شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۹

نظری به نام ساوه و نواحی حوالی آن

دوست و همفکر همزبان به چشم نادیده و به چشم دل دیده من بهروز، تهران نشین از شهرستان ساوه سؤالی را همراه با توضیحاتی در بارهً آن در باب نامهای زرند (زاویه) و زرند (زرندیه) در این شهرستان نموده اند که جواب آن به پیوست تحقیقاتی در باب نام ترکان تبار وی بیات در دهستان بیات این نواحی و همراه خود نام ساوه در اینجا قید میگردد:
در باب نام و نشان تاریخی ساوه گفته شده است:" ساوه يكی از شهرها و مناطق باستانی بازمانده از دوران ساسانی است كه به معني خرده طلا آمده است. تپه باستانی ساسانی آسياباد یا آئوذیا- بگ(دارای بادسرد، سردسیر) با نام اوستایی خود در مجاورت شهر، هم چنين تپه ها و محوطه های تاريخی هريسان، خرم آباد، آوه نشان گر قدمت اين است. ساوه در روزگار پارتيان با نام «سواكينه» (ساوکانیه)، يكی از منازل مهم ميان راهی و در سده هفتم قبل از ميلاد يكی از دژها و منازل سرزمين ماد به شمار می رفته است. تاريخ طبري کهن ترين تاريخي است که نام ساوه در آن به شکل کنونی آمده است. در اواخر دوره ساساني ودر اوايل دوره اسلامي يعني سال 22 هجري ، ساوه جزو ايالت کوهستان يا جبال بوده است."
" نگارنده در تطبیق اسامی نواحی ماد در تاریخ ماد که در شهر لشکرکشیهای آشوریان از آنها اسم برده شده است نام ساوه را مطابق ساگبات در یافته ام. این نام اخیر را در لغت پهلوی می توان "دارای اشباع وسیری" (ساق-ر بات) و یا دارای "ساقه و درخت سرور" معنی نمود که هر دو معنی اشاره به درخت و میوهً معروف ساوه یعنی انار دارد، لذا از معنی خود نام کنونی ساوه (خرده طلا) هم منظور همان انار ساوه است. این نام باید از تلخیص همان صورت پارتی سواکینه (ساوکانیه= محل میوه مملو از خرده طلا) عاید شده باشد.خود لغت انار (ا-نار) در سانسکریت به معنی درخت همیشه سرسبز و جاودانی و بهشتی است. در باب نام مأمونیه گفتنی است از آنجاییکه در آن سمت در عهد باستان شهری به نام پینی گرد (به کُردی –پهلوی یعنی شهر کنار راه) وجود داشته است، لذا به نظر میرسد اصل مأمونیه (میهمانیه یا مأمنیه) بوده باشد. نامهای زروند (زار-وند) یا زاویه (زه-آو-یه) مشترکاً به معنی محل دارای چشمه زار و ترشح آب هستند. از آنجاییکه کلمهً اردوی-ن در اوستا به معنی منسوب بالیدن و بالا آمدن و جوشیدن آب است، لذا نظر به چشمه آبگرم بالنده اردمین شهرستان ساوه این نام را می توان به معنی دارای چشمه و جوی بالنده گرفت. حرف "و" در زبانهای ایرانی به "م" تبدیل شده است. از جمله پسوند دارندگی "وند" که به صورت "مند" هم ظاهر میشود.
در شهرستان ساوه نام الویر (علی القاعده شکلی از کلمه پهلوی اولورا، اوستایی اورور) به معنی محل دارای چراگاه است. نام درهً چورونگه آنجا به همین معنی چراگاه است. نام کوههای آن دانزده پرون و ملا را می توان به ترتیب به معنی دوازده دامنه و کوه محل پرنده (یا کوه کج و مایل ایستاده) معنی نمود. نام شهرک سردسیری سامان را می توان از ریشه سمی (سما، زیما، سرما) گرفت در مجموع یعنی جایگاه زمستانی. نام ستق در زبانهای قدیم ایرانی به معنی جایگاه سترگ و استوار است. نوبران را با توجه به ریشه کُردی و فارسی آن (از ریشه ناو و ناف) می توان به معنی محل میانی و مرکزی گرفت. نام طراز ناهید (تراز نائین) را می توان به معنی بافندگان حصیرهای نی ئین خوب منظور نمود و بالاخره نام هبران را می توان به معنی واقع در محل هموار گرفت.
در باب نام روستای نیاکان دوست مان که در آن سمت قرار دارد و از نام ترکان بیات برگرفته شده است گفتنی است. نظر به اینکه در شمال کوهستان قفقاز در جای ترکان سابیر (سپه-ار= سگپرستان) اسلاف ایشان نام مغولی نوقای (سگ) دارند و بیاتهای سمت آذربایجان از این سمت به نواحی ماد کهن مهاجرت نموده اند، لذا اگر پایه را بر مهاجرت و اسلاف بیات بودن ایشان قرار دهیم بر این اساس می توان نام بیات ها را "بی- ایت" (سگپرست، سگسالاران؛ سگساران شاهنامه) گرفت. اگر این نام را مربوط به خود ترکان کهن آتشپرست اران (آذران) بدانیم در این صورت آن به معنی آتشپرست (بَی- اوت) است. خود نامهای اران و آگوان و آلوانی جملگی در زبان کُردی به معنی سرزمین منسوب به آتش یعنی آذران و آذری است. جغرافی نویسان قدیم یونانی نام ترکی همین مردم را نیز به صورت اوتی (مربوط به اوت=آتش، آذری) قید نموده اند. همین وجه اشتقاق از نام ترکان بیات درستتر به نظر میرسد چون در اوستای ترکی اران یعنی ده ده قورقود (پدر آتش مقدس) گفته شده است که این کتاب به زبان ترکی بیات نوشته شد. لذا می توان گفت بیاتها اصیل ترین آذری ها (ارانی ها) هستند که توانسته اند نام و نشان قبیله ای ماقبل آذری دیرین خود را حفظ کنند. یاقوت در معجم البلدان در پیش از حمله مغول گفته است: "مردم آذربایجان را دارای زبانی است که آذریه خوانند و کسی جز خودشان آن را نداند." این بدان معنی است که این زبان با زبانهای ایرانی شرق و غرب و جنوب خویش کاملاً بیگانه بوده است. گرچه عده ای بدون توجه بدین امر و اینکه هیچوقت زبان پهلوی ماقبل اسلام آذربایجان آذری خوانده نشده است، با توجه به جز آذر در نام آذربایجان آن را زبان آذربایجان فرض کنند در حالی آن دقیقاً معادل نام کُردی اران است. زبان نواحی غربی فلات ایران از جمله آذربایجان در عهد ماقبل اسلام یک نام واحد داشته است و آن زبان پهلوی بوده است که بیشترین لغات آن در زبان کُردی زنده مانده است. کتاب پهلوی شهرستانهای ایران حتی نام اران را با توجه به اشتقاق آن از نام "آر" (آتش) "شهرستان آتورپاتکان" (آذربایجان) نامیده و بانی اساطیری آنجا را اران گشنسپ (اران دارنده سگان گشن) ذکر کرده است. جزء گشنسپ یعنی "سگان گشن" یادآور نام ایرانی کادوسیان (سگپرستان) و همچنین یکی از دو معنی نام بیاتها است. استرابون و برخی دیگر از نویسندگان یونانی به صراحت از سنت سگپرستی مردمان کادوسی و آلبانی یاد کرده اند. بدین سبب سوغاتشان هم برای اسکندر دو سگ تنومند جنگی بوده است که حریف شیر می شده اند. در مجموع معلوم میشود مردم سمت غرب دریای خزر به سبب جنگلی بودن بیشتر مناطق آن و حیوانات درنده و وحشی میان آنها سگپرست (دارای توتم سگ، سگسار) و مردم نیمهً صحرایی غارتگر سمت شرق دریای خزر ترکان داهه و شمال گرگان دارای توتم گرگ (گرگسار) به شمار می آمدند.

هیچ نظری موجود نیست: