در باب سیاهی سر و صورت حاجی فیروز مرحوم مهرداد بهار حدس هایی زده بود، مبنی بر اینكه این سیاهی باید به بازگشت او (حاجی فیروز) از دنیای مردگان مربوط باشد. به تازگی شیدا جلیلوند با یافته های جدید و ترجمه لوح اكدی به همین داستان فرود «ایشتر» به زمین رسیده است. دکتر مزداپور در این راه به درستی ریشه اکدی حاجی فیروز را در اسطوره ایزد نباتات تموز (دوموزی،هابیل یعنی [دریغ از] فرزند حقیقی) که مسافر فیروزمند سالانه سر سبزی طبیعت بهاری از جهان زیرین به روی زمین می باشد، در یافته است. عنوان حاجی (=زائر) این سرخ پوش نیز درتأیید همین مسافر زائر شادی و نشاط آور جهان زیرین بودن وی است. می دانیم شهر بابل (مملکت چهار گوشه ورنهً اوستا [یعنی دژ پایینی] پایتخت فریدون/کورش) در امپراطوریهای ایرانی پیش از اسلام و حتی پیش از آن پایتخت فرهنگی ایرانیان و پاریس جهان باستان در بین النهرین سامی نشین بوده است.
"دكتر مزداپور، داستان این حركت نمادین و اسطوره ای را كه بنیادی ترین نماد نوروز است، چنین شرح داده است: «ایشتر» كه همان الههً همسر «تموز» است، شاه _ دوموزی _ را برای ازدواج برمی گزیند. یك روز الهه «ایشتر» به زمین می رود، علت این تصمیم هنوز معلوم نیست، برخی حدس زده اند شاید خودش، الهه زیر زمین نیز باشد. با ورود الهه به زیر زمین، باروری در روی زمین متوقف می شود. دیگر نه درختی سبز می شود و نه دیگر گیاهی می روید و زندگی از جریان طبیعی می ایستد و هیچ كس نیست كه برای معبد خدایان هدیه بدهد. از این رو خدایان از ایستایی جهان ناراحت بودند و برای پیدا كردن راه حل، جلسه ای ترتیب می دهند و قرار می شود نیمی از سال را _ دوموزی _ به زیر زمین برود و وقتی دوموزی به روی زمین می آید، نیم دیگر سال را خواهرش كه «گشتی ننه» نام دارد به جای برادر به زیر زمین برود. وقتی دوموزی به روی زمین می آید، بهار می شود و تمام مراسم نوروز هم ظاهراً و احتمالاً به دلیل آمدن اوست. وقتی _ دوموزی _ را از زیر زمین به بیرون می فرستند، لبانش را قرمز می كنند و دایره و تنبك و ساز و نی لبك به دستش می دهند و این یعنی خود حاجی فیروز. دكتر مزداپور معتقد است با ترجمه این روح اكدی از اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد.
پس در این هفته های آخر سال ما هم از لوح دلمان مهر برداریم و راز مهر بگشاییم و بگذاریم كه احساس هوایی بخورد. سامانه بالامحله/روزنامه ایران/آفتاب".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر