دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۹

بررسی نام شهرهایی از سیستان و بلوچستان و نامهای پارس و خلیج فارس در ارتباط با آن

این مقاله بر این اساس تنظیم میشد که بررسیی در باب نام و نشان شهر زاهدان کهنه به عمل آید ولی به علت تقدم و اهمیت بحث فرعی متن بر اصل، مجبور به تغییر و جابجایی عنوان اصلی شدم. چون از بررسی نامهای مربوط به بلوچستان کهن به منشأ نامهای پارس و خلیج فارس و ارشک و پارت و تپور و آمارد پی بردم که خود موضوع مهمتر و عمومی تری در این باب است.
نام شهر زاهدان کهنه اصیل بوده و در اصل به معنی شهر آب زهکشی شده است:
چنانکه از بحث در نام شهر زاهدان (دزد آب) در یافتیم در واقع اسم این شهر به معنی جایگاه آب زهکشی شده است. لابد روی آب نهر هدایت شده از رودخانه یا قنات به سمت شهر را به سبب جلوگیری از تبخیر و آلودگیها و باد های توفان شن و گرد و خاک می پوشانیده اند و بعد در عهد اسلامی زه- دان (محل زهکشی شده) را تبدیل به زاهدان نموده اند. خصوصاً که ظاهر نام دزد آب مفهومی تحقیر آمیز داشته است. ولی در نام زاهدان کهنه معنی تنها با تغییر اندکی در تلفظ پدید آمده است. در واقع اسم شهر زه-دان- کانا (محل دارای آب زهکشی از رودخانه) بوده است. نام کهن دیگر این شهر علی الاصول باید زالق (زاولاق= محل زهکشی) بوده باشد که در آثار جغرافی نویسان عهد اسلامی از آن در این منطقه یاد شده است. جالب است که اسم شهرستان آن به صورت زهک هم به خوبی حفظ شده است. گرچه نام آن در این هیئت به نام شهرک جنوبی تر از آن یعنی جالق در شمال شرقی سراوان شباهت دارد که به مسافت دوری از کهنه زاهدان واقع است. حمدالله مستوفی در همین رابطه از چهار شهر اشیر (آو-شور، شوران کنونی)، شارخت (مترادف سر-وان، شاهستون، محل سرور و فرمانروا)، اسفدان (محل سپاهیان؛ ناحیه پهره=به لغت پهلوی یعنی محل نگهبانی، ایرانشهر) و فنارود (فنوج) در ولایت نیمروز، قهستان و زاولستان نام برده است. نامهای پهلوی پهرج (فهرج) و اسفدان (اسوَدان، اسغدان، اسپهدان، اسپت در خبر آشخاراتسویتس ارامنه)، هر (هره، محل نگهبانی) یا ابر ساخت (ساخته بزرگان دولتی) برای ایرانشهر کهن جملگی نشانگر آن هستند که در این منطقه کم حاصل و صحرایی نیمروز مردم برای امرار و معاش یا کمک معاش دست به دزدی و غارت ناحیه و مسافران و تجار راهها میزده اند و دولتهای محلی یا سرتاسری مجبور به ایجاد پادگان نظامی در این منطقه شده بوده اند. می دانیم که به همین سبب هم بوده که در تواریخ از اقوام کوفج و بلوچ این ناحیه به عنوان راهزنان یاد شده است. والا مرزهای ایران از سمت شرق بلوچستان تهدید نمی گردیده، بلکه بر عکس از این نواحی به هندوستان دست برد زده میشده است. نامی که مارکوپولو به صورت کسمه کوران برای این ناحیه آورده است باید از لاتینی و ایتالیایی خشی ماهی خوران (خورندگان ماهی آسیب رساننده یعنی کوسه ماهی خور) پدید آمده باشد. یعنی آن اشاره به نام مردم نواحی جنوبی بلوچستان و هرمزگان بوده است که یونانیان باستان ایشان را ایختوفاق یعنی ماهی خوار می نامیده اند. توضیح مارکوپولو از این قرار است: «كسمه كوران، ایالتى است كه شاهى برآن حكومت مى‏كند. مردم آن با زبان خاص خود گفت و گو مى‏كنند، بیشتر مردم ‏آن مسلمانند؛ هرچند بت‏ پرستان هم در آن جا زندگى مى‏كنند». اگر اشاره به نواحی تهیدست شمالی بلوچستان می بود لابد از راهزنی و خشونت و نا امنی منطقه هم سخن به میان می آمد. این برداشت از نام کسمه کوران یعنی مشتق دانستن آن از نام کوسه ماهی ما را رهنمون میگردد به اینکه نامهای ایرانی کهن خلیج فارس یعنی وروکش کاسَ اویه و خلیج پارس را مشتق از نام این حیوان دریایی دانسته و آنها را به ترتیب به معنی دریای گسترده دارای کوسه ماهی (ماهی آسیب رساننده و برنده) و دریای موجود درنده و برنده بگیریم. می دانیم در نزد سکاها-ترکان پارس به معنی ببر (بئور=برنده) و پلنگ و در نزد هندوان در لغت سانسکریت به معنی تبر (سلاح برنده) است. در لغت اوستایی نیز پرت (پرس) به معنی ستیزه کننده و برنده و کشنده و آسیب رساننده است. یعنی نام پارس (در معنی حیوان درنده) به طور مشترک به جانوران درنده دریا و خشکی کهن فلات ایران و دریای آن یعنی کوسه ماهی و ببر و پلنگ (حیوان توتمی پارسها) اطلاق شده است. حتی در این رابطه می توان نامهای پارت (پر توان یا درنده)، ارشک (آسیب رساننده، نیای قبیله ای اشکانیان/ ارشکانیان) و تپور (توَ-پور= بسیار پرتوان) و آمارد (مرد یعنی کشنده) را در ارتباط با توتم حیوان درنده سمت مازندران و گرگان کهن یعنی ببر دید.
در اینجا نظریات و اطلاعات خام گذشته را در باب تاریخچه این شهر می آوریم که در آن از جمله نام این شهر به سهو با شهر زرنگ (سیستان در روبروی زابل در سمت افغانستان) مقابله شده است.
سیستان و بلوچستان | شهر زاهدان کهنه | www.vefagh.co.ir
شهر زاهدان کهنه حدوداً در 20 کیلومتری جنوب شرق زابل و ۲۷ كیلومتری شرق زابل و در حوزه شهرستان زهک، در بخش پشت آب این شهر و حدود ۹ کیلومتری شمال تپه شهرستان و در روی بلندی واقع شده است . این شهر که در دوران اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است ، به طوری که گروهی از محققان آن را شهر زرنج زرنگ) دوران اسلامی می دانند و بعضی ها نیز آن را شهر باستانی جالق (زالق) به حساب آورده اند.
امّا درباره تاریخ بنیاد شهر « جی ـ پی ـ تیت » انگلیسی معتقد است که زاهدان حدود ۴۲۰ سال قبل از آن که از سوی تیمور خراب شود ، موجود بوده و حدود سال ۳۶۵ هجری در زمان خلف ابن احمد آخرین پادشاه صفاری که بعد از ۷ سال ماندن در حصار ، مطیع سلطان محمود غزنوی شد ، ساخته شده است.
قدیمی ترین سفالینه های به دست آمده از منطقه ، مربوط به ظروف سفالی با تزیین قالب زده بوده که اغلب نقش هایی شامل طرح های هندسی و گل و گیاه دارند که قدمت این نوع سفالینه های مربوط به قرن ۵ و ۶ هجری است . دیگر قطعات ظروف سفالی زاهدان کهنه به دوره ایلخانی می رسد و به نظر می رسد این شهر با جبهه و لشکر تیمور (شاهرخ) برای همیشه متروک شده است.
هنری ساوج لندور جهانگرد ، باستان شناس و جغرافی دان انگلیسی که در سال ۱۹۰۱ میلادی به سیستان سفر کرده ، شهر زاهدان را به لندن شرق (آسیا) لقب داده است.
آنچه که امروزه از زاهدان کهنه به یادگار مانده، شامل برج و باروی شهر و قلعه تیمور است. به طور کلی شهر مانند سایر شهرهای قدیمی پیش از اسلام و شهر های آسیای میانه دارای ۳ حصار آبادی بوده است که نشانه های به جای مانده از معماری شهر، وضع آن را مشخص می کند . بخش اصلی شهر، ارگ (کهندژ) است که پس از آن شارستان (شهرستان) و سپس ربض شهر قرار داشته و گرداگرد هر یک را حصاری به همراه برج های تدافعی در برگرفته است . حصار شهر تا حدودی قائمه و به شکل مستطیل دیده می شود.
با توجه به مصالح مورد استفاده در بنا ها که تمام خشت خام به همراه ملات کاه گل و اندود گچ بوده ، در بعضی مواقع آجر های مکعبی لابه لای خشت ها به کار رفته و به نظر می رسد که بسیاری از بنا های شهر زاهدان را با مصالح آجر ساخته بودند به طوری که آجر هایی با ابعاد ۵ در ۱۴ در ۲۷ و ۵ در ۲۷ در ۲۷ سانتی متر به وفور در بخش جنوبی شهر پراکنده است که متأسفانه در قرن های اخیر مردم منطقه بسیاری از آن ها را با تخریب بنا های باستانی ، برای ساخت مقابر مردگان خود به آنجا منتقل کرده اند.
در محل زاهدان کهنه و اطراف آن، مجموعه ای از بنا های دوران اسلامی وجود دارد که یکی از این مجموعه ها در فاصله ۲۵۰ متری شمال شرقی ارگ زاهدان کهنه قرار دارد.
محل زاهدان کهنه می تواند در حقیقت آخرین بقایای شهر زرنج در دوران تاریخی باشد که پس از یورش تیمور لنگ و ویرانی بند های سیستان دیگر به صورت یک شهر زنده نامی از آن در متون تاریخی باقی نمانده است.
بررسی های انجام شده در روی محوطه های باستانی سیستان نشان داده اند که زمین های رسوبی کنار آنها قابلیت کشت و زرع و آبیاری را داشته اند و با از بین رفتن این موقعیت وضع اسکان در این شهر ها و استقرارگاه ها نیز به کلی از بین رفته و موجب متروک شدن آنها شده است . آنچه مسلم است شهر زاهدان کهنه از سوی تیمور لنگ و پس از خرابی بند ها و سد های موجود در روی رودخانه ها ویران شده است.
دروازه معروف به بختیاری در روی دیواره شمال شرقی قلعه بنا شده است. در کنار ارگ زاهدان کهنه یک مجموعه آرامگاهی به نام چهل پیر یا چهل و چهار پیر یا چهل و چهار زاهد کهنه دیده می شود که بنا به روایات موجود ، این مردان خدا از سوی تیمور لنگ گردن زده شده اند . در جهت شمال غربی زاهدان کهنه و در طول همان لبه گلی تراس بلندی که شهر دوران اسلامی اخیر زاهدان کهنه در روی آن بنا شده ، آثار یک آبراهه قدیمی دیده می شود و مقدار قابل توجهی سفال از نوع سفال های لعابدار دوران اسلامی زاهدان کهنه در سطوح مختلف آن پراکنده است . میل قاسم آباد در طول همین راه واقع شده است . این مناره در زمان بازدید اشتین ارتفاعی برابر ۷۰ فوت (تقریباً ۲۱ متر) داشته است. این بنا با آجر هایی به اندازه ۳۵ در ۲۰ در ۵ سانتیمتر ساخته شده و قطر پایه آن حدود ۱۸ متر بوده است.
مناره دارای ۲ کتیبه آجری برجسته نیز بوده است. درباره این مناره که کاملاً تخریب شده تیت نوشته است در قسمت پایینی کتیبه اسم تاج الدین ابوالفضل نصر است و در قسمت بالااسم نوه او تاج الدین حرب نوشته شده است. احتمال می رود که تاج الدین کبیر نتوانسته کتیبه را کامل کند و پیش از آن فوت کرده است.
هویت شهر تاریخی زاهدان کهنه در مطالعات کارشناسی سال ۱۳۸۱ شناسایی شد.
زاهدان کهنه از ۵ بخش مجزا به نام های ارگ اول ، ارگ دوم ، قطعه، شارستان (جایی که افراد شهرنشین زندگی می کنند) و حومه که در اطراف شارستان را در بر می گیرد ، تشکیل شده است و شمال سیستان و بلوچستان را زاهدان کهنه در برگرفته و برای این شهر حد و مرزی نمی توان مشخص کرد.
وسعت شارستان زاهدان کهنه ۳۲۵ هکتار می باشد و در کشور ایران هیچ شهری از دوران اسلامی وجود ندارد که وسعت شارستان آن به این اندازه باشد و زاهدان کهنه از قرن ۵ تا ۹ هجری مسکونی بوده و پایتخت سیستان در دوران اسلامی محسوب شده است.
شهری که در ایران می توان از آثار حملات تیمور گورکانی (تیمور لنگ) و پسرش شاهرخ قرار داد، زاهدان کهنه است. زیرا آثار تجدید حیات در این منطقه شکل نگرفته و همچنان به سبک قدیم است.
زاهدان کهنه در زمان حیات خود انبار غله سیستان و بلوچستان بوده است و با مطالعات انجام شده بنا های متعددی از خشت و آجر که روی آنها اثر گچ های رنگی نیز به چشم می خورد در این منطقه شناسایی شده است و از نکات بسیار جالب در سبک معماری خانه های زاهدان کهنه ۲ ایوانی بودن آنها است یعنی از سمت شمال غرب به جنوب شرق و در جهت وزش باد های ۱۲۰ روزه سیستان ساخته شدند.
با توجه به این که دریاچه های سه گانه سیستان و بلوچستان پر آب و دارای پوشش گیاهی قوی بوده ، جریان باد از سطح این دریاچه ها عبور کرده و با جلوگیری از گرد و غبار، نسیم خنکی از سمت شمال غرب به داخل منازل مسکونی وزیده و از سمت جنوب شرق خارج می شده است.
شهرستان زاهدان کهنه چهار صد سال حیات و رونق داشته است و این شهرستان از یک هزار سال پیش ساخته شده و تا ۶۰۰ سال پیش نیز مسکونی بوده است.
تیمور گورکانی و فرزندش شاهرخ به علت رونق، عمران و آبادانی شهرستان زاهدان کهنه به آن حمله کرده و این شهر را تخریب و ویران کردند.
قطر برج های قلعه این شهر ۱۸‎/۵ متر، ضخامت بارو های آن ۴‎/۵ متر و ارتفاع آنها به ۱۵ متر نیز می رسد که نمونه آن در هیچ بنای تاریخی دوره اسلامی ایران وجود ندارد.
تنها منبع آب سیستان رودخانه هیرمند بود و حاکم زاهدان کهنه از طریق حفر کانال زیر زمینی مسیری از این رودخانه را به داخل شهر هدایت کرده بود.
تیمور که توان نفوذ به داخل شهر از طریق قلعه با بارو های قطور و مرتفع آن را نداشته، تنها راه تسلط و از بین بردن این شهر را بستن کانال آب دید و از این طریق تمامی شهر را توانست تسخیر کند.
طول شارستان زاهدان کهنه ۲‎/۵ و عرض آن ۱‎/۵ کیلومتر است و با توجه به این که گستره محصور شارستان ۳۲۵ هکتار است.
نام اصلی این محوطه باستانی، شهر سیستان بوده است و زاهدان نامی است که بعد از حمله امیر تیمور گورکانی به خرابه های این شهر تاریخی داده شده است . هنگامی که امیر تیمور شهر سیستان را که دارالحکومه بوده است تصرف کرد ، مطابق عادت خویش هنرمندان ، دانشمندان ، صنعتگران ، عرفا و زهاد را از دیگر مردم جدا کرده و انها را به جان امان داد، مشروط بر انکه انها نیز به زادگاه اور در سمرقند رفته ، باقی عمر خویش را صرف خدمت به ابادانی ان ناحیه بکنند . در این بین چهل و چهار تن از عرفا و زهاد بزرگوار سیستان، از این بخشش مشروط تیمور استقبال نکردند و مردن در زادگاه خویش را به رفتن در سرزمین دشمن ترجیح دادند.
تیمور که این جسارت و سرسختی را دید بر آشفت و دستور داد همه آن چهل و چهار تن را از دم تیغ گذرانده و در یک گور دسته جمعی دفن کنند. از آن پس تاکنون، مردم سیستان به پاس احترامی که برای ان چهل و چهار پیر قایل بودند نام این شهر را که مدفن آن بزرگواران بود، زاهدان گذاشته اند.
زاهدان کهنه یا شهر سیستان در اوایل قرن پنجم هجری قمری و پس از آن که شهر زرنگ اعتبار سیاسی و نقش مرکزی خود را از دست داد بنیاد نهاده شد و تا سده نهم هجری قمری نیز هم چنان و بدون وقفه دارالحکومه سیستان بوده است.
این شهر با حمله تیمور گورگانی در سال 785 هجری قمری به شدت تخریب شد و سپس با حمله شاهرخ تیموری در سال 811 هجری قمری که با خرابی سد های سیستان همراه بود، به تباهی کشیده شد و از آن پس نیز برای همیشه در بستر تاریخ خفته ماند.
zahedan47.blogfa.com ، magiran.com
شهر علي الاصول بايد زالق (زاولاق= محل زهکشي) بوده باشد که در آثار جغرافي نويسان عهد اسلامي از آن در اين منطقه ياد شده است. جالب است که اسم شهرستان آن به صورت زهک هم به خوبي حفظ شده است. گرچه نام آن در اين هيئت به نام شهرک جنوبي تر از آن يعني جالق در شمال شرقي سراوان شباهت دارد که به مسافت دوري از کهنه زاهدان واقع است. حمدالله مستوفي در همين رابطه از چهار شهر اشير (آو-شور، شوران کنوني)، شارخت (مترادف سر-وان، محل سرور و فرمانروا)، اسفدان (محل سپاهيان؛ ناحيه پهره=به لغت پهلوي يعني محل نگهباني، ايرانشهر) و فنارود (فنوج) در ولايت نيمروز، قهستان و زاولستان نام برده است. نامهاي پهلوي پهرج (فهرج) و اسفدان (اسوَدان، اسغدان، اسپهدان، اسپت در خبر آشخاراتويتس ارامنه)، هر (هره، محل نگهباني) يا ابر ساخت (ساخته بزرگان دولتي) براي ايرانشهر کهن جملگي نشانگر آن هستند که در اين منطقه کم حاصل و صحرايي نيمروز مردم براي امرار و معاش يا کمک معاش دست به دزدي و غارت ناحيه و مسافران و تجار راهها ميزده اند و دولتهاي محلي يا سرتاسري مجبور به ايجاد پادگان نظامي در اين منطقه شده بوده اند. مي دانيم که به همين سبب هم بوده که در تواريخ از اقوام کوفج و بلوچ اين ناحيه به عنوان راهزنان ياد شده است. والا مرزهاي ايران از سمت شرق بلوچستان تهديد نمي گرديده، بلکه بر عکس از اين نواحي به هندوستان دست برد زده ميشده است. نامي که مارکوپولو به صورت کسمه کوران براي اين ناحيه آورده است بايد از لاتيني و ايتاليايي خشي ماهي خوران (خورندگان ماهي آسيب رساننده يعني کوسه ماهي خور) پديد آمده باشد. يعني آن اشاره به نام مردم نواحي جنوبي بلوچستان و هرمزگان بوده است که يونانيان باستان ايشان را ايختوفاق يعني ماهي خوار مي ناميده اند. توضيح مارکوپولو از اين قرار است: «كسمه كوران، ايالتى است كه شاهى برآن حكومت مى‏كند. مردم آن با زبان خاص خود گفت و گو مى‏كنند، بيشتر مردم ‏آن مسلمانند؛ هرچند بت‏ پرستان هم در آن جا زندگى مى‏كنند». اگر اشاره به نواحي تهيدست شمالي بلوچستان مي بود لابد از راهزني و خشونت و نا امني منطقه هم سخن به ميان مي آمد.
در اينجا نظريات و اطلاعات خام گذشته را در باب تاريخچه اين شهر مي آوريم که در آن از جمله نام اين شهر به سهو با شهر زرنگ (سيستان در روبروي زابل در سمت افغانستان) مقابله شده است.
سيستان و بلوچستان | شهر زاهدان کهنه | www.vefagh.co.ir
شهر زاهدان کهنه حدوداً در 20 کيلومتري جنوب شرق زابل و ?? كيلومتري شرق زابل و در حوزه شهرستان زهک ، در بخش پشت آب اين شهر و حدود ? کيلومتري شمال تپه شهرستان و در روي بلندي واقع شده است . اين شهر که در دوران اسلامي از اهميت خاصي برخوردار بوده است ، به طوري که گروهي از محققان آن را شهر زرنج زرنگ) دوران اسلامي مي دانند و بعضي ها نيز آن را شهر باستاني جالق (زالق) به حساب آورده اند .
امّا درباره تاريخ بنياد شهر « جي ـ پي ـ تيت » انگليسي معتقد است که زاهدان حدود ??? سال قبل از آن که از سوي تيمور خراب شود ، موجود بوده و حدود سال ??? هجري در زمان خلف ابن احمد آخرين پادشاه صفاري که بعد از ? سال ماندن در حصار ، مطيع سلطان محمود غزنوي شد ، ساخته شده است .
قديمي ترين سفالينه هاي به دست آمده از منطقه ، مربوط به ظروف سفالي با تزيين قالب زده بوده که اغلب نقش هايي شامل طرح هاي هندسي و گل و گياه دارند که قدمت اين نوع سفالينه هاي مربوط به قرن ? و ? هجري است . ديگر قطعات ظروف سفالي زاهدان کهنه به دوره ايلخاني مي رسد و به نظر مي رسد اين شهر با جبهه و لشکر تيمور (شاهرخ) براي هميشه متروک شده است .
هنري ساوج لندور جهانگرد ، باستان شناس و جغرافي دان انگليسي که در سال ???? ميلادي به سيستان سفر کرده ، شهر زاهدان را به لندن شرق (آسيا) لقب داده است .
آنچه که امروزه از زاهدان کهنه به يادگار مانده ، شامل برج و باروي شهر و قلعه تيمور است . به طور کلي شهر مانند ساير شهرهاي قديمي پيش از اسلام و شهر هاي آسياي ميانه داراي ? حصار آبادي بوده است که نشانه هاي به جاي مانده از معماري شهر ، وضع آن را مشخص مي کند . بخش اصلي شهر ، ارگ (کهندژ) است که پس از آن شارستان (شهرستان) و سپس ربض شهر قرار داشته و گرداگرد هر يک را حصاري به همراه برج هاي تدافعي در برگرفته است . حصار شهر تا حدودي قائمه و به شکل مستطيل ديده مي شود .
با توجه به مصالح مورد استفاده در بنا ها که تمام خشت خام به همراه ملات کاه گل و اندود گچ بوده ، در بعضي مواقع آجر هاي مکعبي لابه لاي خشت ها به کار رفته و به نظر مي رسد که بسياري از بنا هاي شهر زاهدان را با مصالح آجر ساخته بودند به طوري که آجر هايي با ابعاد ? در ?? در ?? و ? در ?? در ?? سانتي متر به وفور در بخش جنوبي شهر پراکنده است که متأسفانه در قرن هاي اخير مردم منطقه بسياري از آن ها را با تخريب بنا هاي باستاني ، براي ساخت مقابر مردگان خود به آنجا منتقل کرده اند .
در محل زاهدان کهنه و اطراف آن ، مجموعه اي از بنا هاي دوران اسلامي وجود دارد که يکي از اين مجموعه ها در فاصله ??? متري شمال شرقي ارگ زاهدان کهنه قرار دارد .
محل زاهدان کهنه مي تواند در حقيقت آخرين بقاياي شهر زرنج در دوران تاريخي باشد که پس از يورش تيمور لنگ و ويراني بند هاي سيستان ديگر به صورت يک شهر زنده نامي از آن در متون تاريخي باقي نمانده است .
بررسي هاي انجام شده در روي محوطه هاي باستاني سيستان نشان داده اند که زمين هاي رسوبي کنار آنها قابليت کشت و زرع و آبياري را داشته اند و با از بين رفتن اين موقعيت وضع اسکان در اين شهر ها و استقرارگاه ها نيز به کلي از بين رفته و موجب متروک شدن آنها شده است . آنچه مسلم است شهر زاهدان کهنه از سوي تيمور لنگ و پس از خرابي بند ها و سد هاي موجود در روي رودخانه ها ويران شده است .
دروازه معروف به بختياري در روي ديواره شمال شرقي قلعه بنا شده است . در کنار ارگ زاهدان کهنه يک مجموعه آرامگاهي به نام چهل پير يا چهل و چهار پير يا چهل و چهار زاهد کهنه ديده مي شود که بنا به روايات موجود ، اين مردان خدا از سوي تيمور لنگ گردن زده شده اند . در جهت شمال غربي زاهدان کهنه و در طول همان لبه گلي تراس بلندي که شهر دوران اسلامي اخير زاهدان کهنه در روي آن بنا شده ، آثار يک آبراهه قديمي ديده مي شود و مقدار قابل توجهي سفال از نوع سفال هاي لعابدار دوران اسلامي زاهدان کهنه در سطوح مختلف آن پراکنده است . ميل قاسم آباد در طول همين راه واقع شده است . اين مناره در زمان بازديد اشتين ارتفاعي برابر ?? فوت (تقريباً ?? متر) داشته است . اين بنا با آجر هايي به اندازه ?? در ?? در ? سانتيمتر ساخته شده و قطر پايه آن حدود ?? متر بوده است.
مناره داراي ? کتيبه آجري برجسته نيز بوده است . درباره اين مناره که کاملاً تخريب شده تيت نوشته است در قسمت پاييني کتيبه اسم تاج الدين ابوالفضل نصر است و در قسمت بالااسم نوه او تاج الدين حرب نوشته شده است . احتمال مي رود که تاج الدين کبير نتوانسته کتيبه را کامل کند و پيش از آن فوت کرده است .
هويت شهر تاريخي زاهدان کهنه در مطالعات کارشناسي سال ???? شناسايي شد.
زاهدان کهنه از ? بخش مجزا به نام هاي ارگ اول ، ارگ دوم ، قطعه ، شارستان (جايي که افراد شهرنشين زندگي مي کنند) و حومه که در اطراف شارستان را در بر مي گيرد ، تشکيل شده است و شمال سيستان و بلوچستان را زاهدان کهنه در برگرفته و براي اين شهر حد و مرزي نمي توان مشخص کرد.
وسعت شارستان زاهدان کهنه ??? هکتار مي باشد و در کشور ايران هيچ شهري از دوران اسلامي وجود ندارد که وسعت شارستان آن به اين اندازه باشد و زاهدان کهنه از قرن ? تا ? هجري مسکوني بوده و پايتخت سيستان در دوران اسلامي محسوب شده است.
شهري که در ايران مي توان از آثار حملات تيمور گورکاني (تيمور لنگ) و پسرش شاهرخ قرار داد، زاهدان کهنه است. زيرا آثار تجديد حيات در اين منطقه شکل نگرفته و همچنان به سبک قديم است .
زاهدان کهنه در زمان حيات خود انبار غله سيستان و بلوچستان بوده است و با مطالعات انجام شده بنا هاي متعددي از خشت و آجر که روي آنها اثر گچ هاي رنگي نيز به چشم مي خورد در اين منطقه شناسايي شده است و از نکات بسيار جالب در سبک معماري خانه هاي زاهدان کهنه ? ايواني بودن آنها است يعني از سمت شمال غرب به جنوب شرق و در جهت وزش باد هاي ??? روزه سيستان ساخته شدند.
با توجه به اين که درياچه هاي سه گانه سيستان و بلوچستان پر آب و داراي پوشش گياهي قوي بوده ، جريان باد از سطح اين درياچه ها عبور کرده و با جلوگيري از گرد و غبار ، نسيم خنکي از سمت شمال غرب به داخل منازل مسکوني وزيده و از سمت جنوب شرق خارج مي شده است.
شهرستان زاهدان کهنه چهار صد سال حيات و رونق داشته است و اين شهرستان از يک هزار سال پيش ساخته شده و تا ??? سال پيش نيز مسکوني بوده است.
تيمور گورکاني و فرزندش شاهرخ به علت رونق ، عمران و آباداني شهرستان زاهدان کهنه به آن حمله کرده و اين شهر را تخريب و ويران کردند.
قطر برج هاي قلعه اين شهر ??‎/? متر ، ضخامت بارو هاي آن ?‎/? متر و ارتفاع آنها به ?? متر نيز مي رسد که نمونه آن در هيچ بناي تاريخي دوره اسلامي ايران وجود ندارد.
تنها منبع آب سيستان رودخانه هيرمند بود و حاکم زاهدان کهنه از طريق حفر کانال زير زميني مسيري از اين رودخانه را به داخل شهر هدايت کرده بود .
تيمور که توان نفوذ به داخل شهر از طريق قلعه با بارو هاي قطور و مرتفع آن را نداشته ، تنها راه تسلط و از بين بردن اين شهر را بستن کانال آب ديد و از اين طريق تمامي شهر را توانست تسخير کند.
طول شارستان زاهدان کهنه ?‎/? و عرض آن ?‎/? کيلومتر است و با توجه به اين که گستره محصور شارستان ??? هکتار است.
نام اصلي اين محوطه باستاني ، شهر سيستان بوده است و زاهدان نامي است که بعد از حمله امير تيمور گورکاني به خرابه هاي اين شهر تاريخي داده شده است . هنگامي که امير تيمور شهر سيستان را که دارالحکومه بوده است تصرف کرد ، مطابق عادت خويش هنرمندان ، دانشمندان ، صنعتگران ، عرفا و زهاد را از ديگر مردم جدا کرده و انها را به جان امان داد ، مشروط بر انکه انها نيز به زادگاه اور در سمرقند رفته ، باقي عمر خويش را صرف خدمت به اباداني ان ناحيه بکنند . در اين بين چهل و چهار تن از عرفا و زهاد بزرگوار سيستان، از اين بخشش مشروط تيمور استقبال نکردند و مردن در زادگاه خويش را به رفتن در سرزمين دشمن ترجيح دادند.
تيمور که اين جسارت و سرسختي را ديد بر آشفت و دستور داد همه آن چهل و چهار تن را از دم تيغ گذرانده و در يک گور دسته جمعي دفن کنند . از آن پس تاکنون ، مردم سيستان به پاس احترامي که براي ان چهل و چهار پير قايل بودند نام اين شهر را که مدفن آن بزرگواران بود ، زاهدان گذاشته اند.
زاهدان کهنه يا شهر سيستان در اوايل قرن پنجم هجري قمري و پس از آن که شهر زرنگ اعتبار سياسي و نقش مرکزي خود را از دست داد بنياد نهاده شد و تا سده نهم هجري قمري نيز هم چنان و بدون وقفه دارالحکومه سيستان بوده است .
اين شهر با حمله تيمور گورگاني در سال 785 هجري قمري به شدت تخريب شد و سپس با حمله شاهرخ تيموري در سال 811 هجري قمري که با خرابي سد هاي سيستان همراه بود ، به تباهي کشيده شد و از آن پس نيز براي هميشه در بستر تاريخ خفته ماند.
zahedan47.blogfa.com ، magiran.com

۱ نظر:

فرزاد گفت...

با سلام و درود خدمت شما هم قلم گرامی
پیغام شما را دریافت کردم. اما متوجه نشدم که کدام مقاله مرا نقد کرده اید.
Atropatkan7@yahoo.com
خوشحال میشوم نقد شما را دریافت کنم.