این مقاله با صرف نظر از موضوع فراموش کردن نامهای کردی بهمن ماه از سوی نویسنده آن که نامش از سوی سیمای میراث فرهنگی کردستان ذکر نشده است، خوب نگارش یافته و نگارنده صرفاً توضیحاتی را در تکمیل مطلب و برای تفاوت متن اصلی با افزوده ها، آنها را به رنگ سرخ بدان اضافه می نماید تا برای این توضیحات لزومی به باز نویسی و تکرار مطالب متن آن نباشد.
قوم ماد (به معنی پرستنده ایزد و الهه شراب و شادی=مادَ، مترادف میتانی) در مناطق مختلف ايران، به ويژه در منطقه غرب پراکنده بود. گستردگي قلمرو سکونت اين قوم و تنوع اقليم آن سبب شد که مؤرخين براي تنظيم اقتصاد، معيشت و تطبيق فعاليت هاي خود با آن، چند نوع تقويم را پديد آورند. در نواحي مرتفع شمالي تقويم شباني بر مبناي محاسبات خورشيدي و در نواحي پست تر جنوبي تقويم زراعتي بر مبناي گردش ماه و طلوع ستاره سهيل به وجود آمد. عشاير کوچ رو، ييلاق و قشلاق خود را براساس فصل خورشيدي تنظيم مي کردند.
نزد عشاير کوچ رو جنوب، بهار کردي از 15 بهمن ماه و زمستان کردي از 15 آبان ماه آغاز مي شود. آثار اين نوع تقسيم بندي و تقويم برگرفته از سرشت طبيعت را هنوز مي توان با وجود گذشت قرون متمادي، در رفتارهاي زباني اقوام ساکن زاگرس و پيرامون آن مشاهده کرد.
فصول مختلف سال در کردستان شامل به هار (بهار)، هاوين (تابستان)، پاييز (پاييز) و جستاين يا زستان (زمستان) است. برخي از طوايف کرد مانند شکري ها، شروع سال را اول پاييز مي دانند و از اول پاييز تا پاييز سال بعد را يک سال ورز مي گويند که يک سال کشاورزي است.
ماه هاي کردي در طوايف مختلف، نام هاي گوناگون دارد که در هر حال توصيفي از فصول مختلف سال و با الهام از زندگي گياهان، جانوران و آداب کشاورزي و گله داري است.
فروردين ماه را "جژنانه" مي گويند و ماه جشن است. از اين ماه در برخي از نقاط کردنشين با عنوان "خاکه ليوه" (سرسبزی زمین) نيز ياد مي شود.
ارديبهشت ماه را "گولان"(ماه وسط بهار، به معنی جایگاه چهارپایان) يا "بانه مز" مي گويند که به معناي رفتن گوسفندان به ييلاق است. اين ماه را "شيست باران" که همان شست باران است، نيز مي نامند. "باره بران" به معناي پرش قوچ و "تارا" (ماه تری و نمناکی) نيز از ديگر نام هاي اين ماه است. برخي معتقدند در اين ماه انسان دچار تنبلي مي شود و به خواب تمايل بيشتري پيدا مي کند و اگر بخوابد تا آخر سال تنبل و بيکار خواهد بود(لابد این از مفهوم دیگر کلمه کُردی تارا یعنی تنبلی و کاهلی عاید شده است). اين ماه را در برخي از روستاها، "بخته باران" نيز مي گويند و معتقدند که بارش باران در اين ماه قطعي نيست.
خرداد را "زردان" يا "ئاخر مانگ باهار" (ماه آخربهار) مي نامند. زردان به معني زردي ها و نشانه زرد شدن گياه، به ويژه جو است. از همين رو اين ماه جوزردان نيز ناميده مي شود. در بعضي روستاها به اين ماه "تالف دروين" به معني ماه جمع کردن علف، نيز مي گويند.
تير ماه را "پوشير" (=پشور، نفرین و آشوب) يا "ئه ول مانگ هاوين" (ماه اول تابستان) مي گويند. در اين ماه، کار جدا کردن کاه از دانه گندم انجام مي شود. اهالي معتقدند در اين ماه گاو و گوسفندان زيادي دچار مرگ و مير مي شوند و از اين رو نام ديگر اين ماه در بين مردم "مندار مانگ" يا "مردار مانگ" است.
مرداد ماه را "گه لاويژ" يا "ناوراسي مانگ هاوين" (ماه وسط تابستان) نيز مي گويند. "گه لاويژ" به معني توده محصول و نيز نام ستاره اي است که يک بار در اين ماه و بار ديگر 45 روز پس از شروع زمستان در آسمان پديدار مي شود.
شهريور ماه را "نوخشان" يا "ئاخر مانگ هاوين" (ماه آخر تابستان) مي گويند نوخشان به معني بهره مند شدن است و مقصود بهره وري از زراعت و دام است. برخي به آن نوخشان به معني بهره وري نو لقب داده اند. نام ديگر اين ماه "خرامان" به معني خرمن ها است که بساط خرمن کويي در آن فراهم مي شود.
مهر ماه را "بران" مي گويند. بر به دو معني بهره و قوچ است. نام ديگر اين ماه "رزه بر" به معني برو ميوه، با توجه به مراسم انگور چيني است. لابد نام مهر ماه به صورت میوه ور با ایزد انار و شراب (میزو) یعنی ایزد مهر پیوند داده میشده است.
آبان را "خه رزان" که همان خزان است مي نامند. نام هاي ديگر اين ماه "خزلور" به معني برگ زرد و "باور" به معني ماهي که در آن برگ ريزان مي شود، است. شکارچيان اين ماه را "کوييوار" مي نامند که به معناي زماني است که کبک به نواحي گرمسير کوچ مي کند. بر این پایه نام ماه ایرانی آبان به نادرستی به الههً آبها و زیبایی ناهید ربط داده شده است. این ماه باید به امشاسپند اپم نبات اختصاص می داشت که معنی اصلی آن با توجه به نام همین ماه کُردی باید ماه جدا شدن برگ از ناف و ساقهً درختان باشد که پورداود زمینهً کمکی برای مقایسه پیدا نکرده و آن را ناف و زادهً آب گرفته که مناسبت چندانی با نام و نشان این ماه ندارد.
آذر ماه "ساران" ناميده مي شود. ساران به معناي سردي هاست. به اين ماه "سه رماوز" به معني وزيدن و آغاز سرما نيز مي گويند.
دي ماه را "بفران" يا "ثاول مانگ زستان" نيز مي گويند. نام ديگر اين ماه "بفرانبار" يا "بفرامبار"به معني انبار برف است. "بفراوان" به معني برف زياد و "هول" به معني اول زمستان است. نام ماه ایرانی دی را بر این اساس و نیز با توجه به نام ماههای ماههای بابلی تبتو (ماه آبهای سیلابی) می توان از ریشهً اوستایی "دو-اوی" یعنی ماه به طغیان و جنبش در آمدن آبها گرفت. پورداود نام دی را بدون یافتن هیچ مناسبتی صرفاً به معنی خدا گرفته است.
سرماوز و ریبندان (راهبندان) نامهای کردی ماه بهمن هستند که نویسنده مقاله آنها را از قلم انداخته است. این اشاره معانی کافی است که نام ماه بهمن را از ریشه ایرانی کهن "بس (=وس، زیاد)- زمی (سرما و برف) – ان (علامت نسبت)" بگیریم و آن را ماه سرما و برف زیاد معنی نمائیم. می دانیم در زبانهای هندو ایراني کهن حروف "ز" و "س" و "ش" به "ه" تبدیل شده اند مانند تبدیل زیما (شمی، سمي، یعنی برف و سرما) ایرانی به هیما (ریشه نام هیمالیا= خانه برف و سرما) در سانسکریت و تبدیل برعکس کلمه هرو سانسکریت به واژه سرو در زبانهای ايرانی. لذا اطلاق بهمن به ریزش و حرکت ناگهانی توده برف و یخ از کوهستان با همین معنی لفظی نام این ماه پیوستگی داشته است. از اینجا میتوان نتیجه گرفت جشن سده خلاصه شده جشن سرذه (جشن شدت سرما) در زبان اوستایی و پهلوی است.
اسفند ماه را برخي "ره شه مه" (رئو-شمی= ماه گذر و رفت زمستان) و"ئاخر مانگ زستان" نيز مي گويند و معتقدند که در اين ماه سياهي از دل برف سر برمي آورد. اين ماه را در برخي از مناطق کردستان نوروز ماه انجام مي شود. هیئت پهلوی نام سپندارمذ را می شود علی القاعده می توان مرکب از "سپ (شکستن شدت)- اندرو- ائیث (=ائوت، برف و سرما)" گرفت که مناسبت تامی با رو به کاهش رفتن شدت برف و سرمای آن دارد. حروف " و" و "ث" در زبانهای ایرانی در فارسی به "م" و "ذ" قابل تبدیل بوده اند. نظیر تبدیل پسوند "وند" به "مند" و تبدیل "آثری" به "آذر، آتش".
در نقاط کردنشين دامداران تاريخ و سن خود را بر مبناي قشلاق و ييلاق تعيين مي کنند. و واحد شمارش زمان براي آنها ييلاق و قشلاق است. بيشتر محاسبات و روز شمار کردها، خورشيدي است و حساب قمري جز براي محاسبه ماه رمضان، عيدهاي فطر، قربان و ميلاد مسعود حضرت رسول(ص) چندان کاربردي ندارد. بخشي از حساب روز شمار آنها بر مبناي رومي است.
منبع:سيماي ميراث فرهنگي کردستان
۳ نظر:
درود بر شما،
جواد مفرد كهلان
من تقریبن نوشته های شما را دنبال نی کنم،درود بی پایان بر شما دوست گرامی.
افتخاری هستید
پاینده باشید
سلام امیدوارم خوب و سلامت باشید
از شما بابت وبلاگ زیباتون ممنونم
از مقالتون خیلی استفاده کردم
امیدوارم همواره شاد و سربلند باشید
می خوام در صورت امکان مقاله ای در مورد منشا و تاریخچه نوروز در بین کردها اگه در دسترس دارید تو وبلاگتون بذارید یا به ایمیلم بفرستید ممنون میشم
با درود بنا به تحقیقات آرتورکریستن سن که در کتاب نخستین انسان و نخستین شهریار وی ضمیمه شده است نوروز همان زگموگ بابلی است و این جشن به ایزد بزرگ و ماروش بابلی یعنی مردوک اختصاص داشته است. ایرانیان پارسی آن را به ایزد خورشید و سر سبزی جهان زیرینشان جمشید نسبت می داده اند. در کردستان باستان پرستش ایزد مردوک رواج داشته است. از اینجاست که ارامنه نام کردان سمت کوه آرارات را ویشپازوننر یعنی اژدها زادگان می نامیدند. نامهای قومی توژیک اژدهای نیرومند و شیکاک (شیپاک= منسوبین مار)گواهی بر این امر هستند.
ارسال یک نظر