معمای نام آرپوکسائیس اساطیر اسکیتی که همان تهمورث شاهنامه است
در اسطورهً معروف اسکیتان پادشاهی شمال دریای سیاه (اسلاف اسلوونها) که هرودوت، پدر تاریخ آن را ضمن سفر جنگی داریوش به دیار اسکیتان (سکائیان اروپای شرقی) نقل می کند در سمت شمال دریای خزر و آسیای میانی از دو ملت به نامهای کاتیاریان (همه کس هر کس ها، سئوروماتها، اسلاف صربوکرواتها) و تراسپیان (اسب پروران، وسونها، اسلاف بلغاران) سخن می راند که ملل پادشاهی اساطیری به نام آرپوکسائیس (به معنی لفظی پادشاه رباینده ها) بوده اند. واژهً آرپو (رباینده) در ترکیب این نام با هارپه های اساطیر یونانی که زن- عقابان اساطیری و دختران تئوماس ( در اصل همان تگی ماسادس اسکیتان) به شمار رفته اند هم معنی و همریشه اند. لذا این واژه اشاره به نام قوم سکایی باستانی معروفی در سمت شرق دریای خزر بوده است. میدانیم در اینجا مردمی سکایی به نام داهه (به معنی لفظی دزد و راهزن) بسیار نیرومند بوده و معارض دائمی مردم گرگان و خراسان پیش از مهاجرتشان به هندوستان بوده اند. چنانکه پادشاهان اول اشکانی مجبور به کشیدن حصار ودیوار دفاعی بسیار طویلی بین مرز گرگان و سرزمین داهه ها گردیده بودند. نام اینان در هندوستان علی القاعده داسه (دزد، راهزن، وحشی) یاد شده است. از خدایان این مردم به طور مستقیم خبری داده نشده است. جز اینکه هندوان از شعار سگ بالدار این سکائیان هندنشین سخن رانده اند. این مطالب به وضوح گویای آنند که تور (به معانی وحشی، پهلوان، گرگ) و تگی ماسادس (خدا پهلوان بزرگ رعد و برق و دریاها، همان تور اساطیر اسکاندیناوی که اصل سکایی دارد) نامهایی بر خدای قبیله ای این مردم بوده است که در نزد ایرانیان به صورت تهمورث (پهلوان سرزمین راه= پارت) و تخموروپه (پهلوان پلنگ مانند) مقبولیت و محبوبیت یافته ودر شکل تور (نیای تورانیان) مخاصم ایرج (ایرانیان)به شمار آمده است. در حماسهً ماناس ترکان قرقیز این نام به شکل ماناس (قهرمان اساطیری قرقیزها، لفظاً به معنی عقاب مانند، معادل مذکر آسینای ترکان) و تورک گرگ سیمای ترکان اوتی (=آذری) در قفقاز لفظاً یعنی خدا پهلوان گرگ مانند، واریانت ترکی آرپوکسائیس می باشند. در نزد آلانها (اعقاب ماساگتها) نام این ایزد در مقام حامی حیوانات وحشی برستیر (یعنی پلنگ نیرومند) ذکر شده است. یکی بودن آرپوکسائیس و تهمورث را نخستین بار آرتور کریستن سن ایرانشناس معروف دانمارکی در کتاب نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایرانیان به درستی به میان کشیده است. جالب است که تورات نه هیئت ایرانی این نام بلکه صورت سکایی آن را به صورت آرپاکشاد ضبط کرده است.نا گفته نماند که لقب زیناوند (مسلح) منسوب به تهمورث شاهنامه(تخموروپ اوستا) بی شک اشاره به قوم اصلی منسوب به وی یعنی آمازون (همه زین) یا سئورومات (لفظاً یعنی دارندگان خفتان) است که نیاکان صربها و کرواتها بوده اند و در عهد باستان در شمال کوهستان قفقاز می زیسته اند و به دو زبان اسلاوی و ایرانی تکلم می نموده اند. خود نامهای صرب و کرووات (هئوروات) سانسکریتی و اوستایی بوده و مترادف نام اسکیتی آنان یعنی کاتیار به معنی همه کس هرکس (یعنی جمله آزادگان) می باشند. بنا به نوشتهً صریح ابومنصور بغدادی در بارهً شروین (شاهزاده، منظور بردیه زرتشت) پیامبر بزرگ خرمدینان، نیاکان پدری شروین/زرتشت به دیار زنج (یعنی سرزمین زنان آمازون) تعلق داشته و نیاکان مادری او از کیانیان یعنی پادشاهان ماد بوده اند. در اوستا منظور از قوم تور بیشتر اسکیتان (سکاها) منظور شده اند چه در کنار نام داهه ها (داسه ها) جداگانه به پاکدینان توران درود فرستاده شده است. یونانیان نام داهه ها را در شمار اتحادیهً قبایل تخار و سکا که به افغانستان و هندوستان هجوم برده اند به صورت آسی ها ثبت کرده اند که به معنی لفظی تندو تیز اشاره به توتم عقاب- پلنگ توتمی ایشان است چه در فرهنگ لغات ترکی کاشغری این نامی بر کرکس یا عقاب شمرده شده است که پیداست این لغت اصل سکایی دارد. یونانیان در اتحادیهً قبایل تخار و سکا، سوای یوئه چی ها (یأجوج و مأجوج قرآن و تورات) و آسی ها از سکاراوکه ها (دارندگان توتم بزکوهی، یعنی سکاهای آسیای میانی) و پاسیانها (=مردم راه، پهلویهای پارتی= پرتوَ سورَ ها) نیز اسم برده اند. در اسطوره گرجی امیران، نام کوروشا(یعنی منسوب به قوچ وحشی) به معنی سگ بالدار شکارگر بزان کوهی گرفته شده است که ترکیبی نظیر کلمهً ساسهً سکایی دارد که به معنی عقاب شکارگر خرگوش است. از اینجا معلوم میشود چرا نقش بر جستهً کورش هم مانند قوچ وحشی شاخدار و هم مانند عقاب بالدار ترسیم شده است. گفتنی است خود نام پارس به معنی سکایی آن یعنی پلنگ و یوز پلنگ گرفته می شده است چه پرچم ملی هخامنشیان از پوست پلنگ یا یوز پلنگ (به اصطلاح سکائیان سگ بالدار، سیمرغ دورهً ساسانیان) تشکیل یافته بوده است. این می تواند نشانگر آن باشد که پارسیان هخامنشی نسب خود را به همین تخموروپَ (یعنی پهلوان پلنگ مانند) می رسانده اند. ظاهراً در خود اساطیر ایرانی بدین خدا/ نیای اساطیری هخامنشیان جز تحت نام آثویه که در شکل آسویه، معنی منسوب به عقاب را می دهد اشاره دیگری نرفته است. معذا همین نام آثویه در کتب پهلوی که به عنوان لقب پدر و اجداد پدری فریدون/ کورش است بسیار قابل توجه است. قابل توجه است که کورش تحت همین لقب آثویانی (آسفیانی، سفیانی) در باور دینی شیعیان نجات دهنده و موعود دروغینی است که پیش از قیام مهدی موعود (سوشیانت زرتشتیان) ظهور خواهد کرد. کورش به عنوان جاودانی و یاور سوشیانت (سود رسان) در اساطیر زرتشتی تحت لقب پشوتن (به معنی لفظی سازندهً پل که بی تردید منظور کورش سوم بانی سد دربند داریال قفقاز است) ظاهر میشود. در این رابطه با نیای اساطیری هخامنشیان باید افزود که در سمت غرب امپراطوری هخامنشیان، نزد یونیانیان پرسیوس اساطیری که اسطوره اش بیانگر شکل یونانی اسطورهً کورش است، نام نیای اساطیری پارسها به شمار رفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر