بررسی ریشهً سامی جشن تیرگان و سنت دینی کهن قربانی کودکان
در نزد سامیان شمال غربی عربستان و هلال خضیب ایزدان چندی که خدایان جهان زیرین و مرگ تصور میشده اند پرستش میشده است. از آن جمله است آداد(هداد خدای رعد و توفان و باران، به معنی شکننده و ویرانگر)= ایشکور سومریها ملقب به گاو درخشان بزرگ، ملوخ (شاه، منظور آداد یا انکی)، داجون(داگان، ایزد مرگ و ویرانی و باران)، موت(خدای مرگ و سر سبزی) و آدونیس(=سرور من، خدای سرسبزی و مرگه اسطورهً تولدش اساس داستان ولادت عیسی مسیح که همراه با داستان کشتار (قربانی شدن) نوزادان در محل زایش وی گردیده است. در آدیابنه خدایی با همین نشانیها زیر عنوان بگیامود(خدای مرگ= موت) پرستش میشده است که در جشن وی(جشن ماه بگیامود) پسر بچگان را با انداختن در آتش برای وی قربانی مینموده اند. این جشن سامی در نزد ایرانیان تحت نام تیرگان(جشن ایزد رعد) معروف گشته و مورد اسقبال واقع شد گرچه نزد ایرانیان از قربانی کودکان به طور اخص پرهیز میشده است. در این باب تنها هرودوت یک مورد در باب خشیارشا ذکر میکند: "در هنگام لشکرکشی به طرف یونان پسربچگان و دختربچگان مردم را زنده به خاک میکرد؛ زندگان را به خاک کردن از رسوم ایرانی است زیرا که من شنیده ام وقتی که آمس تریس زن خشایارشا پیر شد چهار ده تن از پسران بزرگان ایران را زنده بر خاک کرد تا اینکه خوشنودی خدایی را که در زیر زمین آرام دارد(= جمشید) به جای آورده باشد". گر چه در اساطیر ایرانی عمل قربانی کودکان نه به جمشید بلکه به مخاصم وی اژی دهاک(شاه مارشکل) که به جای انکی، مردوک و موت مار نشان است و همچنین به کیکاوس (=پادشاه چشمه ها= ائا/انکی) نسبت داده شده است که این خود خاستگاه این سنت ماقبل تاریخی را در نزد سامیان نشان می دهد که به تدریج در نزد ملل مختلف از منشأ دینی اش فاصله گرفته بوده است. لابد اسطورهً عاشقانهً سیاوش(سود رسان، منجی) و سودابه (الههً آبهای سودمند) که فرزند میرای زیبا و زن هوسبازکیکاوس به شمار رفته اند، از همین بن مایهً اسطورهً ایزد بابلی انکی و فرزندش تموز و عروسش، الههً زیبایی و هوس ایشتار اخذ شده است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا قربانی کودکان دختر که به اعراب ماقبل اسلام نسبت داده میشود ریشه در باورهای دینی کهن آنان نداشته است؟ جواب مثبت می نماید چه در آنجا الههً معروفی پرستش میشده است که اسمش منات(الههً قربانیها) بوده است که همان هاجر(بانوی صحراها و صخره ها) همسر ابراهیم/انکی است. می دانیم که اکنون نیز در اسلام سنت قربانی به وی با جایگزینی کامل، ذبح گوسفند به جای کودکان در کوه منسوب به همین الههً قربانیها یعنی منا صورت میگیرد. نام منا به سومری به معنی چشمه و معدن وچاه آب است که لابد در زبان عرب از ریشه منّی به معنی گشتن و گردیدن گرفته شده است و این خود لقب نین خورساگ(بانوی سرزمین سنگی و بیانی) زن انکی(ابراهیم، بت مناف) و مادر نینورتا(اسماعیل، بت یغوث) بوده است. ظاهراً اسطورهً اقدام به قربانی کردن ایفیگنیا(زن آبها) از برای آرتمیس (الههً نیرومند چشمهً آبها= اردویسورناهید ایرانیان) نشان از همین قربانی نمودن دختر بچگان برای الههً آبهای زیر زمینی خاورمیانه ایها دارد. در ایران الههً آبهای زیر زمینی بیشترسپندارمذ نامیده میشده است که در اساطیر ایرانی به صورت یمی (همزاد= بعلات) خواهر توأم یمه (سپیتمه جمشید = آدونیس، بعل) ظاهر میشود. مطابق کتاب سینوهه در مصر برای الهه سخمت شیر سر با همان معنی لفظی آرتمیس یعنی نیرومند، انسان قربانی میشده است. نام شوهر او پتاح یعنی خالق مطابق انکی بابلیها(ابراهیم تورات و قرآن) شوهرنین منا/هاجر است و پسر وی نفرتم زیبا ایزد گلها و نباتات و نور خورشید مطابق آدونیس/ تموز زیبا یعنی جمشید زیبای ایرانیان (یعنی ایزد درخشان نباتات) است . در هند باستان برای الههً شاکتی با همین معنی لفظی نیرومند که همسر شیوا/آداد (ایزد ویرانگر توفان و رعد)به شمار آمده قربانی آدمی صورت میگرفته است.
جشن تیرگان(بر گرفته از جامعه مجازی سپنتا، اراک) در ایران از کهن ترین زمان، در هر ماه جشنی که نام آن ماه را داشت، برگزار می شد. ازاین جشن های دوازده گانه تـنها جشن تیرگان با نام تیرماه سیزه شو ( شب سیزده تـیرماه) هنوز در مازندران برگزار می شود. ولی برگزاری جشن های دیگری چون فروردین گان، اردیبهشت گان و.. به دست فراموشی سپرده شده است. انتخاب روزهای جشن بدین شیوه بود که چون در تـقویم کهن هر یک از سی روز ماه را نامی است که نام دوازده ماه نیز در شمار آن سی نام است، جشن هر ماه در روزی بود که نامش با نام ماه یکی بود. و نام ها متعـلق به سی فرشتهً نگاهبان روزها و ماه ها است. جشن تیرگان روز سیزدهم ماه تیر ( روز تیر ) است. به روز تیر و مه تیر عزم شادی کن که از سپهر ترا فتح و نصرت آمد تیر افزون بر یکی بودن نام روز و ماه، مناسب جشن تیرگان را سالروز حماسهً معـین کردن مرز ایران، با تیراندازی آرش، می دانند. در اوستا آمده است : تـیشتر ستاره را یومند و فرهمند را مستایـیم که شتابان بدان سوی پرواز کند. به سوی دریای فراخکرت پرواز کند. مانند تیر ارحش (آرش) بهترین تـیرانداز ایرانی که از کوه ائـیریوخشوت به طرف کوه خوانونت پرتاب گردید …. زین الاخبار مناسب جشن تیرگان را چنین آورده است : تیرگان، سیزدهم ماه تیر، موافق ماه است. واین آن روز بود، که آرش تیر انداخت. اندر آن وقت که میان منوچهر و افراسیاب صلح افتاد و منوچهر گفت هر جا که تیر تو برسد (از آن تو باشد). پس آرش تیر بـیانداخت، از کوه رویان و آن تیر اندر کوهی افتاد میان فرغانه و تخارستان و آن تیر روز دیگر بدین کوه رسید، و مغان دیگر روز جشن کنند و گویند دو دیگر این جا رسید. و اندر تـیرگان پارسیان غسل کنند و سفالین ها و آتشدان ها بشکنند. و چنین گویند که : مردمان اندر ین روز از حصار افراسیاب برستـند. و هر کسی به سر کار خویش شدند. و هم اندرین ایام گندم با میوه بپزند و بخورند و گویند : اندر آن وقت همه گندم پختـند و خوردند که آرد نـتوانستـند کرد. زیرا که همه اندر حصار بودند. و ابوریحان بیرونی در التفهیم آورده است : … بدین تیرگان گفتـند، که آرش تیر انداخت از بهر صلح منوچهر که با افراسیاب ترکی کرده است، بر تیر پرتابی از مملکت؛ و آن تیر گفـتـند : او از کوه های طبرستان بکشید تا بر سوی تخارستان. ابوریحان پیدایش جشن تیرگان و شرح برگزاری آن را در آثارالباقیه به تفضیل آورده، و برای پـیدایی آن دو سبب نقل کرده است؛ یک سبب تیراندازی آرش برای مرز ایران و توران بود که : … کمان را تا بنا گوش خود کشید و خود پاره پاره شد. و تیر از کوه رویان به اقصای خراسان که میان فرغانه و تخارستان است، به درخت گردوی بزرگی فرود آمد به مسافت هزار فرسنگ و مردم آن روز را عید گرفـتـند (…) و چون در وقت محاصره کار بر منوچهر و ایرانیان سخت و دشوار شده بود، بقسمی که دیگر به آرد کردن گندم و پختن نان نمی رسیدند، گندم و میوه کال می پخـتـند. بدین جهت شکستن ظرفها و پختن میوه کال و گندم در این روز رسم شد….. سبب دوم آن که ” دهوفذیه ” (دهیوپته) که معـنای آن نگهداری مُلک و فرمانروایی در آن و ” دهقـنه” که معنای آن عمارت کردن و زراعت و قسمت کردن است و با هم تواًم اند و کتابت، به وسیله هوشنگ و برادرش در این روز صادر شد … مقدسی، جغرافیادان نامی قرن چهارم، از برگزاری رسم و آیـینی ” در روز تیر از ماه تیر ” ( تیرگان) خبر می دهد، که نشان دهندهً درخواست مردم از کوه برای برآورده شدن آرزوهایشان در این روز است : در حومه کاشان کوهی است که آب مانند عرق از آن می چکد، ولی جریان نیابد. و چون هر سال روز تیر از ماه تیر باشد، مردم در پای کوه گرد آیند و ظرف ها بـیاورند. پس هر دارنده ظرف یا یک دستک بر کوه کوبـیده، می گوید: ” برای فلان کار از آب خود به ما بـیاشامان “. پس هر یک به اندازه نیاز بر می گیرد. سندی کهن در دست داریم که از برگزاری جشن تیرگان در قرن دوم هجری حکایت دارد.” پـیگولوسکایا ” در کتاب شهرهای ایران در روزگار پارتـیان و ساسانیان فصلی را به جشن شهر بگمود - تیرگان، اختصاص داده و به نقل از رویداد نامه سریانی ادیابنه به داستانی پـیرامون برگزاری یکی از جشنها اشاره می کند. شرح برگزاری این مراسم که به آن جشن شهر بگمود گفته می شده، به قلم معـلمی به نام ” آبل ” از سده دوم میلادی برجا مانده است. آبل پـیرامون جشن مذکور چنین آورده است : این جشن در ماه ایار برگزار می شد و گروه کثیری مردم از اطراف و اکناف ادیابنه، کنار چشمه و آبگیر بزرگ آن گرد می آمدند. آنها نخست، خود را در آبگیر می شستـند، آنگاه می نشستـند و به تدارک ( خوراک ) میپرداختند و آن خوراک را به بردگان خود می دادند، ولی تا زمانی که یکی از فرزندان خردسال خود را به درون آتش نمی افکندند، خود از آن خوراک نمیخوردند. آنها جگر و قلوهای قربانی خود را برمی داشتـند و به نشانه جشن از شاخه درختی می آویختـند. بعـد تیرهای بسیاری از کمانهای خویش به نشانه شادی و سرور به سوی آسمان رها می کردند و پس آنگاه به سوی خانهً خود باز می گشتـند. پ. ج. مسینا ماجرای این جشن را با نوشته ابوریحان بیرونی پـیرامون جشن تیرگان مقایسه کرده است، و پـیگولوسکایا شرح این مقایسه و مشابهت های “شست و شو”، “پرتاب تیر”، “شکستن ظرف ها”، “قطعه قطعه شدن آرش”، “قربانی کردن کودک” و “تهیه خوراک” را اشاعه یک جشن می داند. این تحلیل درخور توجه است، لذا قسمتی از آن عیناً نقل می شود : مراسم جشن تیرگان را می توان با مراسم جشن شهر بگمود که ماه ایار در استان ادیابنه برگزار می شود مرتبط دانست. مراسم شست و شو در آبگیر شاید با ماجرای کیخسرو در چشمه سار و عادت شست و شویی که بیرونی از آن سخن داشت نزدیک و مرتبط باشد، پرتاب تیر به هوا، که به نشانه سرور و شادی صورت می گرفت، شاید با پرتاب تیر از سوی آرش رابطه ای داشته باشد. بـیرونی از رسم شکستن ظرفها در جشن تیرگان خبر داد و لی هیچگونه توضیحی پـیرامون این رسم و سنت ارایه نکرد. مقایسه این رسم و سنت با مطالب مندرج در رویدادنامه سریانی بسیار گویا به نظر می رسد. پس از آماده کردن خوراکی غیر عادی، ظرف های آشپزخانه را می شکستـند. در ادیابنه کودک قربانی را به درون آتش می افکندند. این نکته مبهم است که چرا پس از این عمل، وسائلی را که همراه کودک بر روی آتش قرار می دادند، درهم می شکستـند. بـیرونی تـنها از رسم نابود کردن ظرفهای آشپزخانه آگاهی داشت. چنـین به نظر می رسد که وی علت این کار را نمی دانست. هرگاه به این نکته توجه شود که در ادیابنه طی مراسم مذکور نخست کودک را به درون آتش می افکندند و آنگاه به صرف غذا می پرداختـند، موضوع چگونگی انهدام کلیه وسائل آشپزخانه مشخص می شود. زیرا این اشیاء و وسائل با قربانی کردن انسان ارتباط دارد. آرش پس از رها کردن تیر پس از رها کردن تیر بر زمین افتاد و قطعه قطعه شد. کودک را به درون آتش می افکندند. آرش جان خود را فدا کرد و محل سقوط تیرش درختی بسیار تـناور بود. کودک را نیز قربانی میکردند و قلو هایش از شاخه درخت می آویختـند. ابوریحان از رسم پختن گندم و میوه در جشن تیرگان آگاه بود، این خاطره ای از دردها و مشقت های منوچهر بر مردم و به سبب خام بودن گندم و میوه به هنگام پـیکار با افراسیاب بود. بدین مناسبت پوشاک دهقـنه و کشاورزان را بر تن می کردند و محصول به صورتی ابتدائی، از جمله گندم و میوه پخته مصرف می شد. در داستان ارائه شده از سوی معـلم آبل نکته ای ناروشن است، نکته مزبور آن است که اهالی ادیابنه کنار آبگیر گرد میآمدند به شست و شو و تهیه خوراک می پرداختـند و به بردگان می دادند. آنها خود تـنها پس از افکندن کودک به درون آتش غذا می خوردند. بدیگر سخن خوراک بردگان مقدس نبود و مانند خوراک آزادگان با رسم و سنت قربانی رابطه ای نداشت. قربانی خود از مراسم دینی قبـیله به شمار میرفت و مایه بستگی و ارتباط اعضای قبـیله بود. از این رو بردگان با مراسم مذکور هیچ گونه رابطه ای نداشتـند. این نکته که آزادگان خود غذا آماده میکردند و به بردگان می دادند، نموداری از وظیفه توزیع محصول در زمین و حاکی از نقش دهقـنه - دیهگانان - بود. معـلوم می شود روایات مربوط به این جشن تا زمان بـیرونی، باقی و بعضی مراسم در نظر افراد، نامفهوم و ناروشن بود. رویداد نامه سریانی که حاوی مطالبی از سده دوم میلادی است تصویری از پدیده های بسیار کهن و منسوخ چون قربانی کردن کودکان، پرستش درختان و تغذیه خاص بردگان بدست می دهد. رابطه مطالب رویدادنامه با نوشته بیرونی تا اندازه ای مشهود است. نشانه های برگزاری جشن تیرگان، از قرن ششم به بعـد در سند های تاریخی اندک است. در روزگار ما، فقط در شهرهای مازندران مراسم تیرما سیزه شو بر جای مانده است. تیرماه در تـقویم مازندرانی (مانند تـقویم فرس قدیم ) مصادف با آبانماه در تـقویم جلالی (تـقویم امروز ایران) است. محاسبهً فصل ها، فعالیتهای کشاورزی و جشنهای کهن بر پایهً تـقویم محلی مازندرانی تا یک نسل پیش رایج بود. تیرماه (چهارمین ماه سال )، در تـقویم ایرانی، چند سده به آغاز فصل پائیز رسیده بود. بدین معـنی که از زمان خسروپرویز، در پی نابسامانی های کشور، محاسبهً کبـیسه به دست فراموشی سپرده شد. در نتـیجه، با گذشت زمان آغاز سال، یعـنی فروردین از اول بهار ( ورود خورشید به برج حمل)به اول تابستان (ورود خورشید به برج سرطان) کشانده شد. و مدتها در این وضعـیت کبیسه می کردند. ابوریحان می نویسد : ایرانیان وقتی که سالهای خود را کبـیسه می کردند، فصلهای چهارگانه را با ماههای خود علامت می گذاشتـند. زیرا این دو بهم نزدیک بودند؛ فروردین ماه اول تابستان، تیرماه اول پائیز، مهرماه اول زمستان و دی ماه اول بهار بود و روزهای خاص در این فصل داشتـند که بر حسب فصلهای چهارگانه، به کار می بستـند و چون کبـیسه اهمال شده، اوقات آنها بهم خورد. این نابسامانی ها ناگزیر برگزاری جشن ها، آیـین های همگانی، فعـالیت های کشاورزی و به ویژه، زمان گرفتن مالیات ها را تغـیـیر می داد. در نوروز نامه می خوانیم : متوکل وزیری داشت نام او محمد بن عـبدالملک، او را گفت، افـتـتاح خراج در وقتی می باشد که مال در آن وقت از غله دور باشد و مردمان را رنج می رسد. و آیـین ملوک عجم چنان بوده است که کبـیسه کردند، تا سال بجای خویش بازآید و مردمان را به مال گذاردن رنج کمتر رسد، چه دستـشان به ارتـفاع رسد. متوکل اجابت کرد و کبـیسه فرمود و آفتاب را از سرطان به فروردین ( حمل ) باز آوردند و مردمان در راحت افتادند و آن آیـین بماند. و پس از آن خلف بن احمد امیر سیستان کبیسه دیگر بکرد، که اکنون شانزده روز تفاوت از آنجا کرده است و سلطان سعـید معـین الدین ملکشاه را، انارالله برهانه، از این حال معـلوم کردند. بفرمود تا کبـیسه کنند سال را به جایگاه خویـش بازآرند. حکماء عصر از خراسان بـیاوردند و هر آلتی که رصد را به کار آید بساختـند از دیوار و ذات الحلق ( مجموعه حلقه های متداخله بسیاری، فلزین یا چوبـین یا از مقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و علمای هیاًت کواکب را بدان رصد کنند. ” لغت نامه دهخدا ” ) و مانند این و نوروز را به فروردین بردند. ولکن پادشاه را زمانه زمان نداد و کبـیسه تمام ناکرده بماند. این است حقیـقت نوروز و آنچه از کتابهای متـقدمان یافـتیم و از گفتار دانایان شنیده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر