گوتی ها (کردوخیها؛ کُردها، یعنی مردم پرستنده بزکوهی=شکا، سکا) نیاکان کردان شکاک هستند. ظاهراً این بزکوهی اساطیری همانطوریکه در نقش برجسته دوغو بایزید دیده میشود به صورت نیمه بزکوهی و نیمه پلنگ یا نیمه شیر یا نیمه سگ (خیمری اساطیری یونانیان) مجسم میشده است. به نظر میرسد این بدان دلیل بوده که صور مختلف نام گوتی یا کوتی هم به معنی بزکوهی و هم موجود سگسان بوده است. مفهوم این توتم مشترک سکاها و کوتیان- کیمریان گواه اساس قومی مشترک ایشان است : لغت نامه دهخدا چنین اطلاعاتی را از ناحیه کرچیخ یعنی ولایت حالیه شکاکها (دارندگان توتم نیمه بزکوهی) به دست میدهد:
"کرچیخ . [ ک ُ ](اِخ)
مرکب این کلمه در جغرافیای قدیم ارمنستان اشاراتی در باب ولایت کرچیخ دیده می شود، بنابر قول آدنتس
از دو جزء است : کرتیچ + آیخ و معنی آن کرد است ، چنانکه آترپاتیخ یعنی ساکنان آتروپاتن(آذربایجان). در زمان فوستوس بیزانسی قرن چهارم میلادی ، ولایت کرچیخ بلوکی بوده است نزدیک سلماس و خاک آن میان جولامرک و جزیره ٔ ابن عمر گسترده بوده است . و شامل نواحی زیر می شده است: کردوخ و ولایات ثلاث معروف به کردریخ یا کردیخ و آی توآنخ و آی گرخ و چند محل دیگر. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 97)."
ماننایی ها (میتانیها)- سورانی ها: ماننا یا میتانی به معنی مردم شراب و شادی که از نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد تا قدرت گرفتن مادها حکومت نیرومندی در سرتاسر شمال بین النهرین و شمال غربی ایران تشکیل داده بودند؛ امروز نامشان در نام لهجه کُردی سورانی (جشن و شادی و سرور) و فرهنگ شراب دوستی علویان منطقه بر جای مانده است. در این رابطه گفتنی است در خبر مسعودی در رابطه با سنن شراب و شادی و ایزد آن نزد کًردان در شمار قبایل کًرد از سورانی و مهرانی نام برده است. سلسله اساطیری پیشدادیان ایران در خونیرث (سرزمین ارابه های خوب) همان میتانیان است که مقر حکومتشان در واشوکانی ( شهر ارابه های خوب) یعنی شهر کردنشین حسیکه کنونی در سوریه است. برای اطلاع از موضوع این همانی پادشاهان میتانی-ماننایی با پادشاهان پیشدادی خونیرث به مقاله اینجانب در این باب مراجعه شود. گفتنی است نام آریائیان کاسی (لُر) و خود نام ماد نیز در این رابطه بوده و به ترتیب به معنی مردم پرستنده الههً سرمست شراب و شادی می باشند.
هوریان-اوراماناتیها: مردمان قفقازی تبار هوری (ماه پرست) که در نامشان بر روی منطقه اورامانات (=سرزمینهای هوریان) باقی مانده است. طبق سنت پرستش دانای سیمیار (پرستنده سین=ماه یا همان هوری) و پیر شالیار (زروان پیر) در این منطقه کردنشین باید اسلاف اصلی مردم این منطقه بوده باشند. در تاریخ باستان هوریان را قبیلهً آریائیان میتانی رهبری می نموده اند. خود میتانیان ایزد میثه (مهر) را به عنوان خدای خورشید و شادی و جنگ و مهر در رأس خدایان دیگر می پرستیده اند. مخلوطی از آئین مهر پرستی آریائیان میتانی و آیین بابلی پرستش ائا و پسرش مردوک در ترکیب با اسلام نزد یزیدیان (پرستندگان چشمه ساران) حفظ شده است. میتانیان و هوریان به همراه مردم بین النهرینیاشنوناک (عبریها، مردم عمران اساطیری تورات و قرآن) و مردم سوریه ای ماری (قوم مریم عمران) در ترکیب اتحادیه قبایل هیکسوس (پادشاهان بیگانه یا شاهان شبان) از حدود اواخر قرن هیجدهم پیش از میلاد یک قرن و نیم مصر سفلی را تصرف نمودند و نام ایزدان قبیله ای خود یعنی میثه (ایزد خورشید و عهد و پیمان) و هوری (ایزد ماه) را تحت نامهای موسی -موسه و هارون در تورات و نزد مصریان از خود به یادگار گذاشتند. جالب است نام آخرین فرمانروای هیکسوسی میثر سفلی یعنی کاموسه (=روح همزاد موسه) و فرعون مصرعلیایی حریف وی اهموسه (=برادر موسه) که هیکسوسها از مصر به سوی فلسطین باز پس رانده است و هر دو نامشان در ترکیبی از نام موسه (میثه، میثره، ایزد مهر) است، بسیار قابل توجه می باشند.
کیمریان - زازا (دملی): مطابق منابع کهن آشوری و یونانی در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد در غرب نواحی کردنشین حالیه که در مجاورت ناحیه کیمریان کاپادوکیه قرار گرفته بود، گروهی از کیمریان (گیمریان، گومریان= پرستندگان خیمریا= نیمه بزکوهی- نیمه سگسان) سکنی گرفته بودند. نام و نشان این مردم را می توان در نام و نشان کُردان زازا (دملی) شناسایی نمود چه در لغتنامه عربی کهن تاج العروس نام زازا به صورت زرزائیه قید شده است که این نام و همچنین نام دیگرشان دملی به معنی دارندگان زبان و گفتار سفت و زمخت و پُر گو هستند. می دانیم که این همچنین معنی لفظی نام قوم ستروخاتیان نیز هست که هرودوت آن را در شمار یکی از شش قوم تشکیل دهنده اتحادیه اقوام ماد آورده است. اگر نام ستروخات را به معنی دارندگان خانه های سفت و سنگی بگیریم در این صورت این نام بیانگر نام کردان کرمانج (خانه سنگی، ساگارتی) است. به هر روی آشکار است که نام گومر (کیمری) مترادف با نام گوتی و کُرد و کردوخ به معنی مردم دارنده توتم خیمریا بوده است. مسلم به نظر میرسد نامهای مترادف ستروخات و زرزائیه از ترجمه عامیانه نام گومر (کیمری) به پُرگو و بسیار گو عاید گردیده است.
گوران-مغان: کرمانشاه مطابق خبر خارس میتیلنی در باب زریادر (گائوماته زرتشت) و خبر کتیبه بیستون به تناوب محل سکونت مگابرن ویشتاسپ و برادرکوچکش زریادر (گائوماته زرتشت مغ) بوده است. می دانیم همین ناحیه محل ترور شدن گائوماته زرتشت توسط داریوش و همراهانش می باشد و دخمه وی نیز همراه با تصویر حاکی شده بلند وی در روستای سکاوند بخش هرسین قرار گرفته است. این امر نشان میدهد که قبیله بزرگی از مغان همانند مغان سمت دشت مغان در همان ناحیه کرمانشاهان سکنی داشته اند. نام گوران (گائو-رئو- ان) را می توان به معنی دارندگان سرودهای دینی با شکوه (=افدستا، اوستا) معنی نمود. مسلم به نظر میرسد نام قرآن به وساطت مردم بین النهرین از نام قبیله روحانی ماد اخذ شده است. چه کُردان سرودهای دینی و ملی کهن خود را هنوز هم گورانی می نامند.
ساگارتیان (دارندگان خانه های سنگی)- دارندگان لهجه کًردی کرمانجی: نظر به محل قیام چیتران تخمه ساگارتی که خود را از تبار فرمانروایان ماد معرفی میکرد و محل دخمه کی خشثرو (هوخشتره، کیخسرو) در دره شهر زور (حوالی سلیمانیه) تردیدی باقی نمی ماند که نام زبان کُردی عمده یعنی کُرمانجی (منسوب خانه سنگی) از نام همین مردم حکومتی قوم ماد پدید آمده است. این نام از نظر معنی و موقعیت جغرافیایی مردم مسما بدان با نام لولوبیان (رعایا و کشاورزان مناطق کوهستانی) در آذربایجان و کردستان ایران عهد باستان مطابقت پیدا می کند. نظر به نام کردان علوی موسوم به فعلی که تقریباً مترادف نام نکوهش بار باطنی (عمادی) نزد اعراب دوره خلفا است؛ به نظر میرسد نام لهجه کردی عمده دیگر کردان یعنی بادینی از تلخیص همین نام باطنی پدید آمده است. در رابطه با خود فرمانروایان بزرگ قوم اصلی و بزرگ ماد یعنی ساگارتیان گفتنی است. نگارنده ضمن کتاب گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران و طی مقالات تکمیلی بعدی، یکی بودن کیانیان با پادشاهان ماد را با دلایل روشن اثبات نموده است.
۳ نظر:
سلام دوست من
اولا اینکه گفتم راه های رسیدن به
خدا برای هر کسی مختلفه منظورم این بود که هر کسی به نحوی به وجود خدا پی میبره .
یعنی بعضی از ادم ها مثلا به خاطر زیبایی یک گل به وجود خدا پی میبرند و بعضی از ادم های دیگه به یه طریق دیگه به وجود خدا پی میبرند .
اما اینکه گفتی دنیبال چیز اثبات نشدنی کاخ توهیم ریختن است رو منظورت رو من متوجه نشدم . یعنی وجود خدا اثبات شدنی نیست ؟ یا اینکه منظورت چیز دیگه ای بود .
ادرسم رو یادم رفت بگم
با درود
اینکه آدم به طور سمبلیک به وجودی مافوق الطبیعه و به قول شما در زیبایی یک گل خدا ببیند شاید ایرادی نداشته باشد. میگویم شاید چون میتواند دستاویزی شود برای زنجیر زدن به پرواز عقل و اندیشه و برای پایمال حقوق دیگران و تبعیض بسیار خشن از نوع دینی فی المثل به پیروی از واقعه بنی قریظه کشی شروع به مخالف کشی. از این بدتراگر باور کنیم خدایی آنچنانی که کتب دینی یعنی باورهای کهن تجسم کرده اند که صانع جهان و قادر مطلق و صاحب ما و اعمال و کردار ما و برده دار ماست که ما باید همیشه برایش تملق بگوییم تا ما را به بهشت موعود خود راه دهد؛ اشتباه میکنیم.در طبیعت خدای لامکان و لازمانی وجود خارجی ندارد که چنین ما را مکلف به بردگی خود و مدعیان وجودش کند در حالی که از راه علمی نشود وجودش رااثباتش کرد.این خدای ادیان زاده تفکر انسانهای گذشته و به سنت به یادگار نهاده شده است نه برعکس. ما وجود خارجی داریم ولی او لامکان و لازمان است. من سه دهه است ترجیح داده ام به جای دین به اخلاق علمی و عملی رو بیاورم که دانشمندان جامعه شناسی بدانها رسیده اند من نخستین بار شکل تئوریزه شده آن را اخیراًاز زبان دکتر فرهنگ هلاکویی شنیدم. اگر دین را پشتوانه اخلاق تصور میفرمائید با توجه به وقایع اخیر باید عکسش را نتیجه بگیرید.شما ته دلتان انسان دوستی و هنر نهفته است ولی آن را با توهمات دینی که با آن پروره شده اید، مغشوش میسازید. "عبادت به جز خدمت خلق نیست". مشکل نخست اسلام قدغن کردن شک علمی است که گام نخستین در سد راه بینش علمی است و باعث عقب افتادگی کلان جوامع اسلامی از جامعه بشریت. یعنی موضوع همان قدغن شک و تردید علمی و فلسفی و تکیف تعبد از محمد و اسلام وی . من دو جهان بینی سنتی و انقلابی یکسویه نگر متحجر را در این راه شکسته ام تا به قول شاعر دیده و دل جهان بین گردد آزاد. شما خود دانید چون میدانم بیرون کردن مرغ مألوف و مأنوس از خانه خدا در همه حال ممکن و حتی زیباشناسانه و عاطفی نیست.
ارسال یک نظر