جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۲

نتیجۀ خبط و دیوانه منشی 12 سالۀ من

سال 1365 که به سوئد رسیدم، تصور من از دستگاه گوارش تقریباً از کار افتاده ام این بود که این آسیب دیدگی یادگار اسهال خونی ماه رمضان تابستان 1356 است و با تغذیه و استراحت خوب رفع میشود. نیروی جسمانی با ورزش و تغذیه خوب ترمیم شد، ولی 12 سال طول کشید که سرانجام فهمیدم آسیب دیدگی گوارشی پشتوانه نیرومندی از آسیب دیدگی روانی (اضطراب و افسردگی) دارد و این در واقع آسیب دیدگی روانی که دستگاه گوارش را از کار انداخته است. ولی در عرض آن دوازده سال در تنهایی خویش با استفاده از تألیفات اوستایی استاد پورداود، کیانیان آرتور کریستن سن، تاریخ ماد دیاکونوف و رسالۀ "زادبوم زرتشتِ" مودی و یک عده کتابهای ایرانشناسی دیگر به اثبات این همانی مادها و کیانیان پرداختم و آن را تحت نام "گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران" در سوئد و ایران منتشر نمودم؛ گرچه تصور میکنم این سنگ پرتابی دوردست من روانپریش آن زمان را هنوز کسی به درستی در نیافته است. در واقع تا حدود زیادی اشتغال بسیارعاشقانه من بدین کار بود که مرا از امر سلامتی خویش بیگانه و غافل می نمود.

هیچ نظری موجود نیست: