جنگ قادسیه (شهر مقدس یعنی همان کربلا= محل خدا) و در همان محل کربلا و در همان حدود روز عاشورای ماه محرم اتفاق افتاده است. بنابراین این سؤال پیش می آید که ایرانیان باطنی در لفافه عاشورای حسینی، عزاداری ماه محرم را در اساس برای هزاران کشته شده خود و اسارت تاریخی بزرگشان بعد از جنگ قادسیه به جای نیاورده اند؟ خصوصا که نوحه سرایان عاشورای حسینی مؤکداً از رفتن ابوالفضل (پدر دانش) سردار سپاه عاشورا به کنار رود فرات خبر میدهند که این واقعه برای رستم فرخزاد معروف به سردار دانا سپهسالار ایرانیان در هنگام جنگ قادسیه (کربلا) اتفاق افتاده است. بسیار جالب است که خود عنوان فرخ در نام رستم فرخزاد با حسین -که هر دو هم سر بریده شدند- در معنی نیکو و زیبا مترادف می باشند. رستم فرخزاد به انتقام قتل پدرش سردار فرخ هرمز توسط ملکه آزرمیدخت که به سبب خواستگاری از وی اتفاق بود؛ او را کور و از سلطنت خلع کرده بود. این رستم فرخزاد نائب السلطنه یزدگرد ملقب به هوشین (هوشینگهه = هوشیار) باید همان حسینی باشد که همسر یکی از دختران یزدگرد بوده است. این دختر یزد گرد در تاریخ تحت اسامی یا عناوین خاندان سلطنتی شهربانو (ملکه)، بانویه و بابونه (نجیب زاده) خوانده شده است. انتساب اصل رستم فرخزاد به ارمنستان درست نمی نماید چه مسلم می نماید که کلمه ارمن در باب وی لقبی به معنی نجیب دانا (=هوشین) بوده است؛ وی را استاندار خراسان آورده اند. ثعالبی رستم فرخزاد را با عنوان آذری یاد کرده است. به هر روی در مجموع معلوم میشود هم مکانی و هم زمانی (از نظر ماه و روز) دو واقعه قادسیه رستم فرخ زاد و کربلای حسینی بواسطت نام و نشان خانوادگی سردار سپاه پیروز مخاصم یعنی سعد وقاص جنگ قادسیه و پسرش عمربن سعد وقاص نبرد کربلا باعث گردیده است که تراژدی قتل ده هزار نفری سربازان ایرانی و اسارت ممتد قرون و اعصاری ایرانیان در قادسیه=کربلا در لفافه محرم حسین کربلا عزاداری گردد که پیداست از هیچ لحاظ عظمت تراژدیک بزرگترین فاجعه ملی ایرانیان یعنی جنگ قادسیه را ندارد و به هیچ روی هم با آن قابل مقایسه نیست. منجمله در خود جنگ تعداد هفتاد و دو کشته افراد حسین بن علی که در مقابل ده هزار کشته شده ایرانی در همآنجا حدود 45 سال پیش از آن، رقمی ناچیز به شمار می آید. نیاکان شعوبی- باطنی ما هم خبره این نوع در آمیختن ها در وقایع و افراد تاریخی بوده اند، این دو واقعه و شخصیتهای اصلی آنان از جمله سعد بن ابی وقاص (سردار فاتح قادسیه) با پسرش عمر بن سعد بن ابی وقاص (سردار فاتح کربلا) را بسیار ماهرانه در هم ترکیب نموده اند. آشکار است که خود جنگ قادسیه ماه محرم سال 16 هجری در مقابل عواقب به اسارت افتادن و کشتار شدن ایران ناچیز بوده ولی آن صرفا به عنوان نکته شروع آغاز این اسارت ماتم و عزاداری میگردیده است. در باب سابقه و سنت رواج جابجایی وقایع و شخصیتهای تاریخی و شکل جدید دادن بدانها نزد نیاکان شعوبی- باطنی ما گفتنی است که در همان قرون اول اسلامی نامهای سلمان فارسی حاکم مدائن (کورش به عنوان شاه بابل)، مقداد (زیبا) بن اسود (سپیتمه جمشید ملقب به زیبا، پدر گائوماته زرتشت)، اویس قرنی (زرتشت) و ابوذر غفاری (تیگران خورشید چهر پسر کوچک گائوماته زرتشت) به عنوان قدیسین اسلامی با مهارت تمام به طوری وارد مدار یاران دور و نزدیک پر نفوذ و محبوب و مقبول پیغمبر اسلام نموده اند که هنوزشان اصل تاریخی شان شناسایی نشده اند.
در کتاب تاریخ طبری اوایل محرم سال چهاردهم هجری برابر با فوریه-مارس 635 به عنوان آغاز نبرد قادسیه ذکر گردیده است. ولی در دایره المعارف چند رسانهای دایره المعارف اسلامی ضمن آوردن نقل قول طبری، این گفتهی وی در باب سال وقوع جنگ رد شده است و زمان جنگ را ماه محرم سال 15 یا 16 هجری (برابر با 636 یا 637 م) بیان نموده است.
رستم فرخزاد در محرم سال 16 هجری با سپاهی 60 هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه ای از فرات اردو زد. به گفته طبری رستم چنیدن مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند : یا مسلمان شوند - یا بجنگند و کشته شوند - یا حاضر به دادن خراج گردند . طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود . ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند . "طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد .گفتنی است در پایان مذاکرات فرماندهان عرب با رستم آنان این آیه را برای رستم خواندند ((( کافران باید با فروتنی و به طیب خاطر باجگذار مسلمانان شوند - سوره توبه - آیه 29 ))) رستم از این سخن توهین امیز آنان به خشم آمد و آماده نبردی سخت شد . او میدانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست این وحشیان فتح خواهد شد . رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر اسلام صف آرایی نمود . در این هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب . رستم پس از دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده است و از روبرو بر ما میوزد . فریادهای لشگر عرب از دور به گوش میرسده است که سپاه را تشویق نموده تا اگر پیروز شوید زمینها - ثروتها - پسران و دختران مجوسان( ایرانی) از آن شما خواهد شد و اگر شکست بخورید بهشت و پاداش اخروی در انتظار شما خواهد بود . به گفته طبری در نبرد قادسیه 33 قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند . عرب چیزی برای از دست دادن نداشت . او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا کند و یا در راه خدا کشته شود . جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان 500 تن از عربان را کشتند . بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود . روز دوم ایرانیان بر عربها چیره شدند و بیش از 2000 تن از آنان کشته شدند . در این نبرد 4 تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان - بندوان - بهمن جازویه - بزرگمهر همدانی کشته شدند . روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند . روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه داشت . پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه های خویش بازگشتند و سلاحها را بر زمین نهادند و استراحت کردند. چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از ایرانیان و عربها کشته شدند . در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند.
مورخان در تعداد نيروهاي اعراب مسلمان و سپاه ايران، اعداد متفاوتي را ذكر كردهاند. بيشتر مورخان تعداد نيروهاي ايران را 120 هزار نفر نوشتهاند[7]. تلفات ایرانیان را در جنگ نهایی حدود ده هزار نفر یعنی چهار برابر تلفات اعراب قید نموده اند.
طبري مينويسد: «ايرانيان 120 هزار نفر بودند و 30 فيل نيز به همراه داشتند».[8] مقدسي تعداد نيروهاي سپاه ايران را 60 هزار نفر ذكر كرده و مينويسد: «اين نيروها همگي زرهپوش بودند و جنگ افزارهاي زيادي به همراه داشتند».[9]
مسعودي شمار مسلمانان را 88 هزار نفر و شمار مشركان را 60 هزار نفر نوشته است.[10] برخي از مورخان تعداد سپاه اعراب را 9 تا 10 هزار نفر ذكر كردهاند.[11] به نظر ميرسد بلاذري تنها تعداد آن دسته از نيروهاي مسلمان را كه در عراق حضور داشتند، ذكر كرده است و الّا نيروهاي كمكي كه از مدينه و شام به كمك مسلمانان آمدند، به يقين چند برابر سپاه اعراب در عراق بودند. دينوري مينويسد:
«عمر به ابوموسي اشعري و ابوعبيده جراح جداگانه نامه نوشته و از اهالي مدينه و شام خواستند كه گروهي را به ياري سعد بن ابيوقاص بفرستند»[12]
مسعودي در اين زمينه مينويسد:
«مردم از شام و جاهاي ديگر به سعدبن ابيوقاص پيوستند»[13]
بدون شك رسيدن نيروهاي كمكي از شام و مدينه تأثير فراواني در روحيه مسلمانان داشت و يكي از عوامل پيروزي اعراب مسلمان بود. رستم و نيروهاي سپاه ايران پيشنهاد پذيرفتن اسلام و يا پرداخت جزيه را رد كردند و تنها راه سوم يعني جنگ را پذيرفتند.[14]
نبرد قادسيه تقريباً چهار روز طول كشيد. هر يك از روزهاي جنگ به نام خاصي مشهور شدهاند. روز اوّل جنگ «ارماث» روز دوم را «اغواث» و روز سوم را «عماس» گفتهاند.[15] جنگ در اين چند روز به شدت ادامه داشت. شب چهارم به «ليلة الهرير»[16] مشهور شده است. در اين شب جنگ تا هنگام صبح ادامه يافت و مسلمانان پيروز ميدان بودند.[17] در اين جنگ تعداد زيادي از نيروهاي سپاه ايران كشته شدند و عدهاي نيز فرار كردند و به مدائن رفتند.[18] فرمانده نيروهاي ايران (رستم) در اين نبرد كشته شد.[19] بدون شك با كشته شدن وي بيم و هراس در دل ايرانيان بيشتر شد و موجبات شكست آنها را فراهم آورد. بنابر نقل مسعودي «بعضي غرق و بعضي كشته شدند. سي هزار نفر ديگر آنها كه پايمردي ميكردند آنها نيز سرانجام از پاي درآمدند.[20] از سپاه اعراب مسلمان نيز 2500 نفر كشته شدند.[21]
[7]- بلاذري، احمد بن يحيي؛ پيشين، ص 365.
[8]- طبري، محمد بن جرير؛ پيشين، ج5، ص 1711.
[9]- مقدسي، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاريخ، ترجمه محمدرضا شفيعي كركني، تهران، آگه، 1371، چاپ اوّل، ج2، ص 850.
[10]- مسعودي، علي بن حسين؛ پيشين، ص 669.
[11]- بلاذري، احمد بن يحيي؛ پيشين، ص 365.
[12]- دينوري، احمد بن يحيي؛ پيشين، ص 154.
[13]- مسعودي، علي بن حسين؛ پيشين، ص 669.
[14]- كوفي، ابن اعثم؛ الفتوح، هند، 1393ه.ق.، ج1، ص 197.
[15]- ابناثير، عزالدين؛ الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، عباس خليلي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي، 1371، ج8، ص 261-246.
[16]- همان، ص 267؛ در جنگ صفين نيز يكي ازشبهاي اوج جنگ به ليلة الهرير مشهور است.
[17]- همان.
[18]- يعقوبي، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1382، چاپ نهم، ج2، ص 29-28.
[19]- همان.
[20]- مسعودي، علي بن حسين؛ پيشين، ج1، ص 675.
[21]- مقدسي، مطهر بن طاهر؛ پيشين، ص 852.
در فرهنگنامه ویکیپدیا جزئیات سرانجام جنگ قادسیه از این قرار نقل شده است:
داستان جنگ قادسیه
در چهار دهمین سال هجری قمری برابر با ۶۳۵ میلادی یزدگرد سوم شهریار ایران لشکری بالغ بر هفتاد هزار نفر جمعآوری کرده و سرداری این لشکر را به رستم فرخزاد واگذاشت ودر مقابل سپاه عرب فرستاد. در همان احوال «المثنی» سردار عرب بواسطهٔ زخمی که در جنگ «جسر» برداشته بود در گذشت، واز سوی خلیفه عمر بن خطاب سعد پسر ابی وقاص به جانب عراق مأموریت یافت وبا زحمت زیاد سی هزار لشکر در «سواد» گرد آورد. سعد در قادسیه خیمه افراشت. «رستم» نهر (العتیق) را باخاک و خاشاک وچوب ونی پر کرده از آن عبور نموده و در مقابل لشکر عرب صف آرائی نمود. این سردار از فرات عبور کرده داخل سواد شده دنبال لشکریان عرب افتاد. جنگ قادسیه که مانند نبرد ایسوس در شمار جنگهای قطعی دنیا بشمار میآید این هنگام رخ داد. این جنگ در چهار روز متوالی دوام داشت. در آن روز به علت بیماری تب سعد قادر بر جنگ نبود و خالد بن عرفطه را مأمور این کار ساخت.
در روز اول اسبهای عرب از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند. چنین به نظر میآمد که فتح با لشکر ایران است ، جناحین لشکر عرب در مضیقه افتاده وبا اشاره سعد که ناظر اوضاع بود گروهی از تیر اندازان عرب فیل سواران را هدف ساخته آنها را بزمین افکندند وبدین وسیله عرب توانست حمله رستم را رد کند واز شکست حتمی نجات یابد، روی همرفته خسارت لشکر عرب بیش از ایرنیان بود.
در روز دوم لشکر امدادی عرب که از شام رسیده بود وارد میدان شد . و نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت. هنگام مبارزه سه نفر از سرداران ایرانی که از آن جمله «بهمن ذوالحاجب» و «بندوان» بودند کشته شدند. ولی نتیجهٔ قطعی بدست نیامد. چند نفر از فراریان لشکر ایران بعربها آموختند که هرگاه خواسته باشند دفع فیلان را نمایند بهترین تدبیر آنست که خرطوم یا چشم آنهارا هدف گیرند.
در روز سوم بار دیگر فیلها در خط جنگ ظاهر شدند، عربها به همان طریق فیلانرا زخمی کرده آنها را از میدان کار زار بدر بردند. قعقاع بن عمرو رییس نیروی امدادی که از شام آمده بود چشم فیل بزرگ سفیدی را با نیزه کور کرد، دیگری با فیل دیگر نظیر این را معمول داشت. بالاخره فیلها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند. دو لشکر بیگدیگر نزدیک شده تا زوال آفتاب با شمشیر و نیزه جنگیدند وفتح نصیب هیچیک از طرفین نشد. پس از جنگ رستم برای آسایش افراد لشکر خویش از (نهر العتیق) بدانطرف عبور کرد. این نکته قابل توجهاست که لشکر رستم اغلب از افراد تازه کار و جنگ نیازموده تشکیل شده بود ودر آن چند روز سخت خسته گردیدند. اعراب به سبب رسیدن قوای عمدهای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ مسلمانان بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود. چون عربها خیال ایرانیان را دریافتند که شب مایل باستراحتند، دسته أی از سربازان عرب همراه دو تن از سرداران لشکر مسلمان هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران شبیخون زده عده أی را بکشند، و جنگ در تمام شب جریان داشت. این شب را «لیلة الهریر» مینامند ، چه صداهایی شبیه به صدای شغال و سگ از مجروحین طرفین فضا را پر کرده بود. همچنین در برخی روایات «لیلة القادسیه» نیز نامیده شدهاست.
در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ اعراب قلب لشکر ایران را متزلزل ساختند،وکار لشکر ایران را یکسره وتقدیر بر جنگ قادسیه خاتمه دارد. هنگام کار زار طوفانی سهمگین برخاست، گرد وغبار ، و شن زیاد به سر و روی سپاه ایران میریخت ولی اعراب که پشت به طوفان بودند چندان صدمهای ندیدند . طولی نکشید که «هرمزان» حکمران شوش و «فیروز» عقب نشستند.
رستم فرخزاد در کنار درفش کاویان ایستاده بود و سپاه ایران را رهبری میکرد. در همان احوال تندباد عجیبی برخاست وچادری که تخت رستم زیر آن قرار گرفته بود برکند. رستم بزیر بار قاطری پناهنده گشت. هلال بن علقمه باضربت شمشیر بدون اینکه بداند زیر آن بار کیست طناب آن را برید لنگه أی از بار قطع شده رستم را صدمه رساند. رستم خودرا در (نهرالعتیق) انداخت و بنای شنا گذاشت. هلال بن علقمه پشت سر او در آب جست پای وی بگرفت وبساحل آورد وبکشت. به گفته برخی از منابع، وقتی در جنگ قادسیه به علت اضافه شدن ۶۰۰۰ نفر به نیروهای اعراب در روز سوم، و همچنین توفان شن به سمت نیروهای ایران، شیرازهٔ ارتش ایران از هم گسست و در اوج درگیری چندین جنگاور عرب (عمربن معدی کرب، طلیحه بن خویلد اسدی، قرط بن جماح عبدی، و ضرار بن ازور اسدی) به رستم هجوم آورده و به قولی زهیر بن عبد شمس و به قولی عوام بن عبد شمس و به قولی هلال بن علقمه تمیمی او را کشت. هنگامی که تن رستم را یافتند و جای صد ضربه شمشیر و نیزه بر تنش بود و هیچ کس نمیداند واقعا چه کسانی او را به قتل رساندند.
سپس بر روی سریر رستم رفته بصوت بلند فریاد کرد «قتلت رستم و رب الکعبة» یعنی کشتم رستم را قسم بخدای کعبه. این ندا تولید وحشتی در لشکر ایران کرد، و سربازان را به هراس انداخته دلهای خود را باختند و هزاران نفر خود را در آب انداخته غرق شدند، وبسیاری از آنان هدف تیر دشمن گشتند. فتحی که در این جنگ نصیب اعراب شد آسیب تاریخی بسیار ژرف و سختی به روحیهٔ ایرانیان وارد ساخت.
۲ نظر:
ممنون از نظرتان در وبلاگم. جالب است
می توانید نخست بگویید که برداشتتان از نام "پانته آ" به "لغت ایرانی" به معنای ِ "نگهبان ِ نیرومند" چه سندیتی دارد؟ دلبخواهی است؟
دوم اینکه نقل ِ قولی از "خارس میتیلنی" ، رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران، آوردید درباره ی "سپیتمه جمشید" ...
آیا این هم دلبخواهی است و نام ِ "سپیتمه جمشید" را از قول ِ راوی خودتان اضافه کرده اید؟ یا اینکه می توانید استوارانه، مشخصات و نام ِ کتاب و عین ِ عبارات و شماره ی صفحه ای که این نقل در آن است را بیاورید؟
باقی ِ پرسش هایم بماند ...
من سی سالی است که به طور بلا انقطاع در کار برگرداندن اساطیر تاریخی ایران به خود تاریخ مدون ایران هستم.نه معنی پانته آ دلبخواهی نیست. در عرض این سی سال لغات پهلوی و اوستایی و سانسکریت و فرهنگنامه های کردی و فارسی و ترکی و.. به همراه تألیفات ایرانشناسان از جمله آرتورکریستن سن، دیاکونوف و از ایران پورداود و هاشم رضی و بهرام فره وشی و .. مورد استفاده قرار میدهم و براساس این نظریات آنان نظر مستقل خویش یا متعلق به نظریات ایشان را میدهم. روزی هم که پارامترهای نظریه با آمدن سند جدید احتیاج به تغییر پیدا می کند؛ نظریه را با تغییر و تحول جدید هماهنگ میسازم. نه نظریها 99در صد دلبخواهی نیست یک در صد دلبخواهی وجه اشتقاقهایی هستند که دستگاه معادله آنها تک معادله ای است و معادله دومی برای حل قاطع آن پیدا نمیشود.
برای موضوع دستگاه آبرادات و پانته آ معادلات همراه موجود هستند.
ارسال یک نظر