشیانه) بوده است که به همراه خواهرش آموخا (همانکه باغهای معلق بابل یا حصار دفاعی آن به نام وی بنا گردید) و عروسش آتوسا (دختر کورش) در تاریخ ایران معروفترین زنان و شهرهای آفاق بوده اند. نامهای دیگر به جای مانده مادر زرتشت از جمله عبارتند از ماندانا (دانای خانه)، پان ته آ (نگهبان نیرومند) ، گرد آفرید ، عاد (انجمنی) ، سنگهواک (سخندان) ، دوغدو (سخنور) و شهرنواز ، که پیداست در نام شاهنامه ای اخیر با نام بی بی شهربانو مترادف می گردد. پیداست نام زن افسانه ای امام حسین شیعیان یعنی شهر بانو هم که دختر یزدگرد به شمار آمده ربطی با همین نام مادر زرتشت یعنی شهر نواز دختر آستیاگ داشته است. بی شک در این جا نام بانویه از دختران یزدگرد سوم تنها رل واسطه ادا کرده است. در اصل چنین وصلتی اتفاق نیفتاده و ایرانیان خواست مصلحتی دلشان را برای اهداف سیاسی خود به زبان آورده اند. وجود جزء تحبیب بی بی در نام بی بی شهربانو نشان می دهد که این کوه به عنوان جان پناه اهالی شهر ری در روزهای جنگ مورد استفاده قرار می گرفته است. دو نام کهن شهر ری یعنی شهر ارشک (شهر مرد درست کردار) و رام اردشیر(رامش دهندهً شهریار نیک) به وضوح حاکی از انتساب این شهر به کیخسرو/ هووخشتره (شهریارنیک) و زرتشت می باشند. خود نام چشمه علی ( والا مقام) با نامهای زرتشت به صور آرا ، اران ، ایرج ، اراک و آلاک یعنی منسوب به شخص تجیب و والا مقام، مترادف می باشد. کتاب پهلوی دینکرد اشاراتی در باب شهر ری (رغه) دارد که نشان می دهد که نام شهر رغهً آذربایجان (به معنی شهر واقع در دشت، شهر زادگاهی زرتشت) در کنار مراغه با شهر ری (راغا) با هم مغشوش می شده اند. چه در روایات کهن نا م شهر ری را به دختری اساطیری به نام رون (رُوان) نسبت می دهند که این در نام اساطیری جد مادری زرتشت یعنی فراهیم روان (ثروتمند و شکوهمند) دیده میشود. این نام اساطیری نشان می دهد که نام شهر ری از ریشهً اوستایی رئه یعنی با شکوه گرفته می شده است و جزء کهن دیگر نام این شهر یعنی غا (خا، کا) نیز به معنی کان و چشمه می باشد. بنابراین شهررغه (ری) به معنی شهر دارای چشمه با شکوه بوده است. این معنی را نام کهن دیگر این شهر یعنی اوروپو[س] یعنی دارای آب گسترده اثبات و مستدل می نماید. در نزهة القلوب حمدالله مستوفی تاریخ و جغرافیای شهر ری چنین ذکر شده است: "تومان ری: این تومان را شهری سوای ری نبوده است. اکنون که ری خراب شده است ورامین شهر آنجاست و مواضع دیگر که ذکرش متعاقب می آید. هریک قصبه شده و حقوق دیوانی آنجا هفت صد تومان بوده وملک ری به عظمتی بوده که حکومتش در اول عمر سعد علیه اللعنة باعث قتل امیرالمومنین حسین بن علی رضعهما شد و آن حکایت مشهور است. ری از اقلیم چهارم است و ام البلاد ایران و به جهت قدمت آن را شیخ البلاد خوانند طولش از جزایر خالدات عو.ک و عرض از خط استوا له.ل. شهر گرمسیر است و شمالش بسته و هواش متعفن و آبش ناگوارنده و در او وبا بسیار بود و در این معنی گفته اند: دیدم سحرگهی ملک الموت را به خواب بی کفش می گریخت ز دست وبای ری گفتم تو نیز گفت چو ری دست بر کشد بو یحیی ضعیف چه سنجد به پای ری و در مضحکات آمده که اصفهانی و رازی را در باب خوشی شهر با هم مناظره شد. هر یک هنر شهر خویش را عرض میکرد. اصفهانی گفت خاک اصفهان مرده را تا چهل سال نریزاند. رازی گفت خاک ری مردهً سی چهل ساله را بر دردکان به داد و ستد دارد و نمی راند و بدین مضحکه اصفهانمی را ملزم گردانید. شهر ری را شیث (اپیوه) بن آدم (دایائوکو) عم ساخت. هوشنگ پیشدادی (زرتشت) عمارت آن افزود و شهری بزرگ شد. بعد از خرابی منوچهر (خورشیدچهر، تیگران) بن ایرج (بردیه زرتشت، پسر خواندهً کورش) ابن فریدون (کورش) تجدید عمارتش کرد. باز خراب یافت امیرالمومنین المهدی بالله محمد بن ابودوانیق عباسی احیای عمارت آن کرد و شهر عظیم شد. چنانکه گویند سی هزار مسجد و دو هزار و هفت صد و پنجاه مناره در آن بود. دور باروش دوازده هزارگام است و طالع عمارتش برج عقرب. اهل شهر را بر سر سنگی با هم مخاصمت افتاد زیادت از صد هزار آدمی به قتل آمدند و خرابی تمام به حال شهر راه یافت و در فترت مغول به کلی خراب شد و در عهد غازان خان ملک فخرالدین رئی به حکم یرلیغ در او اندک عمارتی افزود و جمعی را ساکن گردانید..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر