یکشنبه، دی ۱۰، ۱۳۹۶
معنی نامهای افغان و پشتون
نامهای اَوَگانه، اَوَکانه، اَپَکانه، افغان و پشتون را در زبانهای هندوایرانی به طور ساده می توان مترادف هم به معنی منطقۀ کناری و مردم کناری گرفت. چون هرودوت در سمت آراخوزی (منطقۀ پُر رود، رَخج) از مردمی به نام آپاریتی ها (به لغت سنسکریت و اوستایی یعنی مردم ناحیۀ پشتی) یاد کرده است که مطابق پشتونها هستند. پیشوندهای اَوَ و اَپَ در اوستا و سنسکریت به معنی کناری و پشتی و کانه/گانه به معنی منسوب به مکان است و کلمات پَشت (در پشتون) و پُشت بر گرفته از پَرشتی (پُشت) اوستایی و سنسکریت هستند که علی القاعده حرف صامت "ر" در آن به حرف صامت بعدی "ش" ادغام شده است:
पृष्ठ n. pRSTha back [of the body].
مطابق لغت نامۀ دهخدا افغان همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند (از دائرة المعارف اسلام از فرهنگ فارسی).
آقاى علىاكبر جعفرى، محقق ايرانی، از لحاظ زبانشناسى به درستی ريشۀ كلمۀ افغان را در زبانهاى سانسكريت و اوستا میداند و بدین معنی نزدیک میشود، وى مینويسد:
"خـوشــبـختانه در واژه نـامـه هاى سـانسـكـريـت چـنيـن واژهاى داريـم و اوگـنـه (Avagana) به معنى «جدا گرديده از قبيله و قوم» آمده است. (دانش نامۀ افغان)".
در اینجا برای آشنایی با نظریات پیشینیان (صرف نظر از قوت و ضعف دیدگاههای به کار رفته در آن) در بارۀ نام و نشان قبایل دیرین افغان و افغانستان مطلب اکادمیسین سیستانی را به اختصار می نمائیم:
باری اگر به تاریخ قبل از اسلام افغانستان تألیف مرحوم کهزاد که در نوع خود کم نظیر است نظر بیندازیم، به نظر میرسد که افغانها (پشتونها) ازقدیمی ترین قبایل مهاجرآریائی اند که پس از مهاجرت از مناطق علیای سیر دریا و شمال جیحون (آمو) ابتدا به باختر یا بلخ و سپس درجنوب هندوکش به وادی های رود کابل و وادی رود ارغتداب و هیرمند و وادی های رودخانه گومل وکُرم تا سند متوطن شده اند و قرنها و سده های متمادی در این وادیهای به شغل گله داری و زراعت مشغول بوده اند.
مرحوم کهزاد، به شهادت سرودهای ویدی (که به ١٤٠٠ قبل از میلاد متعلق اند - تاریخ مختصر افغانستان، ص٨-)، از قبیلۀ بزرگ «بهاراته» یادآور میشود و مینویسد: « بهارت» یا «بهاراته» یکی ازقبایل خیلی مهم کتله آریائی باختری است که بعد از فرودآمدن درجنوب هندوکش بعضی عشایرآن از راه وادی ارغنداب و برخی از راه های درۀ «کوبها»(کابل) و«کرومو» (کرم) و«گوماتی» (گومل) به پنجاب انتشار یافتند.» (کهزاد ،تاریخ افغانستان ، ج ١، ص ٨٢، ١۵٨ چاپ ٢٠٠٢).
کهزاد براساس تحقیقات دانشمندان هندی و منابع سانسکریت مخصوصاً «مهاباراته» از جنگ میان ده قبیله آریائی در مناطق جنوب هندوکش نام میبرد که برخی از آنها تاهنوز نام خود را حفظ کرده اند:
١- الینا ها Alinas(نورستانیها - ریشۀ نام این قبیله در نامهای الینگار و الیشنگ باقی مانده است.)
٢- پکتها Pakthas(پکتویس، پختون ، پختانه)
٣- بهالاناها Bhalanas(اهالی موجوده درۀ بولان)
٤- شیواها Chivas
۵- ویشانن ها Vishanins
٦- انوها Anus
٧- دریوهوها Druhyus
٨- تورواشاها Turvasa
٩- یادوها Yadus
١٠- پوروها Purus(ساکنین اندوس علیا و باشندگان حواشی گندهارا)
مرحوم کهزاد در مورد پکتها متذکر میشود که «پکتها» مانند قبیله معروف «بهارت»، یکی از قبایل معروف «ویدی» باختری است که پیش از عصر مهاجرت درجامعه آریائی در باختر میزیست. در حوالی ١٩٠٠ تا ٢٠٠٠ قبل از میلاد که آغاز مهاجرت آریاها از باختر محسوب میشود، قبیله پکتها دو حصه شده، شاخه ئی با قبایل وعشایر دیگر که معروفترین آنها در جزء پنکه جانا (یعنی قبایل پنجگانه) و اتحادیه «ده قبیله» اسم برده شده اند، به جنوب هندوکش فرود آمده و بالاخره در دامنۀ کهسار و مناطق دشوار گذار جنوب شرقی آریانا مسکن گرفتند و آنجا را بنام «مسکن پکتها» (در واقع به معنی محل سازندگان ظروف آب پخته و بلورین، محل بلورها/کافریها/کاسپاتیریان کهن) معروف ساختند. حصه ایکه مهاجرت نکردند، مانند بسا قبایل دیگر در باختر به زندگی ادامه داده و در همانجا ماندند. (کهزاد، همان، ص ٨٩-٩٠).
کهزاد از اینهم جلوتر گام میگذارد و در بارۀ پکتها میگوید: آن شاخۀ قبیلۀ پکتها که از بخدی (بلخ) به جنوب هندوکش فرود آمدند، در عصر ویدی در دره ها و دامنه های دو طرف سپینغر مستقر و مقیم شدند. سرودهای ریگوید درجنگ ده قبیله و جا های دیگر از ایشان نام می برد و در بعضی موارد ازشاهان آنها هم اسم برده است. نام و نشان این قبیله باستانی کشور در مرور زمانه همیشه زنده ونمایان بوده و مورخین بزرگ هرکدام آزآنها اسم برده اند. هرودوت پدر مورخین درقرنها قبل ازمیلاد (٤٢۵-٤٨٦ق.م) از قوم «پکتی» یا «پکتیس» یا «پکتویس» و از محل سکونت آنها «پکتیکا» یا «پکتیا» از هر دو ذکرکرده است. بطلیموس جغرافیا نگار مصری یک قرن قبل از میلاد از آنها به صورت ضمنی یاد کرده و خاک آنها را« پکتین» بطرف جنوب پاروپامیزاد قرار میدهد. هرودوت در مورد پکتیس ها میگوید: لباس و اسلحۀ آنها از پوست و تیر و کمان آنها بشکل و نمونه محلی خودشان بود. رئیس ایشان «ارتینتArtynte » نام داشت.( همان، ص ٩١).
بنا بر روایت هرودوت مورخ یونانی چهار قبیله معروف در«پکتیکا» (در اصل متن در آراخوزی) زندگانی داشتند: گندهاریها Gandhari، اپاریتی ها (مردمان کناری) Aparitae، ستاگیدیها و دادیکیها (تاجیکان؟).
١- گندهاریها: بنابر پژوهش های مرحوم کهزاد، باشندگان گندهارا، در سر زمینی که از کابل تا درۀ سند را احتوا میکرد، زندگی میکردند. گندهاریها بارها ازحوزه شرقی رود کابل به نقاط دیگرمهاجرت کرده اند. از آنجمله به حوزۀ رود «سراسواتی» یا «هرااواتی» (رود ارغنداب) یعنی در وادی قندهار مهاجرت کردند. گندهاریها در آخرین مهاجرت خود به حوزۀ ارغنداب، دراثر ورود کوشانیها به حصص جنوبی آریانا، کاسۀ آب «فـوFo » از یادگارهای مهم بودا را با خود از اندوس علیا (پشاور) به وادی ارغنداب بردند.( همان ،ص ٩٧)
وشاید همین کاسه ای باشد که امروز درخرقۀ شریف قندهار موجود است و مردم درآن پول خیرات و نذور خود را می اندازند و بصورت دیگ بزرگی از سنگ سیاه است که گنجایش یک گاو را دارد و در سطح بیرونی دیگ خطوط عربی حک شده است تا به آن صبغۀ تقدس داده باشند. ظاهراً نام قندهار شکل متحول و معرب کلمۀ «گندهارا» تواند بود، مگرمرحوم کهزاد بر آن است که: اسم موجودۀ «قندهار» از نام «گندوفار» پادشاه دودمان مستقل پهلوا (نیمه اول قرن اول میلادی) به میان آمده است، زیرا مشارالیه به اسم خود شهری در حوزه ارعنداب به نام «گندوفار» یا چیزی شبیه آن ساخته بود. (همان ، ص ٩٨)
٢- ستاگیدی ها: به قول مرحوم کهزاد، یکی از کهن ترین اقوام کشورما است که «هرودوت» و بطلیموس هردو از آن نام برده اند. هرودوت آنها را با گندهاریها مربوط و جزء یک ولایت میشمارد و میگوید که ستاگیدیها با اهالی اراخوزی (قندهار) هم تماس داشتند. قرار نظر «آندره برتلو» ایشان در کوه های پاروپامیزس و حوزه علیای هیرمند و نقطه ایکه حالا غزنی درآن آباد است، بود و باش داشتند.» "بیلو" در کلمۀ «ستک» نام «ختک» را سراغ میدهد. بهرحال معلوم میشود که ستاگیدیها مردمان مالدار بودند و لباس شان شباهت به گندهاری ها داشت. حصه بالای بدن و رانهای خود را اکثراً برهنه میگذاشتند. شمشیرکوتاه و راست استعمال میکردند و بند آن را به شانه چپ خویش وصل میکردند.
٣- اپاریتی ها: قومی بوده که در دامنه های جنوبی سپینغرمی زیستند. «بیلو» درکتاب نژادهای افغانستان، ایشان را به استناد تذکار هرودت درعلاقۀ پکتیا قرار میدهد واین علاقه ایست که قسمت جنوبی و شرقی افغانستان را تا سواحل رود سند در برمیگیرد. بیلو درکتاب فوق الذکر خود «اپاریتی» ها را عبارت از همین «اپریدی»ها میداند و «افریدیها» امروز یکی از قبایل بزرگ و معروف پشتون است که در دو طرف دره خیبر زنگی دارند. (همان، ص١٠٠).
٤- دادیکیها: هرودت محل اقامت ایشان را در پکتیکا قرار میدهد و ازاین معلوم میشود که یکی از شعب پکتیها (پختونها؟) بودند و با گندهاری ها تماس و پیوستگی داشتند. کهزاد این دادیک ها را عبارت از تاجیکها میداند (همان، ص١٠٠)، اما دانشمند معاصرافغان کاندیدای اکادمیسین انورنومیالی که در مورد نژادهای افغانستان تحقیقات وسیعی دارد، برای من توضیح داد که هنوز هم یک قبیله از پشتونها بنام «دادیک» در میان کاکرستان واقع درجنوب قندهار و شرق کویته بلوچستان زندگی دارند. آقای نومیالی افزود که تعبیر نام «دادیک» به تاجیک تعبیر درستی نیست و بیلو این نظر را قبول ندارد. او متذکر شد که اطلاعات مرحوم کهزاد و مرحوم حبیبی در مورد «دادیک» ها که آنها را به تاجیک ها نسبت داده اند، کافی نبوده است و این قبیله به همان نام ونشان تاریخی خود امروز در منطقۀ کاکرستان زندگی دارند.
اقتدارحسین صدیقی دانشمند و محقق هندی، مینویسد که:« افغانها از اعقاب آریائی ها و سایر مهاجرانی هستند که درابتدای ورود درقسمتهای مختلف شمال غرب هند از١۵٠٠ قبل از میلاد به این طرف ساکن شدند.» (افغانستان، جنگ وسیاست، ص٢٤٣،ح١۵، دایرةالمعارف اسلامی، ج ١، ص٢٢٤) آمدن سرودهای ویدی در ١۵٠٠ قبل از میلاد بنابر دایرة المعارف اسلامی حساب کنیم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر