جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶

تحقیق جدیدی در بارهً ریشهً ایرانی و سکایی نام اروپا

معنی لفظی نام اروپا
(براساس اساطیر کهن هندو اروپایی)
نگارنده از دو دههً پیش علاقمند گردیدم که توجیه و استدلالی قانع کننده در باب نام اروپا پیدا کنم. لذا هر وقت که به مطلب جدیدی در باب نام و نشان کلمه اروپا بر خورد نمودم آن را مورد مداقه و کنکاش قرار دادم تا ببینم این نام از زبان کدام ملت به روی قارهً اروپا رفته است. یادداشتهای اولیه در این باب را حدود بیست سال پیش از کتابخانهً بزرگ شهر استامبول برداشته بودم که از یک دایرة المعارف جغرافیای تاریخی از دوره پیش از جمهوریت ترکیه بود که هنوز همراه دارم و مطالب آن تقریبا در زمان تدوین آن جامع بوده است. در این دانشنامه تقریباً به درستی قید شده است که نام اروپا در آغاز به دشتهای وسیع تراکیه (شرق بالکان) اطلاق می گردیده است. دایره المعارفهای کنونی اروپا مطلب جدیدی که به مندرجات آن اضافه نموده اند این است که این نام را در زبان یونانی می توان به معنی دارای رخسار پهن و بینایی گسترده معنی نمود که گویا منظور الههً زمین و زیرزمین (سمله) است. در کتاب مذکور ریشهً نام اروپا را از کلمه ای سامی فنیقی به معنی غروب و در دایرة المعارفهای جدید آن را از کلمهً سامی اکدی به صورت "اربو" به همان معنی سرزمین غربی گرفته اند. این نظریه آزآنجا قابل توجیه میگردد که نام آسیا در زبانهای هندواروپایی و زبان آشوری به معنی سرزمین شرقی در نقطه مقابل آن قرار میگیرد. اما دو نتیجه جدیدی که نگارنده در این باب بدان رسیده ام اینها هستند: اول این که این نام از زبان مردمان اروپای غربی اخذ شده در این صورت در زبان یونانی و کلاً اروپایی وجه اشتقاق بهتر و منطقی تری برای نام اروپا وجود داشته است و آن این است که این نام را مرکب از کلمات یونانی "ایو" (نیک، خوب) و "روپ"/"رپ" (تسمه، طناب و وسیلهً قابل پیچ و تاب) بدانیم و این خود گواه آن است که این خود نام دیگری بر تراکیه بوده است که درگروه زبانهای لاتین و ژرمن به معنی تسمه و طناب به خوبی بر جای مانده است. برای اثبات این نظر دلایل و اسنادی جمع آوری نموده ام که بر خلاف دو نظریه مذکور تنها متکی به یک سند لغوی و یا شرایط و موقعیت جغرافیایی نمی باشد: 1- چنانکه اشاره شد نام تراکیه در زبانهای لاتینی به معنی تسمه و طناب و چرم است و این بی شک نشانگر کیفیت خوب تاریخی طناب و تسمه های کهن این دیار بوده است که با این صفت یونانی در زبان یونانی/ اسلاوی/ ژرمنی باید ایوروپا یعنی سرزمین تسمه و چرم خوب بیان می شد. ناگفته نماند هرودوت در هنگام لشکرکشی داریوش به سرزمین سکانیان اروپایی از راه تراکیه از بند چرمی اساطیری صحبت میدارد که داریوش به عامل خود در کنار تنگه بسفور دستور داده بود که هر روزی که از سفر داریوش به سرزمین سکائیان اروپایی (اسکیتان) پگذرد گرهی بدان زند. 2- نام کنونی کشور رومانی که ساده اندیشانه تصور گردیده است اشاره به مهاجرین رومی آن باشد که زبان و فرهنگ خود را به رومانی داده اند، در اصل در زبانهای اسلاوی و ژرمنی به شکل رمانی به معنی سرزمین تسمه و کمربند و بند چرمی است. 3- نام سکایی تراکیه که در منابع کهن یونانی ذکر شده یعنی فراکیه در زبان خویشاوندان ایرانی سکاها به صورت فتراک باقی مانده است به معنی تسمه و طناب است. 4- در اساطیر سکایی (اسکیتی) که هرودوت نقل نموده است، نام پادشاه اساطیری ائوخاتیان (اسلاوها،داسی ها)، لیپوکسائیس یعنی پادشاه سرزمین لیپو (علی القاعده همان ریپو یعنی سرزمین طناب و تسمه و لیف) ذکر شده است که این خود علی القاعده بیانگر نام هندواروپایی کهن تراکیه بوده است. در این باب گفتنی است در تورات باب دهم سفر پیدایش در شجره نامهً اقوام و ملتها پسران جومر (کیمریان پرستندهً ایزد خورشید اُمری، مهر) به ترتیب اشکناز (پرستندهً گوزن= سکا)، ریفات (ریپوها، دارندگان