محل سرزمین اساطیری دیلمون
نام سرزمین دیلمون را -که مکانش در سمت دریای بر آمدن خورشید (شرق بین النهرین) قید شده- در زبانهای سامی می توان سرزمین پوشیده از آب (مرداب) و همچنین جایگاه محصور با آب (جزیره) معنی نمود. معانی عام این نام معلوم میدارند که از این سرزمین اساطیری بابلیان سومری و اکدی بنادر و جزایر مهم خلیج فارس خصوصاً جزیرهً بحرین (به معنی لفظی سرزمین درون دریاها و مردابها)، بندر دیلم و جزیرهً خارک و همچنین سرزمین دیلمان ساحل دریای مازندران مراد بوده است. پیداست که هر دو نام دیلم و دیلمستان با نام سرزمین اساطیری دیلمون مربوط می باشند. در اسطورهً گیل گامش به صراحت سرزمین دیلمون در سمت دریای مصب رودخانه ها (مازندران) قید گردیده است که گیل گامش در سر راهش از بین النهرین بدانجا از کوه زردآلوخیز مشو (کوه میشو کنار شهر مرند) عبور می نماید. در این رابطه نام مرداب انزلی (سرزمین دیلمون=مردابی دارای داروی ضد پیری) بسیار جالب است چه طبق اسطورهً گیل گامش، وی گیاه جوانی را در آنجا از اوتناپیشتیم (خضر دارای حیات جاودانه) دریافت میدارد، ولی به هنگام خواب ماری آن را از وی می رباید. در کتیبه های سومری از کشتی های دیلمونی حاوی چوب و کالای دیگر به سومر سخن میرانند که بی شک مراد لنجهای مردم سواحل ایرانی خلیج فارس است. جالب است که اساطیر سومری نام خدای سرزمین دیلمون را به صورت انساگ ثبت نموده اند. در اینجا بی شک از دیلمون (سرزمین خورشید=اوتو) همان جزیرهً بحرین(سرزمین دو دریا) در خلیج فارس منظور است. چه انساگ (بهترین سرور) با شاگان/ساموکوآن(ایزد چهارپا شکل و پر مو و پر ریش بابلیها، ملقب به یاور انلیل و شیر کوهستان) مطابقت دارد. از آنجاییکه در اسطورهً دیلمون موکّداً از چاهای آب و رستنیهای دیلمون صحبت میشود، بنابراین به احتمال زیاد نام انساگ(بهترین سرور) اسم مترادف دیگری بر نینورتا (خدای کامل و سالم و سالم نگهدارندهً چهارپایان و ایزد کشاورزی به طریق استفاده از چاه و کانال در آبیاری با سمبل گاو آهن بوده است)، اوروتال خبر هرودوت (یعنی ایزد کامل و سالم) که با خدایان بابلی نبو(=نامی/فریادرس، پسر مردوک)، نین گیرسو(ایزد فریادرس= یغوث، با سمبل شیر بالدار= اسدالله) یکی به شمار رفته است. این همان خدای قبیله ای اعراب است که در اساطیر به صورت اسماعیل، سلمان فارسی خندق ساز، سلیمان معبد ساز (پسر داود=مردوک) و در دین کهن اعراب به شکل بتان صلم و یغوث در مقام نیای اساطیری اعراب ظاهر میشود. ظاهراً نام کهن دیگر بحرین یعنی اوال که به نظر میرسد در اصل نام شهری بوده است که اکنون نیز موجود است در اصل با خدای اوال (ایزد سزاوار به شکل نخستین گاونر شاخدار، ذوالقرنین خداگونه) مردم کهن بحرین مطابقت دارد که نام پیش از اسلام بحرین و همچنین نام بت معروفی در شبه جزیرهً عربستان بوده است. گاو شاخدار در اساطیر و اعتقادات بابلی خصوصاً نمودار ونشانهً خدایی به نامهای سومری بابّار(درخشان)، آمار(گوساله)، آماربانداانلیل آ (گوسالهً خدای آسمان و هوا) و به نام اکدی سین(سوئن، ماه) می بوده است. تحت نام سین(ماه) نیز این ایزد یک گاوشاخدار(قرنو) و یک میوهً خودرو معرفی شده است. طبق سرودی معروف این ایزد از پدرش انلیل(ایزد آسمان و هوا) خواهان چنین الطافی میشود:"در رود به من آب فراوان بده، در دشت غلهً بسیار برویان، در باتلاق علف و نی برویان، به نخلستان و تاکستان عسل و شراب ببخش، در قصر حیات طولانی به من عطا کن." نام بحرین در منابع یونانی کهن عهد اسکندر مقدونی و جانشینانش تیلوس آمده است که در زبان عرب مترادف با نام منامه پایتخت بحرین به معنی جایگاه خواب و استراحت است. به نظر میرسد این معانی در رؤیایی و افسانه ای شدن جزیرهً بحرین عهد باستان نقش مهمی داشته اند. در قرآن سورهً کهف صحبت از سفر دریایی موسی (مردوک/موش هوشو) و برادر و مصاحبش یوشع (نینازو، سرور شفابخش) در مجمع بحرین (اطراف بحرین) و ملاقاتشان با پیر دانای دریاها(ائا/انکی، اوانس نیمه ماهی-نیمه انسان) است. موسی دارای عصای جادویی مارشکل به عنوان برادر هارون (ایشکورا، آداد) همان انکی پدر مردوک(تئوژیه= مار نیرومند) است چه خود انکی/ائا (مار خردمند باغ عدن تورات) نیز اغلب به شکل مار تجسم میشده است.
بهشت سومری یا سرزمین جاودانی دیلمون از نگاه سومریان
سرزمین دیلمون مقدس است
سرزمین دیلمون پاک است
سرزمین دیلمون پاکیزه است
سرزمین دیلمون روشن است
در دیلمون کلاغ سیاه نمی نالد
مرغ وحشی ناله سر نمی دهد
شیر کسی را نمی درد
گرگ بره را نمی درد
سگ وحشی کودکان را نمی برد پرنده دست رنج بیوه زنان را نمیرباید
هیچکس از درد نمی نالد
هیچکس نوحه نمی خواند
هیچکس سوگواری نمی کند
کتیبهً سومری ـ پیدا شده در شهر باستانی نیپور
((کریمرـص۱۶۸ـ۱۸۱:هوکــ ص ۱۵۶
اما افسانه ً سومری که با خواندن آن به شباهت های فراوانی حتی با باورهای امروزی پی می بریم افسانهً انکی(Enki) خدای آب و نینهورساگ(Ninhursag) خدا-بانوی زمین است. این افسانه را با هم بخوانیم و شباهتها را ببینیم:
سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در آن زندگی می کردند. آنچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو (Utu) خدای خورشید باید از زمین به آن باغ مقدس بیاورد. اوتو آب تازه را از زمین به باغ می آورد و همه ی باغ پر از میوه و سبزه و طراوت می شود.
همین موضوع آوردن آب از زمین برای تازگی و طراوت باغ مقدس در افسانه ی آفرینش در تورات (10-2) به این صورت آمده است: "اما آب از زمین بیرون می آمد و خشکیها را سیراب می کرد."
در این باغ بارور شده و پر طراوت نینهورساگ از سه نسل بانو-خدایان، 8 گیاه مقدس پدید می آورد و می رویاند. اما انکی می خواهد که این 8 گیاه مقدس را بخورد و فرمانبر او ایسیمود دوچهره آن 8 گیاه مقدس را به پیش انکی می آورد و انکی یکی یکی آنها را می خورد:
"انکی در سبزه زار به اطراف می نگرد، به اطراف می نگرد"
انکی به فرمانبرش ایسیمود می گوید:
"من فرمان می دهم، من می خواهم درون آنها را دریابم،
این چه گیاهی ست؟ این چه گیاهی ست؟"
و فرمانبرش پاسخ می دهد:
"پادشاه من، این گیاه درختی است،
او گیاه را می بُرد. انکی گیاه را می خورد.
پادشاه من، گیاه عسل،
گیاه را می چیند. انکی گیاه را می خورد.
پادشاه من، گیاه وحشی کنار راهها،
گیاه را می بُرد، انکی گیاه را می خورد. ...."
و متن ادامه دارد تا انکی هر هشت گیاه مقدس را می خورد. در اینجا نینهورساگ خشمگین و ناراحت می شود و انکی را به مرگ نفرین می کند و از صحنه ی ماجرا خارج می شود.
هشت عضو اصلی بدن انکی بیمار می شود و انکی به بستر بیماری سخت می افتد. سرانجام انلیل پادشاه خدایان موفق می شود تا نینهورساگ را پیش انکی بیاورد و تنها اوست که می تواند بیماری سخت انکی را درمان کند.
رویدادهای موازی و مشابه هم درماجرای شکستن تقدس گیاه در بهشت سومری آشکار است. و بخاطر داشته باشیم که فاصله ی زمانی این اسطوره ها و برداشت توراتی آن به حداقل دو هزار سال می رسد.
این اسطوره در جایی مفصلتر ذکر گردیده است که ما آن را نیز قید می کنیم:
انکی ونین خورسَگ:
بر اساس منظومه اسطوره ای آسمانی دیلمون محلی است مطهر، پاکیزه ودرخشان.آنجا سرزمینی است که در آنجا به هحتمال بیماری و مرگ وجود ندارد.آنجا شهری است که به فرمان انکی، خدای آبها آنجا مملو از آبهای شیرین و مزارع سرشار از غله شده، و بنابراین به "خانۀ اسکله های ساحلی سرزمین " شهرت یافته است. الهه نین خورسَگ، "مادر سرزمین " از انکی باردار می شود، و پس از نه روز بارداری بدون تحمل درد و تقلا الهه نین مو را به دنیا می آورد. سپس انکی دختر خویش، نین مو، را باردار می کند، و او به همان شیوۀ مادر نین خورسَگ، الهه ای به نام نین کورَّ را به دنیا می آورد.آنگاه انکی نوۀ خویش نین کوَّر را باردار می کند، و او الهه اوتّو را به دنیا می آورد.الهۀ دیگری نام نین سیگ را باید به عنوان چهارمین تولد به جمع سه الهۀ بالا افزود.نین مو ونین سیگ با قضاوت از روی نامی که دارند (بانویی که به ثمر می آورند) یا (بانویی که سبز می کند) ، به نظر می رسد الهه هایی باشند که فعالیت های آنها در اصل با گیاهان ارتباط داشته است. الهه نین کور" بانوی کوهستان" یا شاید " بانوی جهان زیرین" الهه ای است که فعالیتهای او ظاهراً به کار با سنگ منحصر بوده است و الهه اوتّو به احتمال الهه ای است که فعالیتهای او با لباس و به طور کلی پوشش ارتباط داشته است. انکی اکنون آشکارا خود را آمادۀ باردار کردن نتیجۀ خویش اوتّو کرده است که خورسَگ، مادر بزرگ، دخالت کرده ونصایحی را به اوتّو می دهد. اوتوّ به احتمال طبق دستور نین خورسَگ بر آن می شود که با انکی ازدواج نکند مگر آنکه وی برای او هدیه ای شامل خیار وسیب و انگور بیاورد.اگر این برداشت درست بوده باشد می بینیم که انکی از باغبانی خیار و سیب و انگور دریافت می دارد. باغبان به احتمال میوه ها را در برابر آبیاری به کمک سدها، کانالها، ومحلهای کشت نشده در اختیار انکی قرار می دهد. انکی آنها را به عنوان هدیه برای اوتّو می آورد، و اوتّو با شادمانی او را پذیرا شده وبا وی ازدواج می کند. به روایتی اوتو را با شراب مست کرده و به کامجویی می پردازد. اما از این ازدواج به احتمال هیچ الهه ای متولد نمی شود. به جای آن به نظر می رسد ازدواج اینها منجر به رویش هشت گیاه متفاوت می شود که عبارت از:گیاه"درخت"، گیاه "عسل"، گیاه"علف هرز جاده"، گیاه " اَپسَر"، گیاه"خار"، گیاه"چسب"، گیاهی که نام آن نا مفهوم است، وگیاه"درخت فلوس". و اکنون انکی مرتکب عمل گناه آلود می شود.او همانگونه که در سرزمین مردابی به پیرامون خویش می نگریست، متوجه هشت گیاه می شود وبه احتمال مصمم می شود تا سرنوشت آنها را تعیین کند.اما به نظر می رسد که نخست می بایست قلب آنها را بشناسد، یعنی اینکه به احتمال می بایست آنها را مزه کند.بنا براین، پیک او ایسیمود، هدای دو صورتی، هر هشت گیاه را می چیند و برای انکی می آورد، و او آنها را یکی پس از دیگری می خورد. الهه نین خورسَگ که در واقع مسؤول به وجود آمدن گیاهان بالا بود، از کار انکی خشمگین می شود، واو را نفرین کرده می گوید: تا زمانی که زنده است با " چشم زندگی" به اونگاه خواهد کرد، وبا بیان این جمله بی درنگ نا پدید می شود. در نتیجهً نفرین او چاهها و رودخانه ها خشک میشوند و آب در اعماق زمین پنهان میگردد. بی تردید در نتیجه نفرین او انکی به تدریج لاغر ونحیف می شود، و اَنونَّکی، خدایان " بزرگ" اما بی نام سومری، خاک می نشینند.در این مرحله روباه برای نجات می آید.وی از انلیل، فرمانروای مجمع خدایان سومری می پرسد اگر نین خورسَگ را به مجمع خدایان باز گرداند چه چیزی را به عنوان پاداش به وی خواهد داد.انلیل پاداش او را تعیین می کند، و روباه با اطمینان خاطر به نحوی موفق می شود نین خورسَگ را به مجمع خدایان در دیلمون باز گرداند. آنگاه نین خورسگ انکی در حال مرگ را بر فرج خویش نشانده از او می پرسد که در کدام عضو از بدن خویش احساس درد می کند. انکی عضوی از بدن را نام می برد که او را می آزارد، و نین خورسَگ وی را آگاه می سازد که وی موجبات تولد خدایی را برای او فراهم آورده است. مفهوم این گفته آن است که تولد آن خدا موجب بهبود عضو بیمار خواهد شد.به همین ترتیب، نین خورسَگ پرسش خویس را هشت بار تکرار می کند.هر بار انکی یکی از اعضای دردناک بدن را نام می برد، ونین خورسَگ تولد خدایی در رابطۀ با آن را اعلام می دارد. سرانجام، به احتمال به در خواست نین خورسَگ انکی سرنوشت خدایان تازه متولد را رقم زده و آخرین آنها به نام اِنساگ(یا انساگیل) را به مقام "خدای حامی دیلمون " منصوب می کند.
۲ نظر:
دوست عزيز ممنون كه كامنت گذاشتيد. در مورد اساطير معلومه كه اطلاعات خوب و كاملي داريد. البته جز مورد كريشنا كه همان سام گرشاسب است در ساير موارد با هم اختلاف نظر داريم شما معتقديد پرسورام يعني رام كننده پارسها در حاليكه در زبا سانسكريت به معناي سياه تبردار است و از نظر لهجه اي و زبانشناسي اين نام با فرنگرسيا قابل انطباق است. در ثاني اين حوادث مربوط به دوران اساطيري است و نه تاريخي كورش كه همان كيخسرو نيست كه شما وي را معادل پرسورام دانسته ايد. البته حق ميدهم شما چون كورش پدربزرگش را كشته گمان كرده ايد همان كيخسرو است اما پدر پرسورام يك برهمن و از طبقه شاهي نبود و به انتقام مرگ پدرش 21 بار شاهان و دودمان آنها را كشت و دودمان آنها را برانداخت كجا كورش چنين كاري كرده؟ منشور حقوق بشر او چنين چيزي را نميگويد. در ضمن پرسورام طبق اساطير هندي پدر بزرگ خود را نكشته است. در هر حال بسيار كار مطالعاتي سنگيني انجام داده ايد. من در حال چاپ كتابم هستم چنانچه كار چاپ آن پايان يافت خوشحال ميشم يك نسخه از آنرا تقديمتان كنم..
با سپاس
کیخسرو، کورش نیست بلکه همان کی آخسارو(هوخشتره)ویرانگر آشور و کشنده مادیای اسکیتی(فرنگرسین^،بسیار هوشیار یا بسیار ستمگر)است. ضمناًپادشاهان ماد=کیانیان، کاهن یعنی کاوی= مغ بوده اند.تصاویر دخمه های آنان هم ایشان را در لباس مغ نشان میدهد کتاب گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری اینجانب که12 سال پیش توسط نگین منتشر شد در این باره است که سالهای چوانی من صرف تألیف آن شد
ارسال یک نظر