شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۲

سابقه و ریشۀ نام فاطمه زَهرا در غرب امپراطوری ایران پیش از اسلام

در وبلاگ بُرهان سه نام ناهید (پاک)، مریم (مادر مقدس) و فاطمه زهرا (فاطمه زیبا و درخشان) یا "فاطمه میمونه (فاطمه خجسته) و مطهره" با هم مقابله و سنجیده شده اند. ایشان از قول صاحب نظران این گفته معروف را که "مهریه فاطمه آب و نمک است"، دلیل ارتباط و جایگزین شدن آن به جای نام ناهید الهه آبها می داند.
ولی در ایران پیش از اسلام بانوی معروفی به نام آتوسا (دارای اندامهای پُر) بوده است که نام دیگرش را فایدیمه (فای- دیمه، دارای رخسار پُر) آورده و وی را با ایشتار (پاک و باکره) الهه عشق و زیبایی بابلی یا همان زُهره (زیبا و خوش آب و رنگ) مقابله می نموده اند چه در تورات و خبر کتسیاس آتوسا را تحت عنوان اِستر (ایشتار) و الهه عشق و زیبایی بابلی، بدین القاب مسمی ساخته اند. کتسیاس در رابطه با ترور شدن گائوماته مغ عنوان وی را ایشتار بابلی و هردوت فایدیمه آورده است. اگرچه محققین از روی این دو منبع کهن یونانی آتوسا و فایدیمه را به صورت دو نام مستقل و جدا از هم گمان نموده اند ولی از آنجاییکه هر دوتایشان را هم همسر کمبوجیه و هم همسر گائوماته و هم همسر داریوش آورده اند؛ لذا معلوم میشود این مورخین یونانی این دو نام معروف و مترادف شاهدخت و ملکۀ مشهور هخامنشی و دختر کوروش و مادرخشایارشا را شنیده و آن ها را مانند دو فرد جداگانه به حساب آورده اند. پس معلوم میگردد که در بین النهرین باستان نام آتوسا- فایدیمه دختر کوروش به واسطت عنوان فایدیمه و لقب خدایگانی وی یعنی ایشتار (اِستر، زُهره) به عنوان فایدیمه زُهره معروف بوده است و مسلمین، خاصه شیعیان (از جمله سلمان فارسی) با انتخاب لقب زَهرا برای فاطمه دختر پیامبر این نام دینی و تاریخی آن ملکه خدایگانی معروف عهد باستان را با این فاطمه زَهرا دختر پیامبر اسلام و همسر علی بن ابی طالب جایگزین ساخته اند. لابد به سبب قرابت لفظی و معنی دو نام همریشه زُهره (زیبا) و زَهرا (نورانی و درخشان)- که در نام الاَزهَر به هم می رسند- این دو نام در بین النهرین باستان و عربستان با هم معادل گرفته می شده اند.
متن مقاله وبلاگ بُرهان را در اینجا ضمیمه می نمایم: ناهید. مریم. فاطمه(1): برای این كه در عمل با مساله درگیر شویم به یك مطالعه موردی اشاره می كنم كه جنبه هایی از دین و خرافه و اسطوره و افسانه در آن هویداست؛ و آن عبارت است شخصیت دخت گرامی پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س). این بانوی كم نظیر كه بین مسلمانان و بویژه شیعیان و بالاخص ایرانیان از احترام فوق العاده ای برخوردار است بهترین نمونه برای تبیین چگونگی تعاملات بین فرهنگی است.
می دانیم كه برای این مشهور ترین فرزند رسول خدا(ص) اسامی و لقب های پرشماری در منابع تاریخی و روایی مذکور است که معروف ترین آنها عبارتنداز: زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، زکیه، راضیه، رضیه، محدثه، مطهره، میمونه،(الطبری الصغیر،80؛نیزنک:ابن بابویه،خصال،2/480). دختر پیامبر(ص) در بین شیعیان به «کوثر» نیز معروف است. این لقب، برگرفته از نام و مضمون یکصد و هشتمین سوره قرآن می باشد که در آن از اعطای کوثر(به معنای خیر کثیر) به رسول خدا(ص) و ابتر بودن دشمن او سخن رفته است که به باور برخی از مفسران شیعی اشاره ای است به دوام نسل نبی اکرم(ص) از طریق فاطمه(س)(برای تاویلات مختلف از کوثر،نک:طبری،تفسیر،ذیل سوره ؛ ابوالفتوح رازی،12/186؛ الطبرسی،ابومنصور،10/703؛ السیوطی،6/686 طباطبایی،851). کنیه ایشان را نیز «ام ابیها» نوشته اند (ابن المغازلی،213؛ ابوالفرج اصفهانی،56). این کنیه از آن رو به فاطمه (س) داده شده بود که در دوران خردسالی اش، که مصادف بود با مشکلات پیامبر(ص) در سالهای آغازین بعثت در مکه، و پس از آن، یار و غمخوار ایشان بود(برای نمونه نك:ابن هشام،2/57). «زهرا » متداول ترین و مشهور ترین نام دختر پیامبر در میان ایرانیان است. این لفظ در زبان عربی مونث «الازهر» و به معنی نورانی و شفاف و درخشان و چهره تابان می باشد(نک:المنجد، ذیل واژه). برای این لقب، وجوه بسیاری ذکر شده است؛ همه این وجوه تسمیه با اختلاف در تعبیر، ناظر به مناسبت فاطمه(س) با نورانی بودن و آفرینش وی از نور می باشد (نک:الطبری الصغیر، 78؛ الثعلبی، 99؛ ابن المغازلی، 216؛ الاربلی،2/85و86و92؛ الخاجویی،1 /299؛ مجلسی، 43/7و8و12و17؛ الموسوی، 1/15 به بعد). هنگام تولد ایشان نیز، نور همه شهر مکه را در بر گرفته بوده است(البرسی،103). نقل است که پیامیر(ص)، وقتی درباره چهره نورانی خود مورد پرسش اصحاب، واقع شد علت آن را ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) در آن روز، که امتزاج نور با نور است،بیان کرد(الخوارزمی،1/60). در روایات، حتی از نورانیت لباس فاطمه(س) نیز سخن به میان آمده است(نک:مجلسی،43/30)؛ نیز پیامبر(ص) هنگامی كه خود را به خورشید و علی(ع) را به ماه و حسنین(ع) را به فرقدان تشبیه كرد، فاطمه(س) را هم،«زهره» نامید (نك:الثعلبی،9). ظاهرا تشبیه زهرا(س) به ستاره زهره یا ناهید(ابن خلف،4/2113؛ پورداود،1/166)، بویژه در میان ایرانیان، اصل و ریشه ای دیرینه تر دارد؛ ناهید، ناهد، اناهید، اناهیت و آناهیتا، به معنی «بی عیب و معصوم»(نک:مقدم،30)،كه بیدخت هم نامیده می شود(یاحقی،813)، ایزد بانوی بسیار کهن ایرانی و هندوایرانی است (Eliade,249/1)؛ گرچه برخی از پژوهشگران ریشه ای آشوری و عربی برای آن قائلند(Eliade,249/1 ). برخی نیز تصور کرده اند که همان «ایشتر»، ربه النوع سومری است(صفا،49؛ نیز نک:لیک،68به بعد؛ پورداود،1/162و163). این الهه که نگهبان آبهاست، در هندی با «سَرَسوَتی» ایزدبانوی رودها (گیمن،236) و در اساطیر یونانی با آرتمیس(معصومی،422؛ فاطمی،386؛Campbell,71)، ونوس و آفرودیت (پورداود،1/166؛ صفا،79؛ رضی،دانشنامه،1/234) قابل قیاس است و در آیین میترا همواره در کنار «مهر» قرار دارد. (Hinnells,156). دقیق ترین اطلاع را درباره آناهیتا می توان در اوستا یافت. توضیح این که در آیین مزدیسنا کلیه عناصر چهار گانه، گرامی و بیشتر آنها دارای «یشت» مخصوصی هستند.آب، بعد از آتش و پیش از هوا و خاک، گرامی ترین عنصر است و در اوستا و متون پهلوی، بارها از آن سخن رفته است(پورداود،1/158؛ اوشیدری،128). اصولا پاسداشت آب و احترام به این عنصر، از آداب بسیار کهن ایرانیان بوده است(نک:هرودوت،74 و76 ). آبان یشت، که بخش پنجم یشت ها و از قدیم ترین و زیبا ترین متون زرتشتی است به ناهید یا فرشته موکل بر آب و باروری و حاصلخیزی، اختصاص دارد. نام کامل زهره یا ناهید در این متن«اَرِد وی سوُر اَناهیتَ» و در کل، به معنی رود توانای بی آلایش و پاک، است(پورداود،1/166). در این متن، اهورامزدا از زرتشت می خواهد که آناهیتا را بستاید(دوستخواه،2/297). توصیفاتی که از این الهه در یشت پنجم و فرگردهفتم وندیداد آمده است، وی را دوشیزه ای بسیار زیبا، باكره، برومند، بلندآوازه و فرهمند معرفی می کند که کمربند و گوشواره و گردن آویز و تاجی آراسته دارد(همو،2/298 و 299 و 320 و 321). دارنده هزار دریاچه و هزار رود است که چهار اسب سفید، ( باد و باران و ابر و تگرگ)، گردونه او را می کشند(همو،2/299 و 300 و 316 و 319). نطفه مردان و زهدان زنان را پاک و زایمان را آسان و پستان زنان را پر شیر می سازد(همو،2/297، 2/733؛ نیز نک:پورداود،1/166 و 167؛ Hastings,415/1). بسیاری از این ویژگی های آناهیتا و نمادهای مهری را بعدها در متون مسیحی نیز می یابیم(برای نمونه نک:شورتهایم،187 به بعد و 208؛ مقدم،31؛ رضی،دانشنامه،4/2107 به بعد) که به نظر می رسد از طریق آیین میترا که بیشتر در غرب ایران و ارمنستان و آسیای صغیر و در نهایت، روم رایج بوده، واردکیش عیسوی شده است(نک:باقری،154؛ شورتهایم،29 به بعد). اصولا از قرن چهارم میلادی به بعد، معابد پرستش آناهیتا و آتشكده های زرتشتی جای خود را به كلیساهای مسیحی می دهند(پورداود، 1/173).
ناهید. مریم. فاطمه(2): همچنین نفوذ اندیشه های مهری در اسلام، بویژه قرائت شیعی آن، بسیار روشن است و مورخان دین و اسطوره شناسان بر آن صحه نهاده اند(نک:شورتهایم،211). برخی از ایشان بر این باورند که آئین مهر پیش از نابودی، عناصر خود را به ادیان و مذاهب دیگر بخشیده است(رضی،دانشنامه،4/2033) و از سوی دیگر نیز این دین اصالتا ایرانی، چنان تاثیر ژرفی بر فرهنگ این سرزمین نهاده است که چه آگاهانه پیش از اسلام و چه ناآگاهانه پس از اسلام،تکرار الگوهای فکری و رفتاری آن را می توان مشاهده کرد(بهار، از اسطوره تا تاریخ،30). تناظرهای اهورا، میترا و آناهیتا و یا تثلیث مسیحی، با سه گانۀ محمد(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) و احکام و عوارض وارد بر هر کدام، تنها نمونه ای از شباهت های شگفت انگیزی است که بین این آیین ها وجود دارد. به عنوان مثال برخی از محققان بر این باورند که در ذهن ایرانی، با گذشتۀ مزدایی، فاطمه(س) به راحتی جانشین آناهیتا(دختر اهورا) شده و رابطۀ حسین(ع) و فاطمه(س) و علی(ع) تا حدودی نظیر رابطه آناهیتا با مظهر قربانی و میترا می تواند باشد (شورتهایم،273). ناهید از سویی آفریده مهر و از سوی دیگر مادر مهر است(رضی،آئین مهر،508)؛ این پیوند، می تواند یادآور صفت «ام ابیها» برای دختر پیامبر(ص) باشد و دقیقا با نقش حضرت مریم در آئین عیسوی،یکی است(Houlden,597;EI2,485,II Iranica,401.). تعاملی که مسیحیت با آئین مهر داشته، همسانی های بسیار ژرفی بین شخصیت مریم و فاطمه(س) به وجود آورده است. بویژه این که در جوامع روایی نمونه های مثبته ای هم برای این امر می توان یافت؛ مثلا در اقوال منقول از پیامبر(ص) بارها به تناظر شخصیت و جایگاه مریم مقدس با فاطمه زهرا(س) اشاره شده است. در منابع تفسیری، در ذیل آیه چهل و دوم سوره آل عمران، آنجا که سخن از مریم می رود، نام فاطمه(س) نیز به عنوان کسی که همچون مادر عیسی، همواره باکره بوده است، از زبان پیامبر(ص) ذکر می شود (برای نمونه، نک:ابوالفتوح رازی،3/37 ؛ ابن شهرآشوب، 3/360 ). همچنین در متون حدیث شیعه از فاطمه با عنوان مریم کبری هم یاد شده است(ابن شهر آشوب،3/357). این شباهت ها را می توان چنین خلاصه کرد که مریم نیز همچون فاطمه(س) بانویی برگزیده و سیده بهشت است(Houlden,598؛ ابن شهر آشوب،3/322؛ مجلسی، 43/ 15و29و31)، معصوم، باکره و موجودی فوق بشری است (Houlden,597,599؛ مقدم،30؛ درباره باکرگی ناهید،نک:رضی،آئین مهر،2/507؛ فاطمی،386؛ بهار، از اسطوره تا تاریخ، 287)، نسبتی با نور دارد؛ همانگونه که در شمایل های مریم همواره هاله ای از نور به دور سرش می بینیم و جالب این که غالبا در این تصویرها بر بالای سرش، تاجی با دوازده ستاره قرار دارد (Houlden,598; Iranica,402/4؛ برای همین تصویر درباره فاطمه،نک:الاربلی2/83و 84؛Massignon,28)، همچنین هردو در آسمان چهارم بوده (الخوارزمی،1/71؛ برای قیاس با جایگاه ناهید در کره خورشید، نک:پورداود، 1/167) و دوشیزۀ آب لقب گرفته اند(مقدم33 به بعد). همانگونه که مریم در کیش مسیحیت نقش محوری دارد، به باور ایرانیان و شیعیان، فاطمه(س) نیز در مرکز ارتباط خدا و محمد(ص) و علی و حسن و حسین(علیهم السلام)، واقع شده است. جلوۀ این اعتقاد را در علامت ها و شمایل هایی که برای پنج تن ساخته می شود بوضوح می توان دید(Massignon,27 ؛ نیز برای نمونه های بیشتر همانندی مریم و فاطمه و مآخذ آنها، نک:Jones,3009/5). همچنین این باور عمومی نیز که مهریه حضرت فاطمه،«آب» و «نمك» است (هدایت،91؛ افشارسیستانی،2/1365؛ مظلوم زاده، 264؛ تکلیفی،239؛ Iranica/7/402) بعلاوۀ مؤیداتی از منابع روایی، ریشه در اندیشه های مهری و مزدایی دارد(ابن شهرآشوب،3/351 ). این باور چنان ریشه دار است که در میان ایرانیان، هنگام قسم خوردن به آب نیز از عبارتِ« به این مهریه فاطمه(س)» استفاده می شود(خلعتبری،105). حتی در تعزیه هایی كه در رثای امام حسین(ع) برگزار می گردد، این موضوع با تعابیری این چنین یادآوری می شود:«آب، مهریۀ زهرا و تو لب تشنه دهی جان»/ آبی كه شد بمهر گران مایه مادرش/ كردی دریغ از چه ز اولاد مرتضی؟(Haarmann,97). نیز در شبیه خوانی واقعه خواستگاری علی(ع) از فاطمه(س) این جبرئیل است كه تمام نمك ها و آب های روی زمین را به عنوان مهریه بر دختر پیامبر(ص) عرضه می كند(همو، 98). در باور عامه همیشه بین آب و روشنی و آئینه و زهرا(س) نسبتی برقرار بوده است؛ مثلا در کوهپایه،نزدیک کرمان،چشمۀ آبی وجود دارد که مردم، آن را نظر کرده حضرت فاطمه(س) می دانند(باستانی،249). این مناسبت در بعضی روایات نیز مشهود است. برای نمونه می توان به روایتی اشاره کرد که در آن ام ایمن، خادمه فاطمه(س) در تشنگی سفر حج از خداوند به حق زهرا(س) درخواست آب می کند و خداوند ضمن اجابت دعای او، به مدت هفت سال وی را از آب و غذا بی نیاز می سازد(ابن حجر،4/416؛ ابن شهرآشوب،3/338؛ مجلسی،28/43). بدین لحاظ در آفرینش شخصیت فاطمۀ افسانه ای و اسطوره ای، هم برخی روایات درون دینی و هم بعضی معتقدات پیشینی ایرانیان به شرحی که گذشت، موثر بوده است. به دیگر سخن،ایرانیان، بسیاری از عقاید عامیانه خود را دربارۀ الهه باروری و آناهیتای پیش از اسلام به حضرت زهرا نسبت داده اند(نک:بهار،پ‍ژوهشی در اساطیر ایران،447؛ شورتهایم،269). در دوران پس از اسلام و بویژه در ادوار متأخر تر، حضرت فاطمه زهرا(س) برای بانوان ایرانی الگو و سرمشق بوده است همانگونه که ناهید هم در ادوار باستان به عنوان الهۀ آب و باروری و عشق و مادری، نماد کمال زن ایرانی می باشد(نک:هینلز، 81). مناسبت آب و زهره و مریم و فاطمه(س) نمود ویژه ای در متون ادب فارسی، بویژه شعر، پیدا کرده و باعث آفرینش مضامین زیبایی از این دست شده است: فاطمه ات نام و از سلاله زهرا/ کزرخ او شرم داشت زهره ازهر(قاآنی،217)؛ مریم فاطمه ناموس که ناموس جهان/ دارد از حسن عفافش چو ملک هفت حصار(محتشم کاشانی،175)؛ مریم از یک نسبت زهرا عزیز/ از سه نسبت حضرت زهرا عزیز(اقبال لاهوری،186)؛ زهره ای مشتری خریدارش/ منفعل مهر و مه ز انوارش/مام امكان چكیدة جان زاد/ اصل عصمت به شكل انسان زاد(عابد، 17)؛ نیز این ابیات از قاسم رسا كه جامع ویژگی های مذكور است: در رحمت بگشودند و سراپای وجود/ روشن از نور رخ فاطمه زهرا شد/ زهره برج حیا شمسه ایوان عفاف/ كه ز انوار رخش چشم جهان بینا شد/ مژده كاندر شب میلاد بتول عذرا/ بر رخ خلق در لطف و عنایت وا شد/ پرده چون حق ز جمال ملكوتیش گرفت/ مریم پرده نشین بر رخ او شیدا شد(معصومی،141).

۱ نظر:

بهدین گفت...

با درود فراوان
از این گونه جایگزینی ها فراوان داریم
یک مورد و دو مورد و ده مورد نیست !!!