شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۷

معنی نامهای بیات و قشقایی

مطابق ویکیپدیا "تردیدها در ریشه ‌شناسی نام قشقایی زیاداست. قابل‌قبول‌ترین نظر در این‌باره نظری است که نخستین بار توسط واسیلی بارتلد داده‌شده‌است. به نظر بارتلد، نام قشقایی از واژه ترکی قشقا به معنی «اسب پیشانی سفید» آمده‌است. نظر دیگری هم هست که نخستین بار توسط حسن فسایی در فارسنامه ناصری مطرح شده‌است. طبق نظر فسایی نام قشقایی از واژه ترکی قاچماق به معنی «فراری» آمده‌است."
تصور میکنم این هر دو نظر می توانند هسته ای از حقیقت داشته باشند و بُردار و وجه اشتراک این دو نظر در واژۀ ترکی مرکب قاش (قاچ، فرار کردن و دویدن) و قایی (تند و تیز) است که پر واضح است خود نشانگر اسب و اسب پرور بودن این مردم در استپهای اوراسیایی خاستگاه ایشان است. ولی آن به معنی اسب پیشانی سفید نیست چون اگر به معنی اسب پیشانی سفید بود نام ایشان قاشقا آتلو میشد نه قشقایی که مترادف ترکی کلمۀ فارسی اسب (اَسوَ= تند دونده) است.
ولی وجه تسمیه ممکن دیگر که احتمالش قریب به یقین است، این است که بر اساس وجود دو نام قوم ترک قفقازی کهن اُستاجلو (دارای پوشش تاجی) و کنگرلو (دارای پوشش کنگره دار) است. بر پایۀ منشأ قفقازی قشقایی ها و کلاه نمدی تاجی آنان می توان معنی قاچ (قاش، بر آمدگی در بالا، کنگره) و گییی (پوشش، کلاه) قائل شد که این در مورد ایل قشقایی مصداق کامل دارد. چون نام ایل بزرگ قشقایی، کشکولی مرکب از کلمه پهلوی کشک (گوشه، تهی گاه، بیغوله) و اولی (بالا، کلاه) است. لذا در مجموع نام قشقایی حتی در نام ایل قشقایی کشکولی زنده مانده و به دارنده کلاه کنگره دار است.
نام ایل قشقایی را هم که در تاریخ و ترکیب در رابطه با ایل بیات (اسب سرور) یا همان ایل ترک قفقازی سابیر (دارندگان اسب) است و نظر به اینکه نام بیاتها در برخی منابع شرقی به صورت بَی آت (به ترکی یعنی آنانکه سرورشان اسب) ثبت شده و اینان قبیله رهبری کنندۀ قشقایی ها در هنگام مهاجرت به سمت استان فارس بوده اند، لذا می توان اصل نام بیات را به معنی اسب سروران یا سروران مردم اسب پرور گرفت و نام قشقایی های همراه ایشان را به صورت ترکی قاچ (قاش، کنگره)- قایی (گیی، کلاه) به معنی دارندۀ کلاه کنگره دار دانست. نام ایرانی-سکایی ترکان قفقازی سابیر (اسوار= دارندگان اسب) و نام ارمنی تساودیاتسی ایشان یعنی اسب سروران گواه این معنی است. در نقش گلیم ها و قالی های قشقایی اسب به یادگار مانده و اسبها در نزد عشایر قشقایی دارای اهمیت زیاد و نشانه صلح و دوستی و متانت هستند.
در مورد بیاتها گفتنی است این مردم قفقازی در ایران قدیم بیشتر با نام بایات (بَی آت یعنی سروران دانده اسب، یا بَی اوت یعنی آنانکه سرورشان آتش است) شناخته شده اند که معنی دوم مناسب نام ارانی ها (اوتی ها، آگوانها، آلوانیها) است که به معنی مردم پرستنده الهه اجاق خانوادگی (تابیتی سکاها) است که در اران همسایه ایشان بوده اند. به نظر می رسد ارانیها شاخه جنوبی خزران (آتشپرستان) بوده اند (بنا به ابن فضلان خاقان به هر روز صبح پیش خاقان خزر آتش روشن میکرده است) می دانیم که قشقایی ها نیز طایفه ای به نام بیات دارند و نام رهبر باستانی معروف خود را نیز تحت نام بیات معرفی می نمایند.
گرچه در این سمت سنت آتش پرستی نزد خزران و اوتیان (ارانیان) و سنت سگپرستی نیز در سکائیان اران رایج بوده است. طبق پلینی و استرابون، آلوانیائیها/ارانیهای گرامی دارندۀ سگان دارای سگان جنگی شیروش بوده اند که دو تا از آنها را به رسم سوغات برای اسکندر فرستاده بودند. در مورد تقدیس آتش نزد ارانیها گفتنی است: مطابق هرودوت سکاهای سمت اران "پرستنده الهۀ اجاق خانوادگی تابیتی (تابنده، آذر) بودند". هنوز هم در آذربایجان اطلاق نام اجاق به زیارتگاه و سوگند به چراغ فراموش نشده است. نامهای اران به کُردی-سکایی و اوتی به ترکی هم معنی منسوب به آتش (آذری) را میدهند و در کتاب پهلوی شهرستانهای ایران بانی اران (شهرستان آتورپاتکان) در سمت آذربایجان، اران گشنسب (اران دارندۀ سگ پُر یال) به شمار رفته است. نام قشقایی هم به صورت کاش-کایی پیش سکاها می توانست به معنی پرستنده نور درخشان و آتش مفهوم گردد.
در باره سنت تقدیس سگ نزد ایل قشقایی که از اقوام کاسپی= سگپرست اران بدیشان به ارث رسیده، گفته شده است: "گبه قشقایی سه ویژگی بارز دارد، شیر رام شده (دست آموز) و قلاده بر گردن كه اغلب به سگ شباهت دارد. ستاره هشت پر كه نشانه و جانشین خورشید است، نقش مایه باستانی مرغ و درخت كه به شیوه ای دلپذیر بافته شده است". بر این پایه نام قشقایی به صورت ایرانی کا-سگایی به معنی سگپرست نزدیک میگردد و قابل قیاس مطابقت نامهای سیساک، سکاسنه، سیونیک که این هر سه که نامهای مردمی باستانی در سمت قره باغ آمده است، معانی همراه دارندگان سگان (سهه-ساک)، اهدا کنندۀ سگان و منسوبین به سگ یا بزکوهی را می دهند. مطابق استرابون سوغات مردم آلبانی به اسکندر دو سگ بود که شیر درنده را مغلوب می کردند. به نظر می رسد قشقایی ها که نامشان به صورت کا-سگایی معنی سگپرست می دهد از اعقاب این مردم بوده اند که به همراه بیاتها از اران به فارس کوچ کرده اند. هنوز سگان شیروش بر گبه های قشقایی نقش می بندند. ولی مفهوم ترکی قاشقایی (دارندگان کلاه کنگره دار) بر این معانی ایرانی آن برتری دارد. ولی اسب و شتر هم در زندگی عشایر قشقایی در فارس نقش مهمی داشته است که به نظر می رسد سنت استفاده از شتر و تقدیس سرو در نقش گلیم زیر به عهد بعد از کوچ ایل قشقایی از قفقاز بر می گردد و اسب در استپهای اوراسیا تنها یار و یاور ایشان در سوارکاری بوده است و از این روی بوده است که سکاها ایشان را سابیر (اسپار، سوار) نامیده اند. اسپارگاپیس (پادشاه سواران) نام بسیار مرسومی در نزد سکاییان اروپایی (اسکیتان و آگاتیرس ها) بوده است.
در واقع در تاریخ در سرزمینی که تنها یکبار از مردم آن در عهد تیموریان به عنوان قشقایی یاد شده است غالباً از قبیله بیات (اسب پرور یا آتش سرور) در حوالی آن جا یاد گردیده است. این نشانگر آن است قشقایی ها (کنگرلوها، اُستاجلوها) در معیت و تحت رهبری بیاتها (به تصور من همان سابیران، به سکایی اسپاران یعنی دارندگان اسب) بدین ناحیه کنونی شان در جنوب غربی ایران رسیده اند:
مطابق گفته علی پور صفر قصابی نژاد در دایرة المعارف بزرگ اسلامی: "تاریخ ورود قبیله بیات به فلات ایران ، چندان روشن نیست، اما از برخی منابع تاریخی برمی آید که این مردم ظاهراً در اوایل قرن پنجم و مقارن حملات غزان و سلجوقیان در فلات ایران پراکنده شده و در مسیر کوچ نظامی خود تا صحاری شام و سواحل مدیترانه پیش رفته اند. در این پیشرویهای پرماجرا، گروههایی از این قبیله بتدریج در بعضی نواحی خراسان بزرگ، عراق عجم، کردستان و لرستان استقرار یافتند. چنانکه خبر انتصاب امیرسنقر بیاتی (مقتول 511) به نیابت حکومت بصره از جانب امیر آق سنقر بُخاری، اقطاع دار این ولایت، از سابقه دراز حضور بیاتها در ایران و عراق عرب حکایت می کند (ابن خلدون، ج 4، ص 93). استقرار قبیله بیات در بعضی نواحی غربی ایران ، پس از چندی ، به تشکیل دولت محلی کوچکی در اراضی میان لرستان کوچک و عراق عرب انجامید، اما خصومت حاکمان بیات و اتابکان لُر، سرانجام به انقراض حکومت بیات منجر شد و اتابک شجاع الدین خورشید شاه، حاکم لرستان که از دست اندازیهای مکرر ترکان بیات به متصرفات خویش خشمگین بود، بر سر آنان تاخت. در نتیجه، آخرین حاکم بیات هزیمت یافت و قلمرو او که به ولایت بیات مشهور بود، به تصرف سپاه خورشیدشاه درآمد (حمدالله مستوفی، 1362ش الف، ص 553؛ معین الدین نطنزی، ص 54 ـ 55؛ بدلیسی، ص 60). نام ولایت بیات در قرون بعد نیز در منابع دیده می شود. عطاملک جوینی، در نیمه دوم قرن هفتم، در گزارش کوتاهی راجع به اشتغالات دیوانی خود در تاریخ جهانگشای، از برانداختن باجهای قدیم بلاد تُسْتَر و بیات سخن گفته است (ج 1، ص 25). نام ولایت بیات در اواخر قرن هشتم در ردیف نامهای ولایات معتبری چون بغداد، عراق عرب، خوزستان و لرستان قرار گرفت (شمس منشی، ج 2، ص 170ـ171). در قرون بعد، نام این ولایت بر حوزه محدودی اطلاق می شد که مشهورترین ناحیه آن قلعه بیات، بر سر راه دزفول و عراق عرب ، بود (نویدی، ص 101). نادرشاه هنگامی که از عراق عرب به سوی خوزستان می رفت تا شورش محمدخان بلوچ را سرکوب کند، بر سر راه خود، در این قلعه توقف کرد (استرآبادی، ص 223). ویرانه این قلعه امروزه در کشور عراق برجاست (لسترنج، ص 69ـ70).
مشیرالدوله تبریزی (متوفی 1279)، در شرح مأموریتش برای تشخیص و تعیین مرزهای ایران و عثمانی، «قریه بیات» را از توابع پشتکوه لرستان دانسته و از پراکندگی بیاتها در توابع شوشتر و دزفول خبر داده است (ص 102).
میدان فعالیت سیاسی طوایف بیات در تاریخ ایران، محدود به پشتکوه لرستان نبود؛ گروههایی از اینان در جنگهای شیخ ابواسحاق اینجو (متوفی 758) و امیر مبارزالدین محمد مظفری (ح 700ـ 765) شرکت داشتند (وزیری کرمانی ، ص 384ـ385). در حکومت زندیه نیز بیاتها صاحب نفوذ بودند و مهر علی خان بیات اسلاملو، از جمله بزرگان شیراز در زمان کریم خان زند و علی مرادخان زند بود (غفاری کاشانی، ص 165، 188، 191، 476). بیاتهای شیراز که تا اوایل قرن چهاردهم در یکی از گذرهای محله اسحاق بیگ به خرید و فروش اسب اشتغال داشتند، احتمالاً بازماندگان طوایف چادرنشین بیات فارس بودند که بتدریج از شیوه زندگی پدران خود دست کشیده و یکجانشین شده بودند (فسائی، ج 2، ص 919)...
تا همین اواخر، چندین تیره و طایفه چادرنشین بیات در میان ایلات خمسه و قشقایی فارس و همچنین در میان ترکمنهای شمال ایران به سر می بردند (فیلد، ص 256، 264؛ کیهان، ج 3، ص 80، 376؛ پیمان، ص 221، 224، 233؛ کتابچه نفوس استرآباد، ص 238). غیر از این مردم، هزاران خاندان شهری و روستایی دیگر در زنجان و تهران و کرج و شیراز و زرند و کرمان و مشهد و نیشابور و اراک و نهاوند و دیگر شهرهای ایران به سر می برند که با عنوان خانوادگی بیات شناخته می شوند."

هیچ نظری موجود نیست: