سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۲

معنی نامهای خوارزم و سمیرامیس

نام خوارزم را به درستی مرکب از خوار و زم گرفته اند ولی در تعیین معنی آن در معانی سرزمین خورشید یا سرزمین پست به توافقی نرسیده اند. معنی نام های تاریخی و اساطیری ملکه ماساگتهای باستانی سمت خوارزم یعنی سمیرامیس کشنده کوروش و شامیرام کشنده "آرا" (ایرج، منظور کوروش) که هرودوت و موسی خورنی خبر داده اند، معلوم می نماید که نام خوارزم به معنی سرزمین دارای زمستان خارا و سترگ بوده است؛ چون نامهای سمیرامیس (سمیرام) و شامیرام مرکب از کلمات شمی (سَمی، یعنی سرما و زمستان) و رَم (یعنی زننده و آسیب رساننده و کشنده) می باشند. خود کلمه معرب شمال در واقع اساس ایرانی دارد و با کلمه سانسکریتی همیالیا (منسوب به جایگاه سرزمین برف و سرما) هم ریشه است و آن از زبان کاسیان غرب ایران (اسلاف لُران) به اعراب رسیده است، چه شیمالیا در باور کاسیان الهۀ کوههای پر برف به شمار می رفته است.
هرتسفلد و شوارتز خاور شناسان آلمانی جابجایی واجهای (س ، خ)را مشخص نموده اند و ماکوآرت خاور شناس دیگر آلمانی هووارزم Huwarasm را در کتیبه های هخامنشی برابر با واژه خوارزم امروزی میداند.
هو-ورثم را به این شکل می توان دارای سپر و جوشن خوب معنی کرد. ماساگتهای این نواحی هم جوشنپوش بوده اند. شاید نام تومیریس را هم بشود به صورت تومَ ورِث یعنی کاملاَ جوشن پوش بازسازی کرد.
الان که بعد از مدتی واژه های تومیریس و خوارزم و مرگیانه و خوراسان را دو باره از لغات اوستایی و سانسکریت مورد بررسی قرار میدهم آنها را به ترتیب به معنی دارای نیزه و زوبین نیرومند (کتسیاس هم میگوید کوروش به زخم نیزه در سمت خوارزم در گذشت)، محل افسار خوب اسب، محل راه و محل راههای خوب (خو-راس-ان)می یابم. بدین ترتیب خوراسان (در هیئت خو-راس-ان) و پارت (سرزمین گذرگاه و راه) و خونیرث (سرزمین راه درخشان)با هم مترادف خواهند بود.
نامهای اوستایی تخموروپه (به اوستایی و سانسکریت یعنی پهلوان سرزمین راه) و تهمورث (پهلوان راه) و یَمه (یامَ در سانسکریت به معنی منسوب به راه و ارابه) به وضوح ارتباط این نامهای اوستایی را با نامهای خراسان (خو-رسَ-ان یعنی محل دارای ارابه های خوب) عهد باستان نشان میدهد. بر این اساس ائیرنه وئجه سردسیری هم در واقع همین خراسان شمالی بوده چه ائیرینه وییَجه در اوستایی و سانسکریت به معنی سرزمین ارابه مقدس (ارابه ایزد خورشید) بوده است. خود واژۀ ائیرینه هم به صورت ایریَیانه iryayAnaدر سانسکریت به معنی "ارابۀ [شریف و مقدس]" است.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

هرتسفلد وشوارتز خاور شناسان آلمانی جابجایی واجهای (س ، خ)را مشخص نموده اند.وماکوآرت خاور شناس دیگر آلمانی هووارزم Huwarasm را در کتیبه های هخامنشی برابر با واژه خوارزم امروزی میداند. آیا نمیشود خوارزم را برابر با سوار رزم دانست.
همچنین است شهر برخوار= پر سوار



Mofrad گفت...

هو-ورثم را به این شکل می توان دارای سپر و جوشن خوب معنی کرد. ماساگتهای این نواحی هم جوشنپوش بوده اند. شاید نام تومیریس را هم بشود به صورت تومَ ورِث یعنی کاملاَ جوشن پوش بازسازی کرد. در مورد ریشه برخوار باید تحقیق کنم.

Mofrad گفت...

نظر هرتسفلد-مارکوارت را دیدم. ولی بعید است که در زبانهای ایرانی خوار به جای سوار آمده باشد. گرچه غیرممکن نیست ولی نمونه آن دیده نشده است. خود واژه برخوار در فرهنگنامه های فارسی در معنی خوشبختی نام بسیار برازنده جغرافیایی برای جاهای متمول بوده است.

ناشناس گفت...

استاد یک نکته می ماند،در گویش محلی برخوار Borkhar تلفظ نمی شود بلکه برخووار Bor kho var تلفظ می شود.
و این گونه استدلال می کنند:
برخووار=پر خووار=پر سووار=پر سوار

Mofrad گفت...

معنی خوشبختی برخوار می تواند مرکب از پَرُ (بسیار)-خوَ (خوبی) -ور (دارنده)باشد. یعنی دارنده خوبی بسیار. وجود چنین ریشه روشنی آلترناتیوهای دیگر راضعیف می سازد.

ناشناس گفت...

استاد به این ترتیب باید برای (مورچه خورت ) که در نزدیکی برخوار است چم تازه ای بیابیم یا با همان روش پیشین می شود . مورچه خورت را برابر مورچه سوار دانست.
با سپاس

Mofrad گفت...

فکر میکنم این منطقه دارای آن نوع مورچه خوری بوده است که در زیر خاک حفره ای مخروطی در زیر خاک نرم و ماسه ای می کنند و مورچه های به دام افتاده در آنجا را برای تغذیه استفاده میکنند. اسمش را نمی دانم ولی مورچه خور یا مورچه خورت نام مناسبی برای این حشره است. در نواحی خشک و ماسه ای کثرتشان زیاد است.