یکشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۶

دجال و سفیانی در اصل همان خدای رعد و باران و توفان و احشام و غلات بابلیها یعنی آداد/داگون است

سومین خدای تثلیث موعودهای بابلی آداد/داگون در فرهنگ مقابله گر رسولان مسیحی به نقش منفی دجّال در آمده است

آداد خدای معروف رعد و توفان وباران و غلات و احشام کهن سامیان در سمت سوریه و فلسطین همچنین به نام داگان (خدای غلات) معروفیت یافته بوده است. چون وی در نزد مردمان سامی سمت بابل به عنوان آخرین خدا-منجی تثلیث خدایان بزرگ به شمار میرفت. از اینجا بوده که وجود وی به عنوان آخرین خدای موعود و منجی با نقش عیسی مسیح به عنوان تنها منجی آیندهً بشریت در تضاد می افتاد و لابد از اینجاست که وجود وی به عنوان آنتی کریست یعنی ضد عیسی مسیح مقبول بنیانگذاران مسیحیت (رسولان مسیحی) گردیده و به رسمیت شناخته شده است. جالب است که نام دجّال را در زبان عرب هم میتوان خدای باران(داج-ال=داگان، آداد) و هم به بسیار دروغگو معنی نمود. مطابق روایات اسلامی دجال دو کوه با خود دارد یکی شبیه کوه نان و دیگری شبیه کوهی است که چشمه های آب صاف در آن جاری باشد و مردمان تشنه و گرسنه از او متابعت می کنند. از طرف دیگر چون ساحر است به چشم مردم چنان می نمایاند که بهشت و دوزخ با اوست: از آسمان به دستور وی باران می بارد و زمین گیاه می رویاند. اختیار گنجهای زمین با اوست. مرده را زنده می کند و با صدایی که تمام جهانیان می شنوند ندا می کند: منم دجال. دجال خری دارد که از لحاظ شکل و هیئت از خودش عجیبتر می باشد. نام خر دجال را که به رنگ پوست پلنگ است حساسه نوشته اند. چهار دست و پایش تا زانو سیاه و از زانو به پایین سفید است.
بنابر این خر دجّال بیش از همه چیز نشانگر خدای احشام به شمار رفتن داگان/ آداد است. جالب است که نام سومری این خدای رعد و باران یعنی ایشکورا به معنی کوهستانی بوده است. این نام سومری از سویی می توانست در زبانهای سامی به معنی شکرگزار و یا نمازگزار گرفته شود که لابد از اینجاست دومین منجی موعود/سئوشیانت دوم اوستا اوخشیت نمنگهه یعنی پروراننده نماز نام گرفته است؛ و آن از سوی دیگر در همین زبانهای سامی معنی دارای اسب یا خر قرمز و خوش رنگ (=اشقر در زبان عرب) که خر دجّال متصف بدان است. این ایزد کهن سامیان در نقش مثبتش در نزد رسولان مسیحی روح القدوس (روآچ الوهیم) نامیده شده است که در اصل به معنی خدای توفان و باران است. این خدای باران و رعد معروف سامیان در نزد کاسیان(نیاکان باستانی لران) هودها(هداد، آداد، ایزد تندر) و بوریاش(باران و توفان) نامیده می شده است که در قرآن تحت نام هود پیغمبر ملکوتی توفان سرد قوم عاد (مردم انجمنی دوردست= مغان /کاسیان) به شمار آمده است . وی در اساطیر کهن خاورمیانه تحت نام هاروت به همراه ماروت (ایزد جنگ و باد) همکاران ایزد/الهه زمین در تأمین باد و بارانند. اینان همانند مهدی موعود شیعیان محبوسین چاهی در سمت بابل به شمار می آیند که تا روز رستاخیز در آنجا خواهند بود. جالب است جایگاه حبس و زندگی دجّال و خر اساطیریش نیز چاهی در آن سمت، به قید نام اصفهان ذکر گردیده است. این ایزد کهن سامی در نقش منفی اش در اساطیر اسلامی شیعی تحت نام سفیانی (خدای توفان و استر تیز رو)هم که در رابطه با روز رستاخیز موعودها است، بسیار معروف است.

دجّال (آنتى كرايست) در كتاب مقدس
مترجم: اسماعيل نعمت اللهى، ۱۴بهمن ۱۳۸۳ اشاره: در تمام اديان ابراهيمى موضوع ظهور »دجال« در آخرالزمان مطرح شده است. امّا اينكه دجال كيست، چه ويژگى هايى دارد، چگونه ظهور مى كند و... موضوعاتى است كه كمتر در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد. آنچه در پى خواهد آمد ترجمه مطلبى است كه در ذيل مدخل دجال (antichrist) در دايرة المعارف كاتوليك (Catholic Encyclopedia) آمده است . اين مقاله اطلاعات جامعى را در زمينه نگاه كتاب مقدس به موضوع دجال به دست مى دهد. با سپاس از مترجم محترم و حجة الاسلام و المسلمين حسين توفيقى كه زحمت مقابله و تصحيح اين ترجمه را پذيرا شدند، توجه شما را به اين مقاله جلب مى كنيم. پيشوند anti (ضد) در تركيب معانى متفاوتى دارد: antibasileus به معناى پادشاهى است كه دوران فترتى را پر مى كند؛ antistrategos به معناى كنسول فرماندار [استان قديم روم] است؛ antihoupatos در روم قديم به معناى فرماندار كل بوده است؛ در هومر antiheos شخصى است كه از لحاظ نيرو و زيبايى به خدا مى ماند، در حالى كه در آثار ديگر نمايانگر خداى ستيزه جو است. اگر صرفاً از قياس پيروى كنيم، مى توانيم antichristos را به شخصى تفسير كنيم كه از لحاظ سيما و نيرو به »مسيح« شباهت دارد؛ امّا راه مطمئن تر اين است كه واژه مذكور را طبق كاربرد آن در كتاب مقدس و [زبان ] كليسايى تعريف كنيم . الف: معناى اين واژه در كتاب مقدس واژه دجّال (antichrist) تنها در رسائل يوحنا وارد شده؛ امّا ادعا شده است كه در مكاشفه يوحنا، رسائل پولس و با صراحت كمترى در اناجيل و كتاب دانيال نيز مترادف هاى اين واژه به كار رفته است . 1. در رسائل يوحنا يوحناى قديس در رسائلش فرض را بر اين قرار داده كه مسيحيان اوليه با آموزه مربوط به آمدن دجّال آشنا هستند:»شنيده ايد كه دجّال مى آيد« (رساله اول يوحنا، 18:2)؛ »و اين1 است روح دجّال كه شنيده ايد كه او مى آيد« (رساله اول يوحنا، 3:4). اگر چه يوحنا از چندين دجّال سخن مى گويد، ولى بين دجّالان بسيار و يك دجّال اصلى فرق مى گذارد: »دجّال مى آيد. الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده اند« (رساله اول يوحنا، 18:2). وى همچنين سيرت و رفتار دجّال را شرح مى دهد: »از ما بيرون شدند لكن از ما نبودند« (رساله اول يوحنا، 19:2)؛ »دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسى را انكار كند؟ آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مى نمايد« (رساله اول يوحنا، 22:2)؛ »و هر روحى كه عيسى مسيحف مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اين است روح دجال« (رساله اول يوحنا، 3:4)؛ »زيرا گمراه كنندگان بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسى مسيحف ظاهر شده در جسم را اقرار نمى كنند: آن است گمراه كننده و دجال« (رساله دوم يوحنا، 7). همچنين يوحنا زمان آمدن دجّال را »ساعت آخر« تعيين مى كند (رساله اول يوحنا، 18:2)؛ علاوه بر اين، وى معتقد است كه او »الان هم در جهان است« (رساله اول يوحنا، 3:4).2. در مكاشفه تقريباً همه مفسران دريافته اند كه دجّال در مكاشفه يوحنا ذكر شده است؛ امّا در مورد باب خاصى كه در آن از وى ياد شده، اتفاق نظر ندارند. برخى به »وحش« در آيه 7 باب 11 ، برخى2 به »اژدهاى [بزرگ ] آتشگون« در باب 12، و ديگران نيز به وحشى »كه ده شاخ و هفت سر دارد« در باب 13 و آيات بعدى اشاره مى كنند؛ در حالى كه بسيارى از محققان، دجّال را بر وحشى كه »دو شاخ مثل شاخ هاى بره« داشت و »مانند اژدها« سخن مى گفت (13: 11 و آيات بعدى) يا بر وحش قرمزى كه »هفت سر و ده شاخ داشت« (باب 17)يا سرانجام، بر شيطانى كه »از زندان خود خلاصى خواهد يافت« و امت ها را گمراه خواهد كرد (20: 7 و آيات بعدى) منطبق مى دانند. شرح مفصل دلايلف له و عليه هر يك از اين نظريات، به بحث كنونى ما ارتباطى ندارد. 3. در رساله پولس يوحناى قديس مفروض مى گيرد كه آموزه مربوط به آمدن دجّال در نزد خوانندگانش شناخته شده است. مفسران براين باورند كه اين آموزه از طريق نوشته هاى پولس مقدس در مسيحيت شناخته شده است. يوحناى قديس عليه بدعت گذاران زمانه اش اصرار مى ورزيد كه كسانى كه راز تجسّم را انكار مى كنند اَشكال كمرنگى از دجّال بزرگ آتى هستند. دجّال در رساله دوم پولس به تسالونيكان (2: 3 و آيات بعدى، 7 –10) به طور كامل ترى وصف شده است. در كليساى تسالونيك به واسطه اين اعتقاد كه دومين ظهور مسيح قريب الوقوع است، اضطراب هايى پديد آمد. اين تصور تا حدودى ناشى از فهم نادرست آيه 15 و آيات بعدى باب چهارم از رساله پولس به تسالونيكان و تا حدودى ناشى از دسيسه هاى گمراه كنندگان بود. به منظور بر طرف كردن اين اضطراب ها بود كه پولس مقدس دومين رساله خود را به تسالونيكان نوشت و به ويژه، آيات 3 تا 10 باب دوم را درج كرد. آموزه پولس چنين است: پيش از »روز مسيح«، »ارتدادى« رخ خواهد داد و »مرد شرير« ظاهر خواهد شد. وى در هيكل (معبد) خدا مى نشيند و خود را چنان مى نماياند كه گويى خداست؛ او با قدرت شيطان و آيات و عجايب دروغين عمل مى كند؛ آنهايى را كه محبت راستين را نپذيرفتند تا نجات يابند، گمراه مى كند؛ امّا عيسى خداوند او را با نفَس دهان خود هلاك خواهد كرد و به تجلى ظهور خويش او را نابود خواهد ساخت .امّا در مورد اين زمان، » آن سرّ بى دينى الان عمل مى كند فقط تا وقتى كه آن كه تا به حال مانع است از ميان برداشته شود. خلاصه آن كه، پيش از »روز مسيح«، »مرد شرير« كه در رساله يوحنا به دجّال معروف است ظاهر خواهد شد؛ پيش از ظهور »مرد شرير«، »شورش« يا ارتداد بزرگى به وقوع خواهد پيوست؛ اين ارتداد نتيجه »سرّ بى دينى« اى است كه الان عمل مى كند و به گفته يوحنا، خود را در اينجا و آنجا با اشكال كمرنگ دجّال نمايش مى دهد. يوحنا سه مرحله پيدايش شرارت را معرفى مى كند: خمير مايه شرارت؛ ارتداد بزرگ و مرد شرير. امّا منظور تعيين دقيق تر زمان حادثه اصلى، قيدى را اضافه مى كند؛ وى ابتدا چيزى را به عنوان شى ء (to datechon »آنچه«) و سپس به عنوان شخص3 (ho hatechon »آنكه«) وصف مى كند كه از وقوع حادثه بزرگ جلوگيرى مى كند: »فقط تا وقتى كه آنكه تا به حال مانع است از ميان برداشته شود« [رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان، 2: 7.م]. در اينجا تنها مى توانيم نظريات عمده راجع به معناى اين قيدى را برشماريم، بدون آنكه از ارزش آنها سخن بگوييم: مانع حادثه اصلى، »مرد شرير«است؛ حادثه اصلى، ظهور دوباره عيسى مسيح است (گريم »Grimm«، سيمار » .(Simar«مانع امپراتورى روم است؛ حادثه اصلى كه از آن جلوگيرى شده، »مرد شرير« است (اغلب آباء لاتينى و مفسران بعدى). رسول به اشخاص و حوادث زمان خود اشاره مى كند؛ مانع (Katechon) و »مرد شرير« به طرق مختلف بر امپراتورانى مانند تيتوس (Titus)، نرون( Nero)، كلاوديوس (Claudius)، و غيره منطبق شده است (متكلمان پروتستان كه پس از قرن هفتم مى زيستند). رسول مستقيماً به اشخاص و حوادث معاصرى اشاره مى كند كه با اين حال، نمونه هايى از »مانع« (Katechon)، »مرد شرير« و روز مسيح در آخرالزمان هستند؛ به عنوان مثال خرابى اورشليم [به سال 70 ميلادى] نمونه ظهور مجدد مسيح است (دالينگر .(Dalinger.قبل از رها كردن نظريه پولس در باب دجال، مى توان پرسيد كه پولس آموزه خود را از كجا به دست آورده است؟ در اينجا نيز با پاسخ هاى مختلفى مواجه مى شويم: پولس قديس صرفاً نظر خود را بر اساس سنت يهودى و تصويرپردازى دانيال و حزقيال نبى بيان مى كند. اين نظريه مورد تأييد برخى از نويسندگان پروتستان قرار گرفته است . رسول انديشه اى را بيان مى كند كه از طريق آموزه آخرالزمانى عيسى مسيح در عالم مسيحيت ارائه شد. اين نظريه را دالينگر(Dalinger) بيان كرده است . پولس قديس نظريه خود در مورد دجّال را از كلمات مسيح، پيش گويى دانيال، و حوادث معاصر به دست آورده است. اين نظريه را نيز دالينگر مطرح كرده است . رسول پيشگويى را بيان كرده كه از طريق الهام از روح القدس دريافت كرده است. مفسران كاتوليك عموماً طرفدار اين نظريه اند.4. در اناجيل و كتاب دانيال پس از مطالعه تصوير دجّال در رساله پولس به تسالونيكيان، »مرد شرير« در كتاب دانيال (7: 8، 11، 20، 21)، جايى كه رسول »شاخ كوچك« را وصف مى كند به راحتى شناخته مى شود. نمونه اى از دجّال در كتاب دانيال 8: 8 و آيات بعدى، 23 و آيات بعدى، 11: 21 – 45 در قالب انتيخوس اپيفانه (Antiochus Epiphanes ) يافت مى شود.بسيارى از مفسران در آمدن مسيح هاى دروغين و پيامبران دروغين (متّى 24: 24؛ مرقس، 13: 6، 22؛ لوقا، 21: 8)، »مكروه ويرانى« (متّى: 24: 15)، و كسى كه »به اسم خود مى آيد« (يوحنا، باب پنجم: 43) اشاره هاى كم و بيش آشكارى را به دجّال دريافته اند . ب – دجّال در زبان كليسايى بوست (Bousset) بر اين باور است كه در ميان يهوديان افسانه كاملاً تكامل يافته اى وجود داشت كه توسط مسيحيان پذيرفته شد و توسعه يافت؛ و اين افسانه از مفاهيمى كه در مكاشفه يوحنا ديده مى شود در نقاط مهمى انحراف يافته و با آن متناقض است. به عقيده ما بوست نظريه خود را به طور كامل اثبات نكرده است، نظر وى در باره توسعه مفهوم دجّال توسط مسيحيان از مزاياى يك نظريه ابتكارى فراتر نمى رود. در اينجا ضرورتى ندارد به بررسى اثر گونكل (Gunkel) بپردازيم كه در آن انديشه دجّال را به اژدهاى ما قبل تاريخى عمق دريا رديابى مى كند؛ اين نظريه نيز شايان توجهى بيشتر از اوهام اساطيرى ساير نويسندگان نيست . پس مفهوم حقيقى دجّال در زبان كليسايى چيست؟ سواز (Suarez) بر اين باور است كه اين يك امر اعتقادى است كه دجّال شخصى خاص يعنى دشمن برجسته مسيح است. اين نظريه عقيده كسانى را كه دجّال را به مجموعه كامل كسانى كه با عيسى مسيح مخالفند يا به مقام پاپى (Papacy) تفسير مى كنند مردود مى شمارد. بدعت گذاران والدنسى (Waldensian) و البيجنسى (Albigensian)، ونير وايكليف (Wyclif) و هوس (Hus) پاپ را دجّال ناميده اند؛ امّا آنها اين اصطلاح را صرفاً به طور استعاره به كار برده اند. تنهاپس از دوره نهضت اصلاح طلبى (Reformism) بود كه اين نام به مفهوم واقعى اش در مورد پاپ به كار رفت. از آن پس اين امر عملاً در آيين لوتريان داخل شد و از سال 1861 به بعد، به شدت مورد حمايت و دفاع آنان در مجله الهيات لوترى (Zeitschrift) fur lutherische Theologie قرار گرفت. گفته مى شودكه اين تغيير از كليساى واقعى به قلمرو سلطنت دجّال بين 19 فوريه و 10 نوامبر 607 ميلادى به وقوع پيوسته است؛ زمانى كه پاپ بونيفاس سوم (Boniface III Pope) از نيوتن (Newton) امپراتور يونان لقب »رئيس همه كليساها« را براى كليساى روم دريافت كرد. در تاييد اين تاريخ به مكاشفه يوحنا( 13: 8) توسل جسته اند و از آيه 3 باب يازدهم تخمين زده اند كه پايان جهان احتمالاً سال 1866 ميلادى خواهد بود. كاردينال بالارمين (Ballarmine) در جلد سوم كتاب »پيرامون رهبر روحانى روم« (De.Rom.Pont) نادرستى اين نظريه را هم از ديدگاه تفسيرى و هم از ديدگاه تاريخى اثبات كرد. بر خلاف باور برخى از نويسندگان پيشين، مصداق فردى دجال، ديو (demon) نخواهد بود؛ شخصف شيطان تجسم يافته در قالب انسانى دجّال هم نخواهد بود. اگر توجيه مربوط به آيه 17 از باب 49 سفر پيدايش، همراه با توجيه حذف دان (Dan) از فهرست قبايل، چنانكه در كتاب مكاشفه (باب 7) يافت مى شود، صحت داشته باشد، وى شخصى انسانى و احتمالاً داراى اصل و نژاد يهودى خواهد بود. بايد به خاطر داشت كه سنت خارج از كتاب مقدس (Scriptural) – extra چيزى بيش از اطلاعات كتاب مقدس در باره دجّال به ما نمى دهد. در حالى كه اين اطلاعات براى متقاعد ساختن مؤمنان به تصديق »انسان شرير« در زمان آمدن وى كافى هستند، فقدان هر گونه وحى قابل اعتماد ديگرى بايد ما را در برابر افكارباطل ايروينگيست ها(Irvingistes) مورمون ها (Mormons) و اشخاص ديگرى كه اخيراً مدعى دريافت وحى هاى جديدى شده اند، هشيار سازد. بى مناسبت نيست كه توجه خواننده را به دو رساله اى كه توسط كاردينال نيومن فقيد (Newman) در باره دجّال نوشته شد، جلب كنيم. رساله اول با عنوان »انديشه، دجّال نزد پدران كليسا« به بررسى زمان، دين،4 شهر و آزار و اذيت هاى وى مى پردازد. اين رساله هشتاد و سومين شماره (Tracts for the Times) را تشكيل مى دهد. رساله دوم به »انديشه دجّال نزد پروتستان ها« موسوم است . 5 به منظور درك اهميت رساله هاى كاردينال در باره مسئله دجال، بايد توجه داشت كه به مرور زمان چندين نظريه در باره ماهيت اين دشمن مسيحيت ظاهر شد. كاپ (Koppe)، نيچه (Nitzch)، استور (Storr) و پلت (Pelt) معتقد بودند كه دجّال يك اصل شرارت آميز است نه اين كه در قالب يك شخص يا حكومت تجسم يابد. اين نظريه هم با نظريه پولس رسول متعارض است و هم با نظريه يوحناى رسول. هر دوى آنها اين دشمن را به عنوان يك انسانى واقعى وصف مى كنند. نظريه دوم اذعان مى كند كه دجال، شخص است اما معتقد است كه انسانى مربوط به گذشته است. دجّال به اشكال گوناگون بر نرون (Nero)،ديوكلتين Diocletian جوليان (Julian) ، كاليگولا (Caligula)، تيتوس (Titus) شمعون مجوسى (Simion Magus) شمعون پسر گيورا (Giora ) كاهن اعظم، آنانياس (Ananias) ويتيلوس Vitellius)، يهوديان (jews) فريسيان (Pharisees) و متعصبان يهودى (jewish zeabts) منطبق شده است. امّا اين نظريه از لحاظ سنتى وثاقت كمى دارد؛ علاوه بر آن، به نظر نمى رسد كه با پيش گويى هاى پيامبرانه مطابق باشد و در مورد برخى از طرفدارانش، نظريه مذكور مبتنى بر اين فرض است كه نويسندگانف مفلهَم نمى توانند از محدوده تجاربشان فراتر روند. نظريه سوم تصديق مى كند كه دجّال بايد به صورت انسانى واقعى ظاهر شود، امّا اين شخص واقعى را با نظام پاپى يكى مى داند. لوتر (Luther)، كالوين (Calvin) زوينگلى (Zwingli) ملانكتون (Melanchthon)بوسر (Bucer)، بزا(Beza)، كاليكستوس (Calixtus )، بنگل (Bengel)، ميكائليس (Michaelis) و تقريباً تمام نويسندگان پروتستان اروپاى برّى از حاميان اين نظريه به شمار آمده اند؛ همين مطلب را مى توان در مورد متكلمان انگليسى: كرانمر Cranmer، لاتيمر (Latimer)، ريدلى (Ridley)، هوپر (Hooper) هاتچينسون (Hutchinson) تينديل Tyndale سانديس (Sandys)، فيلوپ (Philop)، جول (Jewell)، راجرز (Rogers)، فولكه (Fulke)، برادفورد Bradford، كينگ جيمز (King James) و آندروس (Andrewes) گفت. برامهال (Bramhall) اصلاحاتى را به اين نظريه وارد كرد و پس از آن استيلاى اين نظريه در ميان نويسندگان انگليسى رو به زوال نهاد. همچنين نمى توان فرض كرد كه نظريه دجّال بودن پاپ به همان شكل مورد تاييد پروتستان ها بوده است. آرتيوس (Aretius)، فوكسه (Foxe) ناپيرميد ( Napier Mede) جوريو (Jurieu)، كانينگهام (Cunninghame)، فابر (Faber) و Woodhouse ود هاوس و هابرشون (Habershon) »پيامبر دروغين« يا دومين »وحش« در كتاب مكاشفه را بر دجّال و مقام پاپى منطبق كرده اند، به نظر مارلورات (Marlorat) كينگ جيمز داوبوز (Daubuz) وگالووى (Galloway) اولين »وحش« در مكاشفه چنين وضعيتى دارد؛ از اين رو هر دو »وحش« توسط برايتمن (Brightman)، پاروسPareus، ويترينگا (Vitringa) گيل Gill بكمير (Bachmair) فريزر (Fraser) كرولى (Croly )، فايش Fysh و اليوت Elliott شناسايى شده اند. پس از مرور اجمالى نظريات پروتستان ها در باره دجّال، مى توانيم برخى از اظهارات انتقادى كاردينال نيومن را درباره مسئله مورد بحث تصديق كنيم . اگر ثابت شود كه بخشى از روحانيت كليسا ماهيتى دجّالى دارد، تمام روحانيت، از جمله شاخه پروتستان، چنين خواهد بود. نظريه دجّال بودن پاپ به تدريج توسط سه گروه تاريخى يعنى: البيجنسى ها (Albigenses) والدنسیها   Waldenses و فراتسل ها (Fraticelli) بين قرون يازدهم و شانزدهم توسعه يافت. آيا اينان مفسرانى هستند كه كليساى مسيح بايد تفسير واقعى پيشگويى ها را از آنها دريافت كند؟ مدافعان نظريه دجّال بودن پاپ، خبطهاى بزرگى در استدلال هاى خود مرتكب شده اند؛ به اعتقاد آنها برنارد مقدس (St.Bernard )، »وحش« در مكاشفه را بر پاپ منطبق نموده، در حالى كه برنارد مقدس در عبارت مورد نظر از ناپاپ (Antipope) سخن مى گويد؛ آنها به آبوت يواكيم (Joashim Abbot ) به عنوان كسى كه معتقد است دجّال به مقام پاپى (See Apostolic ) ترفيع مى يابد توسل مى جويند؛ در حالى كه آبوت در واقع معتقد است كه دجال، پاپ را سرنگون مى كند و مقام وى را غصب مى كند؛ سرانجام اينكه آنها به سخن پاپ گريگورى (Gregory) كبير استشهاد مى جويند كه گفته است: چون دجّال به مسيح شباهت دارد و پاپ تمثال مسيح است پس اگر پاپ جانشين واقعى مسيح است، دجّال بايد تاحدودى به پاپ شباهت داشته باشد. پى نوشت : × برگرفته از: دائرة المعارف كاتوليك،ج 1 The Catholic Volume 1)., (Encyclopedia1. تمام جملات، عبارات و كلمات مربوط به كتاب مقدس، حتى الامكان، از ترجمه فارسى كتاب مقدس نقل شده است (م).2. »و چون شهادت خود را به اتمام رسانند آن وحش كه از هاويه برمى آيد با ايشان جنگ كرده، غلبه خواهد يافت و ايشان را خواهد كشت« (مكاشفه يوحناى رسول، 11: 7). (م). 3. رساله دو پولس رسول با تسالونيكيان، باب 2: 6: »و الان آنچه را كه مانع است مى دانيد تا او در زمان خود ظاهر بشود« (م). . The Patrristic Idea ofAntichrist .4.5.The Protestan Idea ofAntichrist ماهنامه موعود شماره 30

هیچ نظری موجود نیست: