تثلیث بابلی انکی، مردوک و آداد در هئیت سوشیانتهای زرتشتیان
نگارنده اخیرا پس از سه دهه تحقیق مداوم سرانجام ریشه ًمعضل تثلیث خدایان معروف هندوان یعنی برهما (خالق دانا)، ویشنو(مسلط بر همه)/کرشنا و شیوا(خجستهً ویرانگر) و تثلیث مسیحی پدر (انکی، خدای زمین و آبهای ژرف و خرد)، پسر(مردوک، یعنی سرکوبگر پسر انکی) و روح القدس (در اصل خدای رعد و توفان، آداد برادر توأمان انکی) را با ریشهً تثلیث بابلی انکی(خدای خرد)، مردوک(خدای منجی) و آداد(خدای توفان و رعد) دریافت و این دستاورد مهم زمینه را برای پیدایی اساس باور زرتشتی سه منجی موعود زرتشتی یعنی سوشیانتها فراهم نمود. چه بی شک نامهای پهلوی هوشیدر (دانا)، هوشیدر ماه (دانای بزرگ= مهدا، مهدی) و سوشیانت (دادگر نیک) یا همان استوت ارته (استوار کننده عدالت) به ترتیب از القاب ایرانی و هندی انکی (یعنی اهورامزدا و برهما)، مردوک(در چم ایرانیش بسیار دانا) و آداد(هداد، در چم ایرانیش دادگر خوب) پدید آمده اند.از قرار معلوم زمانی که دوران عظمت سیاسی سرزمین بابل توسط هخامنشیان به سر آمد، این تثلیث برای تسلی خاطر مردم بابل توسط کاهنان بابلی پدید. ایرانیان شکست خورده بعد هخامنشیان نیز برای تسلی خاطرشان این باور بابلی را در هیئت ایرانی شده اش یعنی سه سوشیانت خلفهای موعود زرتشت در آورده اند، بر این مبنا که در آغاز هزاره های بعد زرتشت به توالی ظهور خواهند نمود. یهود و مسیحیان و مسلمین نیز به نوبهً خویش همین جریان فرهنگی موعود باوری را از بابلیان/ایرانیان به ارث برده اند. در اینجا مقالهً مربوط به منجیان موعود زرتشتی را تحت عنوان آخرین رهاننده از ماهنامه موعود نقل می نمائیم:
آخرين رهاننده (ماهنامهً موعود، ۱۱ خرداد ۱۳۸۴)
سهيلا صلاحى اصفهانى از آنجا كه اعتقاد به موعود آخرالزمان فصلى مشترك ميان اديان مختلف است، در اين مقاله تلاش شده تا گزارشى كوتاه از باور زرتشتيان در اين خصوص ارائه گردد، باشد كه در پيشگاه حضرت ولى عصر،عليهالسلام، پذيرفته شود. در اعتقادات كهن ايران، هستى عمرى دوازده هزارساله دارد كه به چهار دوره سههزارساله تقسيم مىشود: 1. سههزار سال نخستين زمانى است كه جهان مينوى است، آفرينش بالقوه است و تنها در انديشه اهورامزدا وجود دارد. 2. سههزار سالدوم زمانىاستكه جهان رنگ مادى به خود مىگيرد، آفرينش پاكاست وآلودگى به آن راه نيافته است. 3. سههزار سال سوم زمانى است كه آفرينش دچار آلودگى مىشود و نيروهاى اهريمنى به سرزمين روشنايى مىتازند و آميختگى و كشاكش ميان نيكى و بدى درمىگيرد. 4. سههزار سال چهارم روزگار جدايى و رهايى است. آفرينش آلوده و آميخته در اين دوران به سوى پيراستگى مىگرايد تا سرانجام به پاكى آغازين خويش بازگردد. (1) Saoshianta به طور خارقالعاده ظهور مىكند. سنت مزديسنان حاكى از اين است كه اين سه منجى، سه برادر از پشت زرتشت هستند كه ايزد « نريوسنگ » نئيريوسنگه (Nairyosangha) نطفه را حفظ كرده و به ايزدبانو آناهيتا مىسپرد. ايزدبانو نطفه را در درياچه«كانسهايه» يا «كانسو» (Kansaoya-Kansu) نگهدارى مىكند. در آغاز هزاره يازدهم، دوشيزهاى از يك خاندان بهروز و پارسا و پرهيزگار در اين درياچه ( هامون) به آب داخل شده واز آن نطفه آبستن مىشود و «اوخشيت ارته» يا «هوشيدربامى» (2) نخستين موعود و منجى متولد مىشود. چون به سن سىسالگى رسد، از سوى اهورامزدا برانگيخته شده و به رواج دين مىپردازد. براى هر يك از اين سوشيانتها، نشانههايى در ظهور نقل است. از علايم ظهور « هوشيدر » آن است كه خورشيد به مدت دهشبانهروز در ميان آسمان بىحركت مىماند و به هفت كشور روشنايى مىبخشد. آنان كه پاكدين و پرهيزگار نيستند، از اين شگفتى آن چنان هراسان مىشوند كه جان باخته و مىميرند و بدين طريق زمين از ناپاكان و بىدينان تهى مىشود. در آغاز هزاره دوازدهم، از همان خاندان بهروز پرهيزگار، دوشيزهاى به درياچه هامون اندر شده و از نطفه زرتشت آبستن مىشود، كه پسرى مىزايد به نام « هوشيدرماه » (3) . به سىسالگى كه رسد، از سوى خداوند برانگيخته مىشود و نشانه ظهور وى آن است كه خورشيد به مدت بيستشبانه روز در ميانه آسمان بىحركت مىماند. در زمان وى «اژىدهاك» ( ضحاك) كه در كوه دماوند به زنجير بسته است، بند گسسته و در زمين به بيداد و ستم مىپردازد. پس به فرمان اهورامزدا، گرشاسب از سرزمين زابل رستاخيز كرده و آن ستمگر ناپاك را تباه مىكند. در پايان هزاره دوازدهم، براى سومين بار از خاندان بهروز پارسا، دوشيزهاى به آب درياچه هامون داخل شده و آخرين رهاننده يا «سوشيانت» ( استوت - ارته) (4) موسوم به سوشيانت از وى زاييده مىشود. چون به سىسالگى رسد، نشانه ظهور، مردم را بشارت مىدهد و اين نشانه، بىحركت ماندن خورشيد در ميانه آسمان به مدت سى شبانهروز است. (5) در توصيف سوشيانس آوردهاند كه وى داراى فر كيانى است. غذايش از سرچشمه مينوى است; از پيكرش مانند خورشيد چنان فروغ بتابد كه در دورترين كشور روى زمين نمودار باشد; گوئيا با شش چشم جهات ششگانه زمين را مىنگرد. او خلايق را كه به گرد وى جمع مىآيند به ستايش پروردگار امر مىكند. (6) معاونان و ياران « استوت ارته » پيروزمند نيز با او ظهور كنند، كسانى كه نيكانديش، نيكگفتار، نيككردار و بهديناند. كسانى كه هيچ وقت قولى كه با زبان خويش دادهاند نشكنند و از مقابل آنان ، عفريتخشم نابكار فرار كند، آنان پانزده مرد و پانزده زن هستند كه در نو نمودن جهان از ياران سوشيانت مىباشند. اسامى برخى از آنان چنين است: كيخسرو، طوس، گودرز، گرشاسب، نريمان و ... (اسامى زنان در جايى ضبط نشده است) (7) . هنگام ظهور آخرين موعود دين زرتشتحوادثى اتفاق مىافتد كه در زير به بعضى موارد اشاره مىشود: 1. روز نشور فرا مىرسد و مردگان برمىخيزند. 2. زمين و آسمان از موجودات خود تهى مىگردند. 3. انجمنى عظيم براى داورى و حساب كردار بندگان فراهم مىآيد. 4. درباره هر يك از ارواح گذشته، فرمان يزدانى صادر مىشود. 5. فرقه نيكان از زمره بدكاران جدا مىشوند. 6. ستاره دنبالهدارى به نام گوچهر (Gochihr) بر زمين مىافتد و شعلهور مىشود. 7. همه معادن و فلزات گداخته مىگردند و چون سيل روان مىشوند. آن مايع گداخته براى نيكان چون شير گرم و ملايم خواهد شد. ليكن بدكرداران و دروغگويان طعمه آن سيل آتشين مىشوند.
در مصاحبه موبد زرتشتی اسفندیاری با ماهنامهً موعود که ذیلاً نقل میگردد، وی بدون اطلاع از اساس بابلی این باور نظریات نسبتاً درستی از اساس باور منجیان موعود زرتشتی بدست داده است.
از كيومرث تا سوشيانس(ماهنامهً موعود، شمارهً2، ۲۴شهريور ۱۳۸۲)
اشاره: عقيده به ظهور «موعود» مخصوص به دين يا ملت خاص نيست. هر يك از ملل منتشر در عالم به نوعى براى اين اعتقاد اقرار آورده اند و براى رهايى جهان از چنگال ظلم و تباهى ، ظهور منجى آخرالزمان را انتظار مى كشند. «سوشيانس مزديسنا» به منزله «كرشناى » برهمنان و «بوداى پنجم » بودائيان مورد قبول همه زردشتيان مى باشد، آنان منتظر سه موعود مى باشند و قائل به وجود هزار سال فاصله ميان هر يك از آنانند. «اين موضوع در اوستا و كتب پهلوى و پازند و پارسى مشروحا با يك زبان شاعرانه و تعبيرات بسيار دلكش و عالى بيان شده است در اوستاى عهد ساسانيان نسك مخصوصى راجع به سوشيانس بوده است » بنابر اعتقاد زردشتيان ، طول جهان دوازده هزار سال خواهد بود كه خود به چهار دوره يا عهد سه هزارساله تقسيم مى شود. با مراجعه به منابع دينى زردشتيان بويژه فصل اول «بندهشن » دريافته مى شود كه در سه هزار سال آغازين از عمر جهان ، اهورا مزدا عالم روحانى فروهر را آفريد و پس از آن ، جهان جسمانى را پديدار ساخت، عمر اين دوره از حيات جهان نيز سه هزارسال بطول انجاميد. در عهد سوم ، طغيان اهريمن موجب پديدار شدن تباهى و رنج شد تا آنكه در سه هزارساله چهارم، زردشت نمودار گرديد. دهمين هزاره ، سرآغاز سلطنت پيامبر ايرانى است. در آغاز هر يك از هزاره يازدهم و دوازدهم بالاخره ، آخرين هزاره از عمر جهان پسران زردشت نمودار خواهند شد. به هر «سه پسر زردشت كه در آخرالزمان تولد يا بند سوشيانس نام داده اند بخصوص اين اسم براى تعيين آخرين موعود تخصيص يافته است و او آخرين مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. دريسنا26 فقره 10 آمده است: «ما به فروهر پاكان از نخستين بشر كيومرث تا سوشيانس درود مى فرستيم » با اين مقدمه به سراغ «موبد موبدان » اسفنديارى ، عالم روحانى زردشتين ايران مى رويم تا در محل انجمن زردشتيان ، با ايشان درباره «موعود» گفتگو كنيم. موعود: لطفا مختصرى درباره تاريخ موضوع موعود در آيين زرتشت بفرماييد؟ موبد اسفنديارى: به طورى كه مى دانيد در مذهب زرتشتى عقيده به موعود آينده يا "سوشيانت" يكى از عقايد بسيار قديم ايرانى است و نياكان ما حتى پيش از زرتشت به ما بشارت داده بودند كه اميدوار باشيم كه پايان شب سيه سپيد است و اين اميد باعث شد كه ايرانيان بعد از هزار سال تحمل ظلم و ستم ضحاك تازى يعنى حكومت بابليها و كلدانيها وقتى كه كاوه آهنگر قيام كرد و آن چرم پاره پيش بندش را سر نيزه كرد و به قصد خونخواهى راه افتاد مردم هم دنبالش رفتند و ضحاك را شكست دادند و فريدون را بر تخت نشاندند. اين از مظاهر اميد و اميد داشتن بود. در مقابلش يكى از عقايد بوداييها اين است كه هر وقت گرفتار سختى و زحمت فوق العاده اى شدند خودكشى كنند و در مذهب بوداييها خودكشى يكى از كارهاى صواب شمرده مى شود كه آن را «هاراكيرى » مى نامند و معتقدند كه اين افراد مستقيم مى روند نيروانا. نيروانا هم يعنى نابودى و مى گويند كه ما در اصل نابود بوديم و به خاطر گناهى كه كرديم خداوند اين كالبد هستى را به ما داد وقتى هم مرديم ديگر از هر رنج و بلايى آسوده مى شويم. موعود: يعنى مى فرماييد اعتقاد به منجى موعود در دين زرتشت منشا صرفا اميدآفرينى دارد؟ موبد اسفنديارى: بله فقط اميد است البته بعدا مى بينيم كه يكى از پادشاهان ايران قبل از زردشت به نام كيخسرو زنده از دنيا رفته است و جزء جاودانيهاست. الان ما نمازى داريم به نام نماز تندرستى و براى عده زيادى از اينها نماز تندرستى مى خوانيم يعنى نمرده اند، مثلا بهرام شاه ورجاوند ، دستور پشوتن ، كيخسرو پادشاه، هوشيدرماه و سوشيانت را جزء جاودانيها مى دانيم كه بعد از اينكه بشر با نيروى خودش شر را شكست مى دهد زمين آماده مى شود براى پيشبرد خير. آن وقت اين موعود آينده مى آيد. كه اين موعود آينده پيش از زرتشت سه گروه بوده اند:يكى هوشيدران (خردمندان) سوشيانتها(خيرخواهان) و فرشوكرتها (نوكنندگان) و معتقدند خداوند هميشه اينها را زنده نگه مى دارد تا بشر را راهنمايى كنند. زرتشت هم وقتى ظهور فرمود گفت: «كه من هم يكى از اين سوشيانتها هستم . يعنى من از خيرخواهان شما هستم.» موعود: لطفا بفرماييد در كداميك از منابع دينى شما به ظهور موعود اشاره شده است؟ موبد اسفنديارى: بله در فروردين يشت. مى دانيد كه تمام يشتها بجز يكى دو تا متعلق به زمانى قبل از زرتشت است. موعود: سوشيانت يا سوشيانس از نظر لغوى يعنى چه ؟ موبد اسفنديارى: يعنى خيرخواه ، شيانتا يعنى آرزومند، آرزو كردن ، خواهش كردن و «ساو» كه بعدا به «او» تبديل شد يعنى خوبى. پس سوشيانت يعنى خيرخواه. ما معتقديم كه اين فرمانده روز آخرت يعنى قيامت يك نفر خواهد بود به نام سوشيانت و سوشيانت يعنى هم خيرخواه و هم نجات دهنده ولى البته او نمى آيد دين جديدى داير كند او مى آيد عدل و داد و انصاف را در دنيا رواج بدهد پيش از ظهورش دنيا مثل امروزه گرفتار جنگ و جدال و بى انصافى و مردم آزارى و تقلب و دروغگويى و هر گونه بدانديشى و بدگفتارى و بدكردارى هست و او مى آيد براى اينكه نيك انديشى و نيك گفتارى و نيك كردارى و عدل و داد و صلح و دوستى را در پيش عالميان برقرار كند. پس همراه سوشيانت يك عده اى از ارواح درگذشتگان پاك و پارسا هم به همراه او خواهند آمد و در ركاب او براى پيشبرد مرامشان همراهى خواهند كرد. موعود: بفرماييد طبق اعتقاد شما ماموريت سوشيانت در وقت ظهور چيست؟ موبد اسفنديارى: ما معتقديم كه اين سوشيانت وقتى مى آيد دين تازه اى نمى آورد بلكه مى خواهد عدل و داد را برقرار كند و البته شرط دارد. به شرطى كه ما (بشر) زمينه را آماده كرده باشيم براى شنيدن حرفهايش و گرنه ، نه او خواهد آمد و نه خدا او را خواهد فرستاد و انسان وظيفه مهمى دارد در از بين بردن شر. موعود: ظهور سوشيانت چه علائم و نشانه هايى دارد؟ موبد اسفنديارى:نوشته اند اول سه تا سوشيانت مى آيند. اولى كه مى آيد خورشيد ده شبانه روز در وسط آسمان مى ايستد و غروب نمى شود، دومى كه مى آيد خورشيد 20 روز وسط آسمان مى ايستد و غروب نمى شود و وقتى سوشيانت يعنى آخرين موعود مى آيد خورشيد يك ماه تمام وسط آسمان مى ايستد و غروب نمى كند: هنوز كسى نفهميده كه مقصود و فلسفه اين حرف چيست، چون اينجور چيزها اغلب نتيجه و معنى فلسفى دارد. مثلا وقتى مى گوييم كه فلان پيغمبر كور را بينا كرد يا مرده اى را زنده كرد مردم ساده و عوام همان ظاهرش را مى گيرند در حاليكه در واقع كور آدم نفهم و نادان و بى علم است وقتى دين پيدا كرد ، علم پيدا كرد مثل كورى بوده است كه بينا شده است و مى گوييم: بود مرده آنكس كه نادان بود كه بى دانشى دشمن جان بود. موعود: ببخشيد جناب موبد منظور من معجزات نبود. سؤالم اين است كه وقتى سوشيانت بخواهد ظهور كند چه علائم طبيعى در زمين و آسمان و يا در خود اجتماع به وجود خواهد آمد؟ موبد اسفنديارى: اينها تمام فرضيه است هر چه هم كه بگوييم فرضيه است. ما ز آغاز و ز انجام جهان بى خبريم اول و آخر اين كهنه كتاب افتاده است موعود: ضمن صحبتهايتان فرموديد كه مؤمنان بايد خودشان را آماده كنند براى ظهور سوشيانت اين آماده شدن به چه معنى است؟ موبد اسفنديارى: يكى از موبدان زمان ساسانى اين مطلب را گفته است كه سوشيانت وقتى مى آيد كه شما همه يكى باشيد متحد، يكدل و يكزبان باشيد و زندگى مسالمت آميز با هم داشته باشيد. موعود: آيا سوشيانت (موعود زرتشتيان) به هنگام ظهور يارانى هم دارد؟ موبد اسفنديارى: بله تمام اين جاودانيها از ياران او محسوب مى شوند. موعود: با پوزش از جناب موبد و تشكر از ايشان كه على رغم وجود مشكلات و مراجعه كنندگان فراوان چنددقيقه اى از وقت خود را براى پاسخگويى به سؤالهاى ما اختصاص دادند. اميدواريم در فرصتى ديگر امكان پاسخگويى به ديگر سؤالها را فراهم سازند. ماهنامه موعودـ شماره2
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر