شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۶

اقوام تورانی آسیای میانه

بررسی نام و نشان قبایل سکایی کهن آسیای میانه

نگارنده در طی سالهای گذشتهً دور و نزدیک ضمن مقالاتی چندین بار در همین راه شناسایی سکائیان آسیای میانه تلاش نموده است؛ ولی پیشرفت در این راه چندان موفقیت آمیز نبوده و غالبا چیز جدید زیادی به آن چه ایرانشناسان در ما سبق به دست آورده اند، اضافه ننموده است. اما این بار در بررسی مجدد ماهیت تاریخی این قبایل با دستاورد جدیدی به سراغ منابع تاریخی مربوط بدیشان خواهم رفت؛ چه در این روزها بالاخره بعد از سه دهه موفق شده ام که معنی اصلی نامهای سکا، ماساگت، آلان و اوستی را به ترتیب در کلمات گوزن، گوزن بزرگ (گوزن شمالی)، قوم منسوب به توتم گوزن بزرگ (مرکب ایزد خورشید) و قوم منسوب به ایزد خورشید (واستی دژی یا واسترژی) پیدا کنم و اینها به نوبه خود پرتو نیرومندی بر روی داده های تاریخی کهن افکنده و به تعیین و تبیین نامهای باستانی ملل آسیای میانی قدیم کمک شایانی می نمایند. نام قبایل مذکور خصوصاً در رابطه با رانده شدن یوئه چی ها از ترکستان کنونی چین (سین کیانگ) توسط هونها که در اواخر قرن دوم پیش از میلاد صورت گرفت در منابع یونانی و چینی با اهمیت زیادی نقل گردیده است. در این راه هنوز نوشته و. بارتولد ایرانشناس روسی در کتاب جغرافیای تاریخی ایران پس از گذشت یک قرن هنوز جالبترین و کاملترین نوشته در این باب به نظر می رسد. ما پیش از بررسی دوبارهً نامهای این قبایل مندرجات کتاب وی را در این مورد نقل می نمائیم: "در سال 206 پیش از میلاد یوفیدم در محاربه به آنتیوخوس کبیر شامی تهدید کرده بود که عشایر صحرانشین را به مملکت دعوت خواهد کرد و در نتیجهً همین تهدید بود که آنتیوخوس حاضر به عقد صلح گردید. دیمیتری پسر یوفیدم تحت فشار یوکراتید از مملکت باختر رانده شد و فقط هندوستان یعنی مملکت ماورای هندوکش را مالک بود. یوکراتید مجبور بود که با اخلاف یوفیدم در هندوستان و پادشاهان یونانی حوضهً رود هیرمند و علاوه بر آن به طوری که یوستین می نویسد با ملل آریانا (خراسان) و سغدیانا (ماوراء النهر) محاربه کند، به همین جهت پارتها که در آن دوره تحت سلطنت مهرداد اول قوت گرفته بودند موفق گردیدند که ایالت آسپیونا (فرغانه) و توریوییا (تایوآن منابع چینی=وخش، آمودریا) را از تصرف باختریها خارج کنند. بنا به قول گوتشمید قطعات مذکور جزو ولایت آریانا (خراسان بزرگ) بودند. روایت دیگری هست که مهرداد ملک خود را تا هندوستان بسط داد ولی به طوری که گوتشمید ثابت می کند پارتها به هندوستان لشکرکشی نکرده بودند، بلکه این تهاجم از طرف سکاها که در تواریخ چین به ملت سه مسطور است و در آن زمان از هفت آب رانده شده بودند به عمل آمده است. به طوری که معلوم شده این حرکت مربوط به یکی از مهاجرتهای مهم در آسیای مرکزی بوده است. تقریباً مقارن همین هجوم سکاها، مملکت سغدیانا هم به تصرف یوئه چی ها در آمد و بنا به قول گوتشمید علت اظهارات یوستین که سغدیها را جزو دشمنان یوکراتید قرار داده همین فقره می باشد. یوئه چیها از مملکت سغدیان جلوتر رفتند و مملکت باختر (بلخ) را تصرف کردند. استرابون به جای یوئه چی ها اقوام آسی، پاسیانی، تخار و ساکارا اوک را فاتح باختر می نامد و تروگ پمپی(که یوستین آز آن استفاده کرده) سارا اوکها و آسیانها را ذکر کرده است. یکی از فصول کتاب تروگ پمپی که مفقود گردیده عنوان ذیل را داشته است: "چگونه آسیانها نزد تخارها پادشاه شدند.". بطلمیوس در ردیف تخارها (به فتح یا به ضم تا) از قوم یات (خانه به دوش) در سیردریا سخن می راند. گوتشمید چنین نتیجه میگیرد که فاتح باختر تخارها بوده اند." آسیانها، آسیها، یاتها و یواچیها کلماتی هستند که خواسته اند کم و بیش اردوی عمدهً تخار را که شاید تلفظ آن سخت و مشکل بوده ادا کنند." گوتشید علت بروز اختلاف قول را بین چنیها- که فقط از یک دولت فاتحان باخحتر اسم می برند- و نویسندگان قدیم یونان که اسم سارااوکها و یا سکارااوکها را هم ذکر می کنند، بدین نحو بیان می کند که ساکارااوکها صفحه مرگیانا را که سابقا قسمتی از باختر بود مسخر ساخته بودند و بعدها این صفحه را پارتها از آنان گرفتند. فرهاد دوم جانشین مهرداد اول ساکارا اوکها را مغلوب ساخت ولی در اواخر سلطنت فرهاد همین سکاها شکست سختی به پارتها دادند. خود فرهاد در جنگ کشته شد. سکاها مملکت پارتها را غارت کردند و بعد مملکتی را به نام آنان به اسم سکاستن و یا سجستان (سیستان) نامیده شد، متصرف گردیدند.... تخارها در تخارستان قرون بعد اسکان گرفتند و ظاهراً در مملکت واقع در غرب بلخ نفوذ کمی داشتند. ما دیدیم که در قرن دوم پیش از میلاد پارتها قسمت غربی باختریان متصرف گردیدند. بعدها در جنوب حوضهً رود هیرمند دولت جداگانه ای از پارتها تشکیل گردید که قلمرو آن تا مصب رود سند بسط می یافت. از بین یوئه چیها (تخاران، یوئه چیهای بزرگ) و یواچژیها (یوئه چیهای کوچک) بعد از یک صد سال سکونت در باختر قومی به نام کوشان ترقی کرد و به تدریج قسمت عمدهً هندوستان را مسخر ساخت. سلاطین این طایفه خود را "ثابت قدم در قانون" یعنی حامی آیین بودا می نامند. فقط از قرن سوم بعد از میلاد تخارها را و یا به طوری که منابع هندی می گویند سکاها را از هندوستان بیرون می کنند و سلاطین آنها به بلخ مراجعت کرده و تحت نفوذ سیاسی و مدنی سلسلهً ساسانیان که در آن زمان تشکیل شده بود در می آیند." معنی لفظی نامهای تخار (اکثریت یوئه چی ها) ، یات/ یوئه چژی (اقلیت یوئه چی ها)، آسیانی (قوم منسوب به عقاب)، سارااوکها (دارندگان کلاهخود بلند) یا سکارااوک (سکائیان تیزخود) و پاسیانی (مردم سرزمین گذرگاهی) به سادگی آنان را با تایوچه ایها و یوئه چژیهای منایع چینی، دریهای ساسانی (سکائیان پارسی برگ هومه)، اسلاف بلوچان/ کوفچها (دارندگان کلاهخود تاج خروسی، خوچی) و سکائیان داهه/ پارتی شمالی (لابد آنان که ولایات توریوییا و اسپیونا را متصرف شده بودند، مطابقت می دهد. در مورد تطبیق نام دریهای ساسانی با آسیها گفتنی است که این هردو نام در زبانهای سکایی -که از آنها در نزد مردم آسیای میانه و مجارها به یادگار مانده- به معنی قوم منسوب به عقاب (سیمرغ) می باشد. در همین مورد اخیر توضیحات دکتر علی مظاهری درجلد 2 کتاب جادهً ابریشم بسیار جالب توجه است: "پارسیان در خبر آمیانوس مارسلینوس به معنی ساسانیان، یا آن حریفان خطرناکی می باشند که این ژنرال بیزانسی آنان را نسبتاً خوب می شناخت. وی میگوید که آنان اصلاً سکایی نژاد هستند و حق با اوست، زیراکه ماخذ چینی هم از سوی خود برای پارسیان ساسانیانی، داشتن تباری تایوئه چی (تخاری) قائلند (به یاد بیاوریم گفتهً تروگ پمپی که میگوید آسیها= ساسانیان در نزد یوئه چی ها به مقام فرمانروایی رسیده بودند). تنها میگوئیم که این سکائیان پارس نشین لابد از عشیره ای خویشاوند با سکائیان هندنشین بودند (بر پایه گفته های و.بارتولد اینان خود همان سکائیان پارسی رانده شده از هند بودند) که همزمان با ایشان به سمت جنوبی هندوکش گذر کردند تا مقارن زمان پرثوه ها در زرنج (اصطلاح قبل از مقدونی) که سپس به کشور سکستان یا سیستان تبدیل یافت، استقرار یابند. در این منطقه است که این سکائیان به زندگی دیهقانی خو گرفتند و برای ما مسکوکات بسیار فراوان سگزی به تقلید مسکوکات قبل از عصر خود یعنی مقدونیان بلخ از آنان به یادگار ماند. از زمانی بسیار قدیم، یعنی بلافاصله بر رد پای مقدونیان (85 ق.م.) گروهی از این سکائیان از رودبار هیلمند ، از راه کوتیه و مولتان به رودبار سند رسیده که در آنجا حکومت سکائیان هند را بنیان نهادند. در مجموع این جناح دست چپ همان اردویی است که ملوک مقدونی را از بلخ رانده بود. و اما جناح دست راس، بی آنکه هرگز به طور کامل زرنج سکستان زرنج (سیستان) را که همچون میهن دومش گردیده بود، ترک گفته گوید، به تدریج و بیش از پیش در فارسستان یا پارسیس یونان راه یافت." می دانیم در طبری و ابن اثیر نیز نژاد ساسانیان را با سکائیان - در اینجا اسلاف کردان (سکائیان کردوخی) پیوند داده شده است آنجا که از زبان اردوان پنجم اشکانی، اردشیر بابکان را بار آمده در چادر کردان معرفی می نماید:" تو پای از گلیم خویش بیرون نهادی و مرگ را به جانب خویش خواندی ای کرد نژاد (لفظاً یعنی از چوپانان خانه به دوش) که در چادر کردان پرورده شده ای ترا که رخصت داد که آن تاج را بر سر گذاردی." در مورد ساکارااوکها (سکائیان تیزخود) گفتنی است که سرزمین بلوچستان در عهد ساسانیان به نام ایشان توران خوانده می شده است. این خود گواه آنست که نام و نژاد بلوچان (دارندگان کلاهخودهای بلند) متعلق به همین سکائیان رانده شده از آسیای میانه و ماوراء النهر می باشد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

درد مشترک داريم هم ميهنان
برای ساختن دوباره ايران و بازگشت به فر و شکوه ديرينه بياييد به هم بپيونديم و با خرد و انديشه به جنگ سياهی ها برويم
باشگاه انديشه ايرانی دريچه نو برای ديدن زيبايی های گيتی بروی شما می گشايد و دستان پر مهر شما را برای ياری می فشارد.
از اينکه تارنگار ما را می بينيد و در تارنگار خود آدرس ما را می نويسيد سپاسگذاريم

www.bashgah.pib.ir

Unknown گفت...

با سلام لازم به ذكر است كوروش كبير در جنگ با سكاها كشته شد و سكاها اقوام محاجمي بودند كه بعد از خروج آريايها از مناطق سيبري و مهاجرت به اروپا و ايران وهند به آنجا وارد شدند و سالها با پارسها در جنگ بودند تا به ايران وارد شوند و در اصل سكاها نياكان تركاها هستند كه در آسياي مركزي زندگي ميكردند لطفا كمي مطالعات خود را تكميل كنيد و بعد با استناد به چند جمله بدون اساس از جمله يك سردار رومي كه دشمن ساسانيان بوده بيانيه صادر كنيد لازم به ذكر مجدد است اقوام كرد در اصل باقي مانده اقوام ماد هستند