کورش دوم و سوم در عرصهً اساطیر
در خود ایران کورش دوم و نواده اش کورش سوم فرمانروایان معروف پارس به ترتیب تحت نام سپهسالار توس (تنومند، پرتوان) و فریدون(جهانگشا، جهانگیر)/ثراتئونه(سومین[کورش]) یاد گردیده اند. در همین باب مطلبی را تذکر دهم که شاید به جا باشد. نگارنده در کلاس پنجم و ششم ابتدایی با مقایسه داستان دوران کودکی فریدون و کورش دوم/سوم به اینهمانی اینان پی برده بودم. بعد که با آغاز دورهً دانشجویی به کار تحقیق در باب تاریخ اساطیری ایران روی آوردم با کمال تعجب دریافتم کسی از ایرانشناسان معروف بدین موضوع بها نداده، و تیزبینترین شان هرتسفلد ایرانشناس آلمانی، کورش سوم را با کیخسرو مقابله نموده و خلاصه نظر وی هم در لغت نامه دهخداو برخی کتابهای تاریخ قید شده است. در حالی که ایشان اگر دقت می نمودند نام کیخسرو به صورت کیاکسارس-که علی القاعده صورت اصلیش زبانهای ایرانی باید کی آخسارو یعنی شهریار نیرومند باشد- قید شده وهمانست که هرودوت آن را به جای نام هوخشتره پادشاه معروف ماد، ویرانگر آشور(دژ بهمن= نینوا) و کشنده مادیای اسکیتی ملقب به افراسیاب(پرآسیب) ذکر نموده است. سردار کیخسرو در این جنگهای موفقیت آمیز توس نوذری یعنی کورش دوم از دودمان فرمانروایان جدید بوده است. ضمناً هرودوت نام سلسله فرمانروایان بزرگ ماد(کیانیان شاهنامه) را فرتریان یعنی فرمانروایان پیشین که لابد در مقام مقابله متقابل با نام نوذریان پدید آمده، قید کرده است. موضوعی دیگری هم که درباب کورش سوم دقت نشده این است که کتسیاس مورخ و طبیب دربار پادشاهان میانی هخامنشی برای کورش دو پسر خوانده به نامهای مگابرن (ویشتاسپ خبر خارس میتیلنی) و سپیتاک ( زریادر خبر خارس میتیلنی) را -که پسران سپیتمه پادشاه ولایات قفقاز وداماد و ولیعهد آستیاگ بوده اند- قید نموده است. در اینجا هرتسفلد به فراست کم نظیر خود دریافته است که این سپیتاک که از طرف پدر خوانده اش کورش سوم به فرمانروایی دربیکان(دروپیکیان، دریها) در سمت بلخ و نواحی شمال غربی هند منسوب شده است همان زرتشت است. وی در اینجا متوجه نشده است که کتسیاس جای دیگر این نواحی را هم زمان مکان فرمانروایی بردیه نیز ذکر نموده است و این معنی می دهد که بردیه(بزرگ تن) از سویی همان سپیتاک(سفید، سپنداته، اسفندیار اصلی) داماد و پسر خوانده کورش سوم/فریدون و از سوی دیگر خود همان گائوماته(دانای سرودهای دینی) یا پاتیزیت(حافظ سرودهای دینی) است. نام پاتیزیت مترادف با نامهای گوتمه های معروف هند یعنی گوتمه بودا، گوتمه شوارا، گوتمه مهاویرا و گوتمه نیایه و اصل تاریخی آنهاست. از آنجاییکه سپیتاک زرتشت/بردیه بیش از بیست سال در سمت هند و بلخ فرمان رانده و تعلیمات اخلاقی و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بی بدیل در آن سمت انجام داده، لذا در آنجا بدین نام نشانهای مختلف به یادها مانده است. بی جهت نیست که هرودوت پدر تاریخ میگوید در واقعه ترور گئوماته بردیه/سمردیس مردم آسیا به سوگ نشستند. بنابراین گئوماته یا بردیه دروغینی در کار نبوده است. دروغگوی واقعی داریوش اول بوده است. چنانکه شاملو نیز دریافته از این دروغ چنین بر می آید که قتل کمبوجیه در راه باز گشت ازسفر جنگی مصر نیز خودکشی نبوده و به دست داریوش("پشوتن"= تن به سزا ارزانی و "جاماسپ"= مغکش شاهنامه و اوستا) صورت گرفته است. از بحث اصلی خود دور نیفتادیم این اطلاعات بدان جهت در اینجا داده شد که کورش سوم/فریدون را یک پسر واقعی به نام کمبوجیه(تور، کتایون) و دو پسر خوانده به نامهای مگابرن ویشتاسپ(سلم، یعنی سرور بزرگ) و سپیتاک (ایرج، بردیه، برمایون، زرتشت، گوتمه و...) بوده است. این دو پسر خوانده به کهانت سنی در روایات تاریخی گاهی برادران کورش/فریدون هم قید شده اند. در خارج از ایران اگر از سمت هند شروع کنیم نامهای اساطیری کورش سوم در آنجا به صور ترائیتنه (سومین= ثراتئونه اوستا) و ریشابها (گاو/قوچ) می توان به سادگی می توان پیدا نمود. اکثراً تصور شده لقب فریدون(جهانگشا، جهانبخش) از تخلیص ثراتئونه عاید شده است ولی چنین نیست و در شاهنامه های مکمل شاهنامه فردوسی از پسر و نواده ای از رستم سگستانی با همین مفاهیم به نامهای جهانگیر و جهانبخش یاد گردیده است. جالب است که رستم شاهنامه و گرشاشپ اوستا(هر دو به معنی بر افکننده ستمگران و راهزنان) لقبی بر آترادات پیشوای آماردان و کاسپیان(یعنی سگپرستان) بوده است که لشکریان مهاجم آشوری به مازندران(دیوان مازندران) را که به رهبری رئیس رئیسان شانابوشو در تعقیب خشتریتی (کیکاوس) به پای دیوار شهر آمل مازندران رسیده بودند، در آنجا کشتار نموده است. سوای ترادف معنی نامهای سگستان با کاسپیانه، خارس میتیلنی در داستان عاشقانه زریادر(زرتشت) و آتوسا(هوتس دختر کورش) اشاره به لباس سکایی آماردان و خاستگاه آنان در شمال دریای سیاه نموده است. نام تپوریان و سنن مادرسالاری ایشان نیز آنان را از اصل تائورهای شمال دریای سیاه نشان میدهد. به هر حال کتسیاس کورش سوم را پسر همین آترادات(آگرادات، یعنی مخلوق آتش) پیشوای آماردان معرفی می نماید و شاهنامه زادگاه فریدون را همان مملکت ورنه (گیلان و مازندران) بیان می کند. این نشانگر آن است که خواسته اند برای محبوبیت کورش سوم اورا با قهرمان جنگ بنیاد نخستین ایران مستقل یعنی آترادات پیشوای آماردان(آدمکشان) نشان دهند. در ارتباط نام ریشابهای کورش یعنی گاو/قوچ که نزد فرقه جاین بر جای مانده است گفتنی است که خود کلمهً کوروش در لغت پهلوی به همراه پسوند علامت حالت اسمی "ک" به صورت کوروشک به معنی قوچ باقی مانده است. در واقع نام قرآنی ویژهً کورش سوم یعنی ذوالقرنین(قوچ دوشاخ) ترجمهً نام ایرانی وی می باشد. ولی مولانا ابوالکلام آزاد در اثبات یکی بودن کورش سوم و ذوالقرنین از این سند اساسی غافل مانده است. چون کلمه گئو در نزد ایرانیان نامی فراگیر بر گاوان و گوسفندان(گاوان مقدس) بوده، لذا این نام به معنی گاو(=ریشابها) هم گرفته شده است و بر همین اساس است که فردوسی در شاهنامه از دایه فریدون/کورش به عنوان گاو برمایه و گرزش به عنوان گرز گاو سر نام برده است. در سمت غرب خاورمیانه یهود در تورات کورش سوم هم تحت نام تاریخی خود و هم نام اساطیری سلیمان(مرد صلح) با اهیت تمام یاد می نمایند. تحت این نام اساطیری وی با بانی افسانه ای شهر اورشلیم(در واقع شهر صلح یا شهر سلمان /سلیمان) و نیز خدای سامی کهنی به نام شُلمان(سلمان) در آمیخته ، لذا شجره نامهً توراتی جالب کورش را به که ترجمه عبری اعضاء خاندان هخامنشیان نخستین است حدود شش قرن عقب برده برده اند و با مصادره به مطلوب وی را در این نقش صرفاً پادشاه اسرائیل و بینانگذار معبد بیت المقدس وانمود کرده اند. گرچه کورش پادشاه یهود و بازسازی کننده معبد اورشلیم نیز بوده ولی اصل ایرانی پارسی داشته است در وجه تسمیه مزار وی به مادر سلیمان(در اصل مزار سلیمان) این موضوع به وضوح حفظ شده است. نظر بدین امر احتمال دستور بنای خانه کعبه نیز توسط کورش سوم(که سیاوش اوستا بر آن عقیده مند) است، بعید نیست. چون بعید به نظر میرسد کورش در مقابل 20خروار خراج کندر اعراب چنین خدمتی بدیشان یعنی خویشاوندان و رقیبان یهود نکرده باشد. چه از سوی دیگر نام ابراهیم(پدر امتهای فراوان) که در اقع لقبی بر پادشاهان بزرگ ایران خشتریتی(کیکاوس، پدر فرائورت= اسماعیل)، کورش سوم(فریدون، جهانگیر و جهانبخش)، کمبوجیه سوم(ابراهیم سفر کرده به مصر) و بردیه (ابراهیم خلیل الله بت شکن و مردم گرا) بوده است که از این میان کورش سوم معبد ساز و بردیه ویرانگر معابد بت پرستی بوده اند. سندی که سیاوش اوستا به درستی بر روی آن تأکید میورزد مشابهت خانه کعبه با کعبه زرتشت (در واقع کعبه اورامزدا/ایمیریا خدای دانای تقدیر خاندان شاهی) است. بعید نیست نام تخت جمشید در اساس اشاره به همین نام ایمیریای کاسیان( اسلاف لران) بوده باشد. به نظر میرسد از سلمان یا شُلمان به عنوان خدای سلامتی و صلح همان خدای بابلی جنگ و کشاورزی یعنی نینورتا(خدای سالم و کامل) اراده میشده است. این نام به صورت سلمان فارسی اساطیری استاندار مدائن و سد و خندق ساز کسی جز کورش سوم مراد نبوده است. نام سلمان فارسی به همراه ابوذر غفاری (مرد زره پوش)، مقداد ابن اسود (زیبا پسر مرد نادرخشان) و اویس قرنی (مرد صالح و کامل صاحب شتر) از قهرمانان تاریخی و دینی کهن ایرانیان خیلی زود وارد مدار حلقه اصحاب پیامبر اسلام شده و جنبه ملکوتی پیدانموده اند و به ترتیب عبارتند از تیگران (خورشید چهر، بستور پسر کوچک بردیه زرتشت که بعد از ترور پدرش در ارمنستان و آذربایجان شجاعانه علیه نیروهای داریوش نبرد کرد)، سپیتمه جمشید پادشاه قفقاز داماد و ولیعد آستیاگ ملقب به زیبا پسر ویونگهان(نادرخشان، یا دور درخشنده) و بردیه زرتشت(مرد تنومند دارای تن زرین، پسر سپیتمه جمشید) که داماد و پسر خوانده کورش سوم(فریدون، فرشوشتر= شهریار جوان) بوده است. بردیه زرتشت که در واقعه مگافونی(مغ کشی) توسط داریوش در سمت قصبه سکاوند نهاوند ترور شد. همانجا که دخمه اش با تصویر جالب وی و آتشدان و شمع و خدمه آتش باقی است و توسط هرتسفلد شناسایی شده ست. وی در قرآن به صورت منحصر به فرد، تحت نام صالح پیغمبر قوم ثمود(معدوم) معرفی گشته است. کلمه یونانی مگوفونی (مغ کشی) در قرآن با مگافونی (صیحهً بلند آسمانی) که تصور شده قوم ثمود توسط آن از میان رفتند، مشتبه شده است. نام کورش در اساطیر یونانی به صورت پرسیوس(پارس) ظاهر میشود، ولی این پرسیوس/کورش که داستان کودکی مشابهی با کورش/فریدون دارد، در اصل مراد نه کورش سوم بلکه نیای پدری وی کورش دوم سپهسالار سپاه کیخسرو(کی آخسارو) به هنگام فتح آشور و شکست لشکریان مادیای اسکیتی (افراسیاب) است. در واقع مطابق تورات کورش نواده آستیاگ (=پادشاه تاجدار ماد) یعنی هم همین کورش دوم بوده است. و این آستیاگ که گزنفون در کورشنامه وی را پدر کی آخسارو(کیخسرو) یاد کرده مطابق همان فرائورت (فرود/سیاوش) پدر کیخسرو/کی آخسارو است که گزنفون در کورشنامهً خود ایشان را با آستیاگ دوم پسر کی آخسارو و کورش سوم پسر کمبوجیه دوم به اشتباه یکی گرفته است. کلمهً پارس در زبان سکاها که در زبان ترکی به عاریت مانده است به معنی پلنگ است که سکاها بدان سگ بالدار می گفته اند. در اسطورهً گرجی معروف امیران کورش (کوروش) به شکل کوروشا در نقش سگبالداری است که نسل بزان کوهی را قریب به انقراض میسازد و به سبب این جرم با امیران(شاهزاده، بردیه زرشت/اسفندیار) که سه مورد عهد شکنی نموده، به غل زنجیر گرفتار آمده و به دور زنجیری آهنی مقاومی که با میخ آهنی عظیمی بر اعماق زمین فرو رفته است می چرخند و هر وقت هم میخ بالا می آید پرنده عظیمی روی آن می نشیند و آن را بر جای اول خود باز میگرداند. در این اسطوره گرجی داستان به زنجیر کشیده شدن پرومته ئوس(دانا و پیشبین= هوشنگ/زرتشت) کاشف آتش در کوهستان قفقاز و همچنین موضوع اعتقاد به جاودانگی کورش دوم(توس) و بردیه زرتشت بازگویی گردیده است. در مورد جاودانگی کورش سوم ملل مختلف هم عقیده نبوده اند چه روایت مشهور این است که پای ذوالقرنین اکبر به آب حیات نرسید. ناگفته نماند مطابق گفته خارس میتیلنی و گزنفون بردیه زرتشت در زمان پدرش بزرگش آستیاگ و پیش از امارت بلخ و شمال غربی هندوستان در اران و ارمنستان فرمان می رانده است و در ارمنستان آرای آرایان(یعنی نجیب=بردیه زرتشت پسر یا پسر خواندهً مرد نجیب= کورش سوم) و در اران (=سرزمین مرد نجیب آتش) به نامهای اران خردمند و بامسی بئیرک(ترجمهً ترکی نام زرتشت یعنی دارای تن کاملاً سفید و درخشان) معروف بوده است. بنابراین کورش سوم و پسر خوانده و دامادش بردیه زرتشت در مقام پادشاه/نیای اساطیری ایران و اران(ایرج و آرا) با هم اشتراک یافته اند.آلان در می یابم عنوان آگرادات (مخلوق آتش) در مورد کوروش در اصل به معنی سانسکریتی آن یعنی بهترین و پیشترین مخلوق گرفته میشده است. صفت و موصوف کوروش آگرادات را اضافه ای از نوع بنوت (پدر و فرزندی) گرفته اند. لابد عنوان پیشدادی کوروش-فریدون هم از همین معنی دوم آگرادات (پیشترین مخلوق) بر خاسته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر