آیا حدیث غدیرخم خبر یک واقعه ای تاریخی است یا اسطوره ای خدایگانی؟
جنبه هایی از این حدیث اسلامی معروف -که شیعیان روی صحت و درستی تاریخی آن تأکید فراوان میکنند و روایات سنیان هم به وجود خبر آن اقرار میکنند- موضوع را قابل تردید می سازد. از جمله اینکه چرا این موضوع پیش غالب مسلمین (اهل سنت) خبری اصیل گرفته نشده است. همچنین موارد به آسمان بلند نمودن محمد دست داماد و پسر عموی تنومندش علی ابن ابی طالب را به سیاقی که پیش عرب نا مرسوم و معنی لفظی ملالتبار غدیر خم یعنی برکهً آب متعفن و بد بو که به سبب مفهومش مکان مناسبی برای اعلام ولایتعهدی و جانشینی علی از سوی محمد نبوده است. مطابق یک روایت معروف اهل سنت گرچه محمد در حجة الوداع (آخرین سفر بین مکه و مدینه) از غدیر گذشته بود ولی در این هنگام علی در یمن به سر می برده است(قاضى عضد الدين ايجى در «مواقف»). بنابراین از این نظر هم که عده ای میگویند محمد خواسته بود با این کار از داماد خصم پرورش دفاع نیرومندی در مقابل معاندینش نموده باشد، چندان قانع کننده و درست به نظر نمی رسد. خصوصاً اسطورهً غدیر خبر از آگاهی و وقوف کامل محمد از مرگش در آیندهً نزدیک آن زمان میدهد در حالی که بنا به گزارشهای تاریخی موجود وی حتی ساعات آخرعمرش نیز مرگش را باور نمیکرد. به نظر می رسد غدیرخم به عنوان نمادی برای جهان زیرین و مرگ به شمار می رفته است که طبق اسطورهً آن محمد از مرگش سخن به میان می آورد. اهل سنت دلیل اصلی رد اساس تاریخی واقعه غدیر خم را با چنین ادله ای منطقی بیان کرده اند: "برخى از عالمان عامه گفته اند: چگونه ممكن است رسول خدا(ص) همه صحابه را به امامت على(ع) دعوت كند ولى آنان با او به مخالفت برخيزند. به عبارت ديگر براى ردّ تمامى نصوص و استدلالات همين كافى است كه ما مى بينيم صحابه رسول خدا(ص) به آن عمل نكرده اند، و اگر بخواهيم اين روايات و نصوص را (اگرچه متواترند) بپذيريم ناچاريم صحابه رسول خدا(ص) و سلف صالح را متهم به زيرپا گذاشتن حق كنيم و البته اين ممكن نيست، پس بناچار نصوص را ترك مى كنيم و مى گوييم منظور از نصوص و روايات چيز ديگرى بوده است. اين، مضمون سخنى است كه ابن حجر در «صواعق»85 آورده است. و صريح سخنى است كه شيخ سليم البشرى در «المراجعات» نوشته است، او مى نويسد:
اهل بصيرت نافذ و صاحبان تفكر صحيح صحابه را از مخالفت با رسول خدا(ص) منزّه مى دانند، پس ممكن نيست كه نصّى را از او بر امامت شخصى بشنوند و از او روى گردان شوند و به اوّلى و دومى و سومين شخص روى آورند". (اهل سنت و واقعهً غدیر، از سید محمود مدنی) در مورد تأثیر اساطیر بابلی که در فرهنگ شبه جزیرهً عربستان به طور گسترده انتشار یافته بوده است و منشاً غالب اساطیر مربوط به بتان اعراب گردیده بود، تحقیق درست و اساسی صورت نگرفته است. نگارنده اخیراً بعد از کنار زدن ریشه های ایرانی و یهودی و مسیحی روایات قرآنی ریشه غالب خود این روایات بر زمینه ای از باورهای بابلیهای باستان دریافته است که زمانی طولانی پرچمدار علوم و باورهای دینی عهد جهان کهن بوده اند. بر این اساس این سؤال برایم پیش آمد که آیا موضوع غدیر خم از اسطورهً انلیل و نین لیل و فرزندشان مسلامتایا (ایزد ترعه ها و مسیلها و جهان فرودین) بیرون نتراویده است. چه غدیر خم در موقیت بازرگانی ممتاز وسط راه مکه و مدینه واقع شده بوده است و این انتساب و گره زدن یک اسطوره معروف بابلی از جمله اسطوره معروف انلیل و نین لیل و پسرشان مسلامتائیا بدین مکان را هموار می نموده است. مطابق اسطورهً انلیل(الیل، ایزد هوا و آسمان) و نین لیل(ملکهً آسمان)، نین لیل جوان با عدم توجه به سفارش مادرش برای آبتنی به ترعهً اینون بیردو میرود و در آنجا توسط انلیل خدا به مسلامتائیا آبستن میشود ولی این عمل انلیل از سوی خدایان تقبیه و مجبور به ترک شهر و دیارش میگردد. انلیل اعلامیه ای در بارهً سرنوشت صادر میکند:" خدا کند که بذر سلطنتی من به زیر زمین و جهان فرودین برود." سپس با نین لیل به اتاقی میرود و او را به ولی و جانشینش در روی زمین یعنیمسلامتائیا(به عربی یعنی پیامبر یا پیامرسان مرگ، جبرائیل/عزرائیل) آبستن میکند. نام انلیل(الیل) بی شک با ایزد سامی ایل(الله) ملقب به رحمان و رحیم ربط داده مشده است. این لقب وی نام مکتب دینی اسلام(دین صلح و سلامتی) را در اساس مختص وی نشان میدهد. نامهای موزون اکدی انلیل(الیل) و نین لیل در خود زبان عرب می توانست به معنی هرکه کس که من(خدای مورد پرستش=محمد) خدای اویم نین(والامقام=علی) نیز خدای اوست، گرفته شود.نام و نشان این ایزد و الهه اعراب پیش از اسلام را در نام بتان عشقی مزدوج معروف آنان یعنی اساف و نائله مشاهده می کنیم. در از آن جاییکه جزء نین در نام سومری خدای زیرزمینی مسلامتائیا یعنی نین گیش زیدا(فرمانروای درخت خوب) و نینورتا هم وجود داشته، بنابراین نین لیل در اینجا با نین گیش زیدا/نینورتا جایگزین گردیده است .نین گیش زیدا همسر الهه گشتی نانّا(بانوی تاک) و پسر نین ازو(سرور شفابخش) شناخته می شد. او را در بابل پسر ارش کی گال(بانوی جایگاه بزرگ، الههً معبد بزرگ) و سرور بزرگ(الله اکبر=انلیل یا انکی)می شمردند. نامهای ارش کی گال و نین خورساگ(الههً سرزمین سنگی و بیابانی) اصلهای نام و نشان هاجر(حاجر) مادر اسماعیل هستند. اسطورهً اسماعیل به توسط روایات مربوط به ایزد معروف زیرزمین بابلیها یعنی تموز(دوموزی= پسر حقیقی) به هابیل(دریغ فرزند اصلی) و هبل بت معروف کعبه می پیوندد. در مورد خود این ایزد درختان و جهان زیرین نین گیش زیدا میدانیم این محتوی و معنی اصلی همان خطابهً معروف منسوب به محمد بن عبدالله در غدیر خم (محل مرداب و چند درخت خرما)می باشد. غدیر خمی که به نظر میرسد در جابجای اسطوره جانشین ترعه اینون بیردو شده است. اصلاً به مسلم می نماید خود نامهای سومری انلیل(الیل اکدیان) و مسلامتائیا (خدا/رسول جهان زیرین) سر منشأ نامهای الله محمد ، مسیح (درمعنی عبری آن یعنی پیغامبر) و انجیل (یعنی خبر خوش و فرشته) بوده باشند. به نظر میرسد نام مسلامتائیا به همراه نام بابلی معروف دیگر او یعنی نرگال(فرمانروای جهان زیرین)منشاً نام ایزد اوستایی نئیروسنگهه (مرد پیام) بوده باشد. نظر به نام عبری مشیلامیتها (مرد کامل و سالم و صلح دوست) احتمال دارد نام مسلامتائیا با کلمهً مسلم و اسلام که به پیروی از آیین حنیفان(پاکدینان عربستان) پدید آمده و به معانی صلح و سلامتی بوده، مربوط میشده است. گرچه از نظر اصولی اسلامی که محمد در مدینه آن را تبلیغ و عملی نموده، در این معنی صدق نمی کند. بر اساس معنی لفظی شکل عبری این نام در مفهوم مرد صلح، ما به سوی نام خدای پر معمای آشوری به نام شولمان (سلمان، سلیمان) باید همین مسلامتائیای بابلیها یا همان نرگال اراده شده باشد که نظیر سلیمان تورات و روایات اسلامی متصف به ملبس به جامهً با عظمت پر ابهت است. پس بی جهت نیست نام این خدا به صورت شخص اسطوره ای سلمان فارسی وارد احادیث اسلامی شده و حدیث نبوی السلمان منّی برایش پدید آمده است. اما چرا با عنوان فارسی؟ در جواب می توان استدلال نمود که در اینجا نام عنوان پارسی اساطیری کورش هخامنشی(لفظاً یعنی کورش دوست منش، صلح دوست) در تورات یعنی سلیمان(مرد صلح= هخامنش) با نام و نشان این خدای همنام سامیان باستان در آمیخته است. نام سلمان در زبان عربی از سوی دیگر به مفهوم شمشیر، سمبل ایزد جنگ و مرگ و همچنین به معنی درخت بلند است. بنابراین اگر لفظ منّی همراه سلمان را در این حدیث معروف در اصل لقبی به شمار بیاوریم در این صورت این خدا همان نرگال/ مسلامتائیا است. محمد در قرآن سوره نحل آیهً 103 بدون ذکر صریح نام سلمان فارسی از شایعه تعلیم قرآن (کتاب اسلام و مسلمین) به محمد توسط عجمی یاد میشود: می دانيم که می گويند: اين قرآن را شخصی به او می آموزد، اما زبان اين فرد پارسی است، حال آنکه قرآن به زبان کاملاً عربی ست! این نکته بیانگر آن است که نام اسلام به طور اساسی با نام سلمان فارسی اساطیری عرب گره خورده بوده است. با اندکی تفحص در اساطیر کهن بابلی معلوم میگردد منات(مؤنث منّی) الههً زیرزمین بابلیها همانارش کی گال(بانوی جایگاه بزرگ یا مامناتوم) معشوقهً نرگال/ مسلامتائیا(ارّا، ایزد صحرای خشک و بی حاصل) می باشد. این الهه خود نزد اعراب عهد باستان به صورت بت مؤنث منات (الههً مرگ و جهان زیرین) پرستش می شده است. لابد رنگ سیاه بت منات لابد اشاره به االهه جهان زیرین بودن وی بوده است. کوهی که هنوز هم به نام منات(الههً مرگ و جنگ) یا شوهرش منی(مرگ) نامیده میشود، همانجایی است که در مراسم حج مراسم قربانی کردن دامها توسط حاجیان در آن صورت میگیرد. گفته میشود نام سلمان در پیش از اسلام به چاه معروفی در سر راه بازرگانان عربستان اطلاق میشده است که لابد با اصلیت خدای جهان زیرین بودن وی ارتباط داشته است. از سوی دیگر به نظر می رسد نرگال(خدای جهان زیرین) با نینورتا (فرمانروای زمین) -که در اساطیربابلی با چاه و صحرا مربوط است- یا ارّا(ایزد ویرانگر صحراها)، همان اسماعیل نیای اساطیری اعراب، در اصل خدای جنگ مناطق صحرایی مطابق بوده باشد. نام بابلی دیگر نینورتا یعنی نبو(نامیده، اعلام شده)که خدای حکمت و سرنوشت به شمار می رفته با معنی لفظی عربی نام اسماعیل(خدای نامیده شده) یکی است. بنابراین حدیث مسلمین که میگوید سلمان عالم اسم اعظم بوده است معادل به شمار رفتن وی با اسماعیل را خاطرنشان می سازد. جالب است که نام اخیر در عربی به صورت السَامئیل معنی ایزد مرگ را میدهد. لابد خود کلمه عرب(ارابو، صحرانشین) با نام ارّای همین ایزد یعنی ایزد ویرانگر مناطق خشک و بی آب ربط داده میشده است. اعراب بتی هم به نام مناف(مقام عالی) داشته اند که تصور شده است همان منای مذکر باشد که ظاهرا در بتکده اعراب شرقی سمت هند(نیاکان عرب تاجیکان)، یعنی معبد سومنات هم پرستش میشده است. معهذا به احتمال زیاد از مناف همان خدای زمین آبهای ژرف وخرد معروف بابلیها یعنی اِئآ / انکی (خدای زمین) اراده میگردیده است که مسلم به نظر میرسد با ابراهیم یا همان ابرام (پدرعالی) تورات ، انجیل و قرآن، پدر اسماعیل(نینورتا) مطابق باشد.
واقعه غدیر خم
پیامبر اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و بجاآوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردند(29) و حتی برای آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند. فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم را در این سفر همراهی نماید. گرچه رسول اکرم با همراهی عدهای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را انجام داده بودند،(30) اما این نخستین بار و تنها مرتبهای در طول حیات طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجایآوردن و تعلیم مناسک حج گرفتند. پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی با رسول خدا و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع گشتند. مورخان و صاحبنظران از این سفر رسول خدا با عنوان حجةالوداع(31)، حجةالاسلام، حجةالبلاغ(32)، حجة الکمال و حجة التمام(33) یاد مینمایند.
رسول اکرم با پای پیاده و در حالیکه غسل نموده بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهلبیت گرامیشان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند. تعداد جمعیتی که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000 تا 120000 (و حتی برخی بیشتر از 120000) نقل نمودهاند؛(34) اما افراد بسیاری به غیر از این عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا را همراهی نمودند. امام علی، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به جانب یمن فرستاده شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عدهای از یمن به سمت مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم ملحق شدند.(35)
رسول خدا و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند. گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلا و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی مینمودند، شهر مکه را ترک نمودند و رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
غدیر در لغت به معنای آبریز و مسیل،(36) و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. غدیر در 3 - 4 کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود.(37) غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.(38)
هنگامی که رسول اکرم در روز 5شنبه 18 ذیالحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه: « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »(39) را نازل نمود و از جانب حق تعالی، رسول اکرم را امر نمود تا حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی نازل گشته بود، به مردم ابلاغ نمایند. در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت مینمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا آنانی که پیشاپیش حرکت مینمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.(40) همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمعآوری نمایند. در این هنگام، زمان به جای آوردن نماز ظهر فرارسید و رسول اکرم فریضه ظهر را در گرمای شدید،(41)(42) به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا نمودند. شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشهای از ردا و لباس خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر میافکندند و مقداری از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش میگستردند.(43) برای رسول خدا نیز پارچهای بر روی شاخسار آن درختان کهن افکندند تا مانعی در برابر حرارت موجود و تابش خورشید، ایجاد نمایند. هنگامی که حضرت از نماز فارغ گشت، از جهاز شتران، در همان محلی که به فرمان رسول خدا توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند و وجود مقدس پیامبر اکرم بر فراز آن در آمدند و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمودند؛ در حالیکه جمعیت فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرت جمع گشته بودند و به سخنان نبیاکرم گوش فرا میدادند و برخی از افراد نیز برای آنکه همگان از کلام رسول خدا مطلع گردند، سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار مینمودند.
خطابه حضرت در میان جمعیت بدین گونه ایراد گردید:
« حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم و از شرور نفسهایمان و زشتیهای کردارمان، به او پناه میبریم؛ خداوندی که هدایتگری وجود ندارد برای کسانی که گمراهشان نماید و گمراه کنندهای وجود ندارد برای اشخاصی که او هدایتشان نماید و شهادت میدهم که جز خدا، معبودی نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست و اما بعد؛ ای مردم، خداوند لطیف و خبیر (دارای لطف فراوان و بسیار آگاه) مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده میشوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود.(44) من مسئول هستم و شما نیز مسئولید. پس (درباره دعوت و مسئولیت من) چه میگویید؟ »
حاضران در پاسخ گفتند: « شهادت میدهیم که دعوت خویش را ابلاغ نمودی و نصیحت کردی و کوشش نمودی، پس خداوند شما را جزای خیر دهد.»(45)
سپس رسول خدا فرمودند: « آیا شهادت نمیدهید که معبودی جز خدا نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست؟ و (آیا شهادت نمیدهید که) بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است و قیامت میآید و در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در قبرها هستند مبعوث میگرداند؟»
حاضران گفتند: « بله ای رسول خدا، شهادت میدهیم.»
سپس در ادامه، رسول اکرم خداوند را بر این امر شاهد گرفتند و از مردم پرسیدند: « آیا (کلام مرا) میشنوید؟»
حاضرین گفتند: «بله یا رسولالله.»(46)
پس حضرت فرمودند: «من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) حاضر میگردم و شما در کنار آن بر من وارد میگردید و عرض آن به اندازه فاصله مابین بُصری (شهری در حوالی شام) و صَنعا (شهری در یمن) میباشد. در آن قدحهایی به تعداد ستارگان، از جنس نقره است؛ پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین (دو شئ گرانبها) رفتار مینمایید.»
در این هنگام فردی ندا داد که « ثقلین چه هستند ای رسول خدا؟»
رسول اکرم فرمودند: « ثقل اکبر کتاب خداست. جانبی از آن بدست خداوند و جانب دیگر آن در دستان شماست. پس به آن متمسک شوید. (آنرا گرفته و از هدایت آن بهره برید.) که اگر به آن تمسک جویید، گمراه نمیشوید و ثقل دیگر و کوچکتر، عترت من هستند. خداوند لطیف خبیر مرا خبر داد که این دو ثقل تا هنگامی که در کنار حوض بر من وارد شوند، از یکدیگر جدا نمیگردند(47) و من این را از پروردگارم مسئلت نمودهام. پس، از این دو پیشی نگیرید که هلاک میگردید و از این دو، باز نمانید که هلاک میشوید.(48)»
سپس رسول خدا، دست امام علی را بلند نمود تا همه مردم، ایشان را در کنار رسول خدا مشاهده نمودند.(49) در این هنگام رسول اکرم از حاضرین پرسیدند: « ای مردم، آیا من از خود شما، بر شما اولی و مقدمتر نیستم؟»(50)(51)
مردم پاسخ دادند: « بله، ای رسول خدا.»(52)
حضرت در ادامه فرمودند: «خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم میباشم.»(53)
آنگاه فرمودند: « پس هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.»(54)، رسول خدا 3 بار این جمله را تکرار نمودند(55) و فرمودند: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن میدارد(56) و یاری نما هر کسی که او را یاری مینماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا میگذارد.(57)»
سپس خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم، حاضرین به غایبین (این پیام را) برسانند.»(58)
هنوز جمعیت متفرق نگشته بودند که بار دیگر جبرائیل نازل شد و از جانب خداوند، آیه: « الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا»(59) را بر پیامبر فرو فرستاد. هنگامی که این آیه نازل گردید، نبی اکرم فرمودند: «اللهاکبر بر کامل شدن دین و تمام گشتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من.»(60)
در این موقع، مردم به امیر مؤمنان، امام علی(علیه السلام) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند. عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان میگفت: « بر تو گوارا باد ای پسر ابیطالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.»(61)
در این هنگام، حسان بن ثابت که از شعرای زبردست بود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا آنچه را که در این موقف درباره امام علی (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده است، در ضمن ابیاتی بسراید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به برکت الهی، بگو.» حسان، خطاب به بزرگان قریش گفت: « ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.» و این چنین سرود:
«در روز غدیر پیامبرشان با بانگ بلند ندایشان در داد، غدیری که در سرزمین خم قرار داشت و ای کاش مردم جهان بودند و رسول خدا را در حال ندا میدیدند که میفرمود: آیا من سرپرست و ولی شما نیستم؟
مردم در پاسخ او بدون هیچ پرده پوشی گفتند: معبود تو، مولای ما و تو ولی ما هستی؛ و تو ای خواننده شعر، اگر در آنجا بودی، حتی یک نفر هم مخالف نمییافتی.
در این هنگام رو به علیبنابیطالب کرد و فرمود: یا علی، برخیز که من تو را برای امامت و هدایت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شایسته دیدم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر