این جانب قبلاً از طریق بررسی احادیث و روایات مربوط به جزیره خضر و همچنین روایات اساطیری سومری مربوط به دیلمون به انطباق این جزایر با جزایر خارک و کیش رسیده بودم. مورد توجه قرار دادن و بررسی نام شهر اساطیری عبقر که در همین سوره مربوطه آن یعنی سوره الرحمن قرآن نامش در کنار نام شهر خضر ذکر گردیده است، مرا به شناسایی و تعیّن دو باره همان مکان این دو شهر اساطیری قرآنی رهنمون شد که در گفتارهای دیگر تحت نام و نشان دیگر آنها بدانجاها رسیده بودم . چه مشخصاتی که از دو شهر بهشتی این جهانی به نامهای خضر (جزیره سبز ایزد دریاها، یعنی جزیره ائا/انکی سومریها) وعبقر (جزیره پارچه های نفیس) در قرآن داده شده است به وضوح نشانگر همان جزایر معروف باستانی کهن خارک (ایکاره، پارسو=جزیره قربانگاهی ایزد دریاها و خرد) و کیش (دیلمون باستانی، جزیره پارچه های نفیس، جزیره خود ایزد انساگ یا اوتو سومریها = سرور بهترین تولیدات و منسوجات) می باشند. جزیره خارک و معبد بزرگ خدای دریاهای و خرد آن یعنی پارسو (قربانگاه به زبان سومری و اکدی) همان است که نام دیرین خود را به خلیج پارس (فارس) داده است و در این نامگذاری منظور از دریا و خلیج پارس در اساس نه نام سرزمین پارس بلکه همان جزیره خارک (جزیره خضر، پارسو= جزیره قربانگاهی ایزد خردمند دریاها) بوده است.
آيه 70-78 از سوره مکی الرحمن قرآن (منبع تفسير نمونه جلد 23 صفحه 174، سایت غدیر)
آيه و ترجمه
فِيهِنَّ خَيرَتٌ حِسانٌ(70)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(71)
حُورٌ مَّقْصورَتٌ فى الخْيَامِ(72)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(73)
لَمْ يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانُّ(74)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(75)
مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضرٍ وَ عَبْقَرِىٍ حِسانٍ(76)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(77)
تَبَرَك اسمُ رَبِّك ذِى الجْلَلِ وَ الاكْرَامِ(78)
ترجمه :
70 - و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نيكو خلق و زيبا.
71 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
72 - حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند.
73 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
--------------------------------------------------------------------------------
تفسير نمونه جلد 23 صفحه 182
74 - زنانى كه هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشيزه اند).
75 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
76 - اين در حالى است كه اين بهشتيان بر تختهائى تكيه زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده .
77 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
78 - پربركت و زوال ناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و جمال تو.
تفسير:
باز هم همسران بهشتى
در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آيات سابق آمده است در اين آيات نيز به قسمتهاى ديگر از اين مواهب اشاره شده است .
نخست مى فرمايد: ((در اين دو بهشت نيز زنانى هستند نيكوخلق و زيبا)) (فيهن خيرات حسان ).
زنانى كه جمع ميان ((حسن سيرت )) و ((حسن صورت )) كرده اند، چرا كه ((خير)) غالبا در مورد صفات نيك و جمال معنوى به كار مى رود و ((حسن )) غالبا در زيبائى و جمال ظاهر.
در رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسيارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنيا نيز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن ، نظافت و پاكى ، آزار نرسانيدن ، نظرى به بيگانگان نداشتن و مانند آن .
--------------------------------------------------------------------------------
تفسير نمونه جلد 23 صفحه 183
خلاصه اينكه تمام صفات كمال و جمالى كه در يك همسر مطلوب است در آنها جمع است ، و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند، و به همين دليل قرآن در يك تعبير كوتاه و پرمعنى از آنها به عنوان ((خيرات حسان )) تعبير كرده است .
و به دنبال ذكر اين نعمت باز مى افزايد: ((كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).
سپس در ادامه توصيف اين زنان بهشتى اضافه مى كند: ((آنها حوريانى هستند كه در خيمه هاى بهشتى مستورند)) (حور مقصورات فى الخيام ).
((حور)) جمع ((حوراء)) و ((احور)) به كسى مى گويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيدى آن كاملا شفاف است ، و گاه به زنان سفيد چهره نيز اطلاق شده است .
تعبير به ((مقصورات )) اشاره به اين است كه آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از ديگران مستور و پنهانند.
((خيام )) جمع ((خيمه )) است ، ولى به طورى كه در روايات اسلامى آمده خيمه هاى بهشتى شباهتى به خيمه هاى اين جهان ندارند، از نظر گستردگى و وسعت و زيبائى .
اين نكته نيز قابل توجه است كه ((خيمه )) طبق آنچه علماى لغت و بعضى
--------------------------------------------------------------------------------
تفسير نمونه جلد 23 صفحه 184
از مفسران گفته اند تنها به معنى خيمه هاى پارچه اى كه در ميان ما معروف است نمى باشد، بلكه به خانه هاى چوبى و يا حتى هر خانه مدورى كلمه خيمه اطلاق مى شود، و گاه گفته شده ((خيمه )) عبارت است از هر خانه اى كه از سنگ و مانند ساخته نشده است .
و بار ديگر همان سؤ ال پرمعنى را تكرار كرده مى گويد: ((كدامين نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).
آيه بعد توصيف ديگرى است درباره حوريان بهشتى ، مى فرمايد: ((هرگز پيش از اين جن و انس ديگرى با آنها تماس نگرفته ، و دوشيزه اند)) (لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان ).
البته چنانكه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو باايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مى كنند.
و حتى از روايات استفاده مى شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام داده اند.
سپس مى فرمايد: ((كدامين نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).
--------------------------------------------------------------------------------
تفسير نمونه جلد 23 صفحه 185
در آخرين توصيفى كه در اين آيات از نعمتهاى بهشتى كرده ، مى گويد: ((ساكنان اين دو بهشت در حالى هستند كه تكيه بر تختهائى زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است )) (متكئين على رفرف خضر و عبقرى حسان ).
((رفرف )) در اصل به معنى برگهاى گسترده درختان است و سپس به پارچه هاى زيباى رنگارنگ كه بى شباهت به منظره باغها نيست اطلاق شده .
((عبقرى )) در اصل به معنى هر موجود بى نظير يا كم نظير است ، و لذا به دانشمندانى كه وجود آنها در ميان مردم نادر است ((عباقرة )) مى گويند، بسيارى معتقدند كلمه ((عبقر)) در آغاز اسمى بوده كه عرب براى شهر پريان انتخاب كرده بود، و از آنجا كه اين شهر موضوع ناشناخته و نادرى بوده ، هر موضوع بى نظير را به آن نسبت مى دهند و ((عبقرى )) مى گويند، بعضى نيز گفته اند كه ((عبقر)) شهرى بود كه بهترين پارچه اى ابريشمين را در آن مى بافتند.
ولى به هر حال ريشه اصلى فعلا متروك شده ، و عبقرى به صورت يك كلمه مستقل به معنى ((نادرالوجود)) يا ((عزيزالوجود)) به كار مى رود، و با اينكه مفرد است گاهى معنى جمعى نيز مى دهد (مانند آيه مورد بحث ).
و ((حسان )) جمع ((حسن )) (بر وزن چمن ) به معنى خوب و زيبا است .
به هر حال اين تعبيرات همه حاكى از اين است كه بهشت همه چيزش ممتاز است ، ميوه ها، غذاها، قصرها، فرشها و خلاصه هر چيزش در نوع خود بى نظير و بى مانند است ، بلكه بايد گفت اين تعبيرات نيز هرگز نمى تواند آن
--------------------------------------------------------------------------------
مفاهيم بزرگ و بى مانند را در خود جاى دهد، و تنها شبحى از آنرا در ذهن ما ترسيم مى كند.
در سایت دینی تبیان همین مطلب با توضیحات بیشتری آورده شده ولی طبق سنت اینجا نیز موضوع واقعیت ملموس این جهانی این دو شهر و جزیره اساطیری در روی زمین پی گیری نشده است.
تفسیر مجمع البيان
70 - در آن [بوستان]ها زنانى برگزيده و زيبا هستند. 71 - پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دورغ مىانگاريد؟! 72 - حوريانى كه در خيمهها[ى بهشتى دور از چشمهاى ناپاك ]نگاه داشته شدهاند. 73 - پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دورغ مىانگاريد؟! 74 - پيش از اينان هيچ انس و جنّى به آنان دست نزده است. 75 - پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دورغ مىانگاريد؟! 76 - در حالى كه بر بالشى سبز [و زيبا] و فرشى نيكو تكيه زدهاند. 77 - پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگاريد؟! نگرشى بر واژهها دهمه: اينواژه در اصل به مفهوم «سياهى» آمده است، آن گاه به سبز پررنگ نيز گفته شدهاست. سپس به همين تناسب به باغها و بوستانها و گياهان سرسبز و پرطراوت، كه از خرمى بسيار به سبز پررنگ مىمانند، نيز گاه اطلاق شده است. واژه «مدهامتان» از ماده «ادهيمام» و از همين ريشه «دهمه» مىباشد. همين گونه «دهماء» و مصغر آن «دُهيماء» كه به معنى مصيبت بزرگ آمده از همين ريشه مىباشند و نيز «دهماء» به معناى «ديگ سياه». نضخ: اين واژه به مفهوم تراوش كردن وجوشيدن آب است و «نضّاخة» از همين ماده است كه به مفهوم فواره و فوران نمودن آب آمده است. رمّان: از ريشه رمّ، يرم، رمّاً، به مفهوم جلا دادن دل آمده است. خيرات: اين واژه جمع «خيّره»، هموزن «سيّده» به مفهوم زنان زيباصورتو زيباسيرت مىباشد و واژه «خير» و «خيار» و «اخيار» نيز در وصف مرد نيك و مردان نيك و خوب به كار مىرود. زجاجمىگويد: اصل «خيرات»، «خيّرات» بود كه مخفف گرديد. خيام: جمع «خيمه» است كه به مفهوم خانهاى است كه از پارچههاى گوناگون به كمك ميخها و ستونها در بيابانها برپا مىسازند. رفرف: اين واژه به مفهوم بوستانها و باغهاى بهشت است. به همين جهت هنگامى كه گفته مىشود: «رف النبات يرف»، منظور اين است كه گلها و گياهان، سرسبز و پرطراوت شدند. پارهاى نيز اين واژه را به مفهوم مجالس بهشتيان، و برخى نيز به معنى بالشها و پشتىها گرفتهاند. عبقرى: اين واژه اسم جنس است و مفرد آن «عبقريه»، در اصل به مفهوم پديده بىنظير و يا كمنظير و بسيار خوب آمده؛ و به همين تناسب به جامههاى زيبا و نازك و به فرشها و پشتىهاى مخملى نيز گفته مىشود. به باور پارهاى «عبقر» شهرى است افسانهاى كه در آنجا زيباترين و پرشكوهترين پارچهها و فرشها را مىبافتند و رنگآميزى مىكردند. تفسير بوستانهاى زيبا و پرنعمت بهشت در آيات پيش، وصف دو بوستان پرطراوت و پرشكوه - كه از آنِ خداترسان دادپيشه و درستانديش بود - ترسيم گرديد، اينك در مورد دو بوستان پرنعمت ديگر مىفرمايد: وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ و پايينتر از آن دو بهشتى كه از وصف آنها سخن رفت و از آنِ خداترسان است، دو بوستان پرنعمت ديگر نيز هست. واژه «دون» از ديدگاه برخى، نه به مفهوم «غير» كه به مفهوم نزديك آمده و منظور اين است كه: در نزديكى آن دو بوستان شكوهبار و زيبا كه به هر يك از خداپرستان و خداترسان راستين نويد داده شد، دو بوستان ديگر است تا پاداش شايستهكردارى و پرواى آنان باشد و بتوانند با ارضاء حس تنوعطلبى خويش و گردش در بوستانهاى متنوع، به اوج شادى و شادمانى برسند و از نعمتها و موهبتها احساس يكنواختى و خستگى ننمايند. امّا به باور پارهاى، منظورِ آيه شريفه، دو بوستان ديگرى است كه از نظر نعمت و موهبت و زيبايى و ظرافت، از دو بوستان نخست، محدودتر است. از پيامبر گرامى آوردهاند كه فرمود: آن دو بوستان از نظر زيبايى و شكوه، از دو باغ زيبايى كه در آيات پيش از آنها سخن رفت، در درجه پايينترى هستند. پيامبر گرامى در تفسير آيه در اشاره به تفاوت اين چهار بوستان پرنعمت بهشتى فرمود: جنتان من فضةٍ آنيتهما و ما فيهما، جنتان من دهب آنيتهما و ما فيهما.(142) اين دو بهشت اين گونه هستندكه ساختمان و همه ظروف و هر آنچه در آنهاست از نقره است، امّا آن دو بهشت ساختمان و همه وسايل پذيرايى آنها از طلا ساخته شده است. «ابوبصير» از حضرت صادق پرسيد: سرورم، اگر مرد توحيدگرا و پرواپيشهاى وارد بهشت گردد و همسر او نيز به پاداش ايمان و درستكارى خويش به بهشت درآيد، آيا آن دو مىتوانند با هم ازدواج كنند؟ قال: قلت جعلت فداك اَخبرنى عن الرجل المؤمن تكون له امرأة مؤمنة يدخلان الجنة يتزوح احدهما الاخر؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ابامحمد! بىگمان خداى توانا دادگر است، از اين رو اگر آن مرد از زن خود برتر باشد، در اقدام به اين ازدواج آزاد است. بنابراين اگر دوست داشت مىتواند با او ازدواج كند و آن زن از همسران بهشتى او گردد. همين گونه اگر آن زن از نظر مقام و موقعيت معنوى و ايمان و عمل و آزادگى و دادگرى از شوهرش برتر باشد، او نيز آزاد است كه اگر خواست با شوى خويش در زندگى دنيا، در بهشت نيز پيمان زندگى امضا كند و اگر نخواست به اين كار مجبور نخواهد شد. و نيز از حضرت صادق آوردهاند كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود: نگوييد بهشت پرطراوت خدا يكى است، چرا كه قرآن مىفرمايد: و پايينتر از آنها دو بهشت ديگر است. و نيز نگوييد كه: بهشت پرطراوت و زيباى خدا براى همگان يكسان و همانند است، چرا كه قرآن مىفرمايد: و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات...(143) و برخى از آنان را از نظر درجات برتر از برخى ديگر قرار داديم. و نيز «ابوبصير» مىگويد: به امام صادق گفتم: سرورم، اگر دو نفر باايمان و شايستهكردار وارد بهشت گردند، امّا يكى از نظر موقعيت در شرايط برترى است، آيا مىتواند دوست خود را كه در شرايط فروترى است ملاقات كند؟ آن حضرت فرمود: آن كسى كه در مكان شكوهبارترى است مىتواند فرود آيد و دوست خود را ديدار كند و به جاى خويش باز گردد، امّا آن كسى كه در موقعيت فروترى است نمىتواند به مكان بالاترى صعود كند، چرا كه موقعيتها بر اساس ايمان و عمل شايسته است. آن گاه افزود: به هر صورت دوستان بهشتى به آسانى مىتوانند به ديدار يكديگر بروند. ولكنّهم اذا احبوا ذلك و اشتهوه، التقوا على الاسرة.(144) «علاء» آورده است كه به حضرت صادق گفتم: سرورم، هنگامى كه ما مىگوييم: در سراى آخرت گروهى پس از تحمل عذاب و كيفر دوزخ براى مدتى، به لطف خدا از آنجا نجات يافته و به بهشت رهسپار مىگردند، گروهى به ما خرده مىگيرند و با تعجب مىپرسند: آيا اينان با دوستان خدا در بهشت پرنعمت و زيبا همنشين مىگردند؟ آن حضرت در پاسخ من فرمود: نه، آنان با دوستان خدا و در كنار آنان نخواهند بود، چرا كه خدا بوستانها و بهشتهاى ديگرى نيز آفريده است؛ مگر قرآن نمىفرمايد: و من دونهما جنتان(145) جز آن دو بهشت پرنعمت، دو بوستان بهشتى ديگر نيز آفريديم؟ پرسيدم: آيا اين گروه كه براى مدتى به دوزخ رفتهاند، كفرگرا بودهاند؟ فرمود: نه، اگر كفرگرا و حقستيز بودند كه به بهشت وارد نمىشدند. پرسيدم: پس باايمان بودند؟ فرمود: نه، اگر باايمان بودند كه به دوزخ نمىرفتند. آنان ميان حقستيزى و حقپذيرى و كفر و ايمان زندگى كردند و در تلاش بودند تا راه يابند، امّا موفق نشدند و به هر صورت آنان در زندگى از نيكان و ايمانآوردگان شايستهكردار نبودهاند. آن گاه مىفرمايد: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس اينك كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىشماريد؟ سپس در اشاره به ويژهگىهاى اين دو بوستان پرنعمت و زيبا مىفرمايد: مُدْهامَّتانِ اين دو بوستان بهشتى بسيار سرسبز و پرطراوت و زيبا هستند، به گونهاى كه از خرمى و سرسبزى به سياهى مىگرايند. در مورد چهارمين بوستان زيبا و پرشكوهى كه در آيات گذشته از وصف آنها سخن رفت، دو نظر رسيده است: 1 - گروهى بر اين باورند كه هر چهار بوستان مورد اشاره از آن كسى است كه از خدا بترسد و با خودسازى و خردمندى و پروا به بارگاه او نزديك و كارهاى شايسته انجام دهد. 2 - امّا گروهى ديگر بر آنند كه دو بوستان نخست از آن خداترسان شايستهكردار است و دو بوستان دوّم از آن ايمانداران و پرواپيشگانى است كه در مرحله بعد قرار دارند. و دگرباره هشدار مىدهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس شما اى پريان و آدميان، كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىشماريد؟ در پنجمين آيه مورد بحث در بيان وصف ديگرى از اين دو بوستان پرطراوت و زيبا مىفرمايد: فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ در آن دو بوستان زيبا و پرنعمت، دو چشمه جوشان نيز در حال فوران هستند و از آنها آبى گوارا و صاف و زلال مىجوشد. «حسن» مىگويد: منظور اين است كه در آن دو بوستان زيبا، دو فواره آب است كه از سرچشمه مىجوشند و آب را به سوى آسمان مىپاشند و منظرهاى زيبا پديد مىآورند. امّا به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: در آن بوستانها دو چشمه جوشان است كه از آنها براى دوستان خدا مشك و عنبر مىجوشد. و پارهاى نيز بر آنند كه: از آنها انواع نعمتها و موهبتها مىجوشد و به خوبان هديه مىگردد. و باز هشدار به آدميان و پريان است كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىشماريد؟ در ادامه آيات در اشاره به ميوههاى آن بوستانها مىافزايد: فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ در اين بوستانهاى پر طراوت و نعمت، انواع و اقسام ميوهها فراوان است و درخت خرما و انار بسيار. «زجاج» از «يونس نحوى» آورده است كه: خرما و انار - كه در آيه از آنها نام برده شده - از بهترين ميوهها هستند؛ و قرآن آنها را در كنار هم قرار داده و به هم عطف فرموده است تا برترى و بركت آنها را ترسيم نمايد. «ازهرى» مىگويد: من در فرهنگ و ادبيات عرب كسى را سراغ ندارم كه خرما و انگور را در شمار ميوهها نشمارد، چرا كه «فاكهة» مفهوم گستردهاى دارد كه همه ميوهها را شامل مىشود و آوردن آن دو، پس از واژه «فاكهة» نوعى عطف «خاص» بر «عام» مىباشد كه شايد به دليل اهميت آن دو نوع از ميوهها باشد و كسى كه جز اين پندارد از دانش و آگاهى گسترده در فرهنگ قرآن بىبهره است وگرنه اين سبك را در اين آيه نيز مىتوانست بنگرد كه مىفرمايد: من كان عدوا للّه و ملائكته و رُسُله و جبرئيل و ميكائيل...(146) آن كس كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد، كافر است و خدا كفرگرايان و حقستيزان را دشمن مىدارد. در اين آيه «جبرئيل» و «ميكائيل» كه دو فرشتهاند، پس از واژه «ملائكته» آمدهاند كه به دليل اهميت و عظمت آنهاست، درست نظير آيه مورد بحث. و آن گاه دگرباره قرآن شريف هشدار مىدهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىشماريد؟! در ادامه آيات در اشاره به حوريان و همسران بهشتى مىفرمايد: فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ در آن بوستانهاى چهارگانه بهشتى زنانى زيباصورت و زيباسيرت و خوشاخلاق هستند. اين تفسير را «ام سلمه» از پيامبر آورده است، امّا «حسن» مىگويد: در آن بوستانهاى پرطراوت و زيبا، زنانى زيباچهره و بسيار صاحبكمال و جمال هستند كه از هر جهت آراستهاند. به باور مفسران اين زنان زيبا و آراسته به كمال كه در بوستانهاى چهارگانه بهشت مىباشند، نه از حوريان بهشتى كه از زنان شايسته و انديشمند دنيا هستند كه از حوريان زيباتر و جالبترند. و به باور «جرير بن عبدالله» آنان زنان زيبا و شايستهكردار و برگزيدهاى هستند كه در دنيا خوب زندگى كردهاند. پارهاى در وصف اين زنان پرفضيلت و پرشكوه كه از آنان سخن رفت، افزون بر زيبايى ظاهرى و معنوى از اين صفات پاك و پاكيزهاند: 1 - از همسرانشان هرگز عيبجويى نمىكنند و ناروا نمىگويند. 2 - در محافل و مجامع عمومى و راهپيمايىها خودنمايى نمىكنند و به سرودخوانى و شعار سر دادن نمىپردازند. 3 - افزون بر زيبايى ظاهرى و سيرت زيبا، دهانشان بدبو نيست. 4 - آنان از پنجره و پشتبام و درب خانهها خودنمايى نمىكنند. 5 - به همسرانشان در هيچ مورد نيرنگ نمىزنند و نسبت به آنان سراپا مهر و اخلاص هستند. 6 - از بدگويى و درشتگويى و انديشه و عملكرد ناروا سخت بدورند. 7 - به مردان بيگانه نه فكر مىكنند و نه روى خوش نشان مىدهند. 8 - زنانى شايستهكردارند و از هر نوع غرور و فريبكارى بيگانهاند. 9 - و ديگر ويژگى آنان همسردوستى است كه هرگز همسرانشان را نمىآزارند. «عقبه» در اين مورد مىگويد: زنان زيبارو و زيباسيرت بهشتى در آن بوستانهاى زيبا و پرطراوت دست در دست هم مىگذارند و با نوايى دلانگيز و زيبا اين گونه مىخوانند: نحن الراضيات فلا نسخط المقيمات فلا نطعن... ما زنان بهشتى از نعمتهاى خدا شاد و خشنوديم و هرگز ناخشنود نخواهيم شد، و در اين جا زندگى مىكنيم و از اين جا بيرون نخواهيم رفت. ما زنانى هستيم برگزيده و زيبا و آراسته به ارزشها و ميان ما و همسران گرانقدرمان عشق و صفا حاكم است. عايشه آورده است كه: وقتى حوريان بهشتى آن گونه زيبا و دلانگيز مىخوانند، زنان با ايمان وشايستهكردار نيز كه در پرتو ايمان و آراستگى معنوى به بهشت مىروند اين گونه پاسخ آنان را مىدهند: و نحن المصليات و ما صليتن و نحن الصائمات و ما صمتن... ما در زندگى از نمازگزاران آگاه بوديم، امّا شما نماز نخوانديد، و ما روزهگيران بوديم، امّا شما روزه نگرفتيد، ما براى عبادت و پرستش خدا وضو ساختيم، امّا شما وضو نساختهايد، و ما در راه خدا انفاق كرديم و دست محرومان را گرفتيم، امّا شما انفاق و بخششى نداشتيد.(147) و بدين سان اينان در بر شمردن افتخارات خويش بر حوريان بهشتى پيروز مىگردند. و بار ديگر هشدار مىدهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگاريد؟! در ادامه وصف اين زنان زيبا و آراسته مىافزايد: حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ آن زيبارويان زيباسيرت، حوريههايى هستند كه در خيمههاى بهشت پرطراوت و زيبا رو گرفتهاند. واژه «حور» از ديدگاه «ابن عباس» و «مجاهد» به مفهوم سپيد و بسيار درخشنده و شفاف آمده است؛ و به همين دليل به آرد بسيار سفيد نيز الدقيق الحوارى مىگويند، و به زيباچهرهاى كه سفيدى چشم او بسيار سپيد و درخشان و سياهى چشمش بسيار مشكى و جالب باشد، «العين الحور» گفته مىشود. در تفسير آيه مورد بحث دو نظر است: 1 - به باور گروهى منظور اين است كه: آن زنان زيبارو، حوريههايى هستند كه در حجلهها و خانههاى زيبا و پرشكوه قرار دارند و بسان همه زنان پاكدامن و باشخصيت وقار و متانت از وجودشان هويداست. 2 - امّا به باور گروهى ديگر نظير «ربيع» منظور اين است كه: آن زيبارويان حوريههايى هستند كه تنها دل در گرو عشق همسران خود دارند. «ابن مسعود» در اين مورد آورده است كه: براى هر حوريه بهشتى قرارگاه و سالنى پرشكوه است كه طول آن به شصت ميل مىرسد. و از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود: منظور از «خيمههاى بهشتى»، نه چيزى بسان خيمههاى دنيا كه بسيار پرشكوهتر از كاخها هستند، به گونهاى كه هر يك از اين خيمهها به شصت ميل مىرسد، و از نظر زيبايى همانند مرواريد مىدرخشد و در هر زاويهاى از آن همسر زيبارويى براى انسانهاى شايستهكردار است كه هيچ كس جز همسرش او را نمىبيند. و «ابن عباس» آورده است كه: منظور از خيمههاى مورد نظر آيه كاخهاى شكوهبارى است كه هر كدام از آنها يك فرسخ در يك فرسخ مساحت دارد و در هر كدام تنها چهار هزار دستگيره طلا به كار رفته است. و «انس» از پيامبر آورده است كه: در سفر معراج از كنار جويبارى پر آب و زيبا گذشتم كه در دو ساحل آن كاخهايى از مرجانهاى زيبا به چشم مىخورد. از ميان آنها نداى گروهى را شنيدم كه به من سلام و درود مىفرستند. از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟ گفت: اينها حوريههاى بهشتاند كه با اجازه پروردگارشان بر شما سلام و درود نثار مىكنند. من پاسخ آنان را دادم. آنان افزودند: اى پيامبر خدا! ما حوريهها و زيبارويانى پاكسيرت و جاودانهايم و هماره دوشيزه خواهيم بود و خدا ما را همسران مردان آزادمنش و بزرگوار و عدالتپيشه برگزيده است. آن گاه پيامبر به تلاوت اين آيه پرداخت كه: حور مقصورات فى الخيام و باز هشدار مىدهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىشماريد؟! در آيه بعد در ترسيم وصف ديگر اين حوريههاى بهشتى مىافزايد: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ هرگز پيش از اينان، پرى و انسانى به آن حوريهها دست نزده است و سالم و پاكيزه و زيبا و دوشيزهاند. و دگرباره مىفرمايد: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ پس شما اى آدميان و پريان، كدام يك از نعمتهاى پرودگارتان را دروغ مىانگاريد؟! در آخرين وصف از اين حوريههاى بهشتى مىافزايد: مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ اين بهشتيان سعادتمند در ميان اين همه نعمتهاى مادى و معنوى بر تختهايى كه با پرشكوهترين و زيباترين پارچههاى سبزرنگ و پرجاذبه و فرشهاى تماشايى و نيكو آراسته شده، تكيه زدهاند. به باور «جبايى» منظور اين است كه: آنان بر فرشهاى زيبا و پشتىهاى بلند و پرشكوه تكيه زدهاند. «سعيد بن جبير» بر آن است كه: واژه رفرف» جمع است و مفرد آن «رفرفه» مىباشد كه به مفهوم باغ بهشت آمده است. امّا از ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس» به مفهوم منزلها و كاخهاى بهشتى است. و به باور «حسن» به مفهوم پشتىهاى پرشكوه آمده است. در مورد واژه «عبقرى» نيز ديدگاهها متفاوت است: 1 - به باور گروهى از جمله «قتاده» اين واژه به مفهوم پشتىها و بالشهاى پرشكوه و زيباست. 2 - امّا از ديدگاه «مجاهد» به مفهوم «حرير» آمده است. 3 - از ديدگاه «حسن» به معناى فرش نيكوست. 4 - و از ديدگاه برخى ديگر به هر نوع جامه و لباس زيبا و پر زرق و برق و رنگآميزى شده، «عبقرى» گفته مىشود و بدان دليل كه جمع است، واژه «حسان» كه جمع «حسن» به معناى خوب و زيبا و نيكوست، به عنوان وصف در كنارش آمده است. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ و در آخرين آيه مورد بحث، اين سوره مباركه را با گراميداشت ذات بىهمتاى خدا و سر فرود آوردن در پيشگاه او - كه در خور پرستش و سپاس و ستايش است - مىفرمايد: تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ بزرگ و بلندمرتبه است نام پرشكوه پروردگارت كه صاحب بزرگى و بخشندگى است. ذات بىهمتاى او در خور وصف شدن با اوصاف و ويژگىهايى است كه جز او را نمىتوان وصف نمود، چرا كه او پديدآورنده و تدبيرگر هستى است. او سرچشمه كمال و جمال و قدرت و دانش و آگاهى است. او از همگان بىنياز است و هماره زنده و پاينده است. و ذات پاك اوست كه شايستهكرداران و حقطلبان را گرامى مىدارد و به آنان پاداش مىدهد. از ديدگاه پارهاى منظور آيه اين است كه: بركت و رحمت در نام باعظمت پروردگار توست، از اين رو هماره و در هر چيز بركت را از نام بلند او و به وسيله نام او بجوييد. و پارهاى نيز بر آنند كه منظور آيه اين است كه: نام باعظمت پروردگارت از هر بدى و صفت ناپسندى پاك و منزه است و نامهاى نيكو از آن اوست. از پيامبر گرامى آوردهاند كه فرمود: انطقوا بياذالجلال و الاكرام. هماره خدا را با اين اوصاف و ويژگىها ياد كنيد و با همه وجود بگوييد: يا ذوالجلال و الاكرام. پرتوى از سوره مباركه سوره مباركه رحمان نيز در پرتو لطف و مهر خدا به پايان رسيد و ما پس از نگرش بر هفتاد و هشت آيه ديگر از هزاران آيه قرآن شريف، اينك در آستانه سوره ديگرى ايستادهايم. در سورهاى كه گذشت، از اين بوستانهاى پر گل و لاله از مفاهيم و معارف روحپرور و دلانگيز و انسانساز قرآن گذشتيم: پرتوى از اوصاف خدا يا رمزى از رحمت گسترده او، آموزش كتاب پرشكوه خدا به انسان، آفرينش انسان و ارزانى شدن نعمت حيات، ارزانى شدن نعمت فرهنگساز «بيان» به انسان، توجه دادن به اصل اوجبخش نظم و حساب در كران تا كران هستى، توجه دادن به خضوع و سجده پديدههاى گوناگون هستى در برابر خدا، توجه دادن به نعمت ميزان و قانون عادلانه و قانونگرايى و قانونمدارى، هشدار از ستم و حقكشى و تجاوز به حقوق انسانها، توجه دادن به زمين، اين مهد تمدنها و پيشرفتها و شگفتىهاى آن، ترسيم زنجيرهاى از ميوهها و سبزيجات و گلها و دانههايى كه هر كدام تفكرانگيز هستند و نشان قدرت و علم بىكران خداست، رهنمون انسان به راههاى شناخت خدا، توجّه دادن به آفرينش پريان و آدميان، به نعمت دريا و نعمتهاى بىشمار آن، دعوت به تفكر و انديشه در مورد كشتى و دريا و رابطه اين دو با هم، توجه دادن به پديده مرگ به عنوان دريچهاى به سوى جهان ديگر، توجه دادن به قدرت خدا و ناتوانى انسان در برابر ذات پاك او، موضوع پرسش از گناهان، آيا مىتوان از قلمرو قدرت خدا گريخت؟ چهرههاى زشت و نفرتانگيز گناهكاران، پاداش خداجويان درستكار و دادپيشه، پاداش نيكى و نيكوكارى، بوستانهاى زيبا و پرنعمت بهشت، و دهها درس انسانپرور و نكته لطيف و ظريفى كه گذشت. بدان اميد كه ما نيز مورد مهر و لطف آن بخشاينده و بخشايشگر قرار گيريم، به سوى سوره ديگرى از قرآن مىرويم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر