چهارشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۷

قهرمانهای بزرگ ایران باستان

نخستین قهرمانان بنیانگذار ایران باستان و تاریخ ایران کدامند؟ بشناسیم و بعد قضاوت کنیم

در تاریخ ایران باستان در غرب که توسط یونانیها معرفی شده است کورش سوم (فریدون) فرمانروای قهرمان بلا منازع ایران معرفی شده است. اما به قول هاتف اصفهانی دل هر ذره ای که بشکافی آفتابیش در میان بینی. از تاریخ هرودوت و کورشنامه گزنفون معلوم میشود که کورش سوم محبوبیت جهانی خود را در ترکیب با نیایش کورش دوم سپهسالار کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) و همچنین سردار رهایبخش ایرانیان آترادات پیشوای آماردان (رستم/گرشاسپ) بدست آورده است. کورش نواده دختری آستیاگ اول (تاجدار اول منظور فرائورت/سیاوش) نه همین کورش سوم (فریدون شاهنامه) بلکه کورش دوم (توس سپهسالار ایران در جنگهای رهایبخش مادها و پارسها از سلطه آشوریها و متحدان سکایی ایشان) است که به همراه برادرش آریارمنه (گستهم) در رأس سپاهیان کی آخسارو دلاوریها نموده است و از این جهت هم هست که ایرانیان ایشان را به همراه فرمانروایشان کی آخسارو از جاودانیهای بزرگ ایران زمین شمرده اند. در واقع قسمت اعظم اوستا و شاهنامه که بازگو کننده وقایع عصر قهرمانان ایران در زمان کیانیان (مادها) است همین قیام و انقلاب بزرگ مادها و پارسها ست که اساس ایران کنونی را به یادگار گذاشته است. دایائوکو (کیقباد) و پسرش اوپیته (اپیوه) ارزش مقامشان در تأسیس حکومت ماد (به هوشیاری تکیه زده به حمایت اوراتو و ماننا) است. قیام اساسی علیه سلطه نابودکننده آشور توسط چهارپسر اوپیته تحت رهبری خشتریتی (کیکاوس) برادر بزرگتر، صورت گرفته است که سرانجام منجر به شکست آشوریان در پای حصار شهر آمل مازندران گردیده است. آنجا که خشتریتی و بزرگان ماد را به محاصره گرفته بودند؛ توسط آترادات (گرساسپ/رستم) پیشوای سکائیان آماردی کشتار گردیدند و بنای ایران مستقل بنیاد نهاده شد. این واقعه بسیار مهم در شاهنامه به صورت هفتخوان رستم در مازندران منعکس گردیده است. بنابراین گرشاسپ/رستم (=در هم شکننده ستمگران) نه یک پهلوانی با نیروی مافوق بشر بلکه سردار بینانگذار نخستین ایران مستقل در کنار خشتریتی (کیکاوس) است. یعنی نخستین رهبران سیاسی انقلاب انقلابهای ایرانیان همین آترادات (رستم/گرشاسپ) و خشتریتی (کیکاوس) است که آشوریان وی را دشمن محتال می نامیده اند. دومین فرمانروای قهرمان همان کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) و سردارش توس (کورش دوم) است که قسمت اعظم سرودهای اوستا و اشعار حماسی شاهنامه در ترکیب با حماسه آترادات (رستم/گرشاسپ) به عهد ایشان اختصاص دارد. اوستا به صراحت کیخسرو را نخستین متحد کننده ایرانیان معرفی نموده است. در سومین مرحله تشکیل دهنده امپراطوری بزرگ ایرانیان کورش سوم (فریدون) قرار دارد که در عهد خاندان داریوش حماسه آترادات (آگرادات، رستم/گرشاسپ) را با وی مرتبط ساخته اند. این خبر منابع یونانی و رومی که نام اصلی کورش سوم (ثراتئونه اوستا= یعنی سومی) یا همان فریدون (کشورگشا) را آگرادت (آترادات یعنی مخلوق آتش، مطابق خبر استرابون) یا پسر آترادات(=آگرادات، مخلوق آتش، مطابق خبر کتسیاس) معرفی نموده اند از همین فقره انتساب عمدی وی آترادات پیشوای آماردان عاید گردیده است. کاوه آهنگر قیام کننده علیه بیداد ضحاک (آشور یعنی خدای آشوریان که به معنی خندان است) نه مربوط به عهد فریدون/کورش بلکه به عهد خشتریتی (کیکاوس) تعلق دارد. چون در کتاب یهودی تویت نام کاوه آهنگر به صورت آهیگر (اخگر) قید شده که صورت دیگر همان نام آترادات (آگرادات= مخلوق آتش) است. در روایات اساطیری ایرانی منحصر به فرد آذربرزین نامه نام ایرانی تاریخی دیگر آترادات به شکل آذربرزین قید گردیده است. گائوماته بردیه (پسر سپیتمه و داماد و پسرخوانده کورش سوم) که در ایران بیشتر تحت نام زرتشت سپیتمان معروف شده است در واقع شاعر و فیلسوف نظریه پرداز انقلاب بزرگ تشکیل دولت و امپراطوری ایرانیان و یک مصلح اجتماعی به تمام معنی بوده است. در این رابطه گفتنی است که ایرانیان عهد طلایی خود را همان چهار و نیم سال زمامداری گائوماته بردیه/سپیتمان زرتشت و برادرش مگابرن ویشتاسپ به عنوان نائب السلطنه کمبوجیه سوم به شمار می آورده اند. کمبوجیه در این ایام به سفر جنگی مصر و حبشه رفته بود و در بازگشت کشته شد. چنانکه شاملو شاعر دریافته از دروغهای بعدی داریوش در باب ساخته و پرداخته نمودن تنی بودن کمبوجیه و بردیه پیداست که وی نیز به مانند برادر خوانده اش گائوماته بردیه توسط داریوش و سران پارسی همدستش از ترور گردیده بوده است. تنها شایعه خبر مرگ کمبوجیه در مصر بوده است که گائوماته بردیه حکومت خود بر امپراطوری هخامنشی را با بخشش مالیاتهای امپراطوری به مدت پنج سال و برچیدن بتخانه ها، آزادی بردگان، تقسیم اراضی رسمی اعلام نموده بود. این اصلاحات تا آن تاریخ نظیر نداشته است از اینجاست که در ایران عصر وی عهد طلایی ایرانیان به شمار رفته و در سمت هند چند مکتب به نامهای مختلف او از جمله گوتمه بودا و گوتمه مهاویرا و گوتمه شوارا تشکیل یافته که موفقترینشان بودائیگری است. القاب گوتمه و گائوماته مترادف هم به معنی حافظ و دانای سرودهای دینی هستند. بی جهت نیست که پدر تاریخ هرودوت میگوید که مردم آسیا از شنیدن خبر ترور گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) به سوگ نشستند. در کتاب پهلوی زند بهمن یشت در فقرات 20- 29در این باب مندرج است که "اهورامزدا درختی را به زرتشت نشان داد و گفت: این درخت عبارت است از گیتی و هفت شاخهً فلزی که از آن سرزده است عبارت است از هفت دوره آینده جهان . شاخهً زرین آن اشاره است به عهد زرتشت (گائوماته بردیه پسر کوچک سپیتمه، داماد و پسر خوانده کورش سوم، حاکم بلخ و شمال هندوستان) و گشتاسپ (مگابرن، پسر بزرگ سپیتمه، پسرخوانده دیگر کورش سوم، حاکم گرگان)، شاخهً سیمین آن اشاره است به عهد ارتخشتر (اردشیر درازدست) که وهومن سپنداتان (در اصل خشایارشا پدر اردشیر درازدست)خوانند؛ شاخه های دیگر این درخت که شاخه های رویین، برنجین، ارزیزین، پولادین و آهن آلوده و تیره باشد به حسب ترتیب متعلق است به عهدهای اردشیر بابکان، بلاش اشکانی، بهرام گور، خسرو پسر قباد و آخرین شاخه که آهن آلوده و تیره باشد، عهد سلطنت دیوان ژولیده موی و خشم نژاد." که لابد از این عهد خشم و کین عهد زشت و شوم استیلای عرب اراده شده است(جلد دوم یشتها صفحه 284و285). در موضوع سه شئوشیانت زرتشتیان (یعنی منجی های سودرسان) یعنی اوخشیت ارته (پروراننده قانون مقدس)، اوخشیت نمه (پرورنده نماز) و استوت ارته (مظهر قانون مقدس) باید گفته شود این موعودها به ترتیب نشانگر ایزد مهر، گائوماته زرتشت و کورش سوم (فریدون) هستند. مسیحیان و مسلمین در باب موعود این باور کهن ایرانی را در وجود عیسی، محمد و مهدی موعود ریخته و از این باور پیروی کرده اند. مطابق قرآن محمد خود را همان احمد موعود (=استوت ارته، در معنی ستوده پاک) گمان میکرد و محمد رضا نیز خود را کمربسته ابوالفضل می پنداشت که در عمل هم کمربسته ارتجاع دینی و هم کمر بسته ابر قدرت غرب می بود. اخیرا علاقمندان و پژوهنگان تاریخ به طور طبیعی با پیشرفت دانشها درک بهتری از بسیاری از مورخین عهد پهلوی پیدا نموده اند که در توجیه استبداد سلطنتی دون کیشوت وار تاریخ ایران را به کورش سوم منتهی می نمودند و عصر استبداد، وابستگی،عقب ماندگی و شرمساری ایرانیان را با نخستین امپراطوری بزرگ ایران و جهان را لعاب میکشیدند. حال لعاب مذهبی آیینهای کهن ایرانی معرب را شق دینی استبداد به رخ می مالد.

۵ نظر:

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

درود...
اگر سپهسالار توس(کوروش دوم) به عنوان حامل درفش کاویان، بر اساس گفته ی کوروشنامه کزنفون، نسبت فامیلی باکیخسرو (هوخشتره) داره، پس دلیل مخالفتش با شاه شدن خسرو و اینکه مطابق شاهنامه اعلام میکنه شاهی که نژاد از افراسیاب و توران داشته باشه نمیخواهیم، چیه؟

Mofrad گفت...

در اوستا از موضوع مخالفت توس (کوروش دوم) با پادشاه شدن کیخسرو خبری نیست. لابد از وجود دو مرکز قدرت همدان و انشان-پاسارگاد بیرون تراویده است. من از مندرجات تورات راجع به خانواده روت، داود و سلیمان به نسبت خانوادگی مادها و هخامنشیان پی برده بودم و داماد پادشاه ماد (فرائورت)را چیش پیش دوم پدر کوروش دوم می دانستم. هنوز هم این نظر را مطرود نمی دانم.

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

سپاس استاد...