یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۵

کویر

کویرها کی آباد میشوند؟

طرحی برای آبادی کویرها:
ایجاد پسته زارها و نخلستانها در گرداگرد قلب کویرهای نمک و لوت را به آمال بزرگ ملت ایران تبدیل کنیم؛ گرچه به
قول حافظ بزرگوار میدانیم "که عشق آسان نمود ولی افتاد مشکلها" ( در این باب فرهنگ خرافات زده و کویر دموکراسی که به طور مشکل عمده فرا رویمان قرارگرفته اند) : صرف نظر از خود شوره زارهای قلب کویرها، می توان با استفاده ازآبهای رودههای فصلی جاری شونده به سوی کویرها و آب چاهای عمیقی که با نیروهای مکانیکی منجمله خورشید و باد کار می کنند، آب مورد نیاز نهالهای پسته را در حواشی کویر نمک و نهالهای پسته و نخل را در اطراف کویر لوت- که چندان زیاد وابسته به آب فراوان و نوع خاک ندارند- تأمین نمود. بدیهی است که این چاهها و سدهای مخزنی نه در داخل نمکزارها بلکه باید در فواصل نسبتاٌ مناسبی از آنها تعبیه گردند. یعنی در جایگاهی که پیش از این که این آبها با شوره زارهای کویر سمّی شوند. این جانب جواد مفرد کهلان دانشجوی اخراجی رشتهً آبیاری و آبادانی 25 سال پیش دانشگاه تبریز تئوری بسیار جالب یک مهندس ایرانی در مجلهً دانشمند پیش از انقلاب را به یاد دارم که آورده بود: "دور و بر کویرها به سان کاسه هایی هستند که در حلقه محاصرهً کوهستانهایی می باشند که بسیاری از آبهای آنها چه به شکل جریان سطح زمین و چه زیر زمینی به سوی قلب کویرها روانه می گردند و در آنجا تبخیر شده و نمک از خود بر جای می گذارند". من از این نظریه منطقی این نتیجه منطقی را می گیرم که چاهها و سدهای مخزنی پیشنهادی ما همواره با نوساناتی از این جریان نعمت طبیعی سرازیری آبهای زیر زمینی به سمت قلب کویرها بر خوردارخواهند بود. ظاهراٌ شناسایی مخازن آبهای زیر زمینی حواشی کویرها چندان مورد توجه قرار نگرفته اند و سرمایه گذاریها در این راه صرفاٌ در جهت ایجاد جنگهای مصنوعی برای مهار بیابان زایی دربرخی مناطق کویری ریگ افشان بوده است. در صورتی که هدف صرفاٌ نباید مدافعه بوده باشد، بلکه باید با استفاده از تکنولوژی مدرن و با طرحهای ضربتی و تهاجمی به سوی قلب کویرها یورش برد. یک اندیشمند خارج کشور به نام بهرام مشیری در یک برنامهً تلویزیونی خویش در مورد جمعیت کثیر تهران و حوالی حرف جالبی زد و گفت: " بیش از چهارده میلیون نفر در تهران و حومهً آن در کنج کویر بسیار بزرگ و بکر و بایر دود غلیظ اتوموبیلها و کارخانه ها را می خورند در حالیکه زمینهای گستردهً حواشی کویر به امید آباد شدن و سرمایه گذاری هستند." به عبارتی فراگیرتر در بغل گوش مردم کثیرالعده بیکار آشکار و نهان زمینهای بکر و بایر ایران رها شده اند. بنابر این تنها عزم قاطع و همت عالی از جانب برنامه ریزان اقتصادی ایران لازم است که پول نفت و مالیاتها را به جهت این انقلاب سبز با آمال آباد کردن کویرها و کلاٌ زمینهای بایر ایران و خلق کثیر بسیج شده، خرج کنند. فی المثل درآنجاها می توان آب و زمین را ضمن حفظ برنامه ریزی دولتی مجانی در اختیار مردم حواشی کویرها و ملت بسیج شده در این راه قرار داد لذا باید شعار و صحبت مهار بیابان زایی را کنار گذاشت، آبادگران واقعی ایران باید با عزمی راسخ ریه های مادر مسلول وطن را علاج کنند گرچه اغلب این تصور هم پیش می آید در این راه الویت سیاسی بوده و آن علاج کویر مردم سالاری به معنی اخص کلمه است، یا اولویت اقتصادی بوده ولی برای زمینهای مساعدتر برای سرمایه گذاری است که در عرض و طول میهن پهناورمان بکر و بایر رها شده اند. به هر حال معتقدم روزی و روزگاری زمان اجرای این طرح فرا خواهد رسید، گرچه نسلهای آیندهً این مملکت نسل ما را که منابع نفتی را با فراغ خاطر خرج می کنند. مسئول بایستهً تحقق این اقدام یا عدم اقدام آن، خواهند شمرد.
آسمان کویر در کویر بیرون از دیوار خانه ، پشت حصار، ده ، دیگر ، هیچ نیست . صحرای بی کرانه‌ی عدم است؛ خوابگاه مرگ و جولانگاه هول، راه ، تنها به سوی آسمان باز است !... آسمان، کشور سبز آرزوها ، چشمه‌ی موّاج و زلال نوازش‌ها ، امیدها و .....انتظار! انتظار ! ... سرزمین آزادی ، نجات ، جایگاه بودن و زیستن ، آغوش خوش بختی ، نزهتگه ارواح پاک، فرشتگان معصوم ، میعادگاه انسان‌های خوب؛ از آن پس که از این زندان خاکی و زندگی رنج و بند و شکنجه گاه و درد ، با دست های مهربان مرگ ، نجات یابند. شب کویر، این موجود زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی‌شناسند. آن چه می‌شناسند شب دیگری است، شبی است که از بامداد آغاز می‌شود شب کویر به وصف نمی‌آید. آرامش شب که بی درنگ با غروب فرا می‌رسد ـ آرامشی که در شهر از نیمه شب ، درهم ریخته و شکسته می‌آید و پریشان و ناپایدار ـ روز زشت و بی رحم و گذاران و خفه ی کویر می‌میرد و نسیم سرد و دل انگیز غروب ، آغاز شب را خبر می‌دهد. آسمان کویر ، این نخلستان خاموش و پرمهتابی که هر گاه مشت خونین و بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می‌گیرم و نگاههای اسیرم را همچون پروانه‌ها ی شوق در این مزرع سبز آن دو ست شاعرم رها می‌کنم ، ناله‌ها ی گریه آلود آن روح در دمند و تنها را می‌شنوم . ناله‌های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که هم چون این شیعه ی گم نام و غریبش ، در کنار آن مدینه‌ی پلید و در قلب آن کویر بی فریاد، سر در حلقوم چاه می‌برد و می‌گریست.چه فاجعه‌ای است در آن لحظه که یک مرد می‌گرید ! .......چه فاجعه ای !.... ----------------------------- خدایا رحمتی کن ! تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد. قوتم بخش ! تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ..... (دکتر علی شریعتی)
کویر ! ... آنچه در کویر زیبا می روید خیال است ! این تنها درختی ست که در کویر خوب زندگی می کند . می بالد و گل می افشاند ، و گل های خیال ! گل هایی همچون قاصدک ، آبی و سبز و کبود و عسلی ، هر یک به رنگ آفریدگارش ، به رنگ انسان خیال پرداز و نیز به رنگ آنچه که قاصدک بسویش پر می کشد و برویش می نشیند . کویر انتهای زمین است ؛ پایان سرزمین حیات . در کویر گویی به مرز عالم دیگر نزدیکیم ؛ در کویر خدا حضور دارد . در کویر بیرون از دیوار خانه ، پشت حصار ده دیگر هیچ نیست . صحرایی بی کرانه عدم است . خوابگاه مرگ و جولانگاه هول ، راه تنها به سوی آسمان باز است . آسمان ! کشور سبز آرزوها ، چشمه زلال و مواج نوازش ها ، امیدها و انتظار وانتظار ! ... سرزمین آزادی ، نجات ، جایگاه بودن و زیستن ، آغوش خوشبختی ، نزهتگه ارواح پاک ، فرشتگان معصوم ، میعادگاه انسان های خوب . آسمان تفرجگاه مردم کویر است و تنها گردشگاه آزاد و آباد کویر . ماه ، میعادگاه دل های اسیر و چشمه سار زیبایی و رهایی و دوست داشتن . مهتاب کویر ، بارش وحی ، تابش الهام ، دامان حریر الههء عشق ، گسترده در زیر سرهایی در گرو دردی ، انتظاری ... (بر گرفته از سایت خاطرات و رونوشتهای یک آسمانی)
من از کرانه های کویر نمک می آیم
درست از لبه پرتگاه زمین

عصای تردید به دست دارم
و دنیا در مغزم نمی گنجد

درنیمکره ما تاریخ نو معنا نشده است
و معنا نمی شود
پس تاریخ از کنار شانه هایمان می گذرد
تا بگذرد
و دور بزند
وبازگردد
و ما همچنان در سکون ونخوت باستانی خود
- زیر سقفی از دود و سرب آسیب –
مبهوت و گنگ ایستاده باشیم

مردمی که نه احزاب خود را دارند
نه تریبون های خود را
نه سخنگویان منافع خود را
ونویسنده چه کند اگر میراثی از مدارا نبرده باشد

به جرم نوشتن و اندیشیدن
در جای متهم به نیمکت نشانده شدند
در ازدحام گیج خیابان ها
و در منظر داورانی خاموش سر به نیست شدند


مردگان نمی تواند شعر بسرایند


مرا ببخشید
من در پی یافتن معنای رنج زیستن ام

نمی دانم
کره زمین روی شاخ گاو دارد گرده به گرده می شود
صدای خرد شدن استخوانهای تعادل

ودراین میان
نویسنده شاهدی است تنها
که سالیان اندوه خود را به تردید دوره می کند
اوکه ادبیات را صمیمی ترین طریق تفاهم
و نقطه عزیمت نزدیکی ملت ها می انگاشته است


می دانم
سیاست سویی می رود و حقیقت سویی دیگر

به راستی که جهان را این گونه سرد و خوفناک داشتن
مایه هیچ فخر نتواند بود

با این همه تلخی و سرما
بگذار از زبان مردی که قناعت وار تکیده بود
ونفرینش آن بود
که به روزان و شبان کلمات را از گرده ابتذال بالا بکشاند
با آیندگان بگویم
ما عشق را باور داشته ایم
انسان را
و قناعت را هم (محمود دولت آبادی)
نام کویر:
در پایان این گفتار لازم می آید نظر خود را نیز راجع به اصل و ریشهً ایرانی لغت کویر بگوئیم: از آن جایی که کتیبه های آشوری متعلق به دورهً مادها نام کوهستان البرز را پاتیشخوار آورده اند یعنی کوههایی که پیش خوار (یعنی سرزمین گود و پست) واقع شده اند، لذا معلوم میشود که کویرها، دست کم کویر نمک در عهد باستان به نام همین منطقهً خوار، در سمت شرق تهران، خوارخوانده می شده است.می دانیم این نام در دروازه غار (در اصل دروازه خوار) شهر تهران دیده میشود. افزون بر این می دانیم که این کلمه در جنوب ایران به صورت خور در نام خورموسی بر جای مانده است. در رابطه با تبدیل خوار به کویر ناگفته نماند تبدیل حرف "خ" به "ک" و بالعکس علی القاعده در زبان فارسی اتفاق افتاده است . نظیر تبدیل کانه و خانه به همدیگر.

هیچ نظری موجود نیست: