چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۶
هون در زبان مغولی و ترک در زبانهای ایرانی آسیای میانه به معنی دارندۀ توتم گرگ بوده است
نام هون (چیون، هیون) به صورت چونو (شینو) در زبان مغولی به معنی گرگ است. اطلاق نام هون به قوم مجار (نِوِرهای باستانی) هم که آنها هم توتم گرگ داشته و در زمان سیریل قدیس رهبر مذهبی اسلاوها در جنگها مانند گرگ زوزه می کشیده اند، از اینجاست. به نظر می رسد نام ترک به سبب همین توتم گرگ از زبانهای ایرانی آسیای میانه به شاخه ای از همین مردم اطلاق شده باشد. چون توره (تور کوچک) در زبانهای ایرانی به معنی شغال بوده است، بنابراین تور بعلاوه پسوند اسمی ک (اک) اشاره به همین مردم آلتایی دارای توتم گرگ بوده است: نام مغولی و چینی ترکان، آشینا (گرگ نجیب) و نام ترکی ایشان، بوزقورت (گرگ خاکستری) بوده است. نگارنده با توجه به کلمات ایرانی تور (وحشی) و توره (تور کوچک، شغال) بر این باورم که نام تُرک (تورک) به معنی گرگ از سوی ایرانی زبانان آسیای میانه بر همین مردم آشینا/بزقورت از اعقاب هونها اطلاق شده است. چون خود واژۀ تُرک هم به هیئت تور- کَ به زبانهای قدیم ایرانی معنی موجود وحشی (=گرگ) را می دهد. معانی عصبانی و یله واژه توری زبان کُردی را استاد پورداود اساس معنی تور در جلد اول یسنا قرار داده است. تور در قفقاز نام نوعی بزکوهی اهلی شده است. تورَ در سانسکریت به معنی با شتاب گریزنده و رمنده است. تصور من بر این است تور (شکا) به معنی "دارنده توتم بزکوهی" عنوان سکاها بوده و آن به غیر از تُرک (دارنده توتم گرگ) است. گرچه این بزکوهی توتم را هم چنانکه در سنگ نگاره دوغو بایزید باقی مانده (و آن بر تختی سوار است و توسط دو معبد حمل میشود) گاهی به صورت درندۀ شاخدار نشان می داده اند.
در وبلاگ آشینا در مورد ریشۀ نام آشینا می خوانیم: "خاندان آشینا به یکی از قبایل ساکن در شمال چین که از امتزاج قبایل مختلف بوجود آمده بود، گفته میشود. در قرن پنجم میلادی قبایل و اردوهایی که با اقوام آشینا درهم آمیختند، نام «ترک» بر خود نهادند.
چینیان اتباع خانهای آشینا را به این نام نمینامیدند، بلکه آنان را «تو-کیو» میگفتند. این نکته را باید متذکر شد که چینیان در زبان خود مخرج «ر» ندارند. این نام بعدها از سوی دانشمند فرانسوی به صورت «تورکیوت» خوانده شد که در واقع تلفظ درست تر واژهٔ «تو-کیو» است که با مخرج «ر» همراه شدهاست. واژهٔ آشینا را برخی به معنای گرگ دانستهاند. در زبان مغولی گرگ را «شینو» می نامند. پیشوند «آ» که پیش از «شینو» آمدهاست، در زبان چینی نشانهٔ احترام است. بدین روال واژهٔ آشینو یا آشینا به معنی گرگ محترم و نجیب است."
مطابق اسماعیل آل بایراق: "در روایات اسطوره ای بوزقورد (گرگ خاکستری) آسينا، اسنا یا آچينا اسم خاقان تورک است یا آسينا و آچينا اسم قبيله و یا اسم ماده گرگ است . طبق نوشته قدیميترین منابع چينی، اولين خاقان گوگ تورکھا که آسينا یا آچينه نام داشت از یک گرگ خاکستری زاده شده بود. این خاقان دارای نيروی ماوراء طبيعی بود و بر “روزقارھا” و ”یاغموتھا” حکمرانی ميکرد. گوگ تورکھا در سواحل غربی دریای غرب ؟! زندگی ميکردند . یکی از طوایف ھمسایه به قبيله تورک حمله کردند . آنان در حمله غافلگيرانه ھمه تورکھا را قتل عام کردند. در این جنگ و کشتار تنھا یک پسر بچه زنده ماند . یکی از سربازان دشمن نخواست او را بکشد ولی دستھا و پاھای وی را بریده و او را در باتلاقی انداخت. ماده گرگی این بچه را پيدا کرده و بزرگ کرد و از وی حامله شد. گرگ شاھزاده را برداشت و به شرق آمد و در غاری پناه گرفت و در ھمانجا پسری بدنيا آورد . بعدھا خاقانھای تورک ھر سال در ماه مخصوصی افراد خودشان را به این غار مقدس می فرستادند و در آنجا قربانی کرده و به ارواح اجدادشان ھدیه ميکردند. این غارھا را تورک ھا “بودون اینلی” یعنی خدای نگھدارنده ملت می ناميدند . خانھای گوگ تورک ھا در مقابل قرار گاھھا و اقامتگاه ھایشان درفشی نصب ميکردند که شکل کله گرگ را داشت یا کله گرگ را بر بالای آن نصب ميکردند . روایت دیگری اظھار می کند که در جریان محاصره تورکھا و قتل عام آنھا توسط دشمن تنھا پسر خاقان که تازه ازدواج کرده بود و ھمچنين برادر زاده او که به اسارت دشمن در آمده بودند، زنده باقی ماندند. آنھا ده روز بعد زنده باقی ماندند. آنھا ده روز بعد از اسارت زن و بجه ھای خود را برداشته و به منطقه خود بر گشتند . آنھا تعدادی از حيوانات خود را که از دست دشمن فرار کرده بودند، پيدا کردند.
آنھا برای یافتن جایی امن و امان به منطقه دیگری حرکت کردند و سپس در منطقه ای امن و سر سبز بنام ارکنکون ساکن شدند و سالھا در آنجا زندگی کردند و بر نفوس خود افزودند. زمانی که آنھا ارکنکون را بر خود تنک دیدند تصميم به یافتن سرزمين بزرگتری افتادند اما آنھا راه خروج از کوھھای بلند ارکنکون را نمی دانستند . در این موقع آھنگری به آنھا گفت که بخشی از کوھھا از آھن درست شده اند و اگر کوه را ذوب کنيم ميتوانيم راھی به آنسو باز کنيم . آنھا مشورت کرده و آن فکر را عاقلانه و منطقی یافتند. تورکھا از ھفتاد پوست، ھفتاد باد زن رد ست کردند . آنھا ھيزم و گياھان خشک و را جمع کرده و آنھا را در روی کوه آھنی روشن کردند. با باد زن آنقدر باد زدند که گرمای آتش کوه را ذوب کرد و جاده ای باز شد . آنھا از گذرگاه براه افتادند اما نميدانستند به کدام مسير بروند . ناگھان بوزقوردی در مقابل آنھا ظاھر .شد بوزقورد راھنمای آنھا شد و مردم بدنبال زوزه ھای او راه افتادند . بوزقورد آنھا را به سرزمنينھای وسيع و سر سبز ھدایت نمود. در پی آن آسنا رھبر و راھنمای تورکھا شد و خاندان آسنا را بنيان نھاد و با دولت مقتدر خود بر قلمرو گوک تورک و ھمه امپراطوریھای کوچ نشين تورک حکم می راند . روایت می شود که بعد از گذشت سالھا، قبایل تورک به رھبری اوغوزخان قدرتمند شده بودند و قصد فتح جھان و اشغال سرزمين ھای دیگر را کردند. در مسير یکی از جنگھای اشغالگرانه “اغوز خاقان اسبھا را زین کرد و پرچمھا را برافراشت و لشکر را برای جنگ با “اوروم خاقان ” حرکت داد .
پس از چھل روز وی در دامنه کوھی به نام “بوز داغی” اردو زد و به خواب رفت . در روشنایی سحرگاه بوزقورد (گرگ خاکستری) به شکل گوگ بوری (گرگ آسمانی) بصورت نور آبی رنگ به چادر اوغوز خان تابيد . بوزقورد که یال پر پشتی داشت در برابر اوغوز خاقان به سخن درآمد که اگر ميخواھی در جنگ برای فتح جھان پيروز بشوی، ھر وقت من پيش رفتم پيشروی کن و ھر جا من ایستادم بایست. لشکر براه افتاد و در این ھنگام ھمگان دیدند که گرگی پيشاپيش لشکریان در حال حرکت بود. این گرگ آسمانی در سایر لشکرکشی ھای اغوز نيز ھمراه و یاور او بود از آن روز ببعد بوزقورد رھبر، راھنما و فرمانده پيشتاز جنگ تورکان عليه قبایل دیگر شد . در این جنگھا با کمک بوزقورد قبایل غير تورک نابود شده و سرزمين ھای زیادی نصيب تورکان شد . آتسيز، ماجرای بوزقورد ھا و تشکيل امپراطوری گوگ تورک را در رمان تخيلی ۵۵۵ صفحه ای “بوزقوردلار” آورده است. این اسطوره ھمچنين در دائره المعارف ١٩٧توسط نویسنده چينی بنام “تونگ تين” در سال ٨٠١ ميلادی آورده شده است . در بيشتر روایات مختلف و متضاد اسطوره بوزقورد، چنين آمده که تبار و منشاء تورکھای کنونی از نسل گرگ بوده اند و گرگ خاکستری به عنوان حيوانی خارق العاده و مافوق طبيعی پسر بچه تورکی را پرورش داده است، نسل تورکھا را تکثير کرده است، تورکھا را از غاری خارج کرده و به دشتھای حاصلخيز و سرسبز راھنمایی کرده است و در جنگھای اشغالگرانه تورکھا را یاری، فرماندھی و به پيروزی رسانده است. بر اساس این باورھای خرافی، گرگ خاکستری یا بوزقورد به توتم بعضی از قبایل تورک چين و آسيای ميانه تبدیل شد و به تقدیس و پرستش آن پرداختند."
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر