کوه مقدس اوستا یعنی سبلان در قرآن زیر نام احقاف اسم خود را به نام سورهً مربوطه اش داده است
در اوستا کوه هئوکئیریه (کوه نیکومنش، همان سبلان) مکان الهه آبهای ایرانیها یعنی اردویسور اناهیت (ناهید) است و چشمه آب گرم معدنی معروف آن یعنی سرئین (به لغت اوستایی یعنی زیبا) چشمه خاص همین الهه معروف ایرانیها به شمار می رفته است. جالب است که در اوستا این کوه محل فدیه آوردن سپیتمه جمشید داماد و ولیعهد آستیاگ و پدر سپیتاک زرتشت (بردیه، داماد و پسرخواندهً کورش سوم) به شمار رفته است. سپیتمه جمشید در اصل مغ سئورومتی بوده و از سوی مادیای اسکیتی (افراسیاب ثانی) به حکومت ولایات مجاورت شمال و جنوب کوهستان قفقاز بر گماشته شده بوده است. وی بعد از همکاری با کی آخسارو فرمانروای معروف ماد در دستگیری و قتل مادیای اسکیتی در سمت خود ابقا شده وبه مقام دامادی آستیاگ (اژی دهاک مادی) پسر کی آخسارو (کیخسرو) رسید. ولی بعد از شکست مادها از پارسها توسط معاندش کورش (فریدون) به قتل رسید. نام قبیله سئورومتی وی در شمار اتحادیه قبایل ماد آریزانتیان یعنی قبیلهً آریایی ذکر شده است. ولی وی در تاریخ بیشتر تحت نام قبیله روحانیش به مغان منتسب گردیده است. مقر حکومت سپیتمه جمشید بنا به مندرجات اوستا ناحیه رود دائیتی (موردی چای شهرستان مراغه) یعنی همان منطقه رغه زرتشتی بوده است که در روایات اوستایی ایرانویج (یعنی ایران اصلی) نام گرفته است..جالب است که در شاهنامه نام قبایل تحت فرمان سپیتمه جمشید که به عنوان طبقات اجتماعی معرفی شده اند یعنی کاتوزیان (کادوسیان)، نیساریان (اناریان، ارانیان ترک)، نسودیها (کنگرلوها) و هوتخشان (گرگرها) در اصل همانا ملل جنوب شرقی قفقاز مراد بوده اند. قوم سئورومتی وی تحت نام سیراکها(سرمتهای پادشاهی،قوم سلم، اسلاف کرواتها) در شمال کوهستان قفقاز می زیسته اند. در قرآن نام قوم اصلی وی عاد آمده است که به معنی انجمنی بوده و مترادف نامهای مغ و کاتیار(نام سکایی سرمتها) است. به نظر می رسد نام دشت مغان بعداً از تحریف نام آموکان (دشت پرآب) پدید آمده است. مقر اصلی سپیتمه جمشید همانطوری که از اوستا و کتب پهلوی بر می آید کنار رود دائیتی در حوالی رغه زرتشتی (مراغه) بوده است. در قرآن و روایات اسلامی کوه احقاف در رابطه با همین قوم معدوم شده مغان سئورومتی است که به خطا بعداً جایگاهش در شبه جزیره عربستان جستجو شده است. طوفان بزرگ عهد سپیتمه جمشید(موبد درخشان) اوستا همان بلای آسمانی قوم عاد (=مغان) در عهد رهبری هود (واعظ) است. بنابر این منظور از کوه احقاف قرآن (در اصل "احق- قاف") یعنی کوه شایسته تر همان کوه هئوکئیریه اوستا یعنی کوه نیکو منش بوده است که امروزه سبلان (جایگاه پر سود) نامیده میشود و بنا به مندرجات اوستا سپیتمه جمشید با آن کوهستان مربوط می بوده است. خاقانی شیروانی نظر به روایاتی که در باره قداست این کوه وجود داشته است اشعاربسیار جالبی در این باب سروده است که قسمتی از آن در اینجا نقل میگردد: قبلهً اقبال سبلان دان کو زشرف کعبه وار قطب کمال است کعبه بودسبزپوش او زچه پوشد جامهً احرامیان که کعبهً حال است در خبری خوانده ام فضیلت آنرا خاست مرا آرزوش قرب سه سال است رفتم تا بر سرش نثار کنم جان کوست عروسی که امهات جبال است چادر بر سر کشید تا بن دامن یعنی بکرم این چه لاف محال است استاد پورداود در این باب می افزاید:"کوه سولان (سبلان) در آذربایجان نزد ایرانیان، به جای تور سینا است نزد بنی اسرائیل ...... میرخواند در روضةالصفا در ذکر سلطنت گشتاسب(ویشتاسپ پسر بزرگ سپیتمه جمشید) آورده :" در تاریخ بناکتی و معجم مسطور است که زرتشت حکیم (سپیتاک بردیه، پسر کوچک سپیتمه جمشید) در زمان او ظاهر شد.... و در همان دم که زرتشت متولد شد بخندید چنانکه تمام حضار مجلس آواز اورا بشنیدند و چون بزرگ شد به جبلی از جبال اردبیل بالا رفت و از آنجا فرود آمد کتابی در دست و می گفت که این کتاب از سقف خانه که بر این کوه واقع است نازل شد... و یکی دیگر از آن حکایات این است که آتشی در دست داشت و دست او نمی سوخت و چون گشتاسب به مجلس وی در آمد آن را بدو داده دست او نیز نسوخت و به دست دیگران نیز رسیده حرقتی ظاهر نگردید."
کوه احقاف سمت سرزمین عاد ظاهراً به صورت احقّ/قاف (کوه شایسته) بیشتر یاد آور نام کوه البروز (دارای بلندی رسا) در شمال غرب قفقاز است که پیش سرزمین سکاییان شمال قفقاز قرار داشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر