مآخذ اوستایی اسامی فرشتگان مقّرب خدا در ادیان سامی
برای نگارنده، زمانی که هنوز به مآخذ ایرانی اساطیر توراتی و انجیلی و قرآنی پی نبرده بود، همانند بسیاری از مردمان کشورهای غیر سامی این سؤال مطرح بود چرا این همه پیغمبر از میان یهود برخاسته اند، پس مثلاٌ سهم ایرانیان که درعهد تجمع انبیاء یعنی در قرن ششم پیش از میلاد در مقام ابر قدرتی خاورمیانه و جهان قرار داشته اند، چه میشود. در پیگیری این سؤال بدانجا رسیدم که اوستای اولیه و شفاهی ایرانیان مأخذ اصلی تورات و این خود مأخذ اساطیرانجیل و قرآن بوده است. فی المثل ایزد مهر (میثه، موسی) ، کیاخسارو (خنوک، یوشع)، کورش (سلیمان) و زرتشت (ابراهیم خلیل ،ایوب،عزرا، یافث) خدا-قهرمانان اصلی تورات که در اصل متعلق به ایرانیان بوده اند در تورات زیردستان یهودی آنها تبدیل به خدا - قهرمانان قوم یهود شده اند. به طور کلی و مختصر باید گفت که اکثر قهرمانان اساطیری ادیان سامی یا ایرانی و یا در رابطه فرهنگی نزدیک با ایرانیان بوده اند. برای قوّت کلام باید اضافه نمود زرتشت در قرآن افزون بر اینها تحت نام صالح و لقمان ظاهر شده و نزد هندوان و مردم شرق و جنوب شرق آسیا با نامهای مهاویرا و بودا پرستش میشود. به بیان ساده میشود گفت که اکثر مردم دنیا در به طور رسمی یا تشریفاتی در پرستش زرتشت / بودا سهیم و شریک هستند و زرتشت مردم گرا و معتقد به عدالت اجتماعی و اقتصادی قلوب مردم دنیا را بیش از دو هزاره تسخیر نموده است. در همین رابطه برایم بدیهی و روشن شد که فرشتگان مقرب خدایان سامی نیز از دستگاههای عریض و طویل قبیلهً دین آفرین مغان ایران بیرون تراویده است. ما در اینجا بحث را محدودتر کرده و به ذکر و توضیح مطالب مربوط به منشأ فرشتگان مقرب خدا در نزد یهود و مسلمین می پردازیم. چهار فرشتهً مقرب خدای اینان عبارتند از اسرافیل، میکائیل، عزرائیل و جبرئیل که ما در اینجا به ترتیب اصل ایرانی زرتشتی آنهارا معرفی مینمائیم:
اسرافیل: اسرافیل که نامش در مآخذ عبری به صورت سرافیم یعنی درخشان مثل آتش آمده است، به معنی درخشان خدایی است و در اصل همان فرشتهً آذر منابع زرتشتی است که مانند اسرافیل با روز قیامت سر و کار دارد. برای آشنایی با این نقش وی بهتر است نقش فرشتگان را در روز رستاخیز(قیامت) رااز کتاب دینهای کهن ایران تألیف هنریک ساموئل نیبرگ، ترجمه دکتر نجم آبادی ذکر می نماییم: در ارداویرابنامه چگونگی سفر ارداویراف در جهان زیرین چنین توصیف شده است: " روان مرده پس از سه گام به پل چینوت (قضاوت) می رسد. برای روان نیکان این پل فراخ میشود تا به اندازهً درازای نه نیزه میرسد، و او از روی پل میگذرد، سروش و آتور (آذر) اورا همراهی می نمایند و مهر (ایزد عهدوپیمان)، رشن (فرشتهً عدالت) ، وایو (فرشتهً باد خوش) ، دئنا ( فرشته نیایش) و وهومنه (فرشتهً منش نیک) او را در راه بهشت و دوزخ زیر پل چینوت رهبری و نگهبانی می کنند ." پس مسلم به نظر می رسد صور (الصور، یعنی شیپور اسرافیل فرشتهً آتش) نیز خود از کلمهً پهلوی آثور یعنی آتش اخذ شده است. می دانیم که مسلمین معتقد هستند که در روز قیامت، مردگان با شنیدن صدای صور اسرافیل یعنی شیپور فرشتهً آتش زنده خواهند شد. میکائیل: نام میکائیل در عبری به معنی کسی که مثل خداست معنی شده است. واین به وضوح نشانگر نام نشان میثه (میثره، موسی، مهر) ایزد معروف عهدو پیمان آریائیان است که نامش بر روی ماه مهر زنده مانده است. می دانیم که این ایزد همچنین در طبیعت، ایزد گردندهً خورشید پر مهرو محبت به شمار می رفته است. چنانکه اشاره شد وی را حامی و پشتیبان نیکان در روز قیامت به شمار می آورده اند. جشن معروف ماه مهر ایرانیان نیز به وی اختصاص داشته است که مسعود سعد سلمان در موردش چنین اشعار نغزی سروده است : روز مهرو ماه مهرو جشن فرخ مهرگان مهر بیفزا ای نگار ماه چهر مهربان مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ و ندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان میثره (میثه، مهر) همچنین در اساطیر سامی با کاموسه (= روح موسی، آخرین فرمانروای پادشاهان شبان در مصر) و یهودای جلیلی پسر زیپورایی رهبر فرقهً مشتاقان آزادی یهود از دست رومیان در هم آمیخته و موسی صاحب ده فرمان ایزدی و لقب پیغمبر مهرو محبت عیسی روح الله را پدید آورده است. جبرئیل : این نام به معنی مرد خدا بی تردید اشاره به همان نئیریوسنگ اوستا یعنی مرد پیغام یا پیغامبر است. ازنام صفت شاهزاده بودن وی چنین معلوم میشود که ابتدا مراد از وی همان گئوماته زرتشت (بردیه، ایرج) پسرخواندهً معروف فریدون (کورش) بوده است که بعداٌ تحت این نام تبدیل به فرشته ای معروف گردیده است. در فرهنگ نامهای اوستایی هاشم رضی در مورد این ایزد و فرشتهً پیام و آتش معروف اوستایی می خوانیم: " نریوسنگ از این جهت که پیک ایزدی است. با سروش نیز همانندی دارد؛ اما از لحاظ مقایسه در قسمت اهمیت پیک ایزدی بودن، نریوسنگ را را با سروش نمی توان مورد مقایس قرار داد چون سروش در این زمینه شهرت بیشتری داشته و اصولاٌ مطلق ایزد وحی و الهام خدایی شناخته میشود؛ در حالی که نریوسنگ همواره حامل پیامهای خداوندی نمی باشد؛ به هر حال این ایزد نیز چون سروش حامل پیامهای اهورا مزدا است و هردو را با جبرئیل فرشتهً وحی و الهام از طرف خداوند در دیانت اسلامی می توان مورد مقایسه قرار داد.... در قسمتهایی دیگپر از اوستا نیز نریوسنگ با همین وظیفه و موقعیت کارگزار است. در فرگرد نوزدهم وندیداد یکی از دیوان به نام ویزرش (آزارندهً هوشیاران) راهنمای ارواح پلیدان و شریران است به بدترین مکان، قلمرو اهریمنی و تاریکی مطلق.اما روان پارسایان همنشین و قرین با ایزدانی بزرگ و نامی میشوند. نخست از نزدیک فروغ ابدی، روشنی همیشگی و لایزال، یعنی اهورا مزدا می گذرند. امشاسپند بهمن تهنیتشان می گوید و روان پارسایان شاد و سرخوشند و در فردوس، بهترین مکان و جایی که لبریز از روشنایی ابدی است وارد میشوند، در حالیکه نریوسنگ، پیک اهورا مزدا نیز با آنان است. عزرائیل:این نام که به معنی یاور خداست به وضوح مطابق با همان سروش اوستا به معنی لفظی بنده و خادم فرمانبردار خدا می باشد. هاشم رضی در کتاب فرهنگ نامهای اوستا بارهً این امشاسپند یعنی فرشتهً بی مرگ و مقدس می آورد: " سروش (به اوستائی سرئوش) یکی از ایزدان مزدیسنان (زرتشتیان) است و پیک خدایی به شمار می رود. کلمهً اوستایی سرئوشَ به معنی فرمانبرداری و اطاعت است. این واژه نیز در اوستا چه بسا که مطابق معمول، به عنوان اسم مجرد استعمال شده است و چه بسا نیز از آن ایزد ویژه ای اراده شده است. سروش یکی از کهن ترین ایزدان آیین زرتشتی است که در گاثا ها نیز نامش مذکور است با صفت مزیشتَ یعنی بزرگتر در اوستا مشخص می باشد. در گاثاها علاوه بر آن که به عنوان اسم مجرد زیاد اسم مجرد زیاد استعمال شده است. چندین بار نیز در هیئت ایزدی نمایان می باشد که گروه مؤمنان به هنگام از او یاری می جویند. مقام سروش در ادبیات دینی مزدایی آن قدر بود که وی را در شمار امشاسپندان قرار دادند. چنانکه می دانیم برای آن که شش امشاسپند را به عدد مقّدس هفت امشاسپند ارتقاء دهند گاه سپنت مئینوَ (روان مقدس، ذات مقدس اهورامزدا) در رأس شش امساسپند قرار دادند و گاه خود اهورا مزدا را و سروش ر هفتمین مشاسپند به شمار آوردند. اما مهمترین وظیفهً سروش که در ادوارمتأخربرایش تعیین کرده اند، وظیفهً داوری ومحاکمه ارواح است و این که یکی از کارگزاران و عاملان مهم جهان پسین است. اما نبایستی از این اشاره چنان فهم شود که سروش پیش از این با این وظیفه و عنوان بیگانه بوده است، چون در گاثاها این وظیفهً سروش نیز روشن است که در جهان پسین سرنوشت شریران و نیکان را تعیین می کند.... چنانکه ابوریحان بیرونی در آثارالباقی اشاره میکند روز هفدهم هرماه ایرانیان نزد زرتشتیان موسوم است به سروش و سروش نگهبان این روز می باشد... مسعود سعد سلمان که در بارهً سی روز پارسی، سی قطعه سروده است، دربارهً سروش در این قطعه چنین گفته است: روز سروش است که گوید سروش باده خور باده مطرب نیوش سبز شد از سبزه همه بوستان لعل می آرای صنم سبزپوش... " چنانکه پیداست عزرائیل ترسناک باورهای خداترسانهً اسلامی در اساس خود یعنی سروش نه تنها خوفناک نبوده بلکه موجب دلخوشی انسانها می بوده است. بر اساس شقاوت و ترسناکی عزرائیل، مولوی در مثنوی اشعاری سروده است که در اینجا ذکر میشود: حق به عزرائیل می گفت ای نقیب بر که رحم آمد ترا از هر کئیب گفت بر جمله دلم سوزد به درد لیک ترسم امر را اهمال کرد تا بگویم کاشکی یزدان مرا در عوض قربان کند بهر فتی گفت برکی بیشتر رحم آمدت از که دل پرسوز بریانتر شدت گفت روزی کشتئی بر موج تیز من شکستم زامر تا شد ریزریز پس بگفتی قبض کن جان همه جز زنی و غیر طفلی ز آن رمه هر دو بر یک تختهً در ماندند تخته را زآن موجها می راندند باز گفتی جان مادر قبض کن طفل را بگذار تنها ز امر کن چون زمادر بگسلیدم طفل را خود تو می دانی چه تلخ آمد مرا پس بدیدم دور ماتمهای زفت تلخی آن طفل از فکرم نرفت گفت حق آن طفل را از فضل خویش موج را گفتم فکن در بیشه ایش بیشهً پر سوسن و ریحان و گل پر درخت میوه دار خوش اُکل چشمه های آب شیرین زلال پروریدم طفل را با صد دلال صد هزاران مرغ مطرب خوش صدا اندر آن روضه فکنده صد نوا بسترش کردم ز برگ نسترن کرده اورا ایمن از صدمهً فتن گفته من خورشید را کورا مگز باد را گفته برو آهسته وز ابر را گفته برو باران مریز برق را گفته براو مگرای تیز زین چمن ای دی مبر آن اعتدال پنجه ای بهمن برین روضه معال.
برای نگارنده، زمانی که هنوز به مآخذ ایرانی اساطیر توراتی و انجیلی و قرآنی پی نبرده بود، همانند بسیاری از مردمان کشورهای غیر سامی این سؤال مطرح بود چرا این همه پیغمبر از میان یهود برخاسته اند، پس مثلاٌ سهم ایرانیان که درعهد تجمع انبیاء یعنی در قرن ششم پیش از میلاد در مقام ابر قدرتی خاورمیانه و جهان قرار داشته اند، چه میشود. در پیگیری این سؤال بدانجا رسیدم که اوستای اولیه و شفاهی ایرانیان مأخذ اصلی تورات و این خود مأخذ اساطیرانجیل و قرآن بوده است. فی المثل ایزد مهر (میثه، موسی) ، کیاخسارو (خنوک، یوشع)، کورش (سلیمان) و زرتشت (ابراهیم خلیل ،ایوب،عزرا، یافث) خدا-قهرمانان اصلی تورات که در اصل متعلق به ایرانیان بوده اند در تورات زیردستان یهودی آنها تبدیل به خدا - قهرمانان قوم یهود شده اند. به طور کلی و مختصر باید گفت که اکثر قهرمانان اساطیری ادیان سامی یا ایرانی و یا در رابطه فرهنگی نزدیک با ایرانیان بوده اند. برای قوّت کلام باید اضافه نمود زرتشت در قرآن افزون بر اینها تحت نام صالح و لقمان ظاهر شده و نزد هندوان و مردم شرق و جنوب شرق آسیا با نامهای مهاویرا و بودا پرستش میشود. به بیان ساده میشود گفت که اکثر مردم دنیا در به طور رسمی یا تشریفاتی در پرستش زرتشت / بودا سهیم و شریک هستند و زرتشت مردم گرا و معتقد به عدالت اجتماعی و اقتصادی قلوب مردم دنیا را بیش از دو هزاره تسخیر نموده است. در همین رابطه برایم بدیهی و روشن شد که فرشتگان مقرب خدایان سامی نیز از دستگاههای عریض و طویل قبیلهً دین آفرین مغان ایران بیرون تراویده است. ما در اینجا بحث را محدودتر کرده و به ذکر و توضیح مطالب مربوط به منشأ فرشتگان مقرب خدا در نزد یهود و مسلمین می پردازیم. چهار فرشتهً مقرب خدای اینان عبارتند از اسرافیل، میکائیل، عزرائیل و جبرئیل که ما در اینجا به ترتیب اصل ایرانی زرتشتی آنهارا معرفی مینمائیم:
اسرافیل: اسرافیل که نامش در مآخذ عبری به صورت سرافیم یعنی درخشان مثل آتش آمده است، به معنی درخشان خدایی است و در اصل همان فرشتهً آذر منابع زرتشتی است که مانند اسرافیل با روز قیامت سر و کار دارد. برای آشنایی با این نقش وی بهتر است نقش فرشتگان را در روز رستاخیز(قیامت) رااز کتاب دینهای کهن ایران تألیف هنریک ساموئل نیبرگ، ترجمه دکتر نجم آبادی ذکر می نماییم: در ارداویرابنامه چگونگی سفر ارداویراف در جهان زیرین چنین توصیف شده است: " روان مرده پس از سه گام به پل چینوت (قضاوت) می رسد. برای روان نیکان این پل فراخ میشود تا به اندازهً درازای نه نیزه میرسد، و او از روی پل میگذرد، سروش و آتور (آذر) اورا همراهی می نمایند و مهر (ایزد عهدوپیمان)، رشن (فرشتهً عدالت) ، وایو (فرشتهً باد خوش) ، دئنا ( فرشته نیایش) و وهومنه (فرشتهً منش نیک) او را در راه بهشت و دوزخ زیر پل چینوت رهبری و نگهبانی می کنند ." پس مسلم به نظر می رسد صور (الصور، یعنی شیپور اسرافیل فرشتهً آتش) نیز خود از کلمهً پهلوی آثور یعنی آتش اخذ شده است. می دانیم که مسلمین معتقد هستند که در روز قیامت، مردگان با شنیدن صدای صور اسرافیل یعنی شیپور فرشتهً آتش زنده خواهند شد. میکائیل: نام میکائیل در عبری به معنی کسی که مثل خداست معنی شده است. واین به وضوح نشانگر نام نشان میثه (میثره، موسی، مهر) ایزد معروف عهدو پیمان آریائیان است که نامش بر روی ماه مهر زنده مانده است. می دانیم که این ایزد همچنین در طبیعت، ایزد گردندهً خورشید پر مهرو محبت به شمار می رفته است. چنانکه اشاره شد وی را حامی و پشتیبان نیکان در روز قیامت به شمار می آورده اند. جشن معروف ماه مهر ایرانیان نیز به وی اختصاص داشته است که مسعود سعد سلمان در موردش چنین اشعار نغزی سروده است : روز مهرو ماه مهرو جشن فرخ مهرگان مهر بیفزا ای نگار ماه چهر مهربان مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ و ندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان میثره (میثه، مهر) همچنین در اساطیر سامی با کاموسه (= روح موسی، آخرین فرمانروای پادشاهان شبان در مصر) و یهودای جلیلی پسر زیپورایی رهبر فرقهً مشتاقان آزادی یهود از دست رومیان در هم آمیخته و موسی صاحب ده فرمان ایزدی و لقب پیغمبر مهرو محبت عیسی روح الله را پدید آورده است. جبرئیل : این نام به معنی مرد خدا بی تردید اشاره به همان نئیریوسنگ اوستا یعنی مرد پیغام یا پیغامبر است. ازنام صفت شاهزاده بودن وی چنین معلوم میشود که ابتدا مراد از وی همان گئوماته زرتشت (بردیه، ایرج) پسرخواندهً معروف فریدون (کورش) بوده است که بعداٌ تحت این نام تبدیل به فرشته ای معروف گردیده است. در فرهنگ نامهای اوستایی هاشم رضی در مورد این ایزد و فرشتهً پیام و آتش معروف اوستایی می خوانیم: " نریوسنگ از این جهت که پیک ایزدی است. با سروش نیز همانندی دارد؛ اما از لحاظ مقایسه در قسمت اهمیت پیک ایزدی بودن، نریوسنگ را را با سروش نمی توان مورد مقایس قرار داد چون سروش در این زمینه شهرت بیشتری داشته و اصولاٌ مطلق ایزد وحی و الهام خدایی شناخته میشود؛ در حالی که نریوسنگ همواره حامل پیامهای خداوندی نمی باشد؛ به هر حال این ایزد نیز چون سروش حامل پیامهای اهورا مزدا است و هردو را با جبرئیل فرشتهً وحی و الهام از طرف خداوند در دیانت اسلامی می توان مورد مقایسه قرار داد.... در قسمتهایی دیگپر از اوستا نیز نریوسنگ با همین وظیفه و موقعیت کارگزار است. در فرگرد نوزدهم وندیداد یکی از دیوان به نام ویزرش (آزارندهً هوشیاران) راهنمای ارواح پلیدان و شریران است به بدترین مکان، قلمرو اهریمنی و تاریکی مطلق.اما روان پارسایان همنشین و قرین با ایزدانی بزرگ و نامی میشوند. نخست از نزدیک فروغ ابدی، روشنی همیشگی و لایزال، یعنی اهورا مزدا می گذرند. امشاسپند بهمن تهنیتشان می گوید و روان پارسایان شاد و سرخوشند و در فردوس، بهترین مکان و جایی که لبریز از روشنایی ابدی است وارد میشوند، در حالیکه نریوسنگ، پیک اهورا مزدا نیز با آنان است. عزرائیل:این نام که به معنی یاور خداست به وضوح مطابق با همان سروش اوستا به معنی لفظی بنده و خادم فرمانبردار خدا می باشد. هاشم رضی در کتاب فرهنگ نامهای اوستا بارهً این امشاسپند یعنی فرشتهً بی مرگ و مقدس می آورد: " سروش (به اوستائی سرئوش) یکی از ایزدان مزدیسنان (زرتشتیان) است و پیک خدایی به شمار می رود. کلمهً اوستایی سرئوشَ به معنی فرمانبرداری و اطاعت است. این واژه نیز در اوستا چه بسا که مطابق معمول، به عنوان اسم مجرد استعمال شده است و چه بسا نیز از آن ایزد ویژه ای اراده شده است. سروش یکی از کهن ترین ایزدان آیین زرتشتی است که در گاثا ها نیز نامش مذکور است با صفت مزیشتَ یعنی بزرگتر در اوستا مشخص می باشد. در گاثاها علاوه بر آن که به عنوان اسم مجرد زیاد اسم مجرد زیاد استعمال شده است. چندین بار نیز در هیئت ایزدی نمایان می باشد که گروه مؤمنان به هنگام از او یاری می جویند. مقام سروش در ادبیات دینی مزدایی آن قدر بود که وی را در شمار امشاسپندان قرار دادند. چنانکه می دانیم برای آن که شش امشاسپند را به عدد مقّدس هفت امشاسپند ارتقاء دهند گاه سپنت مئینوَ (روان مقدس، ذات مقدس اهورامزدا) در رأس شش امساسپند قرار دادند و گاه خود اهورا مزدا را و سروش ر هفتمین مشاسپند به شمار آوردند. اما مهمترین وظیفهً سروش که در ادوارمتأخربرایش تعیین کرده اند، وظیفهً داوری ومحاکمه ارواح است و این که یکی از کارگزاران و عاملان مهم جهان پسین است. اما نبایستی از این اشاره چنان فهم شود که سروش پیش از این با این وظیفه و عنوان بیگانه بوده است، چون در گاثاها این وظیفهً سروش نیز روشن است که در جهان پسین سرنوشت شریران و نیکان را تعیین می کند.... چنانکه ابوریحان بیرونی در آثارالباقی اشاره میکند روز هفدهم هرماه ایرانیان نزد زرتشتیان موسوم است به سروش و سروش نگهبان این روز می باشد... مسعود سعد سلمان که در بارهً سی روز پارسی، سی قطعه سروده است، دربارهً سروش در این قطعه چنین گفته است: روز سروش است که گوید سروش باده خور باده مطرب نیوش سبز شد از سبزه همه بوستان لعل می آرای صنم سبزپوش... " چنانکه پیداست عزرائیل ترسناک باورهای خداترسانهً اسلامی در اساس خود یعنی سروش نه تنها خوفناک نبوده بلکه موجب دلخوشی انسانها می بوده است. بر اساس شقاوت و ترسناکی عزرائیل، مولوی در مثنوی اشعاری سروده است که در اینجا ذکر میشود: حق به عزرائیل می گفت ای نقیب بر که رحم آمد ترا از هر کئیب گفت بر جمله دلم سوزد به درد لیک ترسم امر را اهمال کرد تا بگویم کاشکی یزدان مرا در عوض قربان کند بهر فتی گفت برکی بیشتر رحم آمدت از که دل پرسوز بریانتر شدت گفت روزی کشتئی بر موج تیز من شکستم زامر تا شد ریزریز پس بگفتی قبض کن جان همه جز زنی و غیر طفلی ز آن رمه هر دو بر یک تختهً در ماندند تخته را زآن موجها می راندند باز گفتی جان مادر قبض کن طفل را بگذار تنها ز امر کن چون زمادر بگسلیدم طفل را خود تو می دانی چه تلخ آمد مرا پس بدیدم دور ماتمهای زفت تلخی آن طفل از فکرم نرفت گفت حق آن طفل را از فضل خویش موج را گفتم فکن در بیشه ایش بیشهً پر سوسن و ریحان و گل پر درخت میوه دار خوش اُکل چشمه های آب شیرین زلال پروریدم طفل را با صد دلال صد هزاران مرغ مطرب خوش صدا اندر آن روضه فکنده صد نوا بسترش کردم ز برگ نسترن کرده اورا ایمن از صدمهً فتن گفته من خورشید را کورا مگز باد را گفته برو آهسته وز ابر را گفته برو باران مریز برق را گفته براو مگرای تیز زین چمن ای دی مبر آن اعتدال پنجه ای بهمن برین روضه معال.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر