نام یلدا را عموماً به معنی سریانی آن یعنی میلاد گرفته اند؛ در حالی که آن لغتی پهلوی به معنی هنگام تقسیم سال است. در بیست مقاله تقی زاده که عمدتاً به وسیله احمد آرام ترجمه و جمع آوری شده است مطالب جالبی از نظریات و بحثهای ایران شناسان در باب گاهشماری کهن ایرانیان به طور فشرده ارائه شده است که پیچیدگی بحثهای آنها خواندن و درک آنها را نه تنها برای خواننده متفنن و حتی اهل فن و تخصص نیز دشوار میگرداند. نگارنده بر این باور است که از تاریخ انتشار این کتاب یعنی سال 1341 تا حال محققی و یا پژوهشگاهی مطالب این کتاب را مورد مداقه و بررسی دقیق قرار نداده است. چون تکرار فرضیه غلط ریشه سریانی نام و نشان یلدا خود گواه صادقی بر این نظر است.خود تقی زاده نیز در گرهگاههایی نتایج مطلوب و اصلی در گاهشماری را رها کرده و به دنبال مسائل دیگری از جمله تعیین زمان زرتشت به طریق گاهشماریهای سنتی رفته و هم از رسیدن به کنه آن و هم کنه این باز مانده است. شاید این بدان جهت بوده است کار انفرادی وی روی کار های تحقیقی ایرانشناسان غربی، اشراف کامل و روشن وی بر این نظریات همراه نمی شده است. و در ایران حتی کارهای سترگ ایرانشناسی را تک فدائیان این راه مانند سید حسن تقی زاده و ابراهیم پورداود و و هاشم رضی و بهرام فره وشی به طور فردی انجام داده اند تا پژوهشگاهها و دانشکده ها. چنانکه گفته میشود در عرصه موسیقی و هنر نیز همین روال را داشته است و دولتهای ایران دنبال کار این ایثارگران علم و هنر را چندانکه شایسته و باید پیگیری و حمایت ننموده اند. به هر روی این جانب هم که سالهاست این کتاب سید حسن تقی زاده را در قفسه کتابها نگهداشته ابتدا حوصله وارد شدن بر این بحثهای غامض را نداشتم و هدفی و انگیزه ای هم برای رفتن روی گاهنامه های کهن ایرانی برخود نمی دیدم. ولی با حاشیه نویسی هایی که در حدود یک دهه پیش در آن به عمل آورده بودم، مرا از نظر روانی برای خواندن آن آماده نمود و به تدریج از حاشیه به متن رهنمون شد.
سید حسن تقی زاده در مفصلترین و اساسی ترین بحث خود تحت نام "گاهشماریهای قدیم ایرانی" به توجه ایرانیان باستان به اعتدال ربیعی (ایام عید نوروز بهاری)، اعتدال خریفی (ایام مهرگان پاییزی) و دو مقطع سال با تقسیم شش ماهه به دو فصل تابستانی و زمستانی سال، در کتاب پهلوی بندهشن یعنی میذیوی شم (جشن نیمه تابستان در اوایل تیر ماه) و میذیائیری (جشن نیمه سال در اواخر آذر ماه) سخن رانده است؛ بدون اینکه بتواند یا بخواهد این مقاطع که روزههای عطف طولانیترین روز و کوتاهترین شبهای پیوسته بدان یا عکس آنها قرار داشته اند مورد توجه قرار دهد؛ این در حالی است که کتاب پهلوی بر روی این ویژگی این ایام به شدت تأکید میورزد: "بندهشن مخصوصاً تصریح دارد که از میذیوی شم تا میذیائیری شبها دراز میشود و از میذیائیری تا میذیوی شم شبها کوتاه و روزها دراز میشود. بندهشن گاهنبار میذیوی شم یعنی نخستین روز از پنج روز آن گاهنبار را یازده تیر می داند (که مصادف با ایام جشن تیرگان) است و میذیائیری در حدود اوایل دی و آخر آذر واقع میگردد (که می دانیم ایام شب یلدا است)".
از مطلب اخیر به وضوح معلوم میشود که میذیائیری (یعنی جشن نیمه و وسط سال) همان است که ما امروزه یلدا گوئیم و آن را نامی سریانی به معنی میلاد تصور میکنیم. در حالی که کلمه یلدا علی القاعده صورت پهلوی کلمه مرکب اوستایی "یار- دا" یعنی مقطع و تقسیم سال است. چون حرف "ر" اوستایی علی القاعده به "ل" قابل تبدیل بوده است؛ چنانکه نام اوستایی هربرز در پهلوی به البرز تبدیل گردیده است.
نام و نشان کریسمس (به یونانی و رومی به تولد [عیسی] کرسیتوس معنی در اصل تولد ایزد نور=مهر/آپولون) که معادل اروپایی نام یلدا است، معلوم می دارد که در شمال بین النهرین، محل تلاقی فرهنگ های ایرانی (مادی، میتانی، کپاتوکیایی)، سامی و یونانی و رومی بوده است، هر دو معنی تولد ایزد نور و خورشید (مهر، خورشید شکست ناپذیر) از آن مستفاد می شده است. امّا اساس و تقدم و اصل و فرع با کدام معنی بوده است به ظاهر قضاوت سخت است؛ ولی به هر حال کلمه یلدای ایرانی با توجه به معادل پهلوی دیگر آن یعنی میذیائیری (نیمه و وسط سال)، به همین معنی تقسیم سال بوده است. خصوصاً اینکه نزد ایرانیان سنت و نام و نشان خدایگانی این نام و عید آن را همراهی نمی کنند و یلدا نزد ملل سامی مطرح نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر