در باب جغرافیای تاریخی کهن برخی از نواحی افغانستان و نواحی جنوبی مجاور آن
نام ولایت لغمان در جنوب شرقی افغانستان که ابوریحان بیرونی در خبر پیشگویی کسوفش از آن به عنوان نام کوهستان این ناحیه یاد کرده است، در منابع اسلامی مربوط به لشکرکشی سبکتکین و گزارش هوان چوانگ زائر بودایی معروف چینی به ترتیب به صور لمقان و لمپاکه قید گردیده است. معنی لفظی آن سرزمین پشتی (لمبرکان) است چه آن مطابق با اپاریتیای منابع کهن یونانی است که به همین معنی است. نام قدیمی قصبه جلال آباد آدینه پور (آذینه پور یعنی شهر دارای آذین) بر جای مانده است، نظر به این که نام سادهً این شهر در اساس تصنعی نمی نماید؛ لذا می توان برایش ریشه ای از همین معنی جلال عربی قائل شد. خود نام ایالت جلال آباد یعنی ننگرهار که در منابع کهن هندی به صورت ناگراهار آمده که در هر دو هیئت خود معنی دژ کوهستانی را می دهد و آن مطابق شهرک گِردی (ده یا دژ کوهستانی) است. نام منطقه پنجشیر را که در اصل پنج هیر بوده می توان پنج دره معنی نمود. چه کلمه هیر علی الاصول با خور (دره و گودی) همریشه است. بر این اساس نام قدیمی تر آنجا یعنی گنداره(گندهار) را می توان سرزمین دارای دره های فراخ معنی نمود. پاکتیا (سرزمین پختوها) در سانسکریت معنی گوشتخواران را می دهد. در زبان فارسی نزدیکترین کلمه مشابه آن فاخته است که لابد به معنی پرنده ای برای شکار بوده است. معلوم میشود هندوان بومی که از گوشتخواری پرهیز می نمودند، این نام را به مردم نواحی جنوب شرقی افغانستان داده اند و ایشان را به سبب قرابت و هم خانوادگی زبانی با هندوان، هندوان سفید می نامیدند. نام شهر پیشاور (پوروسا-پوره عهد کهن) در پاکستان را می توان به معنی لفظی شهر فراخ و پر جمعیت گرفت در آن سمت نام شهر و ناحیه کوست افغانستان به لغت پهلوی به معانی شهر مرزی و دارای جاده و خیابان کوبیده شده است. نام شهرافغانی بزرگ مجاور آن یعنی غزنی که در منابع عهد اعراب قوزان نیز قید شده در اصل به معنی جایگاه نگهداری گاوان(گنج گاو) را می داده است. برخی از محققین به خطا کی پین یعنی کاپیشا(یعنی دژ شاهی= بگرام حالیه در نورستان/کافرستان) را متعلق به کشمیر (کیوشه میلوی منابع چینی) دانسته و با آن یکی گرفته اند. در منابع کهن چینی در سمت جنوب پاکستان (از مراکزهندوستان قدیم) از سرزمینی به نام های تونگ لی، لی وی تو و په ی لی وانگ (سرزمین پیلبانان) نام برده شده و پایتختش شاکی قید گردیده است که با شهرهای سوکور و شیکار همخوانی دارد. منطقه ووشان لی(وایوشن-لی، جایگاه باد خیز) منابع چینی که جایش در سمت جنوب شرقی پارت(خراسان) آورده شده، به وضوح مطابق با منطقهً بادغیس (واتگیسیستان کتب پهلوی) و واِکرته وندیداد اوستا (به معنی باد خیز) است. در منابع کهن اسلامی و یونانی در حوضهً سفلای رود سرخاب (قندوز) از دو شهر به نامهای وروالیز (وروالیچ، ورچان= ورکان، یعنی مکان دژ بلند) و هواوه (یعنی خوب آبان) نام برده شده است که به ترتیب با شهر قندوز(کان دژ) و شهر مجاورت شرقی آن خان آباد مطابقت دارند. نام شهر شبورگان را می توان تلخیص شاروگان (جایگاه شاه و رهبر) گرفت. در این صورت این شهر را به درستی با همان شهر باختری کهن سوروکانه (شهر شاهی) مطابقت داده اند که در منابع کهن یونانی از آن یاد شده است. پیداست که در نام این شهر سورو(شارو به تلفظ یونانیان) با شبور( شارو، شاهپور) اساساً یکی است . در باب تقسیمات پنجگانه ولایت یوئه چی ها(تخاران، کوشانیان، پثن ها) در افغانستان، که به تلفظ چینی در نزد چینی ها بر جای مانده است، تلاشهای اولیه توسط ژوزف مارکوارت در کتاب ایرانشهر صورت گرفته است. نگارنده نیز حدود یک دهه بیش از این تلاش ناموفقی انجام داده بود. این ولایات (هی هئوها، یبغوها) عبارتند از هی یئومی(سرزمین برف و سرما) در شرق که همان ولایت وخان و پامیر هاست. نام مرکز این ولایت کیاپه(چیآب) قید شده است. هی توئن (سرزمین وابستگان، رعایا) در غرب که مرکز یا مراکز آن به نامهای پوک مائو(بغمان) و پومائو(بامیان) ذکر گردیده است. دو ولایت شوانگ می(سرزمین بزرگ) و کویی شوانگ(کین توئن، سرزمین پادشاهی به مرکزیت کویی سانگ= تاش گورگان و هوتسائو=آقچه ) که در جهت شمال واقع بوده اند به ترتیب از شرق به غرب عبارت از ولایات بدخشان به مرکزیت چه سی یه مو سوئن(کیثم، کشم= جایگاه رهبر و بزرگ) و باختر(باکتریا، بلخ) است. سر انجام ولایت جنوبی تحت دونام کائوفو (کابل یعنی شهر پادشاهی یا کاپیسا همان کاسپاتیریای کهن[کافرستان] لفظاً یعنی سرزمین پلنگان یا سگان وحشی قهوه ای رنگ) و توم می (سیاه، قهوه ای و خرمایی) آورده شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر