از دیدگاه «ملا حسنی» فرزندش «رشید»، مستحق اعدام نبود.
از كتاب خاطرات ملا حسنی (حاج شیخ غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه)، که «مركز اسناد انقلاب اسلامی» منتشر نموده است:
«پسر بزرگم رشید با رژیم شاه سخت مبارزه میكرد. دوران ستم شاهی كه در دانشگاه تهران تحصیل مینمود، یكی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا میآمد، در برگزاری هر چه باشكوهتر مراسم نماز جمعه بزرگآباد، تلاش میكرد و در فعالیتهای جنبی آن از قبیل: بیل زنی در باغات، شخم زدن، كمك كردن به فقرا و مستمندان میكوشید.
او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، به طوری كه مسئولیت شاخه آذربایجان غربی بر عهده او بود. خیلی با او صحبت كردم تا در راهش تجدید نظر كند، ولی نكرد....تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم.
نخست چند بار تذكر و تهدید انجام گرفت ولی فایده نكرد. آن وقت نماینده مجلس و در تهران بودم. یك روز رشید به تهران آمده بود. جایش را شناسایی كردیم. در كمیته انقلاب تهران با آیتالله مهدویكنی تماس گرفتم و گفتم یك موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یكی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها كردم. او از بچههای كمیته ارومیه بود و الان به تجارت مشغول است.
گفتم اگر مقاومت یا فرار كرد بزنید...اگر هم تسلیم شد، دستگیر كنید و به كمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر كردند. رشید چند روزی در كمیته تهران بود. بعد برای بازجویی و محاكمه به تبریز انتقال دادند. او چون محل فعالیتهایش، استان آذربایجان بود در این شهر محاكمه و به اعدام محكوم شد و بلافاصله حكم اجرا گردید. در مرحله اول، رشید را به دادستان وقت، حضرت حجت الاسلام سید حسین موسوی تبریزی تحویل داده بودند، او نیز وی را به یكی از دامادهایش كه او هم قاضی بود، سپرد و حكم اعدام رشید را او صادر كرده بود. حتی بعد از اعدام جنازهاش ار هم به ما تحویل ندادند...
حقیقت این است كه رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی را مرتكب نشده بود، یا كسی را نكشته بود تنها جرمش این بود كه گرایش شدید كمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام كسی نمیشود. حداكثر این است كه باید به حبس ابد محكوم میگردید.
متاسفانه قاضی پرونده همین طور فلهای حكم صادر كرده بود ...
دلم میخواست، پرونده رشید را میدیدم و مطالعه میكردم، هر چه میخواستم امكانپذیر نشد و در اختیارم نگذاشتند. اخیراً شنیدم قاضی این پرونده شدیداً به فقر مالی و گرفتاریهای دیگر مبتلا شده است، دلم میخواهد او را پیدا كنم و از مال و اندوختههای شرعی خودم به او كمك مینمودم...»
حال که یک هفته از گذاشتن این مطلب در وبلاگ میگذرد. نوشتار محسن مخملباف را می بینم که مجنون ضعیف جثه ای از همین دارالمجانین به نام احمدجنتی به شکرانه کشته شدن پسر انقلابی و پر عاطفه خود؛ روزه گرفته بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر