دوشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۲

آیا از سرزمین تازیان باستانی عیلام منظور نبوده است؟

جناب یدالله رضوانی با آوردن تصاویر اشیاء باستانشناسی از عیلام باستان نشان می دهند که سگ از جمله سگ تازی در عیلام باستان محترم و مقدس بوده است.
این اسناد آدم به فکر فرو می برند که نکند از دشت تازیان اژدها دوست اساطیر ایرانی در سمت بین النهرین که یک هزاره بر ایران جمشیدی فرمانروایی کرده اند، در اساس عیلامیان مراد بوده اند و نام تازی اشاره به تقدیس سگ تازی ایشان داشته است. در این صورت جالب خواهد بود که بدانیم سگ در عیلامی با کدام کلمه بیان می شده است.
اینکه کوروش به وسیله سپاکو و در سمت مردم سگپرست کادوسی (کاتوژی؟) پروده شد، می تواند گواه این باشد که مردم سرزمینهای انشان و خوزستان نظیر کادوسیان و کاسپیان کنار خزر با کیش پرستش سگ پیوند داشته اند.
نامهای عیلام (سرزمین سِرّی) و ورنه (سرزمین پوشیده) و گوذه (سرزمین مخفی) مترادف هم نامهای توراتی و اوستایی عیلام بوده اند. از آنجایی که واژه کوز کُردی هم به معنی مخفی و کمینگاهی می باشد٬ لذا می توان تصور که نام خوزستان مترادف با عیلام و ورنهً اوستایی از همین ریشه کُردی و اوستایی (‍کوز٬ گوذه) مأخوذ است.
نام ایرانی دیگر خوزستان یعنی اواجیا مطابق با قسمت کیسه (به سومری یعنی پایینی) است که در نام کیسیان عهد هخامنشی خوزستان دیده میشود. آن در مقابل نیم سومری (به معنی سرزمین بالایی) بوده است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

با درود
در خراسان برابر واژه پرسرعت و تند وهمچنین دوستدار سرعت شَخلِه می گوییم ریشه این واژه را چه می بینید؟

ناشناس گفت...

با درود
به دنبال واژه بُزُن قَرَ خراسانی به نوشته ویکی پدیا رسیدم.
((در فرهنگ‌های فارسی این نام‌ها نیز برای این جانور به‌کار رفته‌است: چوله، اتشی، بیهن، پـَهمَزَک، جکاشه، چَکاسه، خارانداز، رُکاسه، رکاشه، ریکاسه، ریگاشه، زُکاسه، زکاشه، سُکاسته، سکاسه، سکاشه، سکاشته، کاسُج، کاسجوک، کوله، بوزوم قوره(خراسانی). همچنین گربه تیغی نیز گفته می شود و نامهای محلی چوله، سیخور، کرپی، کول تیغتیغه نیز دارد که گاه به غلط آنرا جوجه تیغی یا خارپشت می نامند.))
البته همان طور که نوشتم تلفظ خراسانی آن بُزُن قَرَ است.
آوردگاه جالبی است دیدگاه شما چیست؟

Mofrad گفت...

شخله از ریشه سیغوره اوستایی به معنی تندی و شتاب است. تبدیل ش به س و غ به خ و ر به ل در آن صورت گرفته است.

Mofrad گفت...

چوله (قوسی)، اتشی (اتسی سانسکریت، تیر [انداز]) بیهن (بهین؟ خوب و نیکو)، پهمزک (اندازه تیر مو)،جکاشه (تیر جهاننده)، رکاسه (دارای تیر زخمی کننده یا تیر باشکوه)، زکاشه (از کاستهه سانسکریت= تیر، زه تیر)، کاسجوک (تر جهاننده)، ژوژه (جوجه، تیرانداز)،کول تیغه (دارای کول تیغ دار)، کیرپی (کرفه کار)، سیخور (دارای سیخ). سرانجام بوزوم قوره می تواند ترکی باشد (جمع شونده برای انداختن سلاح تیغ).