پنجشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۸

رابطه اصول اخلاقی علمی دنیا و منطق و معیار اخلاقی اصیل بومی هند و ایرانی ما

دکتر فرهنگ هلاکویی جامعه شناس و روانشناس معروف ایرانی، اصول اخلاقی علمی را که اندیشمندان جهان غرب و شرق را بدان دست یافته اند، در برنامه ای به نام تعریف اخلاق (ارزشهای رفتاری اجتماعی) و اصول اخلاقی - بدین گونه بر میشمرد :
1-عدالت و انصاف (می دانیم عدالت حتی اساسی ترین اصل در عرصه اجتماع هم هست)
2- واقعیت و حقیقت
3- عشق و محبت
4- آزادی و رهایی
5- حرمت و حثیت
بر این اساس سه اصل معروف زرتشتی- هشت اصل بودایی پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک را باید به مثابه هیئت سنتی و اولیه اصول اخلاقی علمی و همچنین به سان منطق و معیار و محک اصول اخلاقی علمی و عملی ابتدایی نیاکان هندوایرانی مان دیده، برای نهادینه کردن عملی اصول اخلاقی علمی فوق در عرصه اجتماع و فرد به عنوان چراغ راه از این محک و معیارهای اصیل عام ایرانی را مّد نظر قرار داد. در بودیسم یعنی سنت منسوب به گوتمه بودا (سرود دان دانا و منور یعنی همان شاهزاده گائوماته زرتشت پسر سپیتمه و داماد و پسر خوانده کورش و فرمانروای بلخ و شمال غربی هندوستان) یعنی همان آیین اخلاقی سپیتاک زرتشت (گائوماته زرتشت/بردیه فرعی مشاور و نماینده برادر خوانده اش بردیه اصلی تنومند پسر کورش حاکم سمت افغانستان و شمال غربی هندوستان) این معیارهای اخلاقی به خوبی بسط یافته و فراگیر شده اند. از اینجاست که دین بودایی بر خلاف واریانت ایرانی زرتشتی آن در واقع اساساً تبدیل به دین اخلاقی شده و از این بابت بی نظیر و بی مثال گردیده است:
حقیقت چهارم- راه امحاء درد و رنج از راه بکاربردن طرق هشتگانهً زیر است:
1- عقیدهً پاک (پندار نیک اول) 2- ارادهً پاک (کردار نیک اول) 3- سخن پاک (گفتار نیک) 4- رفتار پاک (کردارنیک دوم) 5- روزی پاک 6- کوشش پاک (کردارنیک سوم) 7- توجه و اندیشهً پاک (پندارنیک دوم) 8 – تمرکز پاک که تمرکز فکر است در معنای راستی.
چنانکه پیداست عبادت این سنت غیر معقول و ذلت بار عهد خفت بار برده داری را- که شکل افراطی آن در اسلام (اسلام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) موجود است - در هیچ کدام از این دو مقوله اخلاق علمی و عملی و معیار اخلاقی راهی و جایگاهی نیست. شیعه در اصول دین عدل وارد اسلام کرده است ولی اسلام منحجر با تفسیر آن خدا عادل است و ظالم نیست. مفهوم مسخره ای بدان داده است. کلاً در اسلام با اصل شدن اصول و فروع دین که غالباً با عالم ماوراء الطبیعه پیوند دارند؛ اصول اخلاقی جامعه بشری فرعی گردیده و تحت سایه اصول دین قرار گرفته و تبدیل به معارض آن میگردد. مثلا موضوع غیر انسانی یهودی ستیزی (به بهانه صهیونیسم ستیزی) مسلمین ریشه در فاجعه ای دارد که مسلمین تحت رهبری محمد و علی بر سر اعراب کلیمی مدینه و حوالی آن آورده اند و این مظلومین تاریخ که صرفا به خاطر اموالشان سربریده و غارت قتل عام شدند، به نا حق تبدیل به طبقه نجس نزد اعراب و مسلمین گشته اند و کشتارگران و غارتگران ایشان رو سفید موجودات مقدس به شمارده آمده اند. رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی منتشر نشده که اخیراً پخش شد با تکیه بر همان موضوع قتل عام 800 نفری قبیله عرب کلیمی بنی قریضه فرمان قتل عام مخالفین جمهوری اسلامی داد و در سال 67 در مقیاس عظیم و وحشتناک بدان عمل نمود. لذا کلا باور ساده لوحانه به اینکه دین پشتوانه اخلاق است لا اقل در دین اسلام عمدتاً درست نیست. چون برای مثال عملاً در اقتصاد کار و کاسبی روزگار ما وقتی که نمازگزار در آخر نماز دست به سوی آسمان بر می دارد معمولاً از درگاه خداوند بی نیاز خود جهت صرف وقت و نیرو برای عبادت ذلالت بار خویش، بخشش گناهان روزمره را نموده و به بیانی ساده جوازی برای خلافکاریهای قانونی و غیر قانونی و غیر اخلاقی کسب می نماید. یعنی در عهد ما اتلاف کلان وقت مسلمین به عبادت به برده دار موهوم آسمانی بی نیاز و اثبات نشده، اساساً خلاف عقل و منطق و اخلاق علمی و عملی است و مرضی اجتماعی کشنده واگیر و فراگیر است که جماعت میلیاردی مسلمین را از قافله عقب نگهداشته و آنان را عموماً کلان جوامع مصرفی عقب مانده اخلاقی و علمی و صنعتی و هنری پیش جهان متمدن شرق و غرب نموده است. اگر محمد برای اعراب به عنوان عرب شناسنامه تاریخی بوده باشد؛ معهذا اسلام صلبی و قشریگرانه وی امروز برای جوامع اسلامی سرمست عرب و عجم این زهر هلاهل اجتماعی مهلک است که به تدریج تاریخ نوش به خورد عقل و جان داده شده و با سنتهای متحجر پر تبعیض و ضد انسانی پشتیبانی گشته، همچون طاعون شومی به یادگار نهاده شده است. اگر اسلامی هم به مثابه سنت باید در ایران برجای بماند در حد رفرم پذیرفته و پاد زهر شده آن است که شاید در یک جامعه سکولار قابل تحمل و کنترل باشد.

هیچ نظری موجود نیست: