چهارشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۹۲

خواب معنی داری که امشب دیدم

در کنار باغِ مان، در باغِ همسایه مان مرحوم یدالله (یَدی) بودم. آب جاری بود، دو شاخه درخت را خواستم کنار جوب باغ ایشان بکارم. تعداد شاخه هایی که می خواستم بکارم به شش عدد رسید. چهار عدد کاشتم ولی دو عدد که خود آورده بودم ناپدید شد. از خانه باغ یدی ظرفی پر از دانه های زرین گرفتم، ولی از دستم به مسیر رودخانه افتاد. پیش خود گفتم این دانه ها در تمام مسیر جوب سبز خواهند شد.
خواب از این جهت معنی دار است که دو تن از پسران برادرم با نوادگان یدالله ازدواج کرده اند و عادل پسر بزرگ یدالله معتقد است، سجاد نواده مشترک او و برادرم بسیار به عمو بزرگش (من، عمو جواد) شبیه است.

هیچ نظری موجود نیست: