پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۵

کاشان

تاریخچه کاشان

در سایت شهرداری کاشان در بارهً تاریخچه و نامگذاری کاشان چنین آمده است:

" تاريخ كاشان

در دوران باراني بين آخرين دوره هاي يخچالي (زمين شناسي) به نظر مي رسد در مرکز ايران درياي پهناوري گسترده بود. اين دريا با شروع عهد خشکي به تدريج کوچک و خشک شد که اکنون در محل آن کوير بزرگ مرکزي برجاست و بشر در دوره استقرار در روستاها در اطراف اين محل اسکان يافته است چنان که قديمي ترين تمدنها را مي توان در حاشيه هلالي شکل کوير يافت. . يکي از قديمي ترين تمدنهاي اين حاشيه تمدن سيلک است. تپه هاي موسوم به سيلک واقع در 2 کيلومتري جنوب غربي کاشان يکي از کهن ترين مراکز استقرار بشر در فلات مرکزي ايران به شمار مي آيد. حدود هفت هزار سال پيش مردم سيلک پايه و اساس تمدني را بنيان نهادند که در دوره هاي مختلف پيشرفت شاياني را بدست آورد. نشانه هايي از اين پيشرفت و ترقي را مي توان در آثار سفالين و اشياء مسي و مفرغي بدست آمده از اين تپه ها (تپه هاي شمالي و جنوبي سيلک) که امروزه زينت بخش اکثر موزه هاي معتبر ايران و جهان است، مشاهده کرد. اقوام سيلک كه داراي ابداعات و نوآوريهاي فراواني در صنايع آن دوران بوده اند، با تمدن بين النهرين و مناطق ديگر ايران ارتباطات فرهنگي و اقتصادي داشته اند. تمدن سيلك به عنوان يكي از نخستين تمدن هاي دشت نشين براي باستان شناسان از اهميت قابل توجهي برخوردار مي باشد. خاصه آنكه در كوزه گري و نگارگري و استفاده از آجر پخته در بناي ساختمانها و موارد متعدد ديگر به پيشرفتهاي قابل ملاحظه اي رسيده بودند. گرچه ردپاي اين تمدن ناگهان در تاريخ گم مي شود و مردم سيلك بر اثر هجوم اقوام تار و مار و گريزان مي شوند، اما برخي بر اين عقيده اند كه ساكنان سيلك پس از ويراني شهر و ديارشان به چشمه ساران به ويژه نياسر و نوش آباد پناه برده و آباديهايي را بوجود آورده اند. با توجه به اينكه در منطقه كاشان آثاري از دوره هخامنشي و اشكاني وجود ندارد و پژوهشهاي باستان شناسي نيز در اين منطقه بسيار محدود بوده است از تمدن اين دوره در كاشان اطلاعات زيادي در دست نيست ليكن كشف سكه هاي نقره متعلق به دوران هخامنشي و اشكاني در اين منطقه نشان از ردپاي تاريخ دوره هخامنشي و سلوكي دارد. كشف گنجينه اي متعلق به اواخر هزاره اول قبل از ميلاد در روستاي مرق گواهي بر امتداد مدنيت در منطقه كاشان تا اواخر دوره هخامنشي است. گرچه اخبار و مداركي از دوره اشكانيان در اين منطقه بدست نيامده است اما قراين متعدد تاريخي خبر از آباداني و رونق كاشان در دوره ساسانيان مي دهد. وجود آتشكده هاي نياسر ، خرمدشت و نطنز، اشارات مولف تاريخ قم به مناطق باستاني چون نياسر و نوش آباد ، اخباري مربوط به يك شهرك دوره ساساني به نام سارويه درمنطقه كاشان كه به گزارش تاريخ نويسان تا دوره اوليه اسلامي نيز آثاري از آن برجاي بوده است همگي گواهي بر اين مدعاست....."
در واقع باید بخش اصلی مطالب زیر که در سایت شهرداری همدان در مورد شهرهمدان (کیشه سو آشوریان) نگاشته شده باید در مورد کاشان نوشته می شد: " آشوريان باستان به شهرهاي قوم كاسي، عنوان " كاركاشي " داده بودند كه " كار " به معني قرارگاه يا منزلگاه و " كاشي " اسم قوم " كاسي است. آشور شناسان و مادشناسان، جملگي اين كار كاشي ( با شهر كاسيان ) را منطقه كنوني همدان دانسته اند. پرفسور گيريشمن، باستان شناس معروف فرانسوي، معتقد است كه اسم قبلي هگمتانه، " اكسايا" يعني شهر كاسي ها بوده است. و در مجموع اعتقاد غالب بر اين است، كه شهر هگمتانه را يكي از اقوام آريايي بنام مادها ساخته اند. و نخستين دولت ايراني را در آن بنا نهاده اند. ولي نتايج تحقيقات بيانگر آن است كه شهر هگمتانه پيش از انتخاب به پايتختي توسط مادها، وجود داشته مردماني از قوم كاسي در آن مي زيسته اند. سپس بازماندگان قوم كاسي، بعدها با طايفه اي از آريايي ها قوم موسوم به ماد را پديد آورده اند. و با غلبه بر دولت تجاوزگر آشوري، دولت ماد را بنيان كذاشته، و پايتخت خود را كار كاشي قرار داده اند. و از آن به بعد، اين شهر هگمتانه نام گرفته است. مادها گروهي از اقوام آريايي بودند، كه از جنوب سيبري به سمت فلات ايران حركت كرده و در غرب ايران ساكن شدند. عواملي مانند رشد اجتماعي و فرهنگي، تماس با گروههاي بومي ساكن فلات ايران، وجود همسايگاني قدرتمند، و احساس نيازهاي جديد سياسي و اجتماعي، آنها را وادار به اتحاد و ايجاد حكومتي مقتدر نمود به طوريكه قوي ترين قوم آن روزگار يعني آشوري را براي هميشه از صفحه روزگار محو كردند. امروز هموم باستان شناسان، تپه باستاني هگمتانه، واقع در مركز شهر همدان را، كه وسيع ترين تپه باستاني ايران است، بقاياي همان ابنيه عهد كاسي، مادي، هخامنشي و بعد از آن مي دانند. مساحت اين تپه حدود 30 هكتار مي باشد. كه با در نظر گرفتن بخش هايي كه جزء محدود تپه باستاني بود، ولي اينك ساختمانهاي مسكوني بر روي آن ساخته شده، به بيش از 40 هكتار نيز مي رسد."
چنانکه از تصویر حصارهای تو در توی دژ کیشه سو (به اوستایی یعنی دارای آیین سودمند) بر می آید آنجا همان دژ همدان (دژ هوخت کنگ اوستا و کتب پهلوی یعنی دژ گفتار نیک) بوده است و توسط آشوریان در درون خاک ماد بنا شده بوده است. بر خلاف گفتهً هرودوت آنجا از اول پایتخت مادها نبوده است؛ فقط از زمانی که کی آخسارو (هوخشتره، کیخسرو، ویرانگر آشور) آن را تصرف کرد به پایتختی مادها برگزیده شد و هنگماتانه یا هگمتادانه یعنی گنجگاه مادها نامیده شد. پایتخت دایائوکو (کیقباد) شهر میانه و پایتخت نواده اش خشتریتی کاشان (کار کاشی) و دژ سیالک آن (سیلخازی) بوده است.


وجه تسميه كاشان

در مورد وجه تسميه کاشان سخن بسيار است. ليکن با در نظر گرفتن معني واژه هاي کاس، کاسه و کاس آب و موقعيت کاشان در قديم اين واژه مي تواند گرفته شده از کاس باشد که در اصل کاشان و به مرور زمان به کاشان تغير شکل يافته است.زبان شناسان بر اين باورند که نام کاشان به معني خانه هاي تابستاني است، که با چوب و ني ساخته مي شده است ولي برخي ديگر نام کاشان را ماخوذ از کلماتي چون کاسيان، کاشيان، کي آشيان و کاه فشان، کاسو يا کاشو مي دانند.در کل در مورد وجه تسميه کاشان و نام اوليه آن از طرف مورخين و باستان شناسان عقايد گوناگوني ابراز شده که به چند مورد آن اشاره مي شود: 1ـ از آنجا که اين شهر در قرون متمادي مرکز ساخت بهترين کاشيها بوده آن را کاشيان و کاشان ناميده اند.2ـ گروهي از باستان شناسان پس از حفاريهاي باستان شناسي در تپه هاي سيلک به اين نتيجه رسيده اند که نام کاشان مشتق از کلمه کاشو يا کاسو است و آن نام قومي کهن بوده که در بين النهرين مي زيسته اند و سپس به اين سامان نقل مکان کرده و نام محل اسکان آنها کاسيان يا کاشيان خوانده شده است. . 3ـ ملک الشعراء بهار در ديوان خود وجه تسميه کاشان را معبد و جايگاه جشن و دل آسايي دانسته است. 4ـ مولف کتاب فرهنگ واژه هاي فارسي در زبان عربي مي نويسد: کاشان به خانه هاي تابستاني اطلاق مي شود که با چوب و ني ساخته مي شد. . 5 ـ مولف کتاب آثار تاريخي کاشان و نطنز مي نويسد: چون اولين جايگاه آباداني در اين ناحيه به امر پادشاهان اساطيري در کنار چشمه فين ساخته شده آن را کي آشيان يعني جايگاه حکام گفته اند."

به بیان ساده این معلومات ابتدایی با توجه به منابع واقعاٌ موجود در تاریخ ماد در بارهً کاشان باستان یعنی کارکاشی (یعنی مستعمرهً کاسیان) و تپه سیلک (سیالک) آن که همان سیلخازی پایتخت و دژ پادشاه بزرگ ماد خشتریتی (کیکاوس) شکست دهندهً آشوریان در زمان آشوربانیپال فاتح مصر می باشد، فضاحت بار است: در اینجا مطلبی را از مقالهً مازندران خود می آورم تا حملهً دوم آشوریان که منجر به نخستین پیروزی بزرگ مادها (کیانیان) و تشکیل نخستین امپراتوری بزرگ در فلات ایران گردیده، بهتر درک شود: " نکتهً اساسی که مرا قانع به یکی بودن تپوریان (علی القاعده صورتی از کلمهً تاوریان) و آماردان نمود همانا مترادف بودن ریشهً اوستایی آنها در معانی نابودکنندگان، خردکنندگان و کشندگان است. مسلم به نظر می رسد معنی لفظی آلت خردکننده و برنده ای هم که تبر (به روسی تُپور) نامیده میشود، از همین ریشهً تاور (تپور) میباشد. و ازروی تداعی معانی همین اسامی بوده که لقب اوستائی کرساسپ (گرشاسب یعنی درهم شکنندهً راهزنان) برای آترادات (مخلوق آتش) پیشوای بزرگ آماردان (تپوریان) پیدا شده است وهمین طور کلمه تپور (تبر) در اوستا به صورت گرز سلاح مخصوص گرشاسب- رستم (آترادات پیشوای مردان) درآمده است. بنا به خبر خارس میتیلنی آماردان البسهً سکایی برتن می کرده اند و از همینجاست که رستم/گرشاسپ اهل سیستان یعنی سرزمین بعدی سکائیان آسیای میانه به شمار رفته است. در صورتیکه موطن وی همان محّل هفت خوان قهرمانی وی یعنی مازندران و گیلان بوده است چه در اوستا محّل فدیه آوردن گرشاسب/ رستم یکجا گوذه (یعنی سرزمین پوشیده و مخفی) آمده که مترادف نام اوستایی دیگر گیلان یعنی ورنه می باشد و جای دیگر که وی تصریحاً به الههً آبها اردویسور ناهید(همان ایفی ژن تاورها/تپوریان) فدیه می آورد از وی می خواهد که به دشمنان قدرتمندش در کنار دریای فراخکرت (مازندران) غلبه کند.پس درمجموع کاملاٌ معلوم میشود که منابع کهن یونانی و ایرانشناسان پیرو صرف آنها از اینکه آماردان (یعنی آدمکشان) وتپوریان (یعنی خرد و نابودکنندگان) را نام دو فبیلهً جداگانهً همسایه دانسته اند، کاملاٌ راه خطا پیموده اند و این دو نامهای قبیلهً واحدی بوده اند و بس. چنانکه اشاره شد این اینهمانی بودن آنها با مندرجات اوستا نیز جور درمی آید چه در اوستا لّب اعمال گرشاسب/ رستم (همان آترادات پیشوای مردان تاریخی) تار و مار کردن آشوریان مهاجم به شهر آمل مازندران (دیوان مارندران) است که در آنجا زیر رهبری رئیس رئیسان شانابوشو مادهای تحت رهبری خشتریتی (کیکاوس) را در محاصره گرفته و برای تسلیم مادها با این فرمانروای ماد به مذاکرات صلح مشغول بوده اند. به احتمال زیاد حملهً آترادات وآماردان/تپوریان تحت فرمان وی به طور غافلگیرانه صورت گرقته و کمتر آشوریی از دست آماردان وببران مازندران جان سالم به در برده است. واین بی شک همان واقعه ای هست که در شاهنامه به صورت هفت خوان رستم منعکس شده و گرشاسب/ رستم (آترادات پیشوای آماردان) را تبدیل به قهرمان بی بدیل و جاودانهً ملت ایران کرده است.نام رستم/گرشاسب در منظومهً حماسی کهن آذربرزین نامه یکجا به صورت منحصر به فرد وجالب آن رستم تورگیلی (یعنی پهلوان دشمن کش منطقهً جنگلی) ثبت شده و جای دیگر تحت نام بسیار قابل توجهً آذربرزین (آتش بالنده) که پسر فرامرز (مردکناری) به شمار رفته وقهرمان اصلی این منظومه است خود متضمن نام اصلی رستم/گرشاسب یعنی آترادات (مخلوق آتش) می باشد چه در اوستا نیز نام پدر گرشاسب/رستم ثریته آمده که به معنی مرد کناری است. در اساطیرزرتشتی متاًخر نام آترادات به موازات بهرام ورجاوند (زرتشت) معرفی شده که این مترادف با لقب وزیرکورش (پشوتن) یعنی " آرای(نجیب) دشمن کش" می باشد. این موضوع که در اوستا گرشاسب با خنه ثئیتی پری ("الههً آبهای جاری کناری") ربط داده شده بی تردید از سنت پرستش الههً بزرگ آبهای آماردان/ تپوریان یعنی ایفی ژن (ناهید) ناشی شده است." کتیبه های اسرحدون پادشاه پیشین آشور و پدر آشور بانیپال معلوم می دارد چرا خشتریتی (کیکاوس) دژ و شهر خود یعنی سیلخازی (تپه سیلک) و کارکاسی ( یعنی مستعمرهً کاسیان= اسلاف لران) را بی دفاع در مقابل دشمنان آشوری رها کرده و به شهر آمل مازندران پناه برده بود و بدین خاطر هم هست که اسرحدون وی را دشمن محتال نامیده است: در تاریخ ماد تألیف دیاکونوف می خوانیم: در نوشته های اسرحدون جنگ با خشتریتی (کیکاوس) به احتمال قوی (من می گویم به طور قطع و یقین) در اظهاریهً بسیار مبهم زیر منعکس است: " من کشور بارناکا یا پارتوخا (یعی سرزمین کنار چشمه)، دشمن محتال و ساکنان دژ تیلاشوری (سیلخازی= سیلک) را که نامش در دهان مردم مخرانو ( یعنی میتانیهای مهر پرست از اسلاف کُردان ) پیتانو (دژ سرور) است؛ پایمال کردم." سند درستی این نظر این است که در اوستا نیزمکان پایتخت خشتریتی / کیکاوس (یعنی فرمانروای سرزمین کنار چشمه= فین) در کنار کوه ارزیفیه یعنی کوه کرکس ذکر شده که باید همان شهرکاشان جوار کوه کرکس بوده باشد.

هیچ نظری موجود نیست: