نامهای کهن دو نیمه جنوبی تاجیکستان
در منابع کهن چینی و اسلامی برای نواحی جنوب غربی تاجیکستان نام ختلان(یعنی منطقه
فرمانروایی خود مختار و مستقل) و برای نواحی جنوب شرقی آن نام شغنان(به ظاهر شا غنان=زاغه نیان یعنی دارندگان مساکن زیرزمینی یا دارندگان منزلگاههای زیر زمینی شبگاهی= به چینی شه نی یا شه کی نی) آورده اند. ولی محققین جغرافیای تاریحی در این باب متوجه معانی لفظی ساده این دو نام نشده اند و برای آنها معنی لفظی خاصی نیاورده اند. برای معانی لفظی که نگارنده برای این اسامی تعیین نموده است، یک اسطورهً شغنانی محلی معروف گواه صادقی است و آن مطلبی است از مقاله ولایت شغنان در وبلاگ جیحون بدین قرار (ذیلاً خود این مقاله به عینه نقل خواهد): شخصی اساطیری به نام شیخ خاموش (ساکت و آرام و آسوده) به شغنان (که نامش نزد محققین غالباً به خطا با نام سکا لفظاً یعنی توتم بزکوهی مشتبه شده است) رفت و مردم را به دین اسلام دعوت نمود و در آنجا وفات کرد. شاهان متأخر شغنان خود را از نوادگان شاه خاموش دانسته اند. پیداست که نام این نیای اساطیری شغنانیها از معنی و مفهوم خود دو نام گوناگون آنجا یعنی شغنان(در اصل از ریشهً شگه نی=زاغه نی یعنی دارای زیستگاهان زیرزمینی، سرزمین غارنشینان) و همچنین ختلان(منطقه خود مختار) بر گرفته شده است. در تأیید این معنی لفظی شغنان(شاغدره/ شاخدرهً حالیه) خبر تاریخ نامهً چینی تانگ شو را در دست داریم که در باب این ولایت می گوید:"در سرمای آنجا (یعنی کشور شه کی نی، که سوز سرمایش مردم را ناچار به استفاده از گرمای طبیعی داخل غارهای مصنوعی و طبیعی می نموده است) هیچگونه غله به بار نمی آید. بومیان آن نا اهلان اند و معمولاً به کاروانهای کالا که برای گذشتن از چهار گردنه به پو-می (پامیر) می رسند، تاخته و غارت می کنند. این مردم کوهستانی به فرامین فغفوران اعتنا ندارند، عادت دارند که در غارها(زاغه ها، شاغه ها) به سر برند." در کتب پهلوی به هنگام سخن از رود های سیلابی(رنگها) از سرزمین شغنان/پامیر به عنوان سرچشمه رود آمودریا (جیحون) تحت نام سوراک(سرزمین غارها/سوراخها/زاغه ها) یاد شده است. نامهای عبری/عربی سیحون و جیحون نشان از سکونت این مردمان سامی در سمت بین گرگان و بلخ دارد. کثرت این مردم در عهد باستان در این نواحی کم نبوده چه آشوریان و یونانیان(بنا به گفتهً آپیان) این ناحیه را از حدود سمنان به سوی شرق کشور آریبی شرق(عربهای شرقی) نامیده اند. گروهی از ایرانشناسان منظور از آریبی را در اینجا آریائیها(یعنی عمده ساکنین این نواحی دانسته اند) که بعید است آشوریان و یونانیان هر دو یکسان در این رابطه دچار این اشتباه فاحش شده باشند. این مردم سامی یهود/عرب به تدریج در میان مردمان ایرانی به تحلیل رفته اند، همچنانکه مهاجرین عرب بعد از اسلام نیز در این مناطق دچار چنین سرنوشتی شدند. به احتمال زیاد نام ایرانی تازی (در اصل یعنی پرستنده ایزد اژدهاوش مردوک/اژیدهاک، سامیان بابلی) به آمیخته این مردم با قبیلهً پارسی چادرنشین دائی(دادیکان، نیاکان تاجیکان) اطلاق گردیده است.
ولايت شغنان
چنانچه در بالا نيز متذكر شديم كه شغنان و واخان تا اشغال اعراب ولايات مستقل بودند و توسط شاهان و امراي محلي خودشان اداره ميشدند. شغنان در جنوب كران و در شمال واخان در دو سمت درياي پنج ( رود جيحون) واقع ميباشد. شغنان در دوران زمامداري عبدالرحمان خان و در اثر تلاشهاي خصمانه امپريالسيم انگليس و روسيه بسال 1896 ميلادي به دو بخش تقسيم شد ,كه يك بخش آن مربوط به جمهوري تاجيكستان و قسمت ديگر آن ولسوالي شغنان امروز افغانستان را تشكيل ميدهد. در آينده درين باره بحث مفصلتر خواهيم داشت.
از جغرافياي تاريخي شغنان برمي آيد كه اين منطقه در زمانهاي خيلي قديم نيز با همين نام ياد شده است. حالا ببينيم كه وجه تسميه يا معناي نام شغنان چيست.
نام شغنان از نام قديميترين قوم آريايي بنام سكايها يا سكايا كه چند هزار سال پيش از امروز در واخان ساكن بودند گرفته شده است.
شغنانيهاي امروز بقاياي همان سكاييها اند كه در بالا از آنها نام برديم ولي اهالي واخان امروزي مردماني اند كه از مناطق ديگر به اينجا تاخته اند و يا مخلوطي از اقوام تازه وارد و سكاييها اند.
برخي از دانشمندان از حمله خوش نظر پاميرزاد كه درين زمينه مطالعات زياد نموده اند باور برين اند كه شغنان همان محل جغرافيايي قديم است كه در شاهنامه از آن به عنوان " خيون " ( شغنان ) ياد شده و اهالي آنرا خيونيان (شغنانيان) گفته اند. اگر اين فرفرضيه محتمل باشد، ازينجا ميشود نتيجه گرفت كه شغنانيها پيرو آئين زردشت نبوده اند. اين نظريه خود بطلاني است بر نظريه آنهاييكه ميگويند مردم شعنان نيز پيرو آئين زرئشت بوده اند. شايد شغنانيها مهرپرست و يا ميترايي بوده اند، چه كه بعضي از رسوم و عنعنات مهرپرستي بر آئين زرئشت تاثير تاثير نموده و در آن جاي خود را يافتند , از جمله مقدس شمردن خورشيد و آتش، بدين لحاظ برخيها به اشتباها زردشتيها را آتش پرست ميخوانند، در حاليكه ايشان يزدان پرست اند و فقط آتش را گرامي و مقدس ميشمارند.
نام شغنان براي نخستين بار در منابع چيني مربوط به حوادث قرون ششم و هفتم آمده است. كمال الدين اف در كتاب " جغرافياي تاريخي سغد و تخارستان" از قول سيون تسزان جهانگرد چيني مينويسد، كه " شي - كي - ني" ( شغنان ) در شمال " دمو- سي - ته - دي" (واخان) اخذ موقع كرده است. جهانگرد موصوف مساحت شغنان را 70 تا 75 كيلومتر تخمين زده است، و ميگويد كه مركز شغنان داراي 3 - 4 كيلومتر مساحت است. اراضي شغنان كوهستاني، و متشكل از سنگلاخها وريگستانها و دشتهاي لامزرع ميباشد. نت . كمف
جهانگرد ديگر چيني بنام " خوي-چاو" كه بسال 729 ميلادي از شغنان عبور نموده آنرا داراي ده ايالت گفته است، هركدام ازين ايالات داراي رهبر و ارتش جداگانه خود بوده از حكمرانان همجوار اطاعت نميكنند. هريك در قلمرو خويش داراي استقلال كامل ميباشند. نت . كمف زاير چيني بنام " او- كيون" كه 22 سال بعد از هموطنش خوي چاو بسال 751 از شغنان عبور ميكند ميگويد كه "شي ني" (شغنان) متشكل از پنج ايالت ميباشد. در دو دهه نقشه سياسي شغنان دستخوش تغييرات بزرگ شده است. نت . كمف
البروني مينويسد كه شاهان شغنان همواره مستقل بوده و هيچگاهي در زير فرمان هيچ يك از همسايگان قدرتمند خود نبوده است. شاهان شغنان حتي در زمان اسلام نيز لقب خود را حفظ نموده، لقب " شغنان شاه" را داشتند. نت . كمف
در مورد مركز شغنان اگرچه نظريات مختلف اند اما اكثريت خاورشناسان را باور اين است كه مركز شغنان از دير زمان تا كنون همان برپنجه بوده و قلعه برپنجه دارالحكومه شاهان شغنان بوده است. عده هم " راشت " قلعه مركز شاخدره شغنان تاجيكستان را نيز به عنوان مركز شغنان محتمل ميدانند. شايد هنگاميكه شغنان به ايالات مستقل و پراگنده منقسم گشت و هر بخش آن توسط شاهي يا امير اداره ميگشت، راشت قلعه نيز مركز يكي ازين ايلتها بوده باشد. حالا ببينيم كه مردم شغنان در كدام سال اسلام آورده اند. آقاي كمال الدينوف ميگويد كه در سالهاي 793 تا 796 كه خراسان در زير فرمان ابولفدل ابن يحي ابن خالد برمكي بود، اسلام در شغنان راه يافت. شغنان بدست اعراب فتح نشد, اينها عربها نبودند كه بزور اسلام را به شغنان آورده باشند. سلام توسط آنهايي در شغنان نفوذ نمود كه خود عرب نبودند ,بلكه خود سربازان خراساني بودند و تازه به اسلام گرويدند. فتح كامل شغنان بدست مسلمانان مربوط ميشود بسالهاي اوائل قرن نهم ميلادي در زمان حكومت ابولفدل ابن سهل مشهور به ذوالرياستين در خراسان. نت . كمف
باج و خراجيكه شغنان به مسلمانان ميپرداخت در سال 211 - 212 / 826 - 827 ميلادي بالغ بر چهل هزار درهم بود. نت . كمف
ظاهر شغنان در قرن نهم بدست مسلمانان فتح گرديد ولي مردم آن تا قرن دهم اسلام را نپذيرفته، بلكه بر همان ديانت نياكان حود باقي ماندند. از ديانت پيش از اسلام مردم شغنان در تواريخ چيزي نه آمده است، همينقدر ميدانيم كه آنها آتش و يا خورشيد را مقدس مشمردند، ولي معلوم نيست كه آنها زردشتي بوده اند و يا مهر پرست و يا كدام ديانت ديگر قديمي آريايي را داشته اند. از گفته هاي جهانگردان چيني ( تسزان و جوي چاو) بر مي آيد كه دين بودا در شغنان داراي كر و فري نبوده است.
در سال 665 / 1266 ميلادي شخصي بنام شاه خاموش از ايران امروزي به شغنان رفته تا مردم را به اسلام دعوت نمايد. بالاخره اين شحص در شغنان وفات نمود و چنانچه در جاي ديگر نيز گفتيم شاهان متاخر شغنان خود را نوادگان شاه خاموش ميدانند. نت . كمف
غرض آگاهي بيشتر به عرض خوانندگان محترم ميرسانم در جاييكه اين ( نت. كمف) را ببينند، اينگونه بخوانند، انترنيت، كمال الدينف.
اکنون بر این باورم احتمال زیاد دارد سوراک به معنی سرزمین شراب هوم به معنی سرزمین سکااییان دارنده شراب هوم (دربیکان/دروپیکیان/دریها) بوده است.
۱ نظر:
more about shughnan, please www.shughnan.com
ارسال یک نظر