طناب و تسمه) و توجرمه (سئورومات یعنی اسلاف کرواتها، به معنی لفظی دارندگان شمشیر) یاد گردیده است. 5- نام بالکان را که مأخوذ از زبان مردمان آسیای میانی گرفته و به معنی سرزمین تپه های مدور می دانند، می توان از ریشهً نیمه اسلاوی و نیمه ترکی بالوخان یعنی سرزمین خداوندگار سفید و روشن گرفت. نام این ایزد در نزد اسلاوها به شکل بیلوبوگ (خداوندگار سفید و روشن) بافی مانده است. نام کهن این ایزد/ پیامبر تراکیایی نزد هرودوت به صورت سالموکسیس (به سکایی یعنی پادشاه سرزمین چرم) یاد شده و از قبیلهً گِتها (اسلاف اسلاوهای بالتیکوم؛ لیتوانیها و لیتونیها) به شمار رفته است. این ایزد در آنجا بیشتر تحت نام سوانتوویت (ظهورکنندهً مقدس) پرستش میشده است. گفتنی است هرودوت ضمن شرح اعتقادات گتهای تراکیه از غیبت و ظهورمجدد سالموکسیس نزد گِتها (لفظاً یعنی مردمان دارای تسمه) سخن رانده است. جالب است ریشهً نامهای لیتوانی و لیتونی را می توان در کلمهً ژرمنی لد(ر) یعنی دارندگان چرم جستجو کرد. خود نام بالتیکوم نیز ریشه در نام همان خدای گتها یعنی سالموکسیس/ سوانتویت/ بیلوبوگ دارد چه نام این ایزد به صورت بالدر (خدای سفید و روشن یا خدای سرزمین کمربند و تسمه) به اساطیر اسکاندیناوی راه یافته است و به درستی خدای خاص سرزمین گسترده نگاه و رخسار پهن یعنی اروپا (تراکیه) به شمار آمده است که مانند اصل خود سالموکسیس (پادشاه سرزمین چرم) یا گبلیزیس (ایزد جهان زیرین) به جهان زیرین راهی گشته است. از آنجائیکه هرودوت جای دیگر میگوید که مردم تراکیه ازجمله پرستندهً دیونیسوس (یمهً هندوایرانیان، به معنی لفظی همزاد) بوده اند، لذا سالموکسیس تحت نام دیونیسوس (همزاد یا ایزد جهان زیرین) در یونان باستان بومی شده بوده است. براین اساس هودر (ایزد نابینای جنگ، چرنوبوگ اسلاوها) در اساطیر اسکاندیناوی که قاتل بالدر(سالموکسیس، دیونیسوس) به شمار رفته است همان آرس ایزد جنگ یونانیان است که در اساطیر یونانی در نقش گرازی آدونیس (بیلوبوگ/ چرموبوگ اسلاوها) را دریده و مقتول می سازد. مسلم به نظر می رسد یونانیان با یکی گرفتن آدونیس سکایی ( به معنی سانسکریتی پیامبر منظورسالموکسیس تراکیه ایها) با آدونیس فینیقیها، اسطورهً فراری داده شدن شاهدخت اروپا توسط زئوس و به مساعدت پوزیدون از فینیقیه از راه دریا به اروپا را پدید آورده اند. نام کادموس برادر اساطیری شاهدخت اروپا نیز در زبانهای کهن بالکان می توانست به معنی فرمانروای مردم گرفته شود که یادآور خود سالموکسیس خدا/ پیامبر محبوب تراکیه ایهای باستان است. نتیجه و نظریهً دومی که بدان رسیده ام و نظریهً شفافتری را منعکس می سازد این است که این نام از زبان مردمان باستانی اروپای شرقی بیرون تراویده است: 1-بر این اساس که خود نام اروپا (ایوروپا) به عنوان اسم الهه ای کهن اروپایی تنها با نام آپی یعنی الههً زمین و آبهای اسکیتان باستانی شمال دریای سیاه ( اسلاف اسلوونها) قابل تطبیق است. چه ویژگیهای اسطوره ای وی گواه این امر است. چون که طبق اساطیر یونانی زئوس (پاپای اسکیتان و دیائوس هندوان) به صورت ورزاوی که الهه اروپا را سوار بر پشت خود نموده بوده است وی را از سمت فنیقیه و از روی دریای مدیترانه به بالکان فراری می دهد؛ و شکل ورزاوی زئوس در این باب باید اشاره به گاوی شکل بودن خود الهه اروپا بوده باشد چه در وداها هم که ریشهً مشترکی با اساطیر خویشاوندان سکایی (اسکیتی) آنها دارند، الههً زمین یعنی پریتوی (زن دیائوس) به شکل گاو ماده ای تجسم گردیده است. پیداست در این صورت در تراکیهً باستان نام ایوروپا (در هیئت اورو-آپه) به مفهوم سکایی/ هندوایرانی آن یعنی دارای آبهای گسترده اختصاص به الههً زمین یعنی سمله (الههً زمین) داشته است. این نتیجه را محققین تاریخ و لغت معاصر چنانکه در فرهنگنامهً انترنتی ویکی پدیا منعکس شده نه به شکل مستند بلکه به ظن درست حدس زده و گفته اند که اروپا یکی از نامهای خود الههً زمین بوده است. 2- به سبب این که لقب اروپا (در معنی اسکیتی و ایرانی دارای آبهای گسترده) در اساطیر یونانی صراحتاً در مورد الهه های زمین و زیر زمین یعنی سمله یا دمتر به کار نرفته است، نظریه فوق هم جای ایراد داشته و کامل نیست. نگارنده برای رفع این نقیصه نظریهً انطباق نام الهه اروپا (دارای آبهای گسترده) را با نام مترادف سکایی دیگرش یعنی رود دانوب (دونائو، یعنی دارای آبهای گسترده) را پیشنهاد می کند. چه در اسطورهً فراری داده شدن الهه اروپا، پوزیدون (مرکب از پوزی= مالک و دون= آبهای گسترده، در مجموع یعنی مالک آبهای گسترده) یاور زئوس ورزاو شکل است. گفتنی است هرودوت ضمن شرح جغرافیای مناطق شمال دریای سیاه، اشاره می کند که رودخانه های بزرگ آنها به الهه یا الهه هایی منسوب بوده اند. چه وی صریحاً از دختر الههً رود بوریستن (دنیپر، به لغت سکایی یعنی رود بالایی) به عنوان مادر اساطیری اسکیتان (سکائیان شمال دریای سیاه، نیاکان اسلوونها) سخن به میان آورده است. پس لابد رود بزرگتر مجاورت غربی دنیپر یعنی دانوب (دونائو، یعنی دارای آبهای گسترده ، یعنی مترادف نام اروپا) را نیز که در قلب قارهً اروپا جاری است منسوب به الهه بزرگ مادر زمین و آبها یعنی آپی (اوروپا) می دانسته اند. چنانکه گفته میشود نام دونائو (دانوب) باید لغتی اسکیتی به معنی دارای آبهای گسترده (=اوروپا) بوده باشد. نام ایستر را که یونانیان باستان بدین رودخانه اطلاق نموده اند در واقع از نام شهر بندری بزرگ مجاورت غربی مصب این رودخانه یعنی شهر ایستر اخذ کرده بوده اند. 3- آگنور(بسیار مردانه) که در اساطیر یونانی پدر ایوروپا به شمار آمده به جای پاپای اسکیتان (به معنی پدر) یا همان سواروگ اسلاوها (به معنی لفظی بسیار داغ) است که خدای آسمان و پدر دیگر خدایان و همچنین شوهر الههً آبها و زمین یعنی آپی به شمار می آمده است. یونانیها وی را در مقام شوهر ایوروپا (آپی)، با معادل یونانی پاپای/ سواروگ یعنی زئوس جایگزین ساخته اند. 4- نام بالدر (سوانتویت، سالموکسیس) در ارتباط با همسرش نانا (به اسکیتی یعنی مادر) به الههً مادر خدایان اسکیتی یعنی آپی/ اروپا (الههً زمین و رود دانوب) می پیوندد. چه همانطوری که اشاره شد بالدر و نانا اصل تراکیایی دارند. گفتنی است مراسم پرستش سوانتوویت با جامهایی همراه بوده است که در چهار جهت مجسمهً چهار رخ وی قرار داده و بر اساس آنها پیشگوئیهایی انجام می داده اند و کلمهً جام معادل نام خدا/پادشاهان اساطیری معروف هندو ایرانی و اسکیتی یعنی یمه (جام، همزاد) و اسکل (جام) بوده است. سوانتوویت از سوی دیگر نظیر سواروگ اسلاوها و پاپای اسکیتان پدر خدایان خورشید و آتش به شمار رفته است. نامهای دیگر نانا در اساطیر اسکاندیناوی سیو (همسر، که به اسلاوی در مقام همسر سوانتوویت شیوا یعنی سفید نامیده شده) و سواوا (موج زننده) آمده است و در مورد این نام دومی اضافه شده است که وی سوارکار روی هوا و آب بوده است که این مطالب به وضوح ارتباط وی با رود دانوب و الهه اروپا را مسجل می سازند. نام نانا به شکل نونا در اصطلاح سوئدیها به معنی صورت بوده که به وضوح یادآور معنی یونانی نام اروپا یعنی دارای رخسار پهن می باشد که از ترجمهً ظاهری نامهای اسکیتی و ایرانی اروپا (اوروپا) و دانوب (دانو- اوب) در زبان یونانی -که در اصل اسکیتی و ایرانیشان به معنی آب گسترده بوده است- حاصل گشته است. در اساطیر اسکاندیناوی تنها بالدر نیست که اصل تراکیایی دارد چه از جمله تور ایزد معروف رعدو برق نیز اصل اسکیتی داشته و به لفظی معنی پهلوان در نزد ایرانیان نیای اساطیری اسکیتان به شمار می رفته است. هرودوت نام اصلی این ایزد اسکیتی را تگی ماسادس یعنی خدای بسیار نیرومند دریاها ذکر نموده است. دو بز وحشی ارابهً تور هم در حقیقت سکا (اسکیت) یعنی بزان کوهی، یعنی حیوانات توتمی سکاها (اسکیتان) بوده اند.

هیچ نظری موجود نیست: