سه‌شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۸

معمای تاریخی بزرگ بردیه اصلی و بردیه فرعی

نگارنده تا امروز مانند بسیاری از محققین ایرانشناسی تصور میکرد در عهد کودتای داریوش یک بردیه زنده اصیل یا نا اصیل به عنوان محبوب ملل امپراطوری هخامنشی وجود داشته است و آن را نگارنده همانا سپیتاک پسر سپیتمه (گائوماته بردیه) می دانستم همانکه هرودوت و داریوش ( این یکی همراه با مصادره به مطلوب زیرکانه ای) وی را بردیه دروغین نامیده اند. امروز با تمرکز بر روی موضوع وه یزداته (دادگر ستوده به پاکی یا مخلوق ستوده به پاکی) که مترادف نام استوت ارته یعنی سؤشیانت (منجی موعود زرتشتیان) و احمد پاک و محمد امین موعود باورهای ادیان سامی است؛ دریافتم که به غیر از گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت، شروین) و فرورتیش (فرهاد بیستون که دخمه گائوماته بردیه در سکاوند هرسین را همراه با تصویر وی ایجاد نموده) در شمار صاحبان تصاویر به زنجیر کشیده شده کتیبه بیستون که به دستور داریوش به عنوان عاصی و شورشی و دروغگو و مردم فریب مصلوب و سلاخی شده اند؛ اخبار مربوط به وهیزداته (منشأ منجی موعود پاک باورهای دینی) که داریوش در کتیبه اش در سه نوبت وی را مدعی بردیه پسر کورش بودن به شمار آورده بسیار قابل توجه است. خصوصا اینکه این فرد را در مقام منجی موعود در تاروا (بندر طاهری) کنار دریای کانس اویه (دریای پست و چاه آب= خلیج فارس) می یابیم که اقامتگاه وی در کنار آن قرار داشته است و در همان سمت در کوه فاریاب لار هم بوده که وی توسط ارتاوردیا سردار داریوش دستگیر مصلوب گردیده است. داریوش در باب وی صریحاً گفته است که مردم دربار وی در پارس از بیعت من سر برتافته و به طرف وه یزداته رفتند و او شاه پارس شد. از گفته های داریوش در کتیبه بیستون مبنی بر اینکه شایعه مرگ کمبوجیه در مصر باعث فرمانروایی این دو بردیه شده بود به وضوح پیداست که ایشان در واقع کودتایی عمدی بر علیه برادر-برادرخوانده خود کمبوجیه به عمل نیاورده بودند و گائوماته بردیه به عنوان نائب السلطنه کمبوجیه در زمان سفر جنگی چهارساله وی به مصر، با توجه به اوضاع سیاسی بعد از ملاقات وه یزداته بردیه به نیابت از وی حکومت خود و برادر خوانده- برادر زن خود را رسمی اعلام نموده بود. مسلماً مردم درباری پارس این بردیه هخامنشی فرزند واقعی و پارسی کورش را شناخته بودند که با وی بیعت نمودند. در اینجا باید اضافه نمایم که بردیه (تنومند) و تنائوکسار(تنومند) در واقع القاب مشترک گائوماته بردیه درشت اندام (داماد و پسر خوانده کورش) و وه یزداته (بردیه پسر کورش) بوده است چه هرودوت به صراحت از این ویژگی مشترک ایشان خبر داده است.
