کنیهً ابوتراب علی بن ابی طالب از کجا پیدا شده است؟
ابوتراب
از سایت امام مهدی ، فرهنگ مهدویت
«ابوتراب کنیه ی مهدی موعود (عج) است. «ابوتراب» کنیه ی حضرت علی علیه السلام نیز هست. یکی از وجوه قرار دادن این کنیه، آن است که شاید مراد از «ابوتراب» صاحب خاک و مربّی زمین باشد. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه ی شریفه ی: «وَ اَشْرَقَتِ الْاَرضُ بِنُورِ رَبِّها (زمر/69) : و زمین (در آن روز) به نور پروردگارش روشن می شود». فرمودند: «هنگامی که قائم (عج) ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود، و بندگان از نور آفتاب مستغنی می شوند و ظلمت بر طرف می گردد». («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 60 - «تفسیر نمونه»، ج 19، ص 545) .
از این مطلب چنین مستفاد میگردد که کنیه ابوتراب علی بن ابوطالب به واسطه تصاحب زمینهای گستردهً فدک(پنبه خیز) در اطراف مدینه بوده است که از اراضی یهودیان بوده و بعد از شکست یهودیان خیبر به دستور محمد نصیب وی گردیده بود. روایات اسلامی معروفی که حاکی بیرون از در خانه و بر خاک خوابیدن علی می باشد. در این صورت چنانکه از استاد علی اکبرجعفری شنیدم به سبب رفتار یا رفتارهای ناپسندی توسط فاطمه زهرا از خانه اخراج شده بوده است. از روایات اسلامی هم که سعی در کتمان صفات و جنبه های خفت آور وی دارند بوی همین مفهوم به مشام میرسد. اصلاً به احتمال زیاد مسبب جوانمرگ شدن خود فاطمه زهرا- اگر مرگ وی طبیعی نبوده باشد- نه به واسطهً ضربهً خلیفه ودامادش عمر(مورد اتهام شیعیان) بلکه بواسطهً ضربهً همسرش صورت گرفته است؛ چه در غیر این صورت علی این جرم و اهانت را بی جواب رها نمی کرد: بر اساس دایرة المعارف تشیع، ج1، ص 30، مطلب از این قرار ذکر شده است: در باره اطلاق کنیه ابو تراب به امام علی(ع) و این که این کنیه را پیامبر(ص) به او داده است اتفاق نظر دارند، اما در باره چگونگی دادن آن کنیه به آن حضرت دو روایت متفاوت ذکر میکنند. پارهای منابع با ذکر حدیثی از عمار یاسر میگویند که در غزوه ذوالعشیره، پیامبر(ص) علی(ع) را که در نخلستان بنی مدلج به خواب رفته بود با پای خود تکان داد و فرمود: «ای ابوتراب برخیز» و در پی آن چگونگی شهادت او را پیشگویی فرمود. و در روایتی دیگر آمده که روزی علی(ع) از خانه بیرون آمد و در سایه مسجد بخفت، پس از آن پیامبر(ص) به نزد فاطمه(س) آمد و پرسید. پسر عمّت کجاست؟ فاطمه(س) پاسخ گفت: «در مسجد خفته است» پیامبر(ص) برفت و او را دید که ردا از پشتش افتاده و خاک آلوده شده است. پیامبر(ص) به پاک کردن خاک از پشت او پرداخت و در آن حال میفرمود: «ای ابوتراب برخیز». در سایت امام علی روایات بسیار طرفدارانه و پرده پوشانهً شیعیان در این باب چنین قید شده است: چون پيامبر وفات يافت على (ع) را به اين دو كنيه صدا مىكردند.يكى ديگر از كنيههاى على (ع) ،ابو تراب است كه آن را پيامبر برگزيده و بر وى اطلاق كرده بود. در استيعاب نقل شده است:«به سهل بن سعد گفته شد:حاكم مدينه مىخواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر،على را دشنام گويى.سهل پرسيد:چه بگويم؟گفت:بايد على را با كنيه ابو تراب خطاب كنى.سهل پاسخ داد:به خدا سوگند جز پيامبر كسى على را بدين كنيت،نامگذارى نكرده است. پرسيد:چگونهاى ابو العباس؟جواب داد:على (ع) نزد فاطمه رفت و آنگاه بيرون آمد و در حياط مسجد دراز كشيد و به خواب رفت.پس از او،پيغمبر (ص) پيش فاطمه آمد و از او پرسيد:پسر عمويت كجاست؟فاطمه گفت:اينك او در مسجد آرميده است.پيامبر به صحن مسجد آمد و على را ديد كه ردايش بر پشت مباركش افتاده و پشتش خاك آلود شده است.پيامبر با دستشروع به پاك كردن خاك از پشت على كرد و فرمود:بنشين اى ابو تراب!به خدا سوگند جز پيامبر كسى او را بدين نام،نخوانده است.و قسم به خدا در نظر من هيچ اسمى از اين نام دوست داشتنىتر نيست.» نسايى در خصايص از عمار بن ياسر نقل كرده است كه گفت:«من و على بن ابيطالب (ع) در غزوه عشيره از قبيله ينبع با يكديگر بوديم.تا آنجا كه عمار گفت:سپس خواب هر دوى ما را فرا گرفت، من و على به راه افتاديم تا آنكه در زير سايه نخلها و روى زمين خاكى و بى گياه آرميديم.سوگند به خدا كه جز پيامبر كسى ما را از خواب بيدار نكرد.او با پايش ما را تكان مىداد و ما به خاطر آنكه روى زمينى خاكى دراز كشيده بوديم،به خاك آلوده شديم.در آن روز بود كه پيغمبر (ص) به على (ع) فرمود.تو را چه مىشود اى ابو تراب؟چرا كه پيامبر آثار خاك را بر على (ع) مشاهده كرده بود.»
البته ممكن است كه اين واقعه چند بار اتفاق افتاده باشد.در روايتى ديگر آمده است:چون پيامبر على را در سجده ديد در حالى كه خاك بر چهرهاش نشسته و يا آنكه گونهاش خاك آلود بوده به او فرمود:«ابو تراب!چنين كن». همچنين گفته شده است پيامبر با چنين كنيهاى،على (ع) را خطاب كرد.چرا كه گفت:اى على! نخستين كسى كه خاك را از سرش مىتكاند تويى.
على (ع) ،اين كنيه را از ديگر كنيهها بيشتر خوش مىداشت.زيرا پيامبر وى را با همين كنيه خطاب مىكرد.دشمنان آن حضرت مانند بنى اميه و ديگران،بر آن حضرت به جز اين كنيه نام ديگرى اطلاق نمىكردند.آنان مىخواستند با گفتن ابو تراب،آن حضرت را تحقير و سرزنش كنند و حال آنكه افتخار على (ع) به همين كنيه بود.دشمنان على،به سخنگويان دستور داده بودند تا با ذكر كنيه ابو تراب بر فراز منابر،آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و اين كنيه را براى او عيب و نقصى قلمداد نمايند.چنان كه حسن بصرى گفته است،گويا كه ايشان با استفاده از اين عمل،لباسى پر زيب و آرايه بر تن آن حضرت مىپوشاندند.چنان كه جز نام ترابى و ترابيه بر پيروان امير المؤمنين (ع) اطلاق نمىكردند.بدان گونه كه اين نام،تنها بر شيعيان على (ع) اختصاص يافت. كميت مىگويد: گفتند رغبت و دين او ترابى است من نيز به همين وسيله در بين آنان ادعا كنم و به اين لقب مفتخر مىشوم. هنگامى كه كثير غرة گفت:جلوه آل ابو سفيان در دين روز طف و جلوه بنى مروان در كرم و بزرگوارى روز عقر بود،يزيد بن عبد الملك به او گفت:نفرين خدا بر تو باد!آيا ترابى و عصبيت؟!در اين باره مؤلف در قصيدهاى سروده است: به نام دو فرزندت،مكنى شدى و نسل رسول خدا در اين دو فرزند به جاى ماند پيامبر تو را بو تراب خواند دشمنان آن را بر تو عيب مىشمردند و حال آنكه براى تو اين كنيه افتخارى بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر