شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۶

خضر و الیاس همان هوخشتره (کیخسرو) است

کی آخسارو(کسیسوتریوس) در هیئات خضر و ایلیاس

نام خضر مأخوذ از جزء خشتره (شهریار) در نام هوخشتره (شهریار نیک) می باشد که نامش در کتاب تاریخ ارمنستان موسی خورنی به صورت کسیسوتریوس(به لغت ایرانی خشیه خشتریوس یعنی شهریار نیرومند و به آرامی یعنی موبد هنگام بلای عظیم) ذکر شده و پادشاه عهد طوفان بزرگ بین النهرین (ویرانی آشور توسط هوخشتره، کی آخسارو) به شمار آمده است که در واقع از طوفان بزرگ به آب بستن شهرهای بزرگ آشور یعنی نینوا و شهر آشورمنظور است. ایلیا لفظاً یعنی مرد خدا(= متوشائیل) ملقب به تشّبی (گرفتار سازنده)، اورتالیا (=خضر، دارای نورسبز، در اصل فرزند فرد دیندار)، بلیا (=یونس، ویرانگر) و الیشع (منجی) القاب دیگر وی بوده اند. این فرمانروای معروف ماد و فرمانروای قهرمان اوستا و شاهنامه به چندین اسم در تورات و قرآن یاد شده است. اگر جز این بود جای تعجب بود چه وی سایه امپراطوری وحشتناک آشور را از روی ملل دور و نزدیک آشور از جمله یهود برداشت و این امپراطوری برده داران جابر را برای همیشه به دیار عدم فرستاد. در شاهنامه از آشوریها به عنوان دیوان سمت دژ بهمن اردبیل (در اصل شهر نینوا در آن سوی اربیل) یاد شده که توسط کی خسرو (کی آخسارو، هوخشتره) برای ابد نابود شده اند. ايليا, قدرت مردي كه به وسيله روح خدا هدايت ميشد (بر گرفته از سایت مسیحیان) بررسي اجمالي عهد عتيق در بارهً ایلیای نبی:
"ايليا از معروفترين و مهيجترين انبياي اسرائيل بود, شخصيت پيچيده, مرد بيابانگردي كه رو در روي پادشاهان قرار ميگرفت. رسالت و مأموريت او اين بود كه پرستش بعل را از اسرائيل ريشه كن سازد. قاموس كتاب مقدس ( Holman ) به نقل از <نلسون پرايس> ( Nelson Price ) او را "باشكوهترين و رمانتيك ترين شخصيتي كه اسرائيل تاكنون پرورده" بود, توصيف ميكند او نمونهاي از شخصي قدرتمند است كه به وسيله روح خدا هدايت ميشود. او نبوت كرده به اخاب پادشاه گفت كه در اين سالها شبنم و باران جز به كلام او نخواهد باريد. در صرفه صيدون او پسر بيوه زني را زنده كرد (اول پادشاهان 17:17- 24). بر روي كوه كرمل به درخواست او آتش از آسمان نازل شد (اول پادشاهان 18: 16- 46). به علاوه دوم پادشاهان 2: 1- 12 نقل ميكند كه او با رداي خود به آب رودخانه اردن زد و آب از ميان شكافته شد, طوري كه او و اليشع بر خشكي عبور نمودند. سپس در حالي كه اليشع تماشا ميكرد او توسط ارابه آتشين به آسمان ربوده شد. خدا توسط ملاكي نبي وعده داد كه نبياي ديگر همچون ايليا براي اسرائيل ظهور خواهد نمود و او <دل پداران را به سوي پسران و دل پسران را به سوي پدران خواهد برگردانيد> (ملاكي 4: 5- 6). اين نبوت توسط يحيي تعميد دهنده پذيرفت. لوقا پيغام فرشته خداوند را به زكريا, پدر يحيي در مورد پسرش چنين نقل ميكند: <و او به روح و قوت الياس (ايليا) پيش روي وي خواهد خراميد, تا دلهاي پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حكمت عادلان بگرداند تا قومي مستعد براي خدا مهيا سازد> (لوقا1: 17). انجيل متي, مرقس و لوقا ظاهر شدن ايلياي نبي و موسي را به همراه عيسي بر روي كوه تبديل هيئت گزارش ميكنند. در ضمن, بنا به نظر بسياري از محققين كتاب مقدس يكي از دو شاهد مذكور در مكاشفه 11: 4-6 ممكن است ايلياي نبي باشد. علت اين تصور آن است كه < آنها قدرت به بستن آسمان دارند (همچون ايلياي نبي) تا در ايام نبوت ايشان باران نبارد....>. يقينا ايلياي نبي مردي بود كه توسط روح خدا هدايت ميشد. قدرت واقعي اين نبي به دليل معجزاتي كه ميكرد نبود. رمز تمام توانايي او در رابطه شخصي او با خدا نهفته بود. همان روح القدس كه به ايلياي نبي قدرت ميداد, امروزه در وجود همه فرزندان خدا ساكن است. عيسي مسيح وعده داد كه زماني كه روحالقدس بر ما نازل شود قوت مورد نياز را خواهيم يافت (اعمال1 :8) و اين قوت به ما توانايي خواهد داد تا زماني كه به تحقق فرمان بزرگ كمك ميكنيم شاهدان موثر و ثمربخشي براي مسيح باشيم. با اين كه ما هميشه آرزو ميكنيم تا معجزات شگفتانگيزي براي خداوندمان انجام دهيم ولي مهمترين امر اين است كه رابطه ما با خدا هميشه برقرار باشد. او تنها زماني ميتواند ما را به كارگيرد كه ما با تمام وجود خواهان اراده و هدف او براي زندگيمان باشيم."
قرآن و روایات اسلامی اطلاع زیادی از ایلیا (ایلیاس) به دست نمی دهند. در کتاب همراه با پیغمبران در باب ایلیاس قرآن چنین مطالبی بیان گردیده است: ‏پيامبرى الياس(ع):
قوم اِلياس، قبيله‏اى از بنى‏اسرائيل بودند و به شهرى كه امروزه «بَعلبَك» ناميده مى‏شود مهاجرت نمودند، اين قوم بتى را به نام «بَعْل» پرستش مى‏كردند. خداوند پيامبرش الياس را براى ارشاد و راهنمايى آنان فرستاد و وى آنها را به پرستش خداى يگانه دعوت كرد و بدان‏ها گفت: آيا نمى‏خواهيد با انجام دستورات الهى و دورى از معصيت وى، از عذاب و كيفر او برهيد؟ آيا شما پرستش خدايى كه جهان را در بهترين شكل آن آفريده است رها كرده و بت بَعْل را مورد پرستش قرار مى‏دهيد؟ خدايى كه سزاوار پرستيدن است، خدايى است كه پروردگار شما و پيشينيان شماست: «هُوَ اللَّهُ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبائِكُمُ الأَوَّلِينَ» ولى آن قوم دعوت آن حضرت را تكذيب كرده و نداى او را لبيك نگفتند و پاداش تكذيب آنها اين بود كه خداوند آنها را در دنيا و آخرت به عذاب خويش گرفتار سازد، مگر بندگان خالص او كه در اَمان هستند. خداوند ياد و نامِ نيك الياس(ع) را بر زبان كسانى كه پس از او آمدند جارى ساخت؛ زيرا الياس از بندگان مؤمن خدا بود و در كارهاى خود اخلاص داشت و خداوند از او اين گونه ياد فرموده است: وَإِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ المُرْسَلِينَ * إِذ قالَ لِقَوْمِهِ أَلا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الخالِقِينَ * اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبائِكُمُ الأَوَّلِينَ * فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلّا عِبادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ * وَتَرَكْنا عَلَيْهِ فِى الآخِرِينَ * سَلامٌ عَلى‏ إِلْ ياسِينَ(1) * إِنّا كَذلِكَ نَجْزِى المُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنا المُؤْمِنِينَ؛ 2 به راستى كه الياس از پيامبران بود، آن‏گاه كه به قوم خود گفت: آيا از خدا نمى‏ترسيد، بتى را مى‏پرستيد و از بهترين آفريدگار دست برداشته‏ايد. خداوند پروردگار شما و پيشينيان شماست، ولى او را تكذيب كردند و آنها براى عذاب احضار خواهند شد، مگر بندگان مخلص خدا، و براى الياس در ميان آيندگان نام نكو گذاشتيم. درود بر الياسين، و ما قطعاً به نيكوكاران اين چنين پاداش مى‏دهيم، او از بندگان با ايمان ما بود. 1- الياسين جمع الياس است و مقصود از الياسين افراد مخلص قوم الياس هستند، لذا اين جمع بر الياس و طرفداران او اطلاق شده است. 2- صافات (37) آيات 123 - 132."
ازغزلیات مولانا جلال الدین محمد بلخی که در آن ازخضر و ایلیاس (ایلیا) به طور جداگانه یاد شده و آنان افراد جداگانه ای پنداشته شده اند:
ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مرادهر آن که توبه کند توبه اش قبول مباد هزار شکر و هزاران سپاس یزدان راکه عشق تو به جهان پر و بال بازگشاد در آرزوی صباح جمال تو عمریجهان پیر همی خواند هر سحر اوراد برادری بنمودی شهنشهی کردیچه داد ماند که آن حسن و خوبی تو نداد شنیده ایم که یوسف نخفت شب ده سالبرادران را از حق بخواست آن شه زاد که ای خدای اگر عفوشان کنی کردیوگر نه درفکنم صد فغان در این بنیاد مگیر یا رب از ایشان که بس پشیماننداز آن گناه کز ایشان به ناگهان افتاد دو پای یوسف آماس کرد از شبخیزبه درد آمد چشمش ز گریه و فریاد غریو در ملکوت و فرشتگان افتادکه بهر لطف بجوشید و بندها بگشاد رسید چارده خلعت که هر چهارده تانپیمبرید و رسولید و سرور عباد چنین بود شب و روز اجتهاد پیران راکه خلق را برهانند از عذاب و فساد کنند کار کسی را تمام و برگذرندکه جز خدای نداند زهی کریم و جواد چو خضر سوی بحار ایلیاس در خشکیبرای گم شدگان می کنند استمداد دهند گنج روان و برند رنج رواندهند خلعت اطلس برون کنند لباد بس است باقی این را بگویمت فرداشب ار چه ماه بود نیست بی ظلام و سواد

۷ نظر:

Unknown گفت...

جناب مفرد نظر شما پیرامون پایتخت و تختگاه هووخشتره و اینکه چه جایی بوده چیست؟ و همینطور سخن نظامی گنجوی در اسکندرنامه و ماجرای بازدید اسکندر از تختگاه کیخسرو در آذرگشنسپ و طلسمی که بر تخت بست تا هرکس برآن بنشیند بر زمین بیندازه...
و همینطور خود داستان بازدید اسکندر از غار شاه کیخسرو...

Mofrad گفت...

پایتخت هوخشتره ابتدا شاید کاشان یا ری بوده ولی بعد از تصرف کیشه سو (دژ همدان)را که آشوریها در خاک ماد ساخته بودند، به پایتختی خود بر گزید. غار کیخسرو (کیاخسار) باید همان دخمه وی در سمت سلیمانیه بوده باشد.

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

شاهنامه هوخشتره رو از نژاد کرد میدونه...
پس با این حساب شما جنبه ی تاریخی غار کیخسرو در شازند اراک و همینطور ماجرای بازدید اسکندر از غار رو بر اساس گفته ی اسکندرنامه مردود میدونید؟
و اینکه شما هم دخمه ی سلیمانیه رو منصوب به هوخشتره قلمداد میکنید... اگر بپذیریم که هوخشتره در جنگ کشته نشده.پس چرا باید در دخمه ای بدور از خاک اصلی ماد دفن شده باشه...

Mofrad گفت...

سلیمانیه در محل سگارتیان مادی (ستروخاتیان) قرار داشته است یعنی محل قبیلۀ نظامی مادها، کردان جنوبی از تبار ایشان هستند. در جاهای دیگر نیز غار منسوب به کیخسرو وجود دارد، از جمله در سی سخت استان فارس. مردم در نقاط مختلف ایران می خواسته اند این فرمانروای محبوب را از آن خود بدانند. اینکه نخستین بار کجا این باور شروع شده به سادگی نمی توان سخن گفت.

Unknown گفت...

درست میفرمایید... البته اون غار اطراف سمیرم در دره قرار داره نه کوه... اگه اشتباه نکنم خود سی سخت رو مربوط به بیژن و یارانش میدونن و سختی و مقاومتشون در برابر برف و سرما!
کاملا صحیح میفرمایید.ازین دست انتصاب ها در ایران کم نیست...
بسیار ممنون

Unknown گفت...

سلام در استان مرکزی در یکی از روستاها همچین قاری هست و مردم می گویند که کیخسرو در این غار سکنا داشته و ۷ تن از یارانش با او بودند و از آنجا رفتند بعضی از افراد محلی می‌گویند که کیخسرو را دیده اند و او بر صندلی تکیه زده به صورت تخت مردی با ریش های سفید و بلند با عضلاتی قدرتمند در آسمان با تخت خود حرکت می کرده ما هم شنیده ایم اما ندیده ایم الله و اعلم