از مندرجات کتیبه داریوش در بیستون به روشنی بر می آید که وه یز داته از پایشیا اوادا (فیروز آباد) در پارس تا آنسوی کاپیشا کانیش (شهر باستانی بودایی معروف کاپیسا) در آنسوی رخج و شمال شرقی کابل را تحت فرمان خود داشته است. از این امر به رابطه دوستانه گائوماته بردیه و برادر خوانده و برادر زنش وه یز داته بردیه رهنمون میشویم. چه داریوش در کتیبه بیستون میگوید گائوماته بردیه نیز از کوهی به نام ارکادریش (کوشکسار) درجوار همین پایشیا اوادا (فیروز آباد فارس) ظهور کرد. افزون بر اینکه میدانیم محل ساتراپی گائوماته بردیه در عهد کورش همان نواحی سمت بلخ و شمال هندوستان بوده است و وی با حکومت دادگرانه و بدون چپاول اقتصادی خود قلوب مردم این نواحی تسخیر کرده بود و ایشان در قلمرو بسیار وسیع آزادانه سر به اطاعت وی نهاده بودند. از این جاست که هرودوت در باب ترور شدن گائوماته بردیه به دست داریوش و شش تن سران پارسی همدست وی میگوید که مردم آسیا از شنیدن خبر ترور گائوماته بردیه دریغ خورده به سوگ نشستند. این همان گوتمه (حافظ سرودهای دینی) یا گائوماته (سرود دان دینی) است که تعالیم اخلاقی اش در سمت هندوستان و شرق آسیا تحت نام مکتبهای مختلف به منسوب به گوتمه بودا، گوتمه مهاویرا، گوتمه شوارا و گوتمه نیایه که در اساس جملگی همان شاهزاده گائوماته بردیه پسر سپیتمه (حاکم ولایات جنوب قفقاز) و نواده دختری آستیاگ هستند که در هندوستان هریک از این هیئات وی فردی جداگانه ولی معاصر به شمار رفته اند. نگارنده در باب اثبات این همانی بودن هر یک از اینان با گائوماته بردیه (زرتشت سپیتمان) مقالاتی تحریر نموده است که از طریق انترنت منتشر شده اند.
بر گردیم بر سر اصل موضوع یعنی اینکه گائوماته بردیه (پسر ملکه آمیتیدا) در قسمت شرقی امپراطوری هخامنشی به عنوان وزیر مشاور تام الاختیار وه یزداته بردیه پسر کورش و ملکه کاساندان عمل می نموده است و به جهت جثه سنگینش امور ولایات گسترده خویش را به گائوماته بردیه سپرده بود که پسر سپیتمه (داماد و ولیعهد آستیاگ) و آمیتیدا (دختر آستیاگ و همسر بعدی کورش جوان) بوده است. یعنی بردیه اصلی از لحاظ سیاسی تا کودتای داریوش فعالیت سیاسی خود را به دست برادر خوانده اش گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) انجام میداده است. از همین رو بوده است که داریوش محل قیام هر دوی ایشان را با پایشیا اوادا (فیروز آباد) قید نموده است. قضیه به وضوح معلوم است چون شایعه خبر مرگ کمبوجیه در مصر به گائوماته بردیه یعنی نائب السلطنه کمبوجیه در ایران رسیده بود؛ وی در این منطقه پارس به دیدار وه یز داته بردیه شتافته بوده است و توافقی بین ایشان صورت گرفته بوده است مبنی بر اینکه گائوماته بردیه امور اداره امپراطوری را به نیابت از وه یز داته بردیه به عهده گیرد. لابد به سبب همان سنگینی جثه و طبیعتاً کم تحرکی همین وه یزداته بردیه (سمردیس) بوده است که آشیل تراژدی نویس معروف یونانی وی را مایه ننگ خانواده کورش شمرده است. کتیبه بیستون محل مصلوب شدن وه یزداته بردیه یعنی اووادی چایا مطابق جهرم و محل اسکان وی تاروا (بندر طاهری) در ناحیه یاوتیا (ایالت ساحلی) و مکان نبرد و دستگیر شدنش را رخا (لار یعنی ناحیه گسترده در دامنه) و کوه پَرَگ (کوه فاریاب در جنوب لار) قید نموده است.
کتیبه بیستون که از جانب داریوش فرمانروای کودتاگر به طرفداری و جهت گیری از خود نوشته شده نه تنها نکات مبهم و اسرارآمیز قضیه بردیه راستین و دروغین را بلکه آن نکات را پیچیده تر و غامض تر می سازد. اما در گفتار داریوش در بیستون تمرکز بر روی موضوع گائوماته بردیه و وه یزداته داته و اتحاد و ارتباط دوستانه و خانوادگی ایشان پرده ابهام را کنار میزند. منابع یونانی نیز رابط بردیه و کمبوجیه را مغی به اسامی و القاب بردیه (تنومند)، سپنداته (مخلوق مقدس)، پرکساسپ (سرکوب کننده پرخاشگران=گرشاسپ)، ایزاپت (بر افکننده فرد خودکامه) و پاتی زیت (حافظ سرودهای دینی) که طبق شایعات به فرمان کمبوجیه، بردیه را در کنار خلیج فارس به قتل رسانده و خود به سلطنت نشسته بوده است. این امر نشان میدهد که غالب اشراف پارس موضوع تفویض رسمی قدرت از سوی وه یزداته بردیه به برادر خوانده اش گائوماته بردیه را قبول ننموده و آن را بر نمی تابیده اند. خصوصاً با سیاستی جانبدارانه از حق و حقوق اجتماعی و اقتصادی رعایا همراه با بخشش مالیاتهای گزاف ملل امپراطوری و اصلاحات ارضی و آزادی بردگان و تعطیلی معابد دکانداران دینی که وی عملاً آن را به اجرا گذاشته بود.
حال به بررسی روایات تاریخی می پردازیم که نشان می دهند داریوش نبیره آریامنه (گستهم سردار کی خشثرو) با انگیزه های قبلی می خواسته است حکومت بر امپراطوری هخامنشی را از خاندان کورش دوم (توس سپهسالار کی خشثرو) به خاندان خویش منتقل سازد. این موضوع این سؤال را پیش می آورد آیا همانطوری که داریوش در کتیبه بیستون خود میگوید "کمبوجیه مرد به مردن خود" یا این که داریوش و همدستانش فرصت بر اریکه قدرت نشستن گائوماته بردیه را غنیمت شمرده و کمبوجیه را ترور کردند. ادعای دروغین داریوش در کتیبه بیستون هم مبنی بر اینکه کمبوجیه قبل از عزیمت به مصر بردیه را در خفا به قتل رسانده بود، این تردید را -همانطوریکه شاملوی شاعر به عقل سلیم دریافته بود- به سوی یقین می برد و او را قاتل هر دو پسر کورش و داماد و پسر خوانده وی نشان می دهد. قدیمی ترین روایت در باره طرح و انگیزه های داریوش برای رسیدن به سلطنت مربوط است به خواب منسوب به کورش پیش از آنکه در سمت دریاچه آرال به دست اقوام ماساگت-داهه به قتل برسد. هرودوت این داستان تاریخی را چنین بیان می نماید:
"در ماوراء آراکس (رود گل آلود و سیلابی، منظور رود اترک) کورش شب در خواب دید که پسر ارشد ویشتاسپ در دو شانه اش پرهایی دارد که با یکی آسیا را پوشیده و با دیگری اروپا را (نام داریوش را می توان عقاب نیک معنی نمود). ویشتاسپ پسر آرشام هخامنشی بود و پسر او را داریوش می نامیدند. داریوش چون به سن بیست سالگی نرسیده بود و به کار جنگ نمی آمد در پارس مانده بود. کورش بیدار شد و پس از تفکر، چون خواب را با معنی دید، ویشتاسپ را در خلوت طلبیده بدو گفت: ویشتاسپ، پسر تو بر ضد من کنکاشی دارد، من ثابت میکنم که این اطلاع من صحیح است. خدا می خواهد مرا حفظ کند این است که مرا آگاه میدارد. من امشب در خواب دیدم که پسر تو دو پر دارد با یکی به آسیا و با دیگری به اروپا سایه افکنده است. این خواب معنایی ندارد، جز اینکه پسر تو بر ضد من است. سعی کن پسرت را پس از اینکه من از فتح این مملکت فارغ شده به خانه مراجعت کردم، به محاکمه جلب کنی..."
در رابطه با ماساگتها (ماهی پرستان) یا داهه ها (وحشی ها) که در نقل قول فوق از آن سخن رفت، گفتنی است ایشان مردمانی مرکب از آریائیان آلان و ترک تبارانی بوده اند که در سواحل شمال شرقی دریای مازندران می زیسته و امپراطوری بزرگ و نیرومندی را از ایلات چادرنشین صحراگرد تشکیل داده بودند. نامهای فرمانروایان ایشان ملکه تومیریس (پرگیس) و پسرش اسپارگاپیس (شهسوار) آریایی است. نام تومیریس در رابطه با کورش سوم (آرا، ایرج، سلیمان-سلمان فارسی) به صور بلقیس (پرگیس) و شامیرام در کتب تاریخی-اساطیری به یادگار مانده است. ایرانشناسان نام داهه را به خطا با نام قوم پارسی- سکایی دایی ها (دادیکان، تاجیکان) یا سکائیان برگ هئومه (دری ها) یکی گرفته اند. قبرستانی که در کنار اترک در شمال ناحیه گرگان به قبرستانی با نشان آلت های تناسلی سنگی مردانه دراز تصور شده است؛ در واقع قبرستانی هم با این توتم و هم نشان مار و ماهیان دریایی است که نامهای تاریخی و اساطیری ماساگت (ماهی پرستان) به سبب آن به مردمان کهن بومی سکایی(آلانی) و ترک (داهه ای) این دیار اطلاق گردیده است. در تاریخ خبری از رسیدن ترکان آلت پرست باشگرد (سرتراشیده ها) که در شمال دریای خزر میزیسته اند در دست نداریم ولی لابد پای قبایلی از ایشان یا فرهنگشان بدین منطقه شمال دشت گرگان رسیده بوده است به هر حال این توتمهای سه گانه به همراه دورنا، توتمهایی است که ابن فضلان در سفر خود از جرجانیه به نزد ترکان شمال خزر و نزد اسلاوها صرفاً در رابطه با ایشان قید نموده است.
سرانجام در باب نام سؤشیانتها و مادرانشان گفتنی است اسامی سه سؤشیانت زرتشتیان یعنی اوخشیت ارته (پرورنده عدالت)، اوخشیت نمنگهه (پروراننده سرودهای دینی) و استوت ارته (ستوده به پاکی و عدالت) به ترتیب مربوط به کورش سوم (فریدون) و پسر خوانده و دامادش گائوماته بردیه (زرتشت سپیتمان) و پسرش وه یزداته بردیه (تنومند ستوده شده به عدل و داد) هستند و مادرانشان یعنی سروتت فذری (دارای پدر نامدار)، ونگهو فذری (دارای پدر نیک) و اردت فذری ( دارای پدر پیشرفته) ملقب به ویسپ تئورووئیری (به همه شکست دهنده=نئیری کئس، نرگیس مادر مهدی موعود) به ترتیب از نظر تاریخی همان سپاکو- فرانک (غلبه کننده صاحب فر ایزدی، نام پدر ؟)، آمی تیدا (دانای خانه=ماندانا دختر آستیاگ آخروره= ثروتمند دلرحم) و بالاخره سومی همانا کاساندان (معروف و شناخته شده دربین مردم) دختر فرناسپ (دارای اسبان فراوان) است که مادر کمبوجیه سوم نیز بوده است. این موضوع که ماندانا دختر آستیاگ نام مادر کورش سوم به شمار رفته است از آنجا عاید گردیده است که کورش سوم بعد از قتل پدر او آستیاگ و شوهرش سپیتمه (ولیعهد آستیاگ) این زن مسن را به دربار آورده بود و از این رو هم بوده است که پسران سپیتمه و آمیتیدا یعنی مگابرن ویشتاسپ (ابتدا حاکم مادسفلی و بعد حاکم گرگان) و سپیتاک بردیه (گائوماته زرتشت، ابتدا حاکم ولایات جنوب قفقاز و بعد حاکم نواحی بلخ و شمال هندوستان) گاهی برادر (در واقع برادر خواندگان) وی به شمار رفته اند و گاهی پسران (در واقع پسر خواندگان وی). امّا از آن برادر گائوماته بردیه که در حکومت وی شریک بوده است نه مگابرن ویشتاسپ (ارجاسب شاهنامه) بلکه برادر خوانده اش وه یزداته بردیه پسر کورش مراد بوده است. چون سدرنیوس گئورگیوس یکی از نویسندگان متأخر بیزانسی می گوید: برادران مغ سفندان (سپنداته، گائوماته) و کیمردی (سه مردیس = دارای تنی سه برابر، وه یزداته بردیه) هفت ماه پادشاهی کردند." امّا وی هم در اینکه سمردیس بردیه را در اینجا مغ به شمار آورده به خطا رفته یا آن را با مگابرن ویشتاسپ (ارجاسب) برادر تنی گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) اشتباه کرده است. این برادر بزرگ گائوماته بردیه یعنی مگابرن ویشتاسپ بعد از ترور شدن برادرش با همنام هخامنشی خود ویشتاسپ پدر داریوش در مرزهای پارت و گرگان نبرد نموده است که در شاهنامه تحت عنوان جنگ دینی ایرانیان و تورانیان به رهبری ارجاسب و گشتاسپ (ویشتاسپ) از سوی دقیقی و فردوسی با جا به جا گردیدن جایگاه ویشتاسپ پدر داریوش با حامی و برادر زریادر زرتشت که بی شک در اساس خود همان برادر بزرگ زریادر زرتشت (گائوماته بردیه) یعنی مگابرن ویشتاسپ بوده، به نظم کشیده شده است. در هنگام این نبردها تیگران بستور (خورشید چهر) پسر کوچک گائوماته زرتشت هم در سمت ولایات آذربایجان و اران و ارمنستان با سپاهیان داریوش نبرد میکرد. اما هیچ کدام از این دو عمو و برادر زاده به دست سپاهیان داریوش کشته یا اسیر نشدند تا به صف به زنجیر کشیده شدگان کتیبه بیستون داریوش اضافه گردند.
در اسطوره رستم و اسفندیار (سپنداته) نیز جایگاه شخصیتهای تاریخی اسفندیار و رستم (در هم شکننده ستمگران) وارونه است از این نظر که در این جا رستم در مقام همان انتافرن (هلاک کننده و نابود کننده) یکی از شش رهبران پارسی همراه داریوش در ترور گائوماته (سپنداته) مراد است که جایش با حریفش اسفندیار عوض شده است: مطابق شاهنامه این اسفندیار است که توسط رستم از یک چشم نابینا گردیده و سرانجام کشته میشود و طبق روایت هرودوت این خود مغ سپنداته بوده که در این واقعه انتافرن را برای همیشه از یک چشم نابینا ساخته است. مطابق روایت هرودوت، سپنداته در همین حادثه زخمی هم بر ران اسپاتین (اسپ چنه، دوستدار اسب) همدست دیگر داریوش وارد ساخت که در روایت شاهنامه به شکل زخمی شدن رخش رستم در این نبرد توسط اسفندیار به یاد مانده است. خود داریوش در همین روایات شاهنامه در این رابطه تحت سه شخصیت متفاوت جاماسپ (مغ کش)، پشوتن (گناهکار) و اسفندیار (در مقام پسر ویشتاسپ نوذری= پسر ویشتاسپ هخامنشی) ظاهر میشود که بر خلاف تصور ارنست هرتسفلد همانطوری که کتسیاس آورده این عنوان اخیر در اصل به گائوماته بردیه اختصاص داشته است، نه قاتل وی. تنها در اعصار و قرون بعد این عنوان به داریوش نیز تعلق یافته و باعث اغتشاش مبحث در این روایت تاریخی گردیده است.

۱ نظر:

Mofrad گفت...

کنت نام وه یزداته را به معنی پیرو قانون خوب گرفته